شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

دادرسان عادل


دادرسان عادل

روزی در موزه تابلوی دو قاضی عادل را كه مابور رسم كرده بود مشاهده كردم این دو قاضی متعلق به یك نسل از دست رفته ای بودند منظور من اینست كه اینها قضات دوره گردی بودند كه با اسبهای كوچك خود به طور یورتمه طی طریق میكردد و اشخاص مسلحی مجهز به سر نیزه و خنجر پیاده در ركابشان حركت میكردند

ژان مارتو گفت:

((من دادرسان عادل را هم دیده ام. منتها در روی پرده نقاشی…))

روزی در موزه تابلوی دو قاضی عادل را كه مابور رسم كرده بود مشاهده كردم. این دو قاضی متعلق به یك نسل از دست رفته ای بودند. منظور من اینست كه اینها قضات دوره گردی بودند كه با اسبهای كوچك خود به طور یورتمه طی طریق میكردد و اشخاص مسلحی مجهز به سر نیزه و خنجر پیاده در ركابشان حركت میكردند. این دو قاضی پر ریش و پشم مثل پادشاهان قدیم فلاماند كلاه عجیب و باشكوهی به سر داشتند كه در عین حال جای شبكلاه و … را میگرفت.

جامه های زربفتشان مزین به گل و بوته های زیبا بود : استاد بزرگ توانسته است یك حالت عظمت متانت و ملایمت بدانها بخشد. استهای آنها هم مثل خودشان ملایم و آرام بودند. با این همه این قضات نه طبیعت واحد و نه عقیده واحدی داشتند و این موضوع فوراً به چشم میخورد. یكی از آنها كاغذی به دست گرفته و با انگشت متن آن را نشان میداد و دیگری دست چپ را بقاش زین گرفته دست راست را بلند كرده بود و این حركت دست از یك فكر محتاط و دقیق حكایت میكرد. هر دوی این قضات متدین و عادل بودند اما اولی به نوشته پای بند بود و دومی به عقل و روح معتقد. من كه بمیله ای كه آنها را از مردم جدا میكرد تكیه داده بودم به حرفهای آن دو گوش میدادم؛ قاضی اولی گفت:

(( من به آنچه در این نوشته است پای بندم. اولین قانون بر روی سنگ نوشته شد كنایه از اینكه تا جهان پایدار است آن قانون هم دوام نماید.))

قاضی دومی پاسخ داد : (( هر قانونی كه ثبت و ضبط شده است به مرور زمان از درجه اعتبار ساقط گردیده زیرا دست كاتب كند و هوش آدمیان تیز تر است و مقدراتشان در تغییر. ))

و این دو پیر مرد درستكار مصاحبه حكمت آمیز خود را چنین ادامه دادند ؛

قاضی اولی : (( قانون ثابت و لایتغیر است.))

قاضی دومی : (( در هیچ عصر و زمانی ثابت و لابتغیر نیست .))

قاضی اولی : (( قانون چون از صرف خدا نازل شده غیر قابل تغییر است. ))

قاضی دومی : (( قانون محصول طبیعی زندگی اجتماعی است و وابسته به شرائط متحرك كاین زندگی است.))

قاضی اولی : (( قانون اراده خداوندی است كه تغییر نخواهد كرد.))

قاضی دومی : (( قانون اراده آدمیان است كه دائماً در تغییر است.))

قاضی اولی : (( قانون پیش از بشر بوده و بر او مقدم است.))

قاضی دومی : (( قانون به دست بشر وضع شده و مثل او عاجز و مثال او قابل تكامل است.))

قاضی اولی : (( قاضی كتابت را باز كن و آنچه در آن نوشته بخوان زیرا خداوند به كسانیكه بدو ایمان داشتند قانون را انشاء نموده است.))

قاضی دومی : (( آنچه به دست مردگان نوشته شده به دست زندگان بر روی ان خط بطلان كشیده شده چه در غیر این صورت اراده كسانی كه دیگر وجود ندارند بر آنها كه هنوز زنده هستند تحمیل می گشت و مرده ها جای زنده ها را میگرفتند و زنده ها به عالم اموات می پیوستند.))

قاضی اولی : (( زنده ها باید از قوانین كه به دست مردگان وضع گردیده اطاعت كنند مرده ها و زنده ها در پیشگاه خدا همعصر یكدیگرند موسی و سیروس، قیصر، ژوسبینین و امپراطور آلمان هنوز هم بر ما حكومت میكنند زیرا ما در برابر هدایت معاصرینشان هستیم.))

قاضی اولی : (( قوانین اولیه از طرف عقل كل الهام گردید. امتیاز یك قانون در اینست كه به این سرچشمه فیض یزدیكتر باشد. ))

قاضی دومی : (( زنده ها باید قوانین خود را از زنده ها اخذ كنند زرتشت و نرماوپمپی لیوس دیگر صلاحیت اینكه بما امر و نهی نمایند ندارند. ))

قاضی اولی : (( قوانین تازه از قوانین كهنه منشعب میشوند اینها جوانه های یك درخت هستند و از یك شیره تغذیه میكنند. ))

قاضی دومی : (( درخت فرتوت قوانین شیره تلخی ترشح میكند چونكه لا ینقطع بر آن تبر میزنند.))

قاضی اولی : (( وظیفه قاضی این نیست كه ببیند آیا قوانین عادلانه هست یا خیر زیرا كه الزاماً قوانین عادلانه است فقط وظیفه قاضی است كه آنها را به درستی اجرا نماید.))

قاضی دومی : (( وظیفه ما اینست كه ببینیم قوانینی را كه اجرا می كنیم عادلانه هست یا خیر. زیرا اگر ما آنها را غیر عادلانه تشخیص دادیم برای ما ممكن است كه در اجرای آنها كه بدان مجبور هستیم تعدیل به عمل آوریم.))

قاضی اولی : (( انتقاد از قوانین مناسب با احترامیكه ما نسبت به آنها باید داشته باشیم نیست.))

قاضی دومی : (( اگر ما سختی و خشونت آنها را نبینیم چگونه میتوانیم آنها را نرم و ملایم بسازیم.))

قاضی اولی : (( ما قاضی هستیم نه قانوننگزار و فیلسوف.))

قاضی دومی : (( ما بشر هستیم. ))

قاضی اولی : (( بشر نمیتواند در باره بشر قضاوت كند قاضی وقتی بر كرسی قضا نشست بشریت خود را قراموش میكند و جنبه خدائی به خود میگیرد و نه شادی ونه دردی احساس میكند. ))

قاضی دومی : (( عدالتی كه با مهر و عاطفه اجرا نشود مهلك ترین بی عدالتی ها است.))

قاضی اولی : (( عدالت به معنی تحت اللفظی آن كامل و بی نقص است.))

قاضی دومی : (( وقتی عدالت جنبه روحانی نداشته باشد پوچ و بی معنی است.))

قاضی اولی : (( اصل قوانین ناشی از خداوند است و نتایجی هم كه بر آن مترتب میشود حتی جزئی ترین آنها جنبه الهی دارد. اما اگر آن طور هم كه شما میگویید قانون جنبه خدائی نداشت و فقط ساخته فكر بشر بود باز هم می بایست آن را نوشته اجرا كرد. زیرا نوشته ثابت است و روح در تغییر .))

قاضی دومی : (( قانون كاملاً ساختهٔ فكر بشر است و در ادواری كه خرد آدمی در مرحله بدوی بود قانون هم جنبه احمقانه و بی رحمانه داشت. اما اگر هم قانون از جوهر یزدانی مستفیض شده باشد باز هم باید تبعیت از هوش و خرد نمود نه از نوشته ، زیرا كه نوشته مرده است و عقا و هوش زنده .))

بعد از این سخنان هر دو قاضی عادل از اسبهای خود پیاده شدند و با ملتزمینشان به دادگاه دفتند تا در آنجا حق و عدالت را درباره كسانیكه در انتظارشان بودند اجرا نمایند .

اسب های آنها كه زیر درخت نارون به میخی بسته شده بودند با هم صحبت می كردند…..

در این ستون دو مطلب از دو كتاب برای خوانندگان نقل میكنیم.

مطلب اول ) مربوط است به روش قضا و نقش و اهمیت و حدود تأثیر و عمل قضات در امریكا.

هر چند در انی مبحث وضع و اختیارات قضات امریكائی به طور كلی مورد بررسی و نقد قرار ننگرفته لیكن تأثیر و اهمیت كار قضات امریكائی از یك لحاظ كه همان صدور حكم و تعلیل و توجیه آراء قضائی و تعدیل و هماهنگ ساختن احكام در موارد مشابه و تكمیل قانون باشد به زبانی ساده مورد نقد و مطالعه قراراگرفته و به اختلاف كار آنان با قضات كشورهائی كه دارای قوانین مدون ثستند اشاده شده است.

مسئله دیگر به كار گماردن قضات و انتخاب آنها از طرف مردم و احترام و شخصیتی است كه برای این طبقه از خدمتگذاران اجتماعی ملحوظ میشود.

قاضی امریكائی را برای رائی كه مخالف افكار یا اعتقاد عمومی است مشكل میتوان ممخطئه كرد یا او را - ولو با رأی یك دادگاه عالی- از كار بركنار نمود.

مطلب دوم ) تحولی است كه اخیراً در سیستم جزائی اتحاد شوروی پیدا شده.

باید دانست كه پس از انقلاب اكتبر جرائم عمومی در كشور اتحاد شوروی كمتر وسیله قانون پیش بینی میگردید و مجازات نیز صبع نصوص قانونی به ندرت تعیین میشد، یعنی دو اصل اساسی حقوق جزا كه موقعیت بین المللی دارند ومورد قبول همه كشورها قرار گرفته اند ( مجازات و جرم باید قبلا وسیله قانون پیش بینی شده باشد ) به طور كامل مورد توجه و قبول اجتماع شوروی نبود و سیره جاری بر این محور قرار داشت كه قضات اعمالی را كه مضر به مصالح و منافع مردم تشخیص میگردند كیفر میدادند.

حدود زیادی مراعات شده است و شاید بتوان جهت تحول و تكامل بین المللی حقوق جزا را از این پدیده استنباط نمود.

اینك اصول مطالب:

● وظایف قاضی در امریكا

اشخاصی كه به امریكا مسافرت میكنند با تعجب در می یابند كه قسمت عمده قوانین امریكا در گزارشهای مربوط به تصمیمات قضائی نهفته است ولی این مطضوع برای خود امریكائیان به هیچ وجه با تعجب همراه نیست زیرا قضات كه قوانین را بر موارد آن بطبیق نموده و بكار می بندند ناگزیر در به وجود آوردن آن نیز سهمی باید داشته باشند.

ما معتقدیم كه قضات در هر سیستم قضائی هنگام اتخاذ تصمیم در دعاوی گوناگون كه نزد آنها اقامه میشود لزوماً اصول حقوقی را بر فضایای جدید تطبیق داده و بدان وسیله محتوی جدیدی میسازند.

حكومت امریكا از لحاظ اصول بر پایه تفكیك قوا بنا نهاده شده تا قوای مختلف وسیله نظارت بر یكدیگر تعادل خود را حفظ نمایند و در چنین سیستمی هم طبیعی و هم عاقلانه است كه قضات سهم خود را همراه با قواعد علمی آن داشته باشند.

تصممات قبلی دادگاهها را كه عانون از آن منبعث میگردد معمولا روش می نامند و سیستم قضائی امریكائیان را سیستمی بر پایه رویه ها میخوانند زیرا ما معتقدیم كه هر تصمیم قضائی تا درجهای برای آینده قانون میشود.

این روش قضائی را ما به چند دلیل پذیرفته ایم كه نخستین آنها صرفاً جنبه تاریخی مسئله است.

قانون انگلستان كه مادر قانون ماست از دیر باز به نحو عمده ساخته دست قضات است. اولین دستجاتی كه به این سرزمین آمده و مستقر شدند اكثرا انگلیسی بودند و لذا آشنایی آنها با این روش مسلم بود و اما شرایط جدید زندگی در كشوری پهناور موانع زیادی در راه اتخاذ سیستم انگلیسی ایجاد كرد.

قضات در انی میان نقش عمده ای به عهده داشتند و به اضافه قوانین اساسی مدون ما مسئولیت بزرگ و جدیدی به عهده دادگاهها محول نمود. هم حكومت ملی و هم حكومتهای ممالك پنجاه گانه جزء، وسیله قوانین اساسی بوجود آمده اند و تابع آن قوانین میباشند و به موجب آن قوانین اختیارات اعطا شده به این دولت ها دارای حدود و ثغور است . مثلا تصمیماتی كه قوانین اساسی برای حفظ حقوق افراد به وجود آورده است از طریق دادگاههای عمومی قابل اجرا و اعمال میباشد، اقدامات قوه اجرائیه و حتی قوانین عادی مصوب مجالس در صورتیكه تصمیمات مذكور را نقض نماید وسیله دادگاهها كان لم یكن اعلام میگردد. نتیجه اینكه شرئط زندگی در امریكا و مؤسسات حكومتی كه ما به وجود آورده ایم به قضات آنچنان قدرت و مسئولیتی اعطاء نموده است كه نمونه آن از لحاظ وسعت و شدت نه تنها قابل مقایسه با سیستم های مترقی جدیدنیست بلكه با قوانین انگلستان نیز مشابهتی ندارد.

دلیل دوم كه اهمیت آن از عامل تاریخی كمتر نیست بدین شرح است . به نحو روز افزونی در می یاتیم كه بسیار مفید و به جاست كه از صاحب منصبان اداری خواسته شود تا تصمیمات خود را با دلیل همداه سازند و لذا ضرورت این موضوع در مورد قضات كه باید دعاوی متعارض افراد و دستجات را حل و فصل نمایند بیشتر احساس میشود. مستدل بودن رأی كمك میكند تا مردم مورد حكم را بپذیرند و برای آینده نیز ایجاد روش و سیره قضائی بشود.

مدلل نمودن آراء قضائی یك امر قدیمی نیست. در گذشته در بسیاری از كشورها حتی تصور میكردند كه اگر قضات برای تصمیمات متخذ، خود استدلال نمایند از شأن و قدرت قضائی آنها كاسته میشود.

در انگلستان از زمانهای گذشته قضات با وكلائی كه در محكمه حاضر میشدند به طور آزاد و غیر رسمی وارد بخث و مذاكره میشدند و از این طریق و كلا دلائلی را كه احكام صادر بر آن متكی بود در می یافتند.

آراء و دلائل مربوط از طرف مخبرین خصوصی بصورت گزارشات قضائی منتشر میشد و قرنها مورد مطالعه دستگاه قضائی قرار داشت. اخیراً یعنی در قرن نوزدهم بود كه برای قضات انگلیسی سنتی به وجود آمد و آنها مطابق آن و به مسئولیت خود شرحی مدلل بر حكم می نوشتند و این شرح را اصطلاحاً عقیده قضائی

می نامیدند.

این روش تقریباً همزمان با انگلستان در كشورهای آلمان و فرانسه و سایر نقاط اروپای غربی گسترش یافت و ما اكنون ضروری میدانیم كه قضات عالی رتبه ما همراه آراء صادره عقاید قضائی خود را اعلم دارند تا استدلال آنها در صدور حكم مورد ملاحظه و انتعاد همگان قرار گیرد.

این موضوع جزء كار و وظیفه قضات شده و به نضر ما تضمینی است علیه خود رائی و خود كامگی و در مقید نمودن صاحتان رأی آنچنان مهم و مؤثر است كه ما موضوق را تا آنجا كه ممكن است بر دستگاه اداری كشور نیز شمول داده ایم .

انتشار عقاید مستدل قضات نتایج گرانبهائی ببار آورده است چه اتخاذ تصمیمات مدلل پی گیری در طرز استدلال خاص را به وجود می آورد و امریكائیان نیز مانند سایر افراد خواهان و طرفدار مداومت و ارتباطند.

البته روشن است كه اگر امر مشابهی در دو زمان و بین اصحاب دعوی جداگانه مودر حكم واقع شود و تصمیمات متناقضی در هر مورد اتخاذ گردد غیر عادلانه خواهد بود…..

این مسئله خصوصاً برای افرادیكه به دادگاهها می آیند حائز اهمیت است زیرا نه تنها اشخاص عادی میتوانند از روی موارد مشابه قبلا جهت تصمیم دادگاه را پیش بینی نمایند بلكه از آن لحاظ كه ارتباط و تشابه تصمیمات قضائی خود نموداری از عدالت است نیز مسئله درخور توجه به نظر میرسد.

نوشته : آناتول فرانس در مجموعه كرنبیل

مترجم : فرج الله پورسرتیپ


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.