پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سیاست اسرائیل در قبال شمال عراق


سیاست اسرائیل در قبال شمال عراق

نگاهی به استراتژی سیاست خارجی اسرائیل

دولت اسرائیل که از آغاز تشکیل، موجودیت خود را در معرض تهدید و خطر حس می‌کند، ‌در تلاش است با استراتژی‌های گوناگون، ‌حلقه اعراب را پیرامون خود بشکند. این حس دولت اسرائیل را از یک دولت دفاعی به یک دولت متهاجم تبدیل کرده است و گاه همان گونه که درباره مصر شاهد بودیم، با توافق‌های دو جانبه تلاش کرده تا بلوک عرب را متلاشی سازد و گاه به نفوذ آمریکا در منطقه و پشتیبانی او تکیه کرده است.

سیاست دیگری که اسرائیل به طور مؤثر دنبال می‌کند، بهره‌گیری از ساختار چند قومیتی منطقه برای تعدیل دولت‌های عربی با دولت‌های غیر عربی بوده است. در چهارچوب همین سیاست، مقامات اسرائیلی پس از جنگ جهانی اول و در روند تشکیلات دولت‌های جدید در خاورمیانه، ‌برقراری روابط گرم با جمعیت کرد را که در داخل مرزهای ترکیه، ایران، عراق و سوریه مانده‌اند، برای منافع منطقه‌ای خود مهم دانسته‌اند.

● ریشه‌های تاریخی روابط

ریشه‌های روابط یهودی ـ کرد با توجه به موجودیت یهودیانی که تا همین چندی پیش در شمال عراق زندگی می‌کردند، به ۲۵۰۰ سال‌ پیش می‌رسد.

از نظر اجتماعی فراتر از این روابط، نقطه آغاز تماس‌های استراتژیک بین دولت اسرائیل و کردهای ساکن در منطقه شمال عراق، سفر ریون شیلوخ، نخستین رئیس موساد (سرویس اطلاعات مخفی اسرائیل) به عنوان مأمور اطلاعاتی اسرائیل به بغداد تلقی می‌شود.

شیلوخ سه سال در منطقه می‌ماند و با کردها ارتباط برقرار می‌کند و گفته می‌شود پایه همکاری سیاسی یهودی ـ کرد در این دوره ریخته شده است.

شیلوخ که گمان می‌کرد دولت اسرائیل در صورت تشکیل در محاصره حلقه عرب خواهد ماند و درگیری ناگزیر خواهد بود، ‌برای تعدیل و شکستن این حلقه محاصره، برقراری روابط قوی با کشورهای غیر عربی موجود در بیرون از این حلقه را لازم می‌داند. ترکیه، ‌ایران و اتیوپی از این لحاظ اهمیت می‌یابند.

اما علاوه بر اینها، عنصر مهم دیگر اقلیت‌های غیر عرب موجود در منطقه و در رأس آنها جمعیت کرد است که به هیچ وجه با دولت عراق سر سازش ندارد. استراتژی محاصره که از سوی شیلوخ تهیه شده، توسط «دیوید بن گوریون»، نخست وزیر اسرائیل از آغاز تشکیل دولت این کشور تا سال ۱۹۷۹ محور اصلی سیاست اسرائیل می‌شود.

ادعا می‌شود، اطلاعات یهودی در این دوره با «کامران علی بدیرخان»، نماینده جنبش کرد در اروپا ارتباط برقرار کرده و بدیرخان پس از تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸، گزارشی را به بخش امور خاورمیانه وزارت امور خارجه اسرائیل ارایه کرده است. بدیرخان در این گزارش گفته است: برای خنثی کردن سوریه و لبنان در مقابل اسرائیل، شرط لازم تشویق اقلیت‌های ساکن در اینجا به قیام و شورش است.

سال ۱۹۶۱ در روابط بین اسرائیل و کردهای شمال عراق نقطه عطف بوده است. در نتیجه خشن شدن سیاست مبتنی بر ملیت پرستی عرب در عراق و تبدیل آن به آسیمیلاسیون، ‌کردهای شمال عراق علیه رژیم بغداد قیام می‌کنند. آمریکا، ایران و اسرائیل در رأس کشورهایی بودند که می‌خواستند از وجود دولت ضعیف عراق در منطقه به سود خود استفاده کنند. با وارد صحنه شدن اتحاد جماهیر شوروی (‌سابق‌) که خواستار نفوذ در منطقه بود، این قیام‌ها که تا سال ۱۹۷۵ به طور متلاطم ادامه داشتند، به ابزاری برای منافع متضاد این کشورها تبدیل شدند.

در سال ۱۹۶۳ به قدرت رسیدن حزب بعث در دو کشور عراق و سوریه و اقدام سریع آنها در راستای اتحاد دو کشور ‌بر دغدغه اسرائیل افزود. قدرتمند شدن عراق برای اسرائیل یک خطر جدی بود. اسرائیل در این دوره با کردهایی که در شمال عراق قیام کرده بودند، وارد تماس شد و نخستین ملاقات با ملا بارزانی در تابستان سال ۱۹۶۳ با میانجیگری ساواک (‌سرویس اطلاعات مخفی ایران) صورت گرفت.

«ژنرال میر آمیت»، رئیس موساد با رئیس ساواک مذاکره کرد و برای کمک به کردها اجازه خواست. پس از توافق و با نظارت ساواک، حمل اسلحه به منطقه توسط اسرائیل صورت گرفت.

در ارتباط با این دوره ادعا می‌شود که اسرائیل به ملا مصطفی بارزانی در ازای ادامه قیام علیه عراق، کمک‌های نقدی منظم نیز می‌کرده است.

شیمون پرز، معاون وزیر دفاع وقت اسرائیل از طرف این کشور که در تلاش برای ادامه تماس‌های سیاسی بود، در سال ۱۹۶۴ با کامران علی بدیرخان، نماینده کردها در اروپا ملاقات می‌کند.

در این مذاکرات مقرر می‌شود گروهی از چریک‌های کرد از اسرائیلی‌ها آموزش‌های نظامی دریافت کنند و اسرائیل در اواخر سال ۱۹۶۵ سه افسر خود را برای آموزش به شمال عراق می‌فرستد.

«رافائل ایتان»، ژنرال سابق اسرائیلی در خاطرات خود نوشته است، در سال ۱۹۶۹ به شمال عراق رفته و قیام کردها را از نزدیک دیده و درباره تبدیل قیام به یک جنگ گسترده وارد مذاکره شده است.

همان سال وقوع آتش‌سوزی در پالایشگاه نفت کرکوک و خبرهای منتشره در مطبوعات دولت عراق دال بر اینکه کردها در پالایشگاه نفت خرابکاری کرده‌اند و واقعه به شکلی بسیار حرفه‌ای برنامه ریزی شده، باعث پخش این شایعات شد که اسرائیل نیز در این حوادث دست دارد.

روشن است که حمایت از کردهای شمال عراق برای اسرائیل دو دلیل مهم داشته است؛ نخست این که ادامه قیام در عراق، بی‌ثباتی می‌آورد و حکومت بغداد را از نظر نظامی، سیاسی و اقتصادی تضعیف می‌کند و دوم آنکه کردها چشم و گوش اسرائیل در منطقه هستند، چون اسرائیل در نفوذ به خاک اعراب و کسب اطلاعات مشکل دارد. در این دوره، یک خلبان عراقی با هواپیمای میگ ساخت روسیه به اسرائیل فرار می‌کند و در این باره گفته می‌شود این واقعه نیز که به اسرائیل امتیاز مهمی برای گرفتن اطلاعات از قدرت تکنولوژی نظامی عراق داد، از طرف کردها برنامه ریزی شده است.

ارتباط با اسرائیل برای کردها که تحت سلطه حکومت بغداد له شده و در جستجوی استقلال بودند، به معنی پول، اسلحه و حمایت اطلاعاتی است. به علاوه، پشتیبانی یک دولت قوی مثل اسرائیل برای کردها که در منطقه تنها هستند، یک فرصت بی نظیر است. کامران علی بدیرخان که گفته عامل اصلی که نگذاشت عراق از تمام قدرت خود برای نابود کردن کردها استفاده کند اسرائیل بود، می‌گوید: اسرائیل یک کشور عرب نبود، یک کشور کوچک بود، اما قدرت نظامی برای ترساندن عراق و سوریه و افزایش قدرت کردها را داشت. و با این جملات، علت برقراری روابط کردها با اسرائیل را تشریح می‌کند.

پس از جنگ سال ۱۹۶۷، دوستی کرد ـ اسرائیل یک بعد جدید پیدا می‌کند. اسرائیل در جنگ پیروز شده، اما حلقه محاصره عرب در اطرافش به یک خطر و تهدید بزرگتر تبدیل شده است. با این اوصاف، جنبش کرد در شمال عراق برای اسرائیل اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

گفته می‌شود اسرائیل سلاح‌های ساخت شوروی را که پس از جنگ به دست آورده بود، برای کمک به قیام برای نیروهای بارزانی فرستاده است.

همان سال ملا مصطفی بارزانی برای نخستین بار از اسرائیل دیدار می‌کند. این سفر محرمانه صورت می‌گیرد. در سال ۱۹۷۳ دومین دیدار نیز انجام می‌شود. این دیدارها که مخفی نگاه داشته شده بودند، در ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۸۰ پس از آن‌که «بگین»، نخست‌وزیر اسرائیل برای نخستین بار اعلام می‌کند اسرائیل برای کردها آموزش، پول و تسلیحات تأمین می‌کرده و روزنامه‌های مورخ ۲۹ و ۳۰ سپتامبر اسرائیل نوشتند بارزانی در دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ چند سفر محرمانه به اسرائیل داشته است، بر ملا شدند.

در فوریه سال ۲۰۰۴ «الون لیل»، مستشار سابق وزارت امور خارجه اسرائیل در پاسخ به پرسش‌های مراد یتکین از روزنامه رادیکال می‌گوید: اسرائیل در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به ملا مصطفی بارزانی کمک کرده است

یکی دیگر از نتایج جنگ سال ۱۹۶۷ در شمال عراق این است که جمعیت ساکن در منطقه و به ویژه جمعیت یهودی تحت فشارهای شدید قرار می‌گیرند. یهودیان ساکن در منطقه واسطه ارتباطات اسرائیل با منطقه بوده‌اند. در دهه ۱۹۵۰ در دو عملیات بزرگ به نام‌های «عذرا» و «نهمیا»، بخش بسیاری از این افراد به اسرائیل منتقل می‌شوند.

سه هزار یهودی باقی مانده که تحت فشارهای شدید بودند، در فاصله سال‌های ۱۹۷۰ الی ۱۹۷۱ با کمک کردها از طریق ایران به اسرائیل فرار می‌کنند.

قرارداد الجزایر که در سال ۱۹۷۵ بین عراق و ایران امضا می‌شود، برای روابط کرد ـ اسرائیل نیز یک نقطه عطف است. پس از این قرارداد، ‌ایران در ازای گرفتن حق استفاده مساوی از شط‌العرب، مرزهای خود را می‌بندد و کمک به جنبش کرد را قطع می‌کند. بسته شدن مرز ایران به قطع شدن کلیه کمک‌های ارسالی به جنبش کرد و پایان تماس مؤثر اسرائیل با کردهای شمال عراق منجر شده است. تا جنگ خلیج {فارس} در سال ۱۹۹۱ روابط اسرائیل با کردهای منطقه، حتی اگر به کلی قطع نشده، بسیار ضعیف بوده است.

جنگ خلیج {فارس} ضمن تضعیف قدرت نظامی و سیاسی بغداد، شرایط را بری بهره‌گیری کردهای شمال و شیعیان جنوب از این فضا و قیام آنها فراهم کرده است. گفته می‌شود در مذاکرات آمریکا در این دوره با گروه‌های مخالف برای تضعیف داخلی عراق و متلاشی کردن درونی آن، اسرائیل میانجیگری کرده که تماس خود با کردها را به کلی قطع نکرده بود.

در گزارشی که «هیرام عباس»، معاون مستشار میت (‌سرویس اطلاعات مخفی ترکیه) در تاریخ ۲۱ آگوست ۱۹۹۰ به تورگوت اوزال رئیس جمهور وقت داده، ‌تأکید شده که اسرائیل شبکه اطلاعاتی قدرتمندی در منطقه دارد و این نشانه ادامه نفوذ و فعالیت اسرائیل در شمال عراق است.

اظهارات «دیوید لویی»، وزیر امور خارجه اسرائیل که در سال ۱۹۹۱ در هنگام آغاز قیام توسط خبرگزاری رویترز به اطلاع جهانیان رسید، نشانگر حمایت اسرائیل از جنبش کردی است. لویی در اظهارات خود می‌گوید آمریکا به کردها به قدر کافی اسلحه نمی‌دهد، کمک‌های تسلیحاتی ارایه تنها باعث می‌شود این کردها به جای شکم گرسنه با شکم سیر بمیرند.

جنگ خلیج {فارس} در سال ۱۹۹۱ به اسرائیل امکان تماس راحت‌تر با گروههای کرد منطقه را داده، اما دوستی کرد ـ اسرائیل که در این دوره بر سر زبانها بود، پس از جنگ رو به ضعف نهاده است. دیدگاه‌های ترکیه و آمریکا که اسرائیل پس از جنگ خلیج {فارس} روابط نظامی و استراتژیکی نزدیک با آنها برقرار کرد و معتقد به حفظ تمامیت ارضی عراق بودند، در این امر مؤثر بوده است.

همزمان با اشغال عراق به دست نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ در روابط اسرائیل با گروه‌های کرد شمال عراق یک دوره جدید آغاز می‌شود.

● ترکیه و روابط پس از جنگ عراق

تغییرات ایجاد شده در سیاست آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر جنگی که در عراق آغاز کرد، سقوط صدام حسین و ناآرامی حاکم بر عراق، یک بار دیگر احتمال تشکیل دولت کرد در شمال عراق را مطرح کرده است. روشن است که تشکیل یک دولت کردی که حکومت مرکزی عراق را که در جنگ خلیج {فارس} هدف بمب‌ها بود، تضعیف کند برای اسرائیل مزایا دارد. پیش از جنگ، ادعای آموزش نظامی پیشمرگ‌های کرد توسط اسرائیل و کمک‌های تسلیحاتی تل آویو به آنها مطرح شده، اما این ادعاها از طرف اسرائیل تکذیب شده است.

«اود دیینون» از مقامات بلندپایه اسبق وزارت امور خارجه اسرائیل در مقاله خود با نام «استراتژی اسرائیل در دهه ۱۹۸۰».

در سال ۱۹۸۲ در نشریه «کیوونیم» ارگان رسمی سازمان صهیونیست جهانی به چاپ رسید، خطوط اصلی سیاست اسرائیل در منطقه را ترسیم کرده است. یینون در مقاله خود اشاره می‌کند تمامی کشورهای منطقه بسیار ضعیف هستند، چون دولت‌های تشکیل شده در این کشورها با اجتماع جمعیت‌های دینی و قومی که نمی‌خواهند در داخل این مرزهای ساختگی در کنار هم زندگی کنند، تأسیس شده‌اند. او با توجه به این واقعیت می‌گوید برای آنکه اسرائیل بتواند به شکل یک دولت روی پا بماند، لازم است دولت‌های منطقه متناسب با این منظره تجزیه شوند‌. به باور یینون، عراق بر پایه‌های قومی و مذهبی تجزیه خواهد شد، در شمال یک دولت کرد، در مرکز دولت سنی و در جنوب نیز یک دولت شیعه تشکیل خواهد شد.

در عراق پس از سقوط رژیم صدام حسین، ‌هویت‌های قومی و دینی برجسته شده و تجزیه مورد نظر اسرائیل هرچند در بعد تشکیل دولت نبوده، اما محقق شده است. «جان میر شیمر» و «استفان والت» در مقاله «لابی اسرائیل» که بعدها بسط داده و به شکل کتاب درآورده‌اند با اشاره به نفوذ ترجیح‌های اسرائیل بر سیاست خارجی آمریکا، ادعا می‌کنند که جنگ عراق در واقع به منافع سیاسی اسرائیل خدمت می‌کند.

در می ‌سال ۲۰۰۳ پس از پایان یافتن عملیات نظامی اصلی که آمریکا در عراق انجام داد، این موضوع به بحث و بررسی گذاشته شده که حکومت کشور پس از این بر کدام پایه شکل خواهد گرفت. در این دوره در مطبوعات اسرائیل مقاله‌ها و نوشته‌هایی با محتوای حمایت از تشکیل دولت مستقل و یا خودمختار کرد در شمال عراق منتشر شده است.

در ژوئن ۲۰۰۴ سیمور هرش، روزنامه نگار آمریکایی که جایزه پولیتزر را دریافت کرده، ‌در مقاله خود با نام «پلان ب» که در نیویورک به چاپ رسید، آشکارا پرده از فعالیت‌های اسرائیل در شمال عراق برداشته است. هرش در مقاله خود می‌گوید: از پایان سال ۲۰۰۳ به این طرف در شمال عراق صدها نظامی و جاسوس اسرائیلی کماندوهای کرد را برای سرکوب مقاومت عراق آموزش داده‌اند. در این مقاله، همچنین دیدگاه‌های دو مقام اسرائیل نیز نقل شده است. یک مقام سابق اسرائیلی می‌گوید: در عراق کردها تنها گروهی هستند که با نزدیکی به آمریکا روی پا ایستاده‌اند. تنها مسأله چگونگی تعدیل آن با ترکیه است، در حالی که مقام دیگر گفته است: ببینید، اسرائیل همیشه از کردها به عنوان یک عنصر تعدیل کننده علیه صدام حمایت کرده است. این سیاست رئال است. اسرائیل با کردها متفق می‌شود و کردها چشم و گوش آن در ایران و عراق و سوریه می‌شوند. این برای دولت بوش غیر قابل قبول نیست.

هرش در مقاله خود به نقل از «مارک ریگیو»، سخنگوی سفارت اسرائیل در واشنگتن نوشته است: این خبر درست نیست و حکومت‌های مذکور نیز این را می‌دانند. وی همچنین در مقابل اشاره می‌کند که مقامات کرد و وزارت امور خارجه آمریکا توضیح نداده‌اند.

پس از بازتاب‌های گسترده این خبر در پی ابراز ناراحتی آنکارا، «پینهاس آویوی»، سفیر اسرائیل در آنکارا تصریح کرده است اسرائیل هیچ گونه فعالیتی در شمال عراق ندارد.

اما این خبر‌ها تمامی ندارد. در مقاله‌ای که در ماه جولای در روزنامه‌ها آرتص به چاپ می‌رسد، گفته می‌شود اسرائیل با مسعود بارزانی و جلال طالبانی رهبران کرد، تشکیل جلسه داده، اما نخست وزیر اسرائیل با تکذیب این ادعاها گفته است، اسرائیل می‌داند که حمایت از کردها از زاویه روابطش با ترکیه موضوع مهمی است. اسرائیل به جای حمایت از کردها به روابط حسنه‌اش ادامه می‌دهد.

حمایت اسرائیل از جنبش کرد در منطقه به روابط ترکیه ـ اسرائیل که به ویژه پس از سال ۱۹۹۶ بعد نظامی اش برجسته‌تر شده، نیز لطمه زده است. مرزهای روابط نزدیکی که بعد از جنگ خلیج {فارس} برقرار شده، به مرور زمان آشکار شده و ترکیه و اسرائیل درباره آینده شمال عراق سیاست یکسانی ندارند.

ترکیه که به دلیل تروریسم «پ.ک.ک»، تحولات شمال عراق را از نزدیک دنبال می‌کند، در مرز خود، یک دولت مستقل و یا یک منطقه فدرال کرد نمی‌خواهد. ترکیه با این‌که تا مدتها از حفظ ساختار دولت واحد در عراق جدید دفاع کرد، امروز مجبور به پذیرش ساختار فدرال شده است.

اما از زاویه اسرائیل یکپارچه ماندن عراق و حفظ تمامیت آن تحت حاکمیت یک حکومت مرکزی قدرتمند، مسأله ساز است. حال آن‌که یک دولت کرد که در شمال عراق تشکیل شده و بالطبع با همه همسایه‌هایش مسأله خواهد داشت، برای اسرائیل مهمترین تخته جهش خواهد بود. اسرائیل در حوزه استراتژیک ترک ـ عرب‌ ـ فارس که در آن احساس تنهایی می‌کند، در پی آن است که با استفاده از کارت کرد یک میدان مانور برای خود باز کند و متفق پیدا نماید.

از سوی دیگر، اسرائیل دخالت در مسائل داخلی ترکیه و طرف شدن در مسأله کرد را برای منافع خود درست نمی‌داند.

حکومت اسرائیل که از ایجاد مسائل جدید برای خود در منطقه خودداری می‌‌کند، نمی‌خواهد در سیاست کرد ترکیه نقش مستقیم و فعال داشته باشد، به ویژه درباره دستگیری عبدالله اوجالان رهبر«پ.ک.ک» وقتی بحث همکاری دو کشور در این زمینه مطرح شد، «بنجامین نتانیاهو»؛ نخست وزیر وقت اسرائیل اعلام کرد که از ترکیه در مبارزه با تروریسم حمایت می‌کند، اما در دستگیری اوجالان نقش نداشته‌ است.

در سال ۱۹۹۱ ارتقا و سطح روابط دیپلماتیک ترکیه با اسرائیل به دایر کردن سفارتخانه و در سال ۱۹۹۴ سفر «تانسو چیللر»، نخست وزیر وقت ترکیه به اسرائیل به عنوان نخستین نخست وزیر ترک که به اسرائیل رفت، ‌سرآغاز دوره روابط نزدیک بین دو کشور است. دو کشور در ۲۳ ـ ۲۱ فوریه ۱۹۹۶ قرارداد همکاری آموزش نظامی و در ۲۶ آگوست ۱۹۹۶ دومین قرارداد در زمینه صنایع دفاعی را امضا کرده‌اند که در پی آن، ‌قراردادی نظامی و اقتصادی در سطح‌های گوناگون به امضا رسیده است.

برجسته شدن بعد نظامی روابط، باعث شده این روابط به جای روابط ترکیه ـ اسرائیل و روابط ارتش ترکـاسرائیل نامگذاری شود.

روشن است که روابط ترکیه ـ اسرائیل به ویژه در افق دو رویداد رو به ضعف نهاده است: نخست جنگ عراق است. جنگ تأثیرات همه جانبه‌ای داشته است. بحران ایجاد شده در روابط ترکیه ـ آمریکا پس از رد لایحه مربوط به اعزام نیروی نظامی به عراق در مورخ یکم مارس ۲۰۰۳ در مجلس ملی بزرگ ترکیه، در روابط ترکیه با اسرائیل نیز منعکس شده است. به علاوه، عدم هماهنگی سیاست‌های دو کشور درباره آینده عراق نیز مسأله ساز است. رویداد دوم نیز به حکومت رسیدن حزب عدالت و توسعه «آ.ک.پ» در ترکیه است که سیاستی همه جانبه را در خاورمیانه دنبال می‌کند. انتقادات شدیداللحن حکومت جدید از حملات اسرائیل در خاک فلسطین، «ترور دولتی» تعبیر شدن عملیات اسرائیل در اردوگاه پناهندگان رفاه توسط رجب طیب اردوغان، نخست وزیر و در نهایت سفری که خالد مشعل رهبر حماس در فوریه ۲۰۰۶ به آ‌نکارا داشت، از شکاف‌های عمیق در روابط دو کشور هستند.

به رغم رویدادهایی که در روابط دو کشور رخ داده، نمی‌توان تصور کرد روابط ترکیه و اسرائیل یک بعدی است. مقامات اسرائیلی حمایت کشورشان از کردهای شمال عراق را انکار می‌کنند. این در حالی است که اخبار رسانه‌ها، نشان می‌دهد اسرائیل در منطقه بسیار فعال است. در برنامه «نیوز نایت» که در سپتامبر سال ۲۰۰۶ از «بی.بی.سی» پخش شد، تصاویر مربوط به آموزش تیراندازی توسط کارشناسان اسرائیلی به مبارزان کرد در شمال عراق نیز وجود داشت. مقامات کرد درباره این موضوع توضیحی ندادند، اما اسرائیل هر نوع ارتباطی را رد کرده است.

یکی از دلایل مهمی که باعث می‌شود اسرائیل هر بار وجود این روابط را انکار کند، تلاش برای حفظ روابطش با ترکیه در یک سطح معین است. «آلون لیل»، مستشار سابق وزارت امور خارجه اسرائیل می‌گوید: در صورت تجزیه عراق، تشکیل یک دولت کرد در شمال آن با منافع اسرائیل منافات ندارد، اما حمایت و تشویق دولت کرد در حالی که ترکیه خواستار تشکیل آن نیست، دیوانگی خواهد بود. یکی دیگر از استدلال‌های آلون لیل این است که با وجود مخالفت ترکیه و آمریکا، اسرائیل چنین سیاستی را دنبال نخواهد کرد.

سیاستی که آمریکا در منطقه دارد معیار مهمی است. در صورتی که کردها یک دولت مستقل تشکیل دهند، ‌نسبت شیعیان در عراق از ۶۵ـ ۶۰ در صد به ۸۵ـ ۸۰ درصد خواهد رسید و عراق به یک دولت شیعه تبدیل خواهد شد. آمریکا برای از بین بردن این احتمال با تشکیل دولت مستقل کرد مخالفت و تلاش می‌کند کردها را در چهارچوب فرمول فدراسیون به طرف مرکز بکشد.

با اینکه گفته می‌شود اسرائیل در پشت سیاست‌های آمریکاست، در این قبیل موارد که تضادها آشکار می‌شوند، نمی‌توان انتظار داشت اسرائیل سیاست مستقل دنبال کند. از سوی دیگر، نفوذ شیعه که با تشکیل دولت مستقل کرد افزایش خواهد یافت برای اسرائیل نیز تهدید کننده است. تمایل اسرائیل به حفظ کردها به عنوان یک برگ برنده در مقابل افزایش نفوذ و قدرت شیعه، دو بعد متضاد این سیاست هستند؛ سیاستی که اسرائیل در شمال عراق دنبال می‌کند، ‌به این معنی است که روی ترکیه خط کشیده است. در کنار قراردادهای نظامی بسیاری که در دست اجرا هستند، ‌ترکیه به عنوان یک کشور قوی و با ثبات متفقی است که نباید از دست داده شود. اسرائیل از یک طرف تمایلی به خراب شدن روابطش با ترکیه نداشته و از طرف دیگر به روابطش با کردها که یک میدان مانور مهم در منطقه برایش ایجاد می‌کنند، ‌ادمه خواهد داد. ترکیه با توجه به این واقعیت نباید سیاست همه جانبه را صرفاً برقراری روابط با کشورها و مناطق گوناگون بداند، بلکه باید روابطش با یک کشور را از ابعاد گوناگون ارزیابی کند و بنا به این تعیین سیاست نماید.

منبع: مرکز پژوهش سیاسی و اقتصادی ترکیه