پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شمه ای از اخلاق , صفات و کرامات امام سوم ابی عبداللّه حسین بن علی علیه السلام


شمه ای از اخلاق , صفات و کرامات امام سوم ابی عبداللّه حسین بن علی علیه السلام

امام حسین علیه السلام در این خاندان شریف به بهترین و بالاترین مقام آراستگی دست یافته و در میان ایشان به جایگاه رفیعی رسیده بود که حتی ستارگان نیز به آنجا نرسیده بودند و به دلیل صفای ضمیرش بر مشکلات معارف آگاه بود و در اثر همین آگاهی حقایق برای او آشکار شد و آوازه فضایل و معارفش همه جا را گرفت و به گوش دوست و دشمن رسید, چون اسباب بزرگواری را تقسیم کردند, بخش ناب و در خور بزرگان نصیب او شد

آنچه در اخبار مربوط به پدر و برادرش آمده است که بهره ایشان بود در مورد آن حضرت نیز محقق است . بنابراین هیچ مقام بزرگی نیست که ایشان به آن رسیده باشند و او نرسیده باشد و هیچ رشته بزرگواری را آنها جامع نیستند مگر آن که او نیز جامع است و آنان به هیچ مرتبه بلندی نرسیده اند مگر این که او هم بدان رسیده است و هیچ قله عزتی را آنها بالا نرفته اند مگر آن که او نیز رفته است .

در (( کشف الغمه )) از یعلی بن مرّه نقل شده که می گوید: از رسول خدا صلی اللّه علیه و اله شنیدم که می فرمود: ((حسین از من است و من از حسین ، خدا را دوست دارد هر که حسین را دوست دارد، حسین سبطی از اسباط است .))

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: ((حسن و حسین علیهماالسلام در حضور رسول خدا صلی اللّه علیه و اله کشتی گرفتند، رسول خدا صلی اللّه علیه و اله به امام حسن فرمود: قدرت بیشتر به کار ببر، حسین را بگیر. فاطمه عرض کرد: یا رسول اللّه ! برادر بزرگ را بر کوچک می انگیزید؟ رسول خدا صلی اللّه علیه و اله فرمود: (چه کنم ، می بینم ) جبرئیل به حسین می گوید: ادامه بده ، حسن را بگیر

ابن طلحه می گوید: به طور مشهور نقل کرده اند که آن حضرت مهمان نواز بود، به هر که تقاضایی داشت بذل و بخشش می کرد و صله رحم می نمود، از مستمند دستگیری و به سائل کمک می کرد و برهنه را می پوشانید، گرسنه را سیر می کرد و بدهی بدهکار را می پرداخت ، ضعیف را تقویت می کرد و بر یتیم دلسوز و حاجتمند را یار و یاور بود. کمتر اتفاق می افتاد که مالی به او برسد مگر این که آن را تقسیم می کرد.

نقل کرده اند، وقتی که معاویه وارد مکه شد، مال فراوان و جامه های بسیار و پوشیدنیهای زیادی نزد آن حضرت فرستاد و آن بزرگوار همه را بازگرداند و چیزی از آنها را نپذیرفت . این است خصلت شخص بخشنده و خلق و خوی انسان بزرگوار و علامت جوانمرد و صفت آن کسی که دارای مکارم اخلاق است و نتیجه اعمالش گواه بخشندگی او و بیانگر آن است که او آراسته به صفات پسندیده می باشد. در عبادت دنباله رو پیشانیش بود تا آن جا که نقل کرده اند: آن حضرت بیست و پنج مرتبه برای انجام اعمال حج - با این که شترانی به همراه او می بردند - با پای پیاده تا حرم رفت .

علی بن عیسی (( - رحمه اللّه - )) می گوید: ای کسی که خدا با توفیقاتش و را کمک کند و به راه راست خویش هدایتت نماید؛ بدان که واژه کرم (بخشندگی ) کلمه جامعی است برای اخلاق پسندیده (مثلا) می گویی : (( کریم الاصل ، کریم النفس ، کریم البیت ، کریم المنصب )) و نظایر اینها از اوصاف بزرگواری در برابر واژه (( لؤ م )) (فرومایگی ) که جامع تمام اخلاق ناپسند است (به طور مثال ) می گویی : (( لئیم الاصل ، لئیم النفس ، لئیم البیت )) و نظایر اینها.

اکنون که این مطلب را دانستی بدان : آن کرمی که جود و بخشش یکی از انواع آن است در این قوم ، کامل و برای ایشان ثابت ، مسلم و متعین بوده و از ایشان تجاوز نکرده است و از رفتار و گفتار ایشان جدا شدنی نیست بلکه کاربرد این واژه درباره ایشان ، حقیقت است و در دیگران مجاز، از این رو است که بخل و آزمندی را به هیچ یک از بنی هاشم نسبت نداده اند و چنین صفتی هرگز از ایشان نقل نشده است . زیرا که آنان در بخشندگی همسایه ابرها بودند و در دلاوری و حماسه بر شیران سبقت داشتند و در حلم و وقار، هم وزن کوه ها، ایشان دریاهای خروشان و ابرهای پر فیض و بارنده بودند.

(( فما کان من خیر اتوه فانما

توارثه آباء آبائهم قبل ))

از این رو هنگامی که از علی علیه السلام راجع به بنی هاشم و بنی امیه پرسیدند، فرمود: ((ما بزرگوارتر و شجاع و بخشنده تریم و آنها فریبکارتر، پرحیله تر و از همه کس زشت کارترند.))

چه راست گفته است آن حضرت ! زیرا آنچه در طول زمان از این دو قبیله ظاهر شد مصداق سخنان اوست و تردیدی نیست که اخلاق آدمیان در طول زمان معلوم می شود و بنی هاشم اخلاق کریمه را به عنوان یک روش ‍ برای خود انتخاب کرده و آن وسیله رسیدن به مراتب والای شرافت و بزرگواری فروع و اصولشان و پایداری عقل و خردشان قرار دادند. زیرا آنان بزرگواریشان را با چیزی نمی آمیختند تا آن را معیوب سازد و چهره سیادتشان را به وسیله چیزی که باعث زشتی آن شود، دگرگون نمی ساختند. بنی هاشم پیروان ائمه و سران این ملت و بزرگان مردم و سروان عرب و خلاصه بنی آدم ، پادشاهان دنیا و راهنمایان راه آخرت ، حجت خدا بر بندگان و از طرف خدا بر شهرهایش امین بودند. بنابراین ناگزیر نشانه های خیر در ایشان ظاهر و علامتهای شکوه و جلال در آنها هویدا و نمایان بود. آنان نمونه های شناخته شده بخشندگی بودند چنان که پس از ایشان هر کس آراسته به صفت جود و بخشندگی شد، پیرو و دست پرورده ایشان بود و به وسیله ایشان هدایت یافته بود. چگونه مال را بذل و بخشش نکند آن که در میدانهای نبرد جان عزیزش را در کف دست می نهد و چگونه از دنیای زودگذر، نگذرد آن که به آخرت دلبسته است ؟ بی تردید در نظر خردمندان آن کس که در میدان کارزار، جان فشانی کند در دادن مال بخشنده تر است و آن که نسبت به جان شیرین ، پارسا باشد، درباره نعمتهای ناپایدار دنیا پارساتر است . چون زهد و پارسائی ایشان را دانستی ، از این طریق ایثار و بهره رسانی ایشان را نیز بشناس . زیرا زاهد کسی است که نسبت به نعمت پایدار دنیا پارسا باشد، و از گناهان آن بترسد و از حلال و حرامش روگردان باشد. و شاید آنچه را که در سوره (( (هل اءتی ) )) از ایثار ایشان آمده ، شنیده باشی . آیا ایشان آن کسانی نیستند که به خاطر دوستی خدا خوراکشان را به دیگران خورانیدند و هر یک از ایشان حاضر شدند برای خشنودی پروردگارشان به خود گرسنگی دهند و آن انسانهای بزرگوار تلخی گرسنگی را بر خود هموار کردند و چشمان آن بزرگواران از گرسنگی به خواب نرفت و طعم شیرین سیری را نچشیدند و به خاطر دلسوزی بر مستمند، یتیم و اسیر، چشمان را غرق اشک غم کردند و بارها رنج فقدان غذا را صبح و شام پذیرا شدند و گرسنگی در دلهای اهل بهشت شعله آتش بر افروخت ! آنان ایمان راستین داشتند موقعی که گفتند: (( انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا، فوقیهم اللّه شرّ ذالک الیوم و لقاهم نضرة و سرورا. )) کسانی که از احسان آنها برخوردار شده بودند از ایشان سپاسگزاری کردند ولی آنان در برابر گفتند: (( انما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاء و لا شکورا. ))

امام حسین علیه السلام هر چند فرعی از پیامبر صلی اللّه علیه و اله و علی علیه السلام و فاطمه علیهماالسلام است ولی او خود اصل است برای فرزندان بعد از خود و همه آنان بخشنده اند و بزرگوار.

(( کرموا و جاد قبیلهم من قبلهم

و بنوهم من بعدهم کرماء

فا الناس ارض فی السماحة و الندی

و هم اذا عد الکرم سماء

لو اءنصفوا کانوا لا دم وحده

و تفردت بولادهم حواء ))

روز فتح مکه امّ هانی (خواهر امیرالمؤ منین علیه السلام ) خدمت پیامبر صلی اللّه علیه و اله رسید در حالی که از برادرش علی علیه السلام گله داشت . پیامبر صلی اللّه علیه و اله فرمود: ((خدا مقام ابوطالب را بالا ببرد! اگر تمام مردم فرزندان او بودند همگی دلیر و شجاع می بودند.)) و علی علیه السلام در یکی از جنگها فرمود: ((این دو پسر را نگاه دارید که من بر کشته شدن از آنها شایسته ترم ، مبادا نسل رسول خدا صلی اللّه علیه و اله قطع شود.))

به محمّد بن حنفیه (( - رضی اللّه عنه - )) گفتند: پدرت تو را سخاوتمندانه به میدان جنگ می فرستد ولی نسبت به حسن و حسین علیهماالسلام اجازه جنگ نمی دهد، فرمود: آنها دو چشم اویند و من دست او هستم ، و انسان با دست ، چشمان خود را حفظ می کند. و در جای دیگر هنگامی که علت این رفتار را پرسیدند، فرمود: من پسر اویم ولی حسن و حسین علیهماالسلام پسران رسول خدا صلی اللّه علیه و اله هستند.

دلاوری و بخشندگی هر دو از یک (پستان ) شیر نوشیده اند و در وقت ظهور به یکدیگر وابسته اند، بنابراین تواءم با یکدیگرند و هر آدم بخشنده ، دلیر است و هر دلیری بخشنده است .

علی بن عیسی گوید: شجاعت امام حسین علیه السلام ضرب المثل است و بردباری و شکیبائی اش در تنگنای نبرد چیزی است که آیندگان و گذشتگان را ناتوان ساخته است . اگر از پایداری اش بپرسند، بالاتر از پایداری کوه بود و اگر از جراءتش جویا شوند، در تنگناهای میدان رزم در برابر مرگ بی باکانه حمله ور می شد و ایستادگی اش در برابر آن بدکاران همانند ایستادگی جدش ‍ صلی اللّه علیه و اله در جنگ بدر و همتای او بود و استواری اش در برابر انبوه دشمنان ، با وجود یاران اندک چون استواری پدرش در جنگ صفین و جمل بود و آبشخور عداوت دشمنان ایشان هم یکی بود، آنچه دشمنان صدر اسلام کردند، همان کار را بعدیها نیز انجام دادند. بسا جنگجوی مغرور بی باکی که با او درگیر شد و به زمین خورد و بسا قهرمانی که خونش هدر رفت و تباه شد و چه بسا کسی که شمشیرش را آزموده بود ولی در پیشاپیش ‍ دیگران و در راءس همه محکوم به شکست شد و با هیچ دلاوری رو به رو نشد مگر داغ او را بر دل مادرش گذاشت . خداوند آنان را محشور گرداند و به همه آنان پاداش اعمالی را که انجام داده اند، مرحمت فرماید. علی بن عیسی درباره علم امام حسین علیه السلام می گوید: امام حسین علیه السلام در این خاندان شریف به بهترین و بالاترین مقام آراستگی دست یافته و در میان ایشان به جایگاه رفیعی رسیده بود که حتی ستارگان نیز به آنجا نرسیده بودند و به دلیل صفای ضمیرش بر مشکلات معارف آگاه بود و در اثر همین آگاهی حقایق برای او آشکار شد و آوازه فضایل و معارفش همه جا را گرفت و به گوش دوست و دشمن رسید، چون اسباب بزرگواری را تقسیم کردند، بخش ناب و در خور بزرگان نصیب او شد. بنابراین در امام حسین علیه السلام و برادرش خصلتهایی گرد آمد که کسی را یارای انکار آنها نیست . و اینان چرا چنین نباشند در حالی که پسران بی واسطه فاطمه علیهماالسلام و علی علیه السلام و نوادگان پیامبر صلی اللّه علیه و اله هستند و چه گرامی است آن فرع و این اصل ! آنان دو آقا و پیشوایند، چه قیام کنند و یا نکنند، چرا که آنها به هدف نهایی رسیده و گوی سبقت را از همگان ربوده اند. حسین علیه السلام کسی است که نوک تیز نیزه و پیکان تیز را پسندید و به لاشه های دشمنان و پاره های بازمانده از طعمه درندگان پشت کرد.

▪ در (( کشف الغمه )) آمده است ؛ چون معاویه ، حجر بن عدی (( - رحمة اللّه علیه - )) و یارانش را به قتل رساند، در همان سال امام حسین علیه السلام را ملاقات کرد و گفت : یا اباعبداللّه ! آیا مطلع شدی با حجر و یارانش ، شیعیان پدرت ، چه کردم ؟ فرمود: نه . گفت : آنها را کشتیم و کفن کردیم و بر جنازه شان نماز خواندیم ، امام حسین علیه السلام لبخندی زد و فرمود: ای معاویه این گروه روز قیامت خصم تو خواهند بود. به خدا سوگند بدان و آگاه باش که اگر ما چنان عملی را نسبت به پیروان تو می کردیم نه آنها را کفن می کردیم و نه بر ایشان نماز می خواندیم ! به من خبر دادند که تو نسبت به (پدرم ) ابوالحسن علیه السلام جسارت می ورزی و بر ضد او دست به کارهایی می زنی و از بنی هاشم عیبجویی می کنی به خدا سوگند که زهی برای کمان دیگران ساخته ای و بر هدف دیگران تیراندازی کرده ای و از جای نزدیک ، به دشمنی ایشان دست یافته ای ، و از کسی پیروی کرده ای که نه سابقه ایمان دارد و نه دورویی و نفاقش تازگی دارد. هرگز او به فکر تو نیست تو خود به فکر خودت باش ، و او را ترک کن - اشاره حضرت به عمرو بن عاص است

انس می گوید: خدمت امام حسین علیه السلام بودم ناگاه کنیزی وارد شد و یک دسته ریحان تقدیم کرد. حضرت فرمود: تو در راه خدا آزادی ! عرض ‍ کردم : تقدیم یک دسته ریحان آن قدر اهمیت نداشت که او را آزاد کردی ؟ فرمود: خداوند ما را چنین ادب آموخته است می فرماید: (( و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها )) و بهتر از هدیه وی آزادیش ‍ بود.

روزی به برادرش حسن گفت : ((دوست داشتم که زبان تو مال من بود و قلب من از آن تو.))امام حسن علیه السلام نامه ای به آن حضرت نوشت و بخشش او را به شاعران ، مورد ملامت قرار داد، در پاسخ نوشت : تو بهتر از من می دانی که بهترین مال آن است که آبرو را حفظ کند.

خدا تو را یاری کند! حسن ادب امام علیه السلام را در این گفتار که بهره کاملی از لطف ، و نصیبی از احسان فراوان دارد، و خدا بهتر می داند که رسالاتش را در چه خانواده ای قرار دهد.

از دعاهای امام حسین علیه السلام است : ((خداوندا مرا به احسانت مغرور نساز و با مصیبت و گرفتاری ادب مفرما.)) این دعایی است با خواسته هایی ارزشمند و آبشخوری زلال و گوارا که میان معنای ارزنده را با عبارت خوب و مختصر جمع کرده است ، آری ایشان مالکان حقیقی فصاحت اند و دیگران رهگذرانند.

روزی عبداللّه بن زبیر و اصحابش امام حسین علیه السلام را دعوت کردند، چون آنها غذا خوردند امام حسین علیه السلام چیزی میل نکرد، عرض ‍ کردند: غذا میل نمی فرمایید؟ فرمود: ((من روزه دارم ، ولی هدیه دادن به روزه دار (مانعی ندارد) پرسیدند: هدیه روزه دار چیست ؟ فرمود: استعمال روغن و بخور دادن .))

غلامی مرتکب خلافی شد که باید مجازات می شد. امام حسین علیه السلام دستور داد تا او را ادب کنند. عرض کرد: مولای من ! (( والکاظمین الغیظ )) ، فرمود: او را آزاد کنید. عرض کرد: مولای من ! (( والعافین عن الناس )) فرمود: تو را بخشیدم ، عرض کرد: مولای من ! ععع واللّه یحب المحسنین . )) فرمود: تو در راه خدا آزادی و (بعد از این ) دو برابر آنچه قبلا می دادم ، به تو می دهم .

فرزدق می گوید: امام حسین علیه السلام در بازگشتم از کوفه مرا ملاقات کرد پرسید: از کوفه چه خبر؟ گفتم : آیا راست بگویم ؟ فرمود: من از شما خبر راست می خواهم . گفتم : دلهای مردم با شما ولی شمشیرهایشان با بنی امیه است و پیروزی از جانب خداست ، فرمود: ((جز راست نگفتی ، مردمان بندگان مال دنیایند و دین بازیچه زبان آنهاست . تا زمانی در اطراف دین می گردند که مایه رونق زندگیشان باشد و هرگاه با گرفتاری و بلا آزموده شوند، دینداران اندک اند.))

امام علیه السلام فرمود: ((هر که نزد ما (اهل بیت ) بیاید چهار خصلت را از دست نخواهد داد: آیه محکمه ، حکم به عدالت ، برادر سودمند و همنشینی با دانشمندان .))

نقل کرده اند که بین آن حضرت و امام حسن علیه السلام سخنی بود، عرض ‍ شد: نزد برادرت برو که او از تو بزرگتر است ، فرمود: ((من از جدم شنیدم که می فرمود: هر دو نفری که بینشان سخنی رد و بدل شود و یکی از آنها در صدد خشنودی دیگری بر آید، او زودتر وارد بهشت می شود و من دوست ندارم که زودتر از برادر بزرگترم وارد بهشت شوم .)) چون امام حسن علیه السلام سخن امام حسین علیه السلام را شنید، با شتاب نزد او آمد.

علی بن عیسی (( - رحمة اللّه - )) می گوید: خدا تو را یاری کند، اگر در صدد اطلاع از مناقب و امتیازات و خصلتها و اوصاف این خاندان بر آیی و در پی آگاهی از حقیقت فضیلت فراوان ایشان باشی و چگونگی احوال آنان را به اجمال و تفصیل دریابی و بفهمی که چه جایگاهی از برهان و دلیل دارند، و در سخنان ایشان راجع به مواعظ و خطبه ها، جهتها و مقصدها و نامه هایشان دقت کنی خواهی دید که مشتمل بر افتخاراتی است که آنها جامعند و قله های شرف را آنان پیش از همه کس فتح کردند و نیکیهای فوق العاده ای را ایشان رواج دادند و معمول کردند، زیرا کردار آنان با گفتارشان هماهنگ و تمام رفتار و گفتارشان همچون احوالشان بود. آری از کوزه همان برون تراود که در اوست . فرزند پاره ای از تن پدر است و کسی را که خدا گمراه سازد مانند کسی نیست که او را هدایت کرده و آن که خداوند پلیدی را از او برطرف کرده و پاک و پاکیزه اش قرار داد، همچون کسی نیست که در ظلمت شب بیهودگی سرگردان و در این سرگردانی همیشه باقی است . آری شخص بزرگوار دنباله رو بزرگوار و شرافت حادث دلیل بر شرافت قدیم است . و هیچ اصل شریفی بی ثمر نمی ماند و نجیب فرزند نجیب است و چقدر فاصله زیاد است بین دور و نزدیک و بیگانه و خویش ! بنابراین هر کدام از آنان جامع خصلتهای همه آنهاست و همچنان که شکوفه نشانه بهار است ، وجود هر یک از ایشان نیز دلیلی بر جمیع فضیلتهای آن خاندان است . ما اگر بر مناقب یک تن از ایشان بسنده کردیم بدان معنی نیست که درباره دیگران کوتاهی کرده ایم بلکه مقتضای مقال و شرایط حال می طلبد که به آنچه گفتیم بسنده کنیم ، زیرا آن را که می بینی ، دلیل بر نادیده است . خداوند مرا از محبت ایشان برخوردار کند که کرده است و مرا به تربیت اولیاء و دوستان اولیه ایشان ملحق سازد و به من توفیق دهد تا لطف و احسانش را سپاسگزارم هر چند که بزرگتر و بالاتر از حد سپاسگزاری است .

ملا محسن فیض کاشانی

پاورقی ها :

۸۱۹- (( کشف الغمه ، )) ص ۱۷۷.

۸۲۰- همان ماءخذ، همان ص .

۸۲۱- (( مطالب السؤ ول )) ص ۷۳.

۸۲۲- (( کشف الغمه )) ص ۱۸۲ و (( مطالب السؤ ول )) ص ۷۳.

۸۲۳- (( کشف الغمه ، )) ص ۱۸۲.

۸۲۴- هیچ کار خیر نبود مگر اینکه انجام دادند زیرا (نیکوکاری را) از پدران و نیاکانشان به ارث برده بودند.

۸۲۵- انسان / ۱۰ و ۱۱: ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و شدید است ، از این رو خداوند آنها را از شرّ آن روز نگه می دارد و از آنها استقبال می کند در حالی که شادمان و مسرورند.

۸۲۶- انسان / ۹: (و می گویند:) ما شما را برای خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و تشکری از شما نمی خواهیم .

۸۲۷- قبیله ایشان از گذشته دارای جود و کرم بودند و پسران ایشان بعد از آنها بخشنده و کریمند. پس همه مردم در سخاوت و بخشندگی به منزله زمین هستند و ایشان هنگامی که مردمان کریم را بررسی کنند، به منزله آسمانند. اگر انصاف دهند می بینند که همه آنان تنها از آدم بوده و زاییده تنها حواء می باشند! (کنایه از این که دیگران هیچ برتری بر یکدیگر ندارند، تنها امتیاز از آن خاندان پیامبر صلی اللّه علیه و اله است .) - م .

۸۲۸- (( کشف الغمه ، )) ص ۱۸۰.

۸۲۹- همان ماءخذ ص ۱۸۱.

۸۳۰- همان ماءخذ، ص ۱۸۴.

۸۳۱- نساء / ۸۶: و هنگامی که کسی به شما تحیت گوید، پاسخ آنها را به طور بهتر بدهید. یا (لااقل ) به همان گونه پاسخ گویید.

۸۳۲- (( کشف الغمه ، )) ص ۱۸۴ و ۱۸۵.

۸۳۳- (( کشف الغمه ، )) ص ۱۸۴ و ۱۸۵.

۸۳۴- (( کشف الغمه ، )) ص ۱۸۴ و ۱۸۵.

۸۳۵- (( کشف الغمه ، )) ص ۱۸۴ و ۱۸۵.

۸۳۶- (( کشف الغمه )) ، ص ۱۸۴ و ۱۸۵.

۸۳۷- (( کشف الغمه )) ، ص ۱۸۴ و ۱۸۵.

۸۳۸- همان ماءخذ، همان ص . عبارات عربی ، جملاتی از آیه ۱۳۴ سوره مبارکه آل عمران است : خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست می دارد.

۸۳۹- همان ماءخذ، ص ۱۸۵.

۸۴۰- همان ماءخذ، ص ۱۸۵.

۸۴۱- همان ماءخذ، همان ص .

راه روشن (ترجمه محجه البیضاء) ج ۴-ص ۲۶۴