سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فوت و فن استادی


فوت و فن استادی

در تشریح یک شبه استاد شدن, آن هم در رشته ای مثل ادبیات که دارای چند هزار سال پیشینه ملی و جهانی است, باید به استحضارتان برسانم که این کار نه تنها محال نیست, بلکه کاملا هم شدنی است, لیکن مانند هنر آشپزی نیازمند مقدمات و مواد لا زم است که باید فراهم شود و مطابق دستورالعمل, مو به مو اجرا شود, تا نتیجه دلخواه را حاصل کرد

«استاد» شدن، آن هم در قلمروی ادبیات کار چندان دشوار و ناممکنی نیست و برای رسیدن به این مرتبه دیگر لا زم نیست مثل گذشتگان، هی دود چراغ خورد و کتاب خواند و تلمذ کرد و از این قبیل چیزها.

عصر دیگر، عصر «فست فود» است و در چنین عصری که سرعت و شتاب می رود تا حرف اول را بزند، جای تعجب نخواهد داشت که استاد شدن هم به سادگی و بلکه با کمال سهولت و آسانی میسر شود.

در زمانه ای که به مدد دانش مدرن تمام آن چیزهایی که روزگاری ناممکن پنداشته می شد، ممکن شده و خیلی چیزها که آدمیزاد از آن سردر نمی آورد، کشف و تئوریزه شده، این اصل قدیمی که «کار نشد ندارد» بیش از هر زمان دیگری مصداق پیدا کرده، البته با این توضیح که هر کاری «قلق» و فوت و فن خاص خود را دارد.

و اما در تشریح یک شبه استاد شدن، آن هم در رشته ای مثل ادبیات که دارای چند هزار سال پیشینه ملی و جهانی است، باید به استحضارتان برسانم که این کار نه تنها محال نیست، بلکه کاملا هم شدنی است، لیکن مانند هنر آشپزی نیازمند مقدمات و مواد لا زم است که باید فراهم شود و مطابق دستورالعمل، مو به مو اجرا شود، تا نتیجه دلخواه را حاصل کرد.

● مقدمات و مواد لا زم

«پررویی» یکی از مهم ترین مواد و عوامل لا زم جهت رسیدن به درجه استادی در کوتاه ترین زمان ممکن است، به این ترتیب کسانی که به اندازه کافی پررو باشند، حتی به جای یک شبه، می توانند در یک چشم به هم زدن استاد شوند و از رسیدن به این درجه، کلی خوش به حالشان شود و کیف بکنند.

آنچه در استاد شدن بسیار مهم و تا حدود زیادی حائز اهمیت است، این است که در درجه اول خودتان، خودتان را قبول داشته باشید و در درجه دوم این اصل مهم را هیچگاه از یاد نبرید که غیر از خودتان هیچکس را قبول نداشته باشید!

تکذیب کردن دیگران، یکی از راه ها و روش های بسیار موثری است که موجب می شود مقام علمی شما هر لحظه بالا تر برود و در انظار عوام و خواص فرهیخته و نخبه تر جلوه کنید.

در این راه اگر گاهی هم از تهمت و افترا و تحقیر و توهین نسبت به دیگران بهره ببرید، شان و جایگاه رفیع تری کسب خواهید کرد، خصوصا آنکه تمام این کارها را با ژست دلسوزی و نگرانی برای ادبیات و آینده اجتماع، خصوصا نسل جوان (که این روزها وسیله خوبی برای انواع و اقسام بهره برداری هاست) انجام دهید!

یکی از مقدمات اولیه که جنبه بیرونی دارد و ذهنیت محیط را برای پذیرفتن استادی شما آماده می کند، وضع ظاهری شماست. حالا اگر شما می خواهید از همه در این کار جلوتر بیفتید، می توانید همه چیزتان دراز باشد، علی الخصوص زبانتان!

سعی کنید تا جایی که می توانید متمایز و متفاوت بنمایید. از انجام کارهای غیرعادی به هیچ وجه خودداری نکنید، لطف این کارهای عجیب و غریب این است که شما را بیشتر بر سر زبان ها می اندازد و حکایت شما به عنوان ادیبی «جنونمند» می شود نقل همه مجالس و محافل!

به این ترتیب پیش تر و بیش تر از آن که شاعر باشی، مشهور می شوی!

مشهور هم که بشوی، دیگر رسانه ها دست از سرتان برنمی دارند، آن وقت هرکس برای مصاحبه به سراغتان آمد، کمی ناز و ادا در بیاورید، کمی تواضع به خرج دهید، کمی دلا یل مضحک بیاورید که اصرار طرف مقابل را برانگیزد، آن وقت با طعنه و کنایه اسم چند شاعر دیگر را بیاورید و بگویید که بروند سراغ آنها، اما مبادا آنقدر زیاده روی کنید که طرف از مصاحبه با شما منصرف شود.

در مصاحبه هایتان حتما به شاعران بزرگ و بلندآوازه حمله کنید و آثار آنها را آثاری بی مصرف و تاریخ مصرف گذشته بخوانید. اهمیت این کار در این است که هرچه به اشخاص بزرگتری حمله کنید، شخصیت بزرگتری به نظر می آیید!

در مورد شخصیت های ادبی معاصر می توانید از استهزا هم استفاده کنید و با تمسخر از شخصیت و آثار آنها یاد کنید، از آنجا که هیچ دستگاهی هم در این خصوص، یقه شما را نخواهد گرفت، خیالتان تخت راحت باشد!

در شعرهایتان تا می توانید پیچیده گویی کنید و از کلمات قلمبه سلمبه غفلت نورزید، هرچه اثر شما غیرقابل فهم تر و نامفهوم تر باشد، قابل دفاع تر است، فقط قبل از اینکه اثر خود را قرائت کنید، با قیافه ای حق به جانب بگویید که تنها آنان که از فهم بالا یی برخوردارند، می توانند معنی عمیق آثار شما را درک کنند، زیرا این آثار به زبان آینده سروده شده است و آنان که در گذشته فسیل شده اند، قابلیت فهم این آثار را ندارند، آنگاه ملا حظه خواهید فرمود که جیک هیچ کس درنمی آید و سیل تحسین و تمجیدها نثارتان می شود.

برای این که همه شما را بشناسند، باید نشانی تمام انجمن ها و کانون های ادبی را گیر بیاورید و در تمام جلسات به طور جدی حضور بیابید و سپس با اعتماد به نفس در پشت تریبون حاضر شده و آثارتان را با صدای بلند و رسا و سرشار از هیجان و احساس دکلمه کنید، گاهی هم لا زم است تظاهر کنید که از خود بی خود شده اید، در این هنگام مکث کوتاهی کنید و چشم هایتان را با دست یا دستمال پاک کنید، تا حاضرین گمان کنند که گریسته اید!

اینجا و آنجا، هر کجا که حاضر می شوید از شاگردانتان سخن بگویید، همچنین از سابقه دوستی و رفاقت هایتان با چند شاعر بزرگ معاصر که رخ در نقاب خاک کشیده اند و نمی توانند خاطره های جعلی شما را تکذیب کنند، به همین سبب شما می توانید از قول آنها در تصدیق خودتان، هرچه دلتان می خواهد، با دست و دل بازی نقل کنید، مثلا بگویید روزی با فلا نی در مجلسی حاضر بودیم و ایشان به من گفت: «در بین همه معاصرین، تنها امید من و آینده ادبیات به توست!!»

همین طور که جلو بروید کم کم هرکس به شما برسد «استاد» خطابتان می کند و رفته رفته این واژه به گوشتان عادی می شود و هنگامی که احساس کردید، این واژه برایتان بسیار عادی شده است، مفهومش این است که دیگر تردیدی در استادی جنابعالی وجود ندارد.

در این میان افرادی هستند که شما را فقط استاد خطاب نمی کنند، بلکه این عنوان را با چاشنی های دیگر و پیاز داغ فراوان مخلوط می کنند، مثلا به شما می گویند: استاد عالیقدر، جناب استاد، حضرت استاد و از این قبیل که لا زم است قدر این افراد را بیشتر بدانید و مراقبشان هم باشید، زیرا چنین افرادی خیلی دلشان می خواهد «استاد» شوند، ولی راهش را بلد نیستند!

کتاب «شهریار» اثر جاودان «ماکیاول» را حتما مطالعه بفرمایید، این کتاب نگرش شما را نسبت به اطرافیان و نحوه برخورد با آنان تقویت می کند، شما باید در این بازی هوش و حواستان کاملا جمع باشد و از شمشیر دولبه ای که بین شما و مخاطب قرار گرفته، یک لحظه غافل نشوید.

یکی دیگر از راه های تثبیت جایگاه استادی، چاپ کتاب است، هول نکنید، این کار از آب خوردن هم آسان تر است، کافیست هرچند وقت یک بار یک مجموعه از آثارتان در کمتر از صد صفحه به چاپ برسانید و به کمک نوچه هایتان برای کتاب مجلس رونمایی ترتیب بدهید و تا می توانید در این باره جار و جنجال به راه بیندازید، تا همه فکر کنند واقعا اتفاق مهمی رخ داده است!

اگر «عروض» نمی دانید و به صناعات ادبی و سایر اصول و مبانی شعر کلا سیک هیچگونه علم و اشرافی ندارید، به خودتان ابدا و اصلا زحمت یادگیری ندهید، هرجا که نشستید و برخاستید، به شعر کهن ناسزا بگویید، حتی به «نیما» که پدر شعر نو است حمله کنید و به خودتان ژست پدرانه ای بگیرید!

رفته رفته برای داوری جشنواره ها و سوگواره ها به سراغتان می آیند، این فرصت طلا یی را غنیمت بشمارید و سعی کنید حق هیچ وقت به حقدار نرسد. بهترین کار ممکن این است که جایزه اول را به گمنام ترین شخص شرکت کننده بدهید.

فایده این کار این است که در درجه اول پوز رقبایتان را می زنید و در درجه دوم همچنان مطرح باقی می مانید!

مواظب باشید «جوگیر» نشوید، که از سگ گیر شدن خیلی بدتر است، در خلوت ساخت و پاخت کنید و در جمع مخالف خوانی. در کنار این کار برای خودتان دم و دستگاهی به راه بیندازید، حتی جایزه ای را به نام خودتان علم کنید، تا جوان ها برای گرفتنش دست و پا بشکنند.

با این توصیه ها شما تا مدتی «استاد» خواهید شد، فقط تا مدتی. زیرا هنوز فرمول جاودانگی کشف نشده و ناگریز اگر آیندگان با اکراه از شما یاد نکنند، حتما فراموشتان می کنند. البته برای استادی این چنین آینده هیچگاه مفهومی ندارد، دارد؟!!

نویسنده : کامران شرفشاهی



همچنین مشاهده کنید