دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

تحویل معرفت شناسی اصلاح شده به نسبی گروی معرفتی ریچارد رورتی


تحویل معرفت شناسی اصلاح شده به نسبی گروی معرفتی ریچارد رورتی

پلانتینگا برای نشان دادن درستی پاسخ خود مثال تحقیق پذیری تجربی معنا که پوزیتویست های منطقی آن را شرح و بسط داده اند که در ابتدا شرحش گذشت را می زند

یکی از مهم‌ترین بحث‌هایی که در دهه چهل قرن بیستم میلادی، باورهای دینی را به چالش کشید، ملاکی بود که پوزیتویست‌های منطقی همچون کارناپ ((۱۹۷۰ -۱۸۹۱)Carnap,Rudolf)،‌در باب معناداری الفاظ و تمایز گزاره‌های علمی از غیر علمی ارائه دادند. آیر ((۱۹۱۰-۱۹۸۹)Ayer,Alfred jules) در چاپ دوم کتاب “زبان، صدق و منطق” )Language, Truth and logic( ،‌تلاش کرد تا صورت‌بندی دقیقی از ملاک تحقیق‌پذیری تجربی معنا )Rerifiability Criterion of meaing( ارائه کند. بر اساس ملاکی که آیر ارائه کرده بود، گزاره‌های معنادار گزاره‌هایی هستند که یا تحلیلی باشند و یا امکان تحقیق‌پذیری تجربی آنها وجود داشته باشد. بر اساس این ملاک، گزاره‌های دینی،‌ اخلاقی و متافیزیکی، گزاره‌هایی بی‌معنا تلقی شد. تلاش‌های متعددی برای نشان دادن ناکارایی ملاک تحقیق‌پذیری تجربی معنا صورت گرفت.

این تلاش‌ها را می‌توان در دو دسته قرار داد. برخی بر آن بودند که ملاک تحقیق‌پذیری تجربی معنا، خود، نه گزاره‌ای تحلیلی است و نه قابلیت تحقیق‌پذیری تجربی را دارد و لذا باید آن را بی‌معنا تلقی کرد. در واقع، تلاش اندیشمندانی که از این طریق در صدد نقد ملاک مذکور بودند ، نشان دادند وجود تعارض درونی در این اصل بود. یا اصل صادق است که در این صورت ، خودش بی‌معناست و یا اصل کاذب است که در این صورت ،‌گزاره‌های دینی، اخلاقی و متافیزیکی با معنا هستند . عده‌ای دیگر تلاش کردند تا نشان دهند که صورت‌بندی دقیق از این اصل امکانپذیر نیست و هر گونه تلاش در این زمینه سبب از دست رفتن جامعیت یا مانعیت آن می‌شود. عملا نیز این چنین شد و آیر نتوانست صورت‌بندی دقیقی از این اصل، به گونه‌ای که جامعیت و مانعیت آن حفظ شود، ارائه دهد. او در موارد متعدد، تبصره‌هایی را به ملاک خود افزود ولی این کار نتیجه‌ای نداد و نتوانست صورت بندی دقیق اصل را مهیا کند که خود نشان نادرستی این ملاک بود. پلانتینگا با تمسک به تحقیق‌پذیری تجربی معنا در صدد برطرف کردن اشکال کدو تنبل بزرگ )Geat pumpkin objection( از معرفت شناسی اصلاح شده است. گفتنی است یکی از اشکالات مهمی که مخالفان معرفت شناسی اصلاح شده بر آن گرفته‌اند، اشکالی است که پلانتینگا تحت عنوان اشکال “کدو تنبل بزرگ” از آن یاد می‌کند. این اصطلاح برای آشنایان به فرهنگ مسیحی،‌ تا حدی روشنگر نوع اشکال است . برخی افراد، بدون هر گونه دلیل، معتقدند که “کدو تنبل بزرگ” هرساله در جشن اولیا )Hallioween( باز می‌گردد.

این اعتقاد، اعتقاد به امری دروغین است. اشکال کدو تنبل بزرگ بیانگر این مطلب است که اگر ملاکی برای گزاره‌های پایه ارائه نشود، هر شخصی می‌تواند گزاره‌ای را که به آن اعتقاد دارد، به نحوی صحیح پایه بداند. اگر قرار است که ملاک پایه بودن یک گزاره را کنار نهیم و از پایه بودن گزاره‌ “خداوند وجود دارد” و پایه بودن باور به آن سخن گوییم، لازم می‌آید که باور افراد به آئین‌های دروغین همچون طالع‌بینی نیز باوری پایه باشد و لذا بتوان گزاره‌های این دو حیطه را به نحوی صحیح پایه قلمداد کرد.

بنابراین می‌توان اشکال کدو تنبل بزرگ را اشکالی دانست که ما را در یک دوراهی قرار می‌دهد که پذیرش هر یک از آنها نفی کننده دیدگاه معرفت‌شناسی اصلاح شده است. یا می‌توان گزاره “خدا وجود دارد” را به نحوی صحیح، پایه دانست که در این صورت ، باید بتوان دیگر گزاره‌ها را نیز پایه تلقی کرد و یا نمی‌توان گزاره‌های دیگر را پایه تلقی کرد که در این صورت‌، لازم می‌آید که گزاره “خداوند وجود دارد” نیز پایه نباشد. در صورت نخست ، معرفت شناسی اصلاح شده ما را به قبول باورهای دروغین، افسانه‌ای و تخیلی وا می‌دارد و در صورت دوم، نظریه‌ای مردود خواهد بود. پلانتینگا این اشکال را وارد نمی‌داند او از دو راهی که مستشکل پیشنهاد کرده، راه اول را برمی‌گزیند اما ادامه می‌دهد که در صورت پذیرش راه اول لازم نمی‌آید که گزاره‌های تخیلی، دروغین و نظایر آنها را به نحوی صحیح پایه تلقی کنیم. به عبارت دیگر، پلانتینگا این اشکال را اشکالی می‌داند که نظریه‌ای را با توجه به لوازم آن نادرست قلمداد کرده است، حال آنکه لوازمی که برای نظریه برشمرده است، در واقع لوازم آن نظریه نیستند.

پلانتینگا برای نشان دادن درستی پاسخ خود مثال تحقیق پذیری تجربی معنا که پوزیتویست‌های منطقی آن را شرح و بسط داده‌اند‌- که در ابتدا شرحش گذشت - را می‌زند. سخن پلانتینگا با توجه به مثال تحقیق‌پذیری تجربی معنا این است که آیا می‌توان کسی را منکر این اصل - تحقیق‌پذیری تجربی معنا - است، ملزم به پذیرش معنا داری هر گونه گزاره بی‌معنا کرد. به تعبیر دیگر ، فرض کنید متدینی، در دوران عظمت این ملاک - تحقیق‌پذیری تجربی معنا- با نادرست قلمداد کردن آن،‌گزاره‌های دینی را - مثلا - معنادار می‌داند،‌آیا طرفداران این اصل می‌توانند بگویند که میان (۱) و (۲) در زیر تفاوتی نیست و اگر گزاره (۱) را معنادار بداند، لازم می‌آید که گزاره (۲) را نیز معنادار بداند؟ (۱) خداوند مهربان است .(۲) ندد خواهنمرا ب سات .

مطمئنا متدینی که در دوران مذکور، گزاره‌های دینی را معنادار بداند، ملزم به معنادار دانستن (۲) نیست یعنی از معنا دار دانستن گزاره‌های دینی، در آن عصر، لازم نمی‌آید که چیزهایی مانند (۲) معنادار باشند.

پلانتینگا از چیزهایی مانند این مثال - تحقیق‌پذیری تجربی معنا - در باب اشکال کدو تنبل بزرگ استفاده می‌کند. او می‌گوید: آن چه در معرفت‌شناسی اصلاح شده رخ داده ، نفی ملاک مبنا گروی سنتی در باب گزاره‌های پایه است. آیا از نفی آن ملاک، لازم می‌آید که یک معرفت‌شناس متعلق به سنت فکری اصلاح‌گری‌، هر گونه گزاره‌ای ،‌حتی گزاره‌های دروغین ،‌افسانه‌ای و تخیلی را گزاره‌هایی بداند که به نحوی صحیح ،‌پایه هستند. همان گونه که از نفی ملاک تحقیق پذیری تجربی معنا، معناداری هر گونه گزاره‌ای لازم نمی‌آید، از نفی ملاک پایه بودن باورها در مبنا گروی سنتی نیز لازم نمی‌آید که هر باوری به نحوی صحیح پایه باشد.

اما هنوز جای این سوال هست که چرا یک معرفت ‌شناس متعلق به صف معرفت‌شناسی اصلاح شده، باور به وجود خداوند را گزاره‌ای می‌داند که می‌توان به نحوی صحیح آن را پایه دانست و نه گزاره‌ای مربوط به بازگشت کدو تنبل بزرگ را در جشن اولیا؟ پلانتینگا معتقد است که در باب پایه بودن یک باور، به جای این که ملاکی کلی بدهیم - و به تعبیری بحث را از بالا آغاز کنیم - باید بحث را از پایین و گزاره‌های متعددی که با آن مواجه هستیم، آغاز کنیم. در چنین روشی باید گزاره‌های متعددی را که با آنها در ارتباط هستیم ،‌بسنجیم. مطمئنا هیچ‌گونه دلیلی وجود نخواهد داشت که باورهایی را که یک فرد، پایه می‌داند، همان باورهایی باشند که همه آنها را پایه می‌دانند. این بدان معناست که هیچ گونه ملاکی برای باور پایه وجود ندارد و هر فرد یا گروهی دارای باورهای پایه‌ای است که لزوما با باورهای پایه دیگران یکسان نیست . مطمئنا باورهای پایه یک متدین با باورهای پایه کسی که طرفدار اندیشه‌های برتراندراسل است، متفاوت است.

در این صورت مسیحی یا متدین می‌تواند بگوید که هر چند باور به وجود خداوند را باوری پایه تلقی می‌کند، باور به بازگشت کدو تنبل را در جشن اولیا،‌باوری پایه نمی‌داند. دلیلی که یک مسیحی می‌تواند اقامه کند آن است که خداوند انسان را به گونه‌ای آفریده که دارای تمایلی ذاتی به شناخت و فرمانبرداری از خداوند است.

اما کدو تنبلی بزرگ و متعالی وجود ندارد که انسان را به گونه‌ای آفریده باشد که به وجود کدو تنبل‌ بزرگ و بازگشت آن اعتقاد داشته باشد. از سوی دیگر، هیچ‌گونه تمایل ذاتی در پذیرش کدو تنبل بزرگ در انسان وجود ندارد. والترستورف )wolterstorff , Nicholas( نیز در سخنانی شبیه سخن پلانتینگا - هر چند در پاسخ به اشکال کدو تنبل بزرگ - بیان کرده است که از نفی مبناگروی سنتی شکاکیت یا نسبی گروی لازم نمی‌آید. آن چه تحت عنوان اشکال کدو تنبل بزرگ از آن یاد شد، در واقع تلاشی در نشان دادن این مدعاست که نفی مبناگروی سنتی و پایه دانستن گزاره “خداوند موجود است” ، ما را در دام نسبی گروی گرفتار می‌کند. اما اشکال یاد شده ، نفی مبناگروی سنتی را مستلزم شکاکیت نمی‌داند. لذا والترستورف لازم دیگری را نیز که ممکن است به نافیان مبناگروی سنتی، تحمیل شود، در نظر گرفته و آن را انکار کرده است هر چند در سخنان اشکال کنندگان به معرفت شناسی اصلاح شده، از این مطلب سخنی به میان نیامده است. به عبارت دیگر، والترستورف در صدد دفع دخل مقدر بوده است، یعنی پاسخ دادن به اشکالی مقدر که امکان طرح داشته ولی هنوز مطرح نشده است. ون هوک )Van hook , Jay.m( سخنان والتر ستورف و نیز پاسخی را که پلانتینگا به اشکال کدو تنبل بزرگ داده است، ضعیف می‌داند. او معتقد است که پلانتینگا اشکال کدو تنبل بزرگ را دستکم گرفته است.

محسن آلوستانی مفرد

منابع:

۱ - اکبری ، رضا، ایمانگروی (کی‌یرکگور، ویتگنشتاین ، پلانتینگا) ، تهران ، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ، زمستان ۸۴

۲ - مبینی، محمد علی، عقلانیت باور دینی از دیدگاه آلوین پلانتینگا، قم ، مرکز انتشارات موسسه آموزش وپرورش امام خمینی، ۱۳۸۲

۳ - همو، عقلانیت باور دینی، نامه حکمت، ش ۱ ، تهران ، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)

۴ - پترسون، مایکل ، عقل و اعتقاد دینی ، مترجم احمد نراقی وابراهیم سلطانی، تهران ، طرح نو، ۱۳۷۶

۵ - نوذری ، حسینعلی ،‌ مدرنیته و پست مدرنیسم ،‌ مجموعه مقالاتی در سیاست، فرهنگ، فلسفه و نظریه اجتماعی ...، تهران ، نقش جهان، ۱۳۷۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.