پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
درآمدی بر روش شناسی فلسفه سیاسی
روششناسی فلسفه سیاسی، بحثی نو و جدید است که هم در درون کشور و هم در دنیای غرب سابقه چندانی ندارد. جستوجوها نشان میدهد، تا کنون ادبیات مستقلی در این زمینه منتشر نشده است. حتی میتوان گفت نشست علمی چندانی هم در این رابطه برگزار نشده است.
● چکیده
فهم روششناسی، منوط به فهم ماهیتشناسانه و معرفتشناسانه متعلق آن است. در بحث حاضر، فلسفه سیاسی به عنوان متعلق روششناسی، در جستوجوی کشف حقایق امور سیاسی است؛ همانگونه که فلسفه براساس سرچشمة اصلی آن به دنبال کشف حقایق امور است. شهود، عالیترین روش کشف حقایق امور است و عقل براساس مراتب تشکیکی، در مرتبه طولی بعدی قرار دارد، فهم این امر موجب میگردد فلسفه سیاسی در مقام تمایزشناسی، هم به لحاظ مفهومشناسی و هم از منظر روششناسی با ترکیبهایی همچون فلسفه علم، علم سیاسی، نظریه سیاسی، فلسفه سیاست، ایدئولوژی سیاسی و دیگر موارد مشابه متمایز گردد.
● مقدمه
روششناسی فلسفه سیاسی، بحثی نو و جدید است که هم در درون کشور و هم در دنیای غرب سابقه چندانی ندارد. جستوجوها نشان میدهد، تا کنون ادبیات مستقلی در این زمینه منتشر نشده است. حتی میتوان گفت نشست علمی چندانی هم در این رابطه برگزار نشده است. این درحالی است که جنبههای روششناسی فلسفه سیاسی به عنوان یکی از دانشهای مطرح و با قدمت، نیازمند تأمل و تفکر جدی است. به دلیل کمبود یا حتی نبود منابع و ادبیات مکتوب در این زمینه، طبیعتاً بحثهایی که در این نوشته مطرح میشود، عمدتاً درآمد و طرح بحث خواهد بود تا اینکه تفکر و تأملی عمیق و منسجم در زمینه روششناسی فلسفه سیاسی باشد. در این مقاله سعی خواهد شد به ابعاد و زوایای پنهانی بحث و نیز پرسشهای مطروحه و احیاناً خلطهای موجود پرداخته شود. البته برای آنکه بحث حاضر به شأن مطلوبی دست پیدا کند، به طور طبیعی نیازمند زمان، برنامههای متعدد و تولید ادبیات مربوطه است.
● معنای روششناسی
روششناسی در زبان انگلیسی با واژه «متدولوژی»[۱۷۵] به کار میرود. در فرهنگها، دائرةالمعارفها و آثار متعدد، معانی گوناگونی از روششناسی ارائه شده است که به برخی از آنها در دو دستة آثار عمومی و آثار تخصصی اشاره میشود:
الف. معنای روششناسی در آثار عمومی
۱) در دائرةالمعارف بریتانیکا که یکی از بزرگترین و پرمراجعهترین دائرةالمعارفهای عمومی جهان است، دو معنا از روششناسی ارائه شده است:
▪ معنای اول: مجموعهای از روشها، قواعد و مفروضاتی که در یک رشته به کار گرفته میشود؛
▪ معنای دوم: تحلیل اصول یا رویههای تحقیق در زمینه معین.[۱۷۶]
۲) در فرهنگ پیشرفته وبستر که با عنوان «رندم هاوز»[۱۷۷] معروف است، سه معنا از روششناسی ارائه شده است:
▪ معنای اول: مجموعه یا منظومهای از روشها، اصول و قواعد برای نظم بخشیدن به رشتهای معین؛
▪ معنای دوم: که در فلسفه کاربرد دارد. اصول و قواعد اساسی ساخت یک نظام فلسفی یا رویه تحقیق،
▪ معنای سوم: که باز در فلسفه کاربرد دارد: مطالعه اصولی که زیربنای ساخت علوم گوناگون و سلوک تحقیق علمی را تشکیل میدهد.[۱۷۸]
۳) در فرهنگ واژگان دائرةالمعارف اینکارتا که مایکروسافت آن را به صورت اینترنتی و لوح فشرده منتشر میکند، سه معنا از روششناسی ارائه میدهد: معنای عام آن: روشها یا سازماندهی اصولی که زیربنای هنری معین، علمی معین یا دیگر قلمرو مطالعاتی معین را تشکیل میدهد، معنای آن در فلسفه: مطالعه اصول منظم و قواعد اساسی و در روش تحقیق هم به معنای: مطالعة روشهای تحقیقی است.[۱۷۹] به نظر میرسد اینکارتا تعاریف و تفکیکهای بسیار خوبی ارائه کرده است.
۴) در بخش تعریف سایت گوگل[۱۸۰] بیش از پنجاه تعریف از روششناسی ارائه شده است که به مهمترین موارد آن اشاره میشود:
ـ منظومهای از اصول، اعمال و رویهها که مربوط به شاخهای معین از دانش میشود؛
ـ شیوهای که در آن اطلاعات یافت میشود یا چیزی انجام میشود. روششناسی شامل روشها، رویهها و تکنیکهایی میشود که برای جمعآوری و تحلیل اطلاعات به کار میرود؛
ـ مجموعهای از رویهها یا روشها که برای اجرای تحقیق به کار میرود؛
ـ فرایندهای اثباتی که در طراحی، تعریف، تحلیل، نقشه، ساختن، آزمایش و تحقق یک سیستم دنبال میشود؛
ـ روششناسی ظاهراً اشاره دارد به مطالعه روشهایی که شامل برخی زمینهها، تلاشها یا حل مشکل میشود. اکثر علوم، روششناسی خاص خود را دارا هستند. روششناسی، گاهی اوقات به صورت هم معنا با «روش» به کار میرود؛ به خصوص یک روش پیچیده یا مجموعهای از روشها، قواعد و مفروضاتی که به وسیله یک دانش به خدمت گرفته میشود.[۱۸۱]
ـ در دیکشنری که میتوان به صورت رایگان در اینترنت استفاده کرد، چهار معنا را از روششناسی ارائه کرده است:
ـ مجموعهای از اعمال، رویهها و قواعد که توسط کسانی که در یک رشته کار میکنند یا درگیر در یک تحقیق هستند به کار میرود؛ مجموعهای از روشهای واقعی؛
ـ مطالعه یا تحلیلی نظری چنین روشهای واقعی؛
ـ شاخهای از منطق که به اصول کلی تکوین دانش میپردازد؛
ـ شیوه، تکنیک یا رویه، روش.[۱۸۲]
ـ در دائرةالمعارف اینترنتی و یکی پدیا[۱۸۳] نیز سه معنا از روششناسی ارائه شده است:
ـ مجموعهای از روشها، قواعد و مفروضاتی که در رشتهای به خدمت گرفته میشود؛
رویه خاص یا مجموعهای از رویهها؛
● تحلیل اصول یا رویههای تحقیق در زمینهای معین.[۱۸۴]
ب) معنای روششناسی در آثار تخصصی
در آثار تخصصی نیز که عموماً در زمینه فلسفه و دانش سیاسی است، معانی متعددی از روششناسی ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱) راهنمای فلسفه آکسفورد، روششناسی را به «مطالعه فلسفی روش علمی» معنا میکند.[۱۸۵]
۲) فرهنگ فلسفه آکسفورد «مطالعه کلی روش در گرایشهای تحقیقی خاص: علم، تاریخ، ریاضیات، روانشناسی، فلسفه، اخلاق» را به عنوان معنای روششناسی ارائه میکند.[۱۸۶]
۳) همچنین فرهنگ فلسفه «هارپر کالینز» چهار معنا از روششناسی بیان میکند:
ـ مطالعه روشهایی (رویهها، اصول) که در رشتهای سازمان یافته به کار میرود و یا در سازماندهی آن به کار میرود؛
ـ خود اصول هر نظام سازمان یافته؛
ـ شاخهای از منطق که اصولی که درساختن استنتاجات منطقی و شکلدادن مفاهیم دخالت دارد را شکل میدهد و یا تحلیل میکند؛
ـ رویههای به کار رفته در یک رشته که به وسیله آن، دانش یا معرفت به دست میآید.[۱۸۷]
۴) در کتاب فهم سیاست، ایدهها، نهادها و مسائل، روششناسی عبارت است از: شیوهای که دانشمندان و محققان به تحقیق، تبیین، اثبات و عدم اثبات قضایا در رشتههای مختلف آکادمیک دست میزنند. روشهای دقیق بر حسب رشته، هدف، مسئله، فرایند، یا پدیده تحت تحقیق فرق میکنند.[۱۸۸]
۵) در کتاب روشهای تحقیق در سیاست، با تفکیک میان روششناسی[۱۸۹] و روش تحقیق[۱۹۰] بیان میکند، روششناسی عبارت از مطالعه اصول و نظریههایی است که ما را در انتخاب روش راهنمایی میکند، در حالی که روش تحقیق به روشهایی میپردازد که در درون تحقیق وجود دارد؛ مانند: مصاحبه با نخبگان یا تحلیلهای آرشیوی.[۱۹۱]
۶) فرهنگ مختصر سیاست آکسفورد، روششناسی را صرفاً در معنای روش تحقیق تعریف میکند: مطالعه روشهای به کار رفته در هر شکل تحقیق؛ روشهای به کار رفته در مطالعه سیاست شامل تحقیق آرشیوی؛ مطالعه مواد منتشر شده قبلی؛ تحقیق مبتنی بر مصاحبه؛ تحلیلیهای متنی و زمینهای مباحث متفکران سیاسی گذشته؛ حکومت مقایسهای مبتنی بر مطالعات موردی، و تحقیق کمّی اغلب مبتنی بر اطلاعات خود یک فرد یا تحلیلی اطلاعات دیگر افراد است. همة این روشها در پرسش از روششناسی مطرح میشوند، اگر چه گاهی اوقات صرفاً (اما به طور غلط) مرتبط با تحلیلهای کمی است.[۱۹۲]
● ملاحظاتی در باب معنای روششناسی
همانگونه که مشاهده میشود در رابطه با روششناسی، معنای متعددی ارائه شده است که هر چند میان برخی از آنها اشتراکاتی وجود دارد، اما معنای منحصری وجود ندارد. بنابراین، معنای روششناسی را در قالب ملاحظاتی خلاصه میکنم:
۱) روششناسی[۱۹۳] برگرفته از دو واژه یونانی «متودوس»[۱۹۴] و «لوگوس»[۱۹۵] است. لوگوس مسئله بسیار مهمی است که در فهم اندیشه یونان باستان، اهمیت فراوانی دارد. لوگوس به معنای درک، فهم و شناسایی است که انسانها از آن برخوردارند. متودوس به علاوه لوگوس به معنای «شناخت و فهم روشها» از اینرو است که برخی از معانی مذکور به مسئله فهم و شناخت روشها در روششناسی اهمیت میدهند؛ یعنی نسبت به روشها شناخت و معرفت پیدا کنیم و البته این انسان است که میتواند روشها را بفهمد و نسبت به آن معرفت و شناخت حاصل کند.
۲) معانی متعدد نشان میدهد که روششناسی را نمیتوان بدون متعلق آن به خوبی شناخت؛ یعنی هنگامی که میگوییم روششناسی، روششناسی چه چیزی؟ روششناسی علم؟ روششناسی هنر؟ روششناسی معماری؟ روششناسی معرفت؟ بنابراین، تا متعلق روششناسی شناخته نشود، هم ارائه معنای روششناسی و هم مفهوم آن مشکل است. طبیعتاً در بحث حاضر که میخواهیم به روششناسی فلسفه سیاسی بپردازیم، متلعق روششناسی «فلسفه سیاسی» است؛ از اینرو، باید روششناسی متناسب با فلسفه سیاسی معنا و فهم شود.
۳) روششناسی در نگاه امروزی عمدتاً بخشی از فلسفه علم[۱۹۶] به شمار میآید. فلسفه علم، خود شامل چهار بخش مهم است که روششنای، دومین و به نوعی مهمترین بخش آن است. علاوه بر روششناسی، ماهیت علم، انواع فلسفه علم و هستیشناسی علم، بخشهای اول، سوم و چهارم فلسفه علم را تشکیل میدهند.[۱۹۷] به همین دلیل است که عمدتاً وقتی بحث روششناسی مطرح میشود همه معطوف به فلسفه علم میشوند. اما آیا میتوان در فلسفه سیاسی از روششناسیای صحبت کرد که در فلسفه علم به کار میرود، یا در فلسفه سیاسی باید از روششناسی دیگری استفاده کرد؟ آیا با توجه به متعلق، معنا و مفهوم روششناسی تفاوت پیدا نمیکند؟ اینکه در فلسفه علم از روششناسی به عنوان یکی از زیر مجموعههای آن بحث میشود و اساتید متعدد هم در رشتههای گوناگون به این بحث میپردازند، آیا کافی است که در فلسفه سیاسی هم از این روششناسی استفاده کنیم؟ آیا واقعاً روششناسی به طور مستقل و بدون اشاره به متعلق میتواند یک دانش باشد؟ یا متعلق میتواند نوع، تعریف و ماهیت روششناسی را تغییر دهد؟
۴) نکته چهارم اشاره به تمایز میان روش[۱۹۸] و روششناسی[۱۹۹] است. روش، اشاره به ابزارها و روشهای تحقیق علمی دارد، در حالی که روششناسی اشاره به اصولی دارد که چگونگی استفاده از این ابزارها را تعیین و تفسیر میکند، به عبارت دیگر، روششناسی در واقع نگاهی دقیق و موشکافانه به خود روشهاست.
۵) روششناسی به معنای دقیق کلمه، اشاره به تحلیل نظری یا تحلیل فلسفی روشهایی دارد که به شاخهای از دانش اختصاص دارد. روششناسی اشاره صرف به مجموعهای ساده از روشها نیست؛ روششناسی به مفروضات عقلانی و فلسفیای اشاره دارد که مبنای فهم خاص را تشکیل میدهد. روششناسی در واقع به دنبال بیرونکشیدن مبنای عقلی و فلسفی اصول و روشهاست. به همین دلیل است که آثار آکادمیک، اغلب شامل بخشی درباره روششناسی است. این بخش بیش از آنکه ترسیم خطوط کلی روشهای تحقیق باشد، باید دیدگاههای ماهیتشناسانه و معرفتشناسانه را توضیح دهد.
● روششناسی فلسفه سیاسی
برای فهم روششناسی فلسفه سیاسی، ابتدا باید نگاهی ماهیتشناسانه به فلسفه سیاسی داشت. همانگونه که برای فهم روششناسی یک علم، یک دانش، یک معرفت، یک شخصیت، یک موضوع نیز ماهیتشناسی مواردِ مذکور ضروری است. بنابراین، هنگامی میتوان تصویر درستی از روششناسی فلسفه سیاسی داشت که ابتدا تصویر درستی از ماهیت فلسفه سیاسی حاصل شود. بدین منظور، تمایزشناسی، یکی از راههای فهم ماهیت فلسفة سیاسی است که از این طریق میتوان تمایز میان فلسفه سیاسی و دیگر مفاهیم مشابه را فهمید؛ برای مثال، تمایز میان فلسفه سیاسی با نظریه (تئوری) سیاسی، فلسفه سیاسی با فلسفه سیاست، فلسفه سیاسی با مکتب (ایدئولوژی) سیاسی و دیگر مفاهیم مشابه چیست؟ به نظر میرسد تا زمانی که تمایز مفاهیم مذکور روشن نگردد، فهم روششناسی فلسفه سیاسی با مشکل مواجه است. وقتی به آثار متعددی بنگریم که در زمینه اندیشه سیاسی، چه در منابع انگلیسی و چه در منابع عربی و فارسی منتشر میشود، میبینیم همواره میان این مفاهیم خلط شده است و نویسندگان نتوانستهاند دقت عمیقی نسبت به این مفاهیم داشته باشند. گاهی عنوانِ اثری فلسفه سیاسی است، اما محتوای آن در باب نظریه سیاسی، مکاتب سیاسی و یا فلسفة سیاست است. تمایز این مفاهیم بسیار مهم است؛ اگر دقتی در تمایز مفاهیم مذکور نداشته باشیم، در تبیین روششناسی فلسفه سیاسی با مشکل مواجه خواهیم شد.
یکی از خلطهای رایج، عدم تمایز میان فلسفه سیاسی[۲۰۰] و نظریه (تئوری) سیاسی[۲۰۱] است. نظریة سیاسی در علم سیاسی[۲۰۲] مطرح است و عمدتاً دانشمندان سیاسی[۲۰۳] آن را به کار میبرند. علم سیاسی همان معنای تجربی و رایجی است که امروزه در غرب وجود دارد. علم به معنای عامش نیست، بلکه به معنای خاصش، یعنی همان ساینس و علم تجربی منظور است. علم، ملموس، مشاهدهپذیر، تکرار شونده و آزمونپذیر است. بنابراین، نظریه سیاسی قالبی نظری است که صرفاً دانشمندان سیاسی آن را به کار میبرند. از اینرو، از دانشمندان سیاسی باید انتظار داشت که نظریه (تئوری) سیاسی ارائه دهد، مثلاً، در بحث انقلاب، دانشمند سیاسی انقلابهای متعدد را به صورت جزئی و استقرایی مورد مطالعه قرار میدهد و سپس نظریهای در رابطه با پیدایش و ابعاد انقلاب ارائه میدهد. اینگونه نظرات، نگاهی بیرونی دارد، آزمونپذیر و مشاهدهپذیر است. البته انقلاب را میتوان از منظر فلسفة سیاسی هم مطالعه کرد، اما نظریههایی که در باب انقلاب وجود دارد، عمدتاً تئوریهایی است که در علم سیاسی به کار میرود. این در حالی است که فلسفة سیاسی در اندیشه سیاسی[۲۰۴] مطرح است و عمدتاً توسط فیلسوفان سیاسی ارائه میشود. فلسفة سیاسی صرفاً تبیینی[۲۰۵] و علّی و معلولی نیست؛ فلسفه سیاسی عمدتاً تجویزی[۲۰۶] است.
در فلسفة سیاسی، فیلسوف سیاسی صرفاً هستها را بیان نمیکند، بلکه علاوه بر بیان هستها که جنبه مقدمی دارد، به تجویز میپردازد، در حالی که در نظریه سیاسی با تبیین هستها به یک سری پیشبینیهایی میرسد که هرگز فرازمانی و فرامکانی نیست؛ اینزمانی و اینمکانی است؛ به عبارت دیگر، نظریهپرداز سیاسی به واقعیات اثباتی[۲۰۷] میپردازد، به آنچه در بیرون وجود دارد، مشاهدهپذیر است، میتوان حسش کرد، لمسش کرد، میپردازد، در حالی که فیلسوف سیاسی به معیارهای مطلوب برای جامعه میپردازد که اگر بخواهیم جامعه مطلوب داشته باشیم آن جامعه باید چه شاخصههایی داشته باشد و معیارهای مطلوب برای جامعه و حکومت کدام است، چه باید کرد تا به جامعه مطلوب دست پیدا کنیم و چه نباید انجام داد تا جامعه مطلوب، نامطلوب و دچار آسیب نشود.[۲۰۸] اینها محورهای مباحثی است که فیلسوف سیاسی با آن مواجه است، در حالی که نظریه سیاسی هدفش عمدتاً توصیف و تبیین است، یعنی یا در مرحله ابتدایی توصیف قرار دارد و یا میتواند از آن عبور کند و به تبیین و بیان رابطة علّی و معلولی هم بپردازد، بگوید هرگاه «الف» تحقق پیدا کند، «ب» هم متحقق میشود، اما اینکه اگر «ب» متحقق شود، خوب است یا خوب نیست، دیگر از عهده نظریه سیاسی خارج است و نمیتواند ارزشگذاری کند، مثلاً، بیان میکند که اگر عوامل این چنینی وجود داشته باشد انقلاب رخ میدهد، اما آیا تحقق انقلاب مذکور مطلوب است یا خیر، نمیتواند پاسخ دهد؛ زیرا ابزار پاسخگویی به این پرسشها را ندارد.
از اینروست که در دوره مدرن یکی از چرخشهای مهمی که صورت گرفته، جایگزینی نظریه سیاسی به جای فلسفه سیاسی است. امروزه کتابهای بسیاری نوشته میشود تحت عنوان فلسفه سیاسی، اما وقتی به محتوایش نگاه میکنید، نظریه سیاسی است. از این منظر است که متأثران مدرنیته تلاش میکنند، متفکران و فیلسوفان گذشته را بر این اساس نقد کنند که اینان به دنبال یکسری امور مطلوب بودند و انسانها را به سمت آنها سوق میدادند، در حالی که ما کاری به امور مطلوب نداریم؛ ما اموری را شناسایی میکنیم و صرفاً به تبیین رابطه علی و معلولی آنها میپردازیم. بنابراین، در فلسفه سیاسی فیلسوف سیاسی همواره تلاش میکند که به اموری بپردازد که فرا زمانی و فرامکانی است، در حالی که نظریهپرداز سیاسی تلاش میکند که به اموری بپردازد که اینزمانی و اینمکانی است. نظریه اینگونه نیست که تا ابد باقی بماند؛ احتمال دارد تا زمانی دیگر با مطالعات و ابزارهای نظریهپردازی دیگر ابطال شود؛ ولی فلسفه اینگونه نیست؛ در فلسفه وقتی فیلسوف به ماهیت حقیقی عدالت دست مییابد هم ماهیتش و هم ارزشگذاریش فرازمانی و فرامکانی است.
اگر بخواهیم تمایز محسوسی میان فلسفه سیاسی و نظریه سیاسی را مشاهده کنیم، میتوانیم به مقدمه دو کتاب برجستهای که در زمینه تاریخ اندیشه سیاسی غرب منتشر شده نگاه کنیم. یک کتاب عنوان «تاریخ نظریه سیاسی» دارد و دیگری عنوانش «تاریخ فلسفه سیاسی» است. آقای جرج ساباین در مقدمه کتاب تاریخ نظریه سیاسی بیان میکند که من در این کتاب به دنبال این هستم که واقعیت را از ارزش جدا کنم؛ از اینرو، مباحثی که در این کتاب بیان میشود فرازمانی و فرامکانی نیست، بلکه مطالبی است که در گذشته اتفاق افتاده که برای امروز جایگاهی ندارد؛ تاریخ مصرف آنها گذشته است. مباحث افلاطون، ارسطو و فیلسوفان دیگر نظریههایی بودند که امروزه دیگر مصرفی ندارند. امروزه باید اینان را در موزهها نگهداری کنیم و همانند اشیای باستانی با آن برخورد کنیم.
همچنان که لیوان یا کوزه کشف شده توسط باستانشناسان دیگر مصرف و کاربرد امروزی ندارند و فقط میتوان به عنوان میراث بشری در موزهها نگه داشت، تمام نظریههایی که در گذشته مطرح شده یا حتی امروزه مطرح میشود، روزی تاریخ مصرفشان را از دست خواهند داد و دیگر نمیتوان به آنها مراجعه کرد و اگر هم مراجعه میکنیم صرفاً جنبة باستانشناسانه دارد.[۲۰۹] این درحالی است که آقای لئو اشتراوس در مقدمه کتاب تاریخ فلسفه سیاسی معتقد است که من فلسفه سیاسی را جدی میگیرم و فلسفه سیاسی در اینجا به معنای دقیق کلمه فلسفه سیاسی است، نه نظریه سیاسی. آموزة فیلسوفان سیاسی بزرگ را نه فقط از حیث پدیده تاریخی که منسوخ میشود، بلکه از آن حیث که میتوانند برای جامعه امروز هم مفید باشند، مورد اهمیت قرار میدهم؛ یعنی آن اندیشهها میتواند فرازمانی و فرامکانی باشد.[۲۱۰] بنابراین، هر یک از نویسندگان مذکور با نگاه خویش سعی میکنند اندیشه متفکران گذشته را مورد بحث و بررسی قرار دهند.
اگر میان نظریه سیاسی و فلسفه سیاسی تفاوت مفهومی وجود دارد، پرسش مهم این است که آیا روششناسی نظریه سیاسی با روششناسی فلسفه سیاسی یکی است؟ در کتاب فلسفه سیاسی نوشته دادلی نولز بحثی در خصوص تمایز میان روششناسی فلسفة سیاسی و روششناسی نظریة سیاسی مطرح میشود که هر چند به لحاظ عنوان بسیار مهم و جالب است، اما به لحاظ محتوا خیلی مستوفا نیست؛ چرا که نویسنده در پایان نتوانسته است نگاهی منسجم و منظمی از تمایز میان این دو ارائه دهد. دادلی نولز در قالب مثالهایی در مقام تبیین این دیدگاه است که در بحث روششناسی فلسفة سیاسی بنبستی وجود دارد.[۲۱۱] به نظر میرسد نگاه بنبستی دادلی نولز از آنجا حاصل میشود که نتوانسته تمایز روشنی میان فلسفه سیاسی و نظریه سیاسی برقرار نماید، در حالیکه پاسخ اجمالی به این پرسش منفی است؛ زیرا در نظریه سیاسی از روشهای محسوس کمی و استقرایی که عمدتاً در «ساینس» به کار میرود استفاده میشود، اما در فلسفه سیاسی از روشهای معقول کیفی و قیاسی که معمولاً در «فلسفه» به کار میرود، استفاده میشود.[۲۱۲]
یکی دیگر از خلطهای رایج، خلط میان «فلسفه سیاسی» و «فلسفه سیاست» است. فلسفه سیاست[۲۱۳] ترکیبی اضافی است که نگاهی درجه دوم به سیاست و علم سیاست است و از این منظر همانند دیگر فلسفههای مضاف، به دنبال تبیین علوم و گزارههای مربوطه است، در حالیکه فلسفة سیاسی[۲۱۴] بر خلاف تصور رایج اساساً ترکیبی اضافی نیست، بلکه ترکیبی وصفی است که از موصوف «فلسفه» وصف «سیاسی» تشکیل شده است. همانگونه که امروزه سخن از فلسفههای مضاف است، در گذشته سخن از فلسفههای وصفی بود که ضرورت دارد دوباره زنده شود. فلسفه وصفی، بحث بسیار مهمی است که میتواند ماهیت بسیاری از دانشهای مغفول، همچون فلسفه سیاسی را تبیین کند. البته برخی معتقدند، فلسفههای مضاف میتوانند نگاه درجه یک هم داشته باشند، که پذیرش این مسئله قابل تأمل است. به نظر میرسد در اینجا نیز ناخودآگاه خلطی میان فلسفههای مضاف و فلسفههای وصفی صورت گرفته است. از اینرو، اگر فلسفه سیاست و روششناسی خاص آن مد نظر باشد، این روششناسی دیگر تناسبی با فلسفه سیاسی نخواهد داشت.
فلسفه سیاسی با ایدئولوژی سیاسی نیز متمایز است. ایدئولوژی واژهای کاملاً مدرن است که در صدد است در دوره بیتوجهی به دین توحیدی، نقش دین را ایفا کرده و جایگزین حقایقی شود که عمدتاً فرازمانی و فرامکانی است تا جایگزین دین و فلسفه به معنای دقیق کلمه شود. ایدئولوژی هر چند پیوندهای نزدیکی با فلسفه دارد، اما تلاش میکند همه اموری که فلسفه میتواند با اتصال به امور الهی و معنوی به آن دست یابد را از بین ببرد. بنابراین اگر از عنوان ایدئولوژی سیاسی استفاده کردیم، دیگر در درون آن نمیتوان فلسفه سیاسی را به کار برد. بر این اساس، روششناسی ایدئولوژی سیاسی با روششناسی فلسفه سیاسی نیز متفاوت میشود.
اما فلسفه به چه معناست؟ آیا فلسفه همان معنایی دارد که امروزه متداول و مرسوم است؟ اگر اینگونه باشد فلسفه سیاسی و روششناسی آن را باید جور دیگری بفهمیم، در حالی که وقتی بر اساس منابع مکتوب به آثار مؤسسان فلسفه، یعنی سقراط و افلاطون و ارسطو مراجعه میکنیم، میبینیم فلسفه به معنای «کشف حقیقت»[۲۱۵] است. بر اساس این تعریف، از فیلسوف انتظار میرود که حقیقت را کشف کند، اما بر اساس تعاریف متداول امروزی، آنچه مهم است اثبات است که باید عقلانی و برهانی باشد و در قالب منطقی خاصی قرار بگیرد. نگاه حکمای ثلاثه که تقدم بر نگاه امروزین دارد و به نظر بنده بسیار با مباحث الهی و معنوی همخوانی دارد، از فیلسوف انتظار کشف حقیقت دارد. فیلسوف باید با خودسازی و تربیت و نفی تعلقات مادی، حقیقت را کشف کند.[۲۱۶] کشف حقیقت فوقالعاده مهم است.
اگر در فلسفه، کشف حقیقت مهم باشد، فیلسوف در فلسفه سیاسی باید به دنبال کشف حقایق امور سیاسی باشد. باید حقیقت عدالت، آزادی، برابری، حق، اقتدار، مشروعیت و دیگر مفاهیم سیاسی را کشف کند و بفهمد این امور به معنای دقیق کلمه به چه معناست.[۲۱۷] اما آیا همة انسانها میتوانند حقایق امور را کشف کنند؟ پاسخ به این پرسش به طور قطع منفی است؛ همه یا بیشتر انسانها نمیتوانند حقایق امور را کشف کنند. با وجود این، آیا میتوان این معنا و مفهوم را کنار گذاشت تا شمولیت بیشتری پیدا کند؟ همان سبک و رویکردی که در دوره مدرن و پسامدرن بیان میشود که معنای فلسفه و فلسفه سیاسی را آنقدر مُضیَّق نگیریم که شامل عدهای محدود شود، بلکه به گونهای معنا کنیم که شامل افراد بیشتری شود و در واقع، بتوانیم روز به روز فیلسوف و فیلسوف سیاسی تولید کنیم؟ بیتردید نگاه مذکور، نگاه غلطی است. این نگاه همان نگاه زمینی به امور و به ویژه امور سیاسی است؛ به این معنا که ما چون در عالم یک خدا بیشتر نداریم، کاری کنیم که خدایان متعدد داشته باشیم، به جای آنکه پیامبران محدود داشته باشیم که با عالم ماوراءالطبیعه ارتباط داشته باشند، کاری کنیم که پیامبران نامحدود داشته باشیم. با همین رویکرد است که ایدئولوژی به وجود میآید. در ایدئولوژی به جای خدا، انسان مینشیند، به جای پیامبر، ایدئولوگ و به جای مؤمنان، پیروان.
متأسفانه یکی از خلطهای رایجی که وجود دارد این است که بگوییم اسلام هم ایدئولوژی دارد. اگر معنای واقعی ایدئولوژی را بفهمیم، مییابیم که اسلام نه ایدئولوژی است و نه ایدئولوژی دارد. به جای آنکه اسلام را در آن قالبهای مدرن قرار دهیم باید بگوییم: اسلام دین است. اگر میگوییم اسلام مکتب است، نباید معنای ایدئولوژی را در نظر داشته باشیم؛ زیرا در آن صورت امر آسمانی را به امر زمینی تبدیل کردیم، بلکه معنای عامِ مکتب را در نظر داشته باشیم؛ بدین معنا که دین برخوردار از مبانی، نظام و آموزههایی است.
بنابراین، اگر فلسفة سیاسی به حقایق امور سیاسی میپردازد، روششناسی آن مبتنی بر فهم حقایق امور سیاسی است. در فلسفة سیاسی آن روشی که در حد اعلا وجود دارد، روش شهودی است؛ روشی که فیلسوف میتواند با علم حضوری، حقایق امور سیاسی را درک کند. اما فلسفه سیاسی منحصر در روش شهودی نمیشود، بلکه در مرتبه بعدی میتواند از روش عقلی هم استفاده کند. البته مرتبة شهود و مرتبة عقل، مراتب عرضی نیستند. بلکه مراتب طولیاند و لذا تعارضی میان آنها وجود ندارد. روش شهودی، روش عقلی، روش حسی و روش خیالی، همگی ایستگاههای متعدد معرفت هستند که تمایزشان طولی و تشکیکی است بنابراین، عارف واقعی که با کشف و شهود در ارتباط است، به این معنا نیست که با عقل کاری ندارد؛ عارف واقعی کسی است که از ایستگاه عقل عبور کرده و به ایستگاه بالاتری دست یافته است. بنابراین بحثهایی که امروزه بیان میشود، مبنی بر اینکه پیامبر فقط با شهود (وحی) ارتباط دارد و فیلسوف با عقل و تمایز این دو را عرضی میدانند و به دنبال آن بحث میکنند که آیا مقام پیامبر بالاتر است یا مقام فیلسوف، همگی ناشی از عدم درک تمایز طولی و تشکیکی معارف مذکور است. پیامبر به معنای دقیق کلمه، از ایستگاه عقل عبور میکند و به ایستگاه بالاتر کشف و شهود میرسد. بنابراین در این مقام، پیامبر برترین فیلسوف سیاسی است، منتها چون ما نمیتوانیم از آن روشهای واقعی استفاده کنیم یا شرایط وجودی ما آنگونه نیست که بتوانیم به آن مراحل دست یابیم، سعی میکنیم به ایستگاههایی برسیم که به ایستگاه شهود نزدیکتر باشد.
همه امور مذکور در مقام کشف و فهم حقیقت است، اما در فلسفه سیاسی علاوه بر کشف و فهم حقیقت، امر مهم دیگری هم وجود دارد و آن انتقال حقیقت دستیافته به دیگران است. در این مقام، فیلسوف تلاش میکند با مخاطب خود به شیوة فرادینی و برون دینی گفتوگو کند؛ بر خلاف مباحث کلامی و فقهی که عمدتاً در محدوده درون دینی است؛ به عبارت دیگر، ادبیاتی که در فلسفه سیاسی به کار میرود بر خلاف ادبیات فقه سیاسی و کلام سیاسی، ادبیاتی فراگیر و همگانی است. البته در روش شهودی به طور طبیعی، انتقال واقعی حقایق مکشوفه، بسیار مشکل و بسا محال است؛ چرا که مخاطب خود نیازمند شهود و علم حضوری است. مخاطب با مشاهده شواهد و قرائن و نیز علم حصولی میتواند به باور و اعتقاد دست یابد، اما در روش عقلی، هم در مقام فهم حقیقت و هم در مقام تفهیم آن، فضای بیشتری وجود دارد.
● نتیجهگیری
مقاله حاضر صرفاً درآمدی به روششناسی فلسفه سیاسی بود. پرداختن به ابعاد و زوایای بیشتر این بحث نیازمند گفتوگوهای علمی و تولید ادبیات بیشتر است. معانی مختلف روششناسی نشان داد تصویر یکسان و روشنی از بحث، نه در آثار عمومی و نه در آثار تخصصی، وجود ندارد. بیتردید ابهامات مذکور در تبیین روششناسی فلسفه سیاسی نیز سایه افکنده است. این امر ناشی از آن است که فهم روششناسی، منوط به فهم ماهیتشناسانه و معرفتشناسانه متعلّق آن است. فلسفه سیاسی در جستوجوی کشف حقایق امور سیاسی است، همانگونه که فلسفه براساس سرچشمة اصلی آن، به دنبال کشف حقایق امور است. شهود، عالیترین روش کشف حقایق امور است و عقل بر اساس مراتب تشکیکی در مرتبه طولی بعدی قرار دارد. فهم این امر موجب میگردد فلسفه سیاسی در مقام تمایزشناسی، هم به لحاظ مفهومشناسی و هم از منظر روششناسی، با ترکیبهایی همچون علم سیاسی، نظریه سیاسی، فلسفه سیاست، ایدئولوژی سیاسی و دیگر موارد مشابه خلط نگردد.
نویسنده:محسن رضوانی - عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
[۱۷۵] Methodology
[۱۷۶]. Encyclopedia Britannicea, ۲۰۰۷.
[۱۷۷] Random House
[۱۷۸] http://www.britannica.com/thesaurus?hdwd=methodology&swap-Dictionary&book.
[۱۷۹] http://encarta.msn.com/dictionary_/methodogogy.html
[۱۸۰]. Google Definition
[۱۸۱] Google; define: Methodology
[۱۸۲] The Free Dictionary, ۲۰۰۷.
http://www.thefreedictionary.com/methodology
[۱۸۳] Wikipedia
[۱۸۴]. http://en.wikipedia.org/wiki/Methodology
[۱۸۵]. Ted Honderich (Editedor), The Oxford Companion tho Philosophy; Oxford University Press, ۱۹۹۵, P.۵۶۵.
[۱۸۶] Simon Blackburn, The Oxford Dictionary of Philosophy, Oxford University Press, ۱۹۹۴, P. ۲۴۲.
[۱۸۷] Peter A. Angeles. The Harper Collins Dictionary of Philosophy; Harper Perennial, Second Edition, ۱۹۹۲, P.۱۸۶.
[۱۸۸] Thomas M. magstadt, Understanding Politics: Ideas, Institutions and Issues; Thomson Seventh Edition, ۲۰۰۶, P۶۳۲.
[۱۸۹] Methodology
[۱۹۰] Method of Research
[۱۹۱] Peter Burnham & Others, Research Methods in Politics, Palgrave, ۲۰۰۴, P.۴.
[۱۹۲]. Iain McLean and Alistair McMillan, Oxford Concise Dictionary of Politics; Oxford, Second Edition, ۲۰۰۳, p.۳۴۵.
[۱۹۳] Methodology
[۱۹۴] Mothodos
[۱۹۵] Logos
[۱۹۶] Philosophy of Science
[۱۹۷] The Oxford Companion to Philosophy, op. Cit. p. ۵۶۵.
[۱۹۸] Method
[۱۹۹] Methodology
[۲۰۰] Political Philosophy
[۲۰۱] Political Theoty
[۲۰۲] Political Science
[۲۰۳] Political Scientists
[۲۰۴] Political Thought
[۲۰۵] Explanation
[۲۰۶] Normative
[۲۰۷] Positive Facts
[۲۰۸] D.D.Raphael, Problems of Political Philosophy;Pall Mall Press, ۱۹۷۰, PP. ۱-۲۶.
[۲۰۹] George H. Sabine, A History of Political Theory; Harcourt Brace, Fourth Edition, ۱۹۷۳; Preface to the first edition.
[۲۱۰] Leo Strauss and Joseph Cropsey, History of Political Philosophy; op. cit. Preface to the first edition, P. xiii.
[۲۱۱] Dudley Knowles, Political Philosophy; Routledge, ۲۰۰۱, PP. ۳-۱۴.
[۲۱۲]. برای مطالعه بیشتر ر.ک: محسن رضوانی، لئو اشتراوس و فلسفه سیاسی اسلامی.
[۲۱۳] Philosophy of Politics
[۲۱۴] Political Philosophy
[۲۱۵]. فایدون افلاطون، دورة آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی (ب. ۸۰)/ ارسطو، متافیزیک، ترجمه محمدحسن لطفی (ب. ۹۹۳).
[۲۱۶]. همان.
[۲۱۷]. برای مطالعه بیشتر ر.ک: محسن رضوانی، «مفهوم فلسفه سیاسی اسلامی»، فصلنامه پژوهش و حوزه شماره ۲۱ و ۲۲.
منابع
ـ ارسطو، متافیزیک، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، طرح نو، ۱۳۸۵.
ـ افلاطون، فایدون ، دورة آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی، ۱۳۸۰.
ـ رضوانی، محسن، «مفهوم فلسفه سیاسی اسلامی»، فصلنامه پژوهش و حوزه شمارة ۲۱ و ۲۲، ۱۳۸۴.
ـ ـــــــــــــ ، لئو اشتراوس و فلسفه سیاسی اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۸۵.
-D. D. Raphael, Problems of Political Philosophy; Pall Mall Press, ۱۹۷۰.
-Dudley Knowles, Political Philosophy; Routledge, ۲۰۰۱.
-George H. Sabine, A History of Political Theory; Harcourt Brace, Fourth Edition, Preface to the first edition, ۱۹۷۳.
-http://en.wikipedia.org/wiki/Methodology
-http://encarta.msn.com/dictionary_/methodogogy.html
-http://www.britannica.com/thesaurus?hdwd=methodology&swap-Dictionary&book.
-http://www.thefreedictionary.com/methodology
-Iain McLean and Alistair McMillan, Oxford Concise Dictionary of Politics; Oxford, Second Edition, ۲۰۰۳.
-Leo Strauss and Joseph Cropsey, History of Political Philosophy; op. cit. Preface to the first edition.
-Peter A. Angeles. The Harper Collins Dictionary of Philosophy; Harper Perennial, Second Edition, ۱۹۹۲.
-Peter Burnham & Others, Research Methods in Politics, Palgrave, ۲۰۰۴.
-Simon Blackburn, The Oxford Dictionary of Philosophy, Oxford University Press, ۱۹۹۴.
-Ted Honderich (Editedor), The Oxford Companion tho Philosophy; Oxford University Press, ۱۹۹۵.
-Thomas M. magstadt, Understanding Politics: Ideas, Institutions and Issues; Thomson Seventh Edition, ۲۰۰۶.
منبع: دو فصلنامه علمی - تخصصی پژوهش سال اول شماره۱
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
آتش سوزی هلال احمر قوه قضاییه تهران پلیس اصفهان بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو خودرو قیمت سکه دلار حقوق بازنشستگان بانک مرکزی سایپا ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال جواد عزتی نمایشگاه کتاب عفاف و حجاب فیلم سینمایی مسعود اسکویی تلویزیون سینما سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین ترکیه انگلیس اوکراین نتانیاهو یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی هواپیما کولر تبلیغات موبایل تلفن همراه اینستاگرام اپل گوگل ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی