چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

ما می‌توانیم


ما می‌توانیم

ما اکنون در برزخی میان دو دوزخ ایستاده‌ایم: زبان‌هایی که به کار نمی‌آید و دست‌هایی که گمان می‌کنند می‌توانند. اولی در خود مانده و ناتوان و نژند با هنری مأیوس و سیاه؛ کمالش در …

ما اکنون در برزخی میان دو دوزخ ایستاده‌ایم: زبان‌هایی که به کار نمی‌آید و دست‌هایی که گمان می‌کنند می‌توانند. اولی در خود مانده و ناتوان و نژند با هنری مأیوس و سیاه؛ کمالش در ضجه‌های خوش‌آهنگ است. گاهی با خودم می‌گویم دچار خودآگاهی شده است. دچار اندیشیدن به ناتوانی‌هایمان. درست مثل اروپا که چند صد سال است آرزوی امریکا شدن را در خیال خود می‌پزد و به قول فیلسوف فرانسوی بودریار فاصله‌اش با امریکا مثل فاصله‌ای است که با قرون وسطی دارد و حالا البته وقت اضمحلال خودآگاهی به نفع عمل (هسته مدنیت امریکایی) فرارسیده و این اضمحلال در حال رخ دادن است. روشنفکری ما سایه خودآگاهی اروپایی است و سایه اضمحلال اروپا در ایران به گمانم این است که تاجران و تکنوکرات‌ها جانشین روشنفکران شده‌اند. با این همه چگونه آدم می‌تواند خودش را از این تردید برهاند که همراهی با «دست‌هایی که امیدوارند» بهتر از همراهی با «اندیشه‌ای رو به اضمحلال» است.‌ کاش فلاسفه وطنی (از داوری و دینانی و مجتهدی و زیباکلام تا احمدی و فرهادپور و رشیدیان) پاسخی برای جبر و اختیار ما داشتند.