چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

اروپائی ها از شرقیان بیاموزند


اروپائی ها از شرقیان بیاموزند

بگزارش خبرگزاریها, کشور پادشاهی نپال, این کشور واقع در قله جهان, از روز ٢٨ ماه مه, جمهوری اعلام شد مردم نپال این پیروزی را در سایه ١٤ سال مبارزه حزب کمونیست نپال مائوئیست و حمایت مردم وسیع از آن در انتخابات پارلمانی بدست آورد

بگزارش خبرگزاریها، کشور پادشاهی نپال، این کشور واقع در قله جهان، از روز ٢٨ ماه مه، جمهوری اعلام شد. مردم نپال این پیروزی را در سایه ١٤ سال مبارزه حزب کمونیست نپال(مائوئیست) و حمایت مردم وسیع از آن در انتخابات پارلمانی بدست آورد.

چهارده سال مبارزه مسلحانه و در نهایت دو سال مبارزه سیاسی حزب کمونیست نپال به نظام پادشاهی ٢٤٠ ساله در این کشور پایان داد. این پیروزی، نتیجه تلفیق هشیارانه مبارزه مسلحانه و مبارزه سیاسی بود که توانست آخرین پادشاه کشور را از سریر سلطنت به پائین آورده و نظام پادشاهی را که سمبل نظامهای برده داری و فئودالی است، در آرشیو تاریخ بایگانی کند.

ضمن یقین بر اینکه، تغییر رژیم حاکم نپال، پایان خواست و آرزوهای مردم این کشور نبوده و تنها آغازی است برای تعیین و تبیین راه رشد، توسعه و ترقی آینده کشور که قطعا راهی هموار و بی فراز و فرود نخواهد بود. صرفنظر از راهی که، سیاستمداران و مردم این کشور انتخاب خواهند کرد، در هر حال، این دستاوردی بسیار بزرگ و گرامی است.

رژیم پادشاهی که در نپال به زیر کشیده شد و همه نظامهای سلطنتی تحت هر نام و عنوانی که باشند، بی تردید، خلاف حاکمیت مردم و بویژه، در تضاد با دموکراسی ادعائی اروپائیان می باشد. امروزه در شرایط رشد و تکامل همه جانبه بشریت، برای وجود رژیم های پادشاهی نمی توان هیچ توضیحی تئوریک یافت. آنها به تاریخ تعلق دارند. تاریخ دور، مربوط به دوران برده داری و فئودالی. امروز دیگر زمان آن گذشته است که خانواده ای بطور موروثی در راس کشوری قرار گیرد.

حادثه نپال نشان داد که کشورهای مشرق زمین، این مهد تمدن باستانی بشریت، یکی بعد از دیگری، به سیستم حکومتی پادشاهی نقطه پایان می گذارند. دیروز ایران و افغانستان و امروز نپال. بعید نیست فردا نیز، این شرقیان تحقیر شده، سایه دیگر رژیمهای پادشاهی باقی مانده را که شاهان و حاکمان آنها اتفاقا دست نشانده و سرسپرده غربیها می باشند، از بالای سر خویش بزدایند. این در حالی است، که هنوز هم کشورهای بسیاری در اروپا، مثل انگلیس، اسپانیا، بلژیک، سوئد، دانمارک، هلند و برخی میکرو کشورهای دیگر، با سیستم پادشاهی اداره می شوند.

مشرق زمین گهواره بزرگ تمدن بشری، با تمام تناقضاتی که دارد، بر خلاف «غرب»، ارزش های بسیاری گرامی را در تاریخ جهان برای بشریت ارمغان کرده است. حتی متاسفانه، پر طرفدارترین ادیان آسمانی، این بزرگترین عامل مورد سوء استفاده قرار گرفته و تحمیق و عقب ماندگی بشریت نیز در شرق زاده شد و در دنیا گسترش یافته است. در حالی که غرب حامل و عامل تمام مفاسد و موارد منفی در تاریخ بوده اند. این اروپائیان از خود راضی بودند که، فساد و فحشا را رایج و قانونی کرده، به خرید و فروش انسان و بعدها، به خرید نیروی عقلی و جسمی بشر پرداختند. آنها بودند که، استعمال مواد دخانی را جهانی کردند. آنها تمام ارزشها را بی ارزش و ضد ارزشها را بجای ارزش نشاندند. بنیانهای خانواده، عشق، محبت، احترام، دوستی، رفاقت، احساسات و عواطف پاک انسانی را متزلزل ساخته و به پای فردگرائی قربانی کردند. هر چه زشت را زیبا و هر چه زیبا را زشت وانمودند. این اروپائیان بودند که، با کشف باروت، استعمار و اشغال را به تمام جهان ارزانی داشتند. مردم شرق را به بردگی گرفتند و روزشان را سیاه کردند. این اروپائیان "دموکرات" بودند که برای تاراج به شرق روی آوردند. اروپائیان، ارزنده ترین دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی را در جهت اهداف ضد بشری مورد استفاده قرار دادند. جنگهای صلیبی، جنگهای جهانی، جنگ ستارگان، بهره برداری نظامی از کیهان، از هدایای غرب به بشریت می باشد. فاشیسم، این سخیف ترین فرزند سرمایه داری در غرب تولد یافت و نشو و نما نمود و فاجعه آفرید. انواع سلاحهای کشتار جمعی و بمب اتم را غربیها ساخته و برعلیه بشریت بکار بردند و ...

اینک، غربیها باید قبل از اینکه به فکر آموزش دموکراسی و حقوق بشر به شرقیها باشند، بهتر است راههای خلاصی از شر رژیمهای پادشاهی را از شرقیان بیاموزند. آنها نیز باید با نظامهای انگلی و کهنه پادشاهی تصفیه حساب کنند. آنها باید قبول کنند که، صحبت از حتی وسیع ترین دموکراسی سرمایه داری در نظامهای پادشاهی مقوله ای است بی معنی و بی مضمون.

ا. م. شیزلی