شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

زرها بیتل های کردستان


زرها بیتل های کردستان

اینکه بیتل ها چگونه سربرآوردند, چگونه ناگهان تیترهای بزرگ خبری جهان را به خود اختصاص دادند را به دیگران وامی گذارم و به چند خاطره و تاثیر بیتل ها می پردازم آن روزها که ما جوان بودیم اطلاعات جوانان یکی از نادر مجله هایی بود که خوانندگانش را در جریان اتفاقاتی قرار می داد که روزنامه های رسمی و جاافتاده یا به آن اعتنا نمی کردند یا اگر توجهی به آن نشان می دادند از موضع نقد و تحقیر بود

... اینکه بیتل ها چگونه سربرآوردند، چگونه ناگهان تیترهای بزرگ خبری جهان را به خود اختصاص دادند را به دیگران وامی گذارم و به چند خاطره و تاثیر بیتل ها می پردازم؛ آن روزها که ما جوان بودیم اطلاعات جوانان یکی از نادر مجله هایی بود که خوانندگانش را در جریان اتفاقاتی قرار می داد که روزنامه های رسمی و جاافتاده یا به آن اعتنا نمی کردند یا اگر توجهی به آن نشان می دادند از موضع نقد و تحقیر بود. اطلاعات جوانان به ابتکار دیگری هم دست زده بود؛ آن چاپ عکس تمام صفحه یک خواننده یا یک بازیگر مشهور و به ندرت ورزشکار مطرح بود. من که کشته مرده مجلات و روزنامه ها بودم و غالباً هر مجله و روزنامه یی را می خریدم، از اطلاعات جوانان چندان خوشم نمی آمد اما به یک دلیل آن را می خریدم که این دلیل هم از ابتکارات دست اندرکاران این مجله هفتگی بود.

در صفحه رخدادهای هنری آخرین ترانه های روز به زبان انگلیسی همراه با ترجمه آن منتشر می شد و در آن اوضاع و احوالی که یافتن یک کتاب انگلیسی از کشف نفت، در شهرما، سنندج سخت تر بود، این ترانه ها و ترجمه های آنها برای امثال من مزه و طعم اینترنت امروزین را داشت برای نوجوانان و جوانان امروز... به هر حال از صفحه وسط مجله و از اشعار آن من دو عکس را به خاطر می آورم؛ عکسی از بیتل ها با گیتارهای به گردن آویخته و موهای بلند و کت و شلوارشان و عکس عجیب تر، عکس سه نوازنده کرد که با لباس کردی و با دو ساز یکی محلی و دیگری ساز ملی؛ دوزله کردی (دو نی متصل به هم، شبیه به دونلی بلوچستان یا دودوک ارمنستان) و یک تنبک (یا طبل در زبان کردی) که با تسمه یی به گردن یکی از اعضای گروه سه نفره آویزان بود، نفر سوم در حال خواندن و مثل دو نوازنده دیگر به هوا پریده بود و به همین لحاظ عکس از هیجان خاصی برخوردار بود. عنوان عکس جالب تر از خود عکس بود؛ گروه زًزً (Ze Ze)، بیتل های کردستان، اما هیچ شباهتی بین این دو گروه وجود نداشت؛ موهای زً زً ها زیر دستار کردی پنهان بود، لباس شان محلی بود، سازهایشان ایرانی بود. اما هر دو گروه در یک مورد به هم شباهت داشتند؛ نام عجیب و غریب شان (بیتل ها به معنی سوسک ها و زً زً بی معنی،) هرگز نفهمیدم و نفهمیدیم که زً زً به چه معنی است. بماند. اما گروه سه نفره، با استفاده از ملودی های پرهیجان کردی در میان جوانان کرد از محبوبیت بی نظیری برخوردار بودند و هرچند فضای پیرامونی با این دو گروه غیرقابل مقایسه اند اما هر دو علیه تکرار، علیه رسمیت یافته ها، علیه رخوت، علیه کهنگی برخاسته بودند و هر دو نیز هریک در حد و اندازه خود موج آفرین بودند. اشعار ترانه های بیتل ها - که غالباً در همان مجله منتشر می شد -هم کوششی برای بیان دردها و علایق نسل آن روز انگلیس یا بهتر بگوییم اروپا بود اما زًزًها جز درد عشق و وصف زیبایی یار حرف تازه یی برای گفتن نداشتند و غالباً از اشعاری سطحی اما سهل و ساده استفاده می کردند. در آن روزها هم سن و سال های من به دو دسته افراطی تقسیم می شدند؛ طرفداران بیتل ها - در شهری که چهار خیابان و دو میدان و دو سینما بیشتر نداشت، - که موهایشان را هم کم وبیش شبیه آنها آرایش می کردند و اسباب تفریح مردم بودند و طرفداران زً زًها که معتقد بودند اینها موسیقی کردی را نجات داده اند... اما خاطره دیگرم، طنزی است که آرت بوخوالد در همان روزگار بیتل ها نوشته بود و ترجمه آن در کیهان چاپ شده بود. آرت بوخوالد خودش را در چند دهه بعد تصویر کرده بود که محض لذت از موسیقی به سراغ صفحاتش رفته و یکی از ترانه های بیتل ها را گوش می دهد و ناگهان با فریاد پسرش از جا می پرد که بابا بس کن این چرت و پرت های قدیمی رو دیگه گوش نده،... پیش بینی آرت بوخوالد کاملاً درست بود. حالا بیتل ها به تاریخ پیوسته اند و به رغم شهرت غیرقابل کتمان و تاثیر منفی و مثبت غیرقابل انکارشان امروز فاقد آن جذابیت و شوری هستند که به موقع از آن برخوردار بودند. البته آرت بوخوالد در نوشته اش نتوانسته بود این نکته را پیش بینی کند که در چند دهه بعد صفحات موسیقی هم تاریخی می شوند و شاید او هرگز نمی توانست سی دی های امروز و ام پی تری های امروز را پیش بینی کند... حقیقتاً هم این فکرها به ذهن کسی خطور نمی کرد که مثلاً ده ساعت موسیقی، بیست ساعت تصویر و هزاران اطلاعات دیگر را در یک وسیله کوچک، به اندازه یک قوطی کبریت بریزی و با دو گوشی پرقدرت آنها را بشنوی و خودت را در یک سالن موسیقی احساس کنی یا تلویزیون قوطی کبریتی ات را در جیبت بگذاری و این ور و آن ور بروی.

اما آرت بوخوالد موضوع دیگری را نشانه رفته بود و آن کهنه شدن و از کار افتادن امواجی است که در شرایط خاصی می توانند جهان را دستخوش تغییرات مقطعی و سطحی بکنند اما به زودی از شدت آنها و دامنه تاثیرشان کاسته می شود. نمی خواهم بگویم که بیتل ها را باید دست کم گرفت اما می توانم باور کنم که هر پدیده یی در عالم هنر اوج و فرودی دارد و به جز مضامین و اشکالی از هنر که ارتباط تنگاتنگ با نیازهای عمیق و دیرینه سال بشری و شیوه های بیان منطبق بر خواسته های عمومی خانواده بشری دارند پدیده های قارچی شکل هنر عمر بر دوامی ندارند. این نکته را هم بگویم که تفاوت زً زً ما در کردستان و بیتل ها در انگلستان این است؛ گروه زً زً از بی تحرکی و خمودگی به سنت دیرین پناه آورده بود در حالی که بیتل ها علیه موسیقی متداول شوریده بودند.

بهروز غریب پور



همچنین مشاهده کنید