جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

موجودی به نام کارگر


موجودی به نام کارگر

تیزرهای آموزشی دولت برای کارگران

این پرونده از زوایای مختلف نگاهی دارد به تیزرهای تبلیغاتی که ظاهرا جهت آموزش کارگران از شبکه‌های مختلف سیما پخش می‌شوند. رویکرد تمامی مطالب به این برنامه‌ها (که توسط وزارت کار تهیه شده است) انتقادی است؛ چرا که هیچ کدام از همکاران ما قادر به نوشتن مطلبی که رویکرد مثبتی به مفهوم این تیزرها داشته باشد، نبودند.

البته با مطالعه این پرونده مشخص می‌شود که جنس انتقادات اساسا صنفی نیست و بر خلاف آنچه در اعتراض روشنفکران به سریال «مرد هزار چهره» و در سال‌های گذشته اعتراض پرستاران به فیلم «شوکران» شاهد بودیم، دلیل اعتراض، منکوب‌شدن یک صنف نیست بلکه جهت اعتراضات به منکوب‌شدن «انسان» و تقلب در نمایش علل حوادثی است که هر سال جان هزاران کارگر را می‌گیرد. اسماعیل محمدولی: مدتی است که رسانه ملی موجودات کج و معوجی را نمایش می‌دهد که لباس آبی کار به تن دارند و با حماقت‌های‌شان باعث خنده و در نهایت آموزش «بینندگان محترم» می‌شوند. مثلا کارگری را با هیبت عظیم‌الجثه‌ای تصویر می‌کنند که اصرار دارد اجسام سنگین را به دوش بکشد و خودش را ناکار کند و در این بین به توصیه‌های دلسوزانه کارفرما هم توجهی نشان نمی‌دهد تا در نهایت از ناحیه کمر دچار آسیب‌دیدگی می‌شود، فلج می‌شود یا چیزی در همین مایه‌ها.

در این قسمت از برنامه بینندگان به لطف آگاهی بخشی دولت (وزارت کار) که تهیه‌کننده این برنامه است متوجه می‌شوند که اگرچه بدن کارگران به لحاظ ظاهری شبیه به حیوانات غول‌پیکر است اما متاسفانه کارگران از تمامی خصوصیات این موجودات برخوردار نیستند و چنانچه از سر نادانی اجسام سنگین را جابه‌جا کنند راهی بیمارستان خواهند شد. این تمام پیامی است که دولت به کارگران می‌دهد. داستان این تیزرها همیشه در اطراف حوادث شغلی دور می‌زند و عامل این حوادث همواره کارگرانی هستند که به دلایل مختلف و احمقانه‌ای ایمنی کار را رعایت نمی‌کنند و نهایتا باعث آسیب دیدن خود می‌شوند. این ادعای دولت در شرایطی است که اینک در ایران هیچ منبعی وجود ندارد تا آمار واقعی حوادث ناشی از ناامنی محیط کار و دلایل بروز این حوادث را به صورت صریح و مستقیم بازگو کند و ما تنها با کنار هم قرار دادن آمارهایی که به صورت پراکنده‌ای ارائه می‌شوند می‌توانیم به گوشه‌ای از حقیقت دست یابیم. طبق این آمارها تنها پنج درصد از کارگران که در صنایع بزرگ کار می‌کنند مورد معاینه ادواری قرار می‌گیرند. اما با توجه به منابعی چون سازمان تامین اجتماعی یا پزشکی قانونی می‌توان به طور تخمینی به گوشه‌ای از فجایع ناشی از ناامنی محیط‌های کارگری در ایران پی برد. بنا بر گزارش سازمان تامین اجتماعی، سالانه شمار حوادث ناشی از ناامنی کار رو به افزایش بوده و از ۱۶ هزار و ۳۸۳ مورد در سال ۸۲، به ۲۵ هزار مورد در سال ۸۵ رسیده است که دلایل بروز این حوادث و همچنین سهم تقصیر کارگران یا کارفرمایان مشخص نشده است اما دولت داستان این تیزرها را چنان سفارش داده که تمامی مسوولیت بروز این حوادث به دوش کارگران باشد. در گزارش پیش رو سعی شده است با مقایسه داستان این تیزرها و حوادث واقعی و مستندی که در کارخانه‌ها اتفاق افتاده است نوع نگاه دولت (وزارت کار) به کارگران را شناسایی و شاید ریشه‌یابی کنیم.

● حذف کارفرما

در یکی از قسمت‌های این سریال انیمیشنی، کارگری با افزایش سرعت دستگاه باعث وقوع یک حادثه می‌شود. در اینجا باز هم دست کارفرما از آستین کارگر با تجربه‌ای - که اصولا هیچ کاری جز نصیحت سایر کارگران خطاکار ندارد - بیرون می‌آید و به او هشدار می‌دهد اما کارگر به نصیحت‌های او توجهی نشان نمی‌دهد تا اینکه بر اثر یک اشتباه دچار حادثه می‌شود. نقطه مشترک این داستان با سایر داستان‌هایی که تا به حال از تلویزیون دیده‌ایم، بی‌تقصیر بودن کارفرما در این حوادث است. سازنده این انیمیشن‌ها (دولت) حتی برای جلوگیری از تصورات و حدس‌های بینندگان نقش کارفرما - که قاعدتا باید در طرف مقابل کارگر باشد - را حذف کرده و با خلق یک شخصیت جعلی به نام «اوستا» او را در مقابل کارگران ذاتا خطاکار قرار داده است. به این ترتیب کارفرما حتی روحش هم از این جریانات خبر ندارد و اصولا بی‌تقصیر است. اما در این گزارش برای ساده کردن داستان‌ها، ما این شخصیت را طبق وظایفش با نام واقعی کارفرما می‌شناسیم تا ناچار نباشیم به منطق این داستان‌ها شک کنیم و آنها را فاقد ارزش برای تحلیل قلمداد کنیم. اما داستان کارگری که صرفا از روی حماقت سرعت خط تولید را افزایش داد و باعث حادثه شد فراموش نشود. در چند سال اخیر یک مورد فوت ناشی از سرعت خط تولید در یکی از کارخانه‌های خودروسازی گزارش شده است. در سال ۸۲ کارگر ۲۸ ساله‌ای به نام «پیمان رضی‌لو» در هنگام کار دچار ایست قلبی شد و در راه رسیدن به بیمارستان جان سپرد. او دو شیفت بی‌توقف (۱۶ ساعت) به صورت ایستاده کار کرده بود تا در آستانه فصل «فروش ویژه» با افزایش سرعت خط تولید کارخانه به تعهداتش عمل کند. با مرگ این کارگر همکاران او اعتصاب کردند و سرانجام پس از رسانه‌ای شدن این اتفاق کارفرما ناچار شد سرعت خط تولید را به حالت عادی بازگرداند. با مقایسه این ماجرای واقعی و داستانی که دولت برای ما تعریف می‌کند دیگر نمی‌توانیم داستان این تیزرها را ناشی از بی‌دقتی و ناآگاهی دولت از دلیل اصلی بروز حوادث مشابه قلمداد کنیم چون ردپای «فریب» به وضوح نمایان می‌شود.

● کارگران بی‌جنبه

در قسمت‌های مختلف این سریال انیمیشنی سعی شده است که یکی از دلایل بروز حوادث کار را ناشی از انجام کار تخصصی توسط کارگر ساده جلوه بدهند. از قضا این موضوع از اصلی‌ترین دلایل حوادث کار است اما آنچنان که از دولت انتظار داریم باز هم دلیل استفاده از کارگر ساده به جای کارگر متخصص را نادانی و حماقت کارگران «بی‌جنبه» و زیاده‌طلب عنوان می‌کنند. معتقدم درباره این هجو که از شواهد پیداست در کمال جدیت آفریده شده است، نوشتن تحلیل کار دشواری است اما جهت انجام وظیفه ناچارم درباره این مسئله هم چند خطی بنویسم. در حال حاضر طبق آمارهای دولتی بیش از ۸۵درصد کارگران کشور با قراردادهای موقت مشغول به کار هستند.

قراردادهای موقتی که درازای عمرشان از یک سال شروع می‌شود و تا شش ماه، سه ماه و حتی یک ماه می‌رسد. کارگران ساده در این شرایط نمی‌توانند مدت زمان طولانی به یک کار اشتغال داشته باشند و مدام تعویض می‌شوند چرا که با ثابت ماندن کارگران بر تجربه‌شان افزوده می‌شود و در اصطلاح از کارگران ساده به کارگران نیمه ماهر و ماهر تبدیل می‌شوند و اینچنین طبق قانون کار، کارفرما مکلف می‌شود علاوه بر افزایش حقوق به نسبت سطح کاری مزایایی نیز برای آنان در نظر بگیرد. علاوه بر این همکار بودن تعدادی کارگر به مدت طولانی زمینه‌ساز ایجاد تشکل‌های صنفی است و از طرفی چنانچه کارفرما براثر یک اشتباه بود و بوروکراتیک (کاغذبازی) فراموش کند قرارداد کارگر را تمدید کند و کارگر همچنان در آن واحد مشغول به کار باشد، قرارداد کارگر از نظر قانونی دائمی تلقی می‌شود و کارفرما مکلف می‌شود حقوق و تمامی مزایای یک کارگر دائمی را به او بپردازد. در این اوضاع و احوال معمولا کارفرما برای به دست آوردن سود بیشتر ترجیح می‌دهد با تعویض مداوم کارگران منافع خود را تضمین کند. مجموع این شرایط باعث گسترش کارگران ساده و کاهش چشمگیر کارگران متخصص (تکنسین) می‌شود که علائم آن در افزایش حوادث شغلی مشهود است.

یکی از هزاران نمونه عینی این اتفاق را در ۲۵شهریور سال گذشته دریک کارخانه فولاد شاهد بودیم که کارگری بر اثر یک حادثه که می‌توانست هرگز برای یک کارگر ماهر اتفاق نیفتد، کشته شد. «علیار علایی» ۴۵ ساله که از کارگران قراردادی بود؛ هنگام نظافت ریل‌های حمل «گندًله»، بین ریل‌ها گیر کرد و خفه شد. او کارگر نظافت صنعتی بود و این کارگران پارچه‌ای ضخیم و شبیه به مقنعه به سر می‌کنند تا از نشستن غبار خطرناک فلزات بر پوست و موهایشان جلوگیری کنند و نکته مهم اینکه کارگران نظافت صنعتی مجبورند حین گردش نقاله، کار نظافت را انجام دهند. در این حادثه به دلیل عدم آشنایی کارگر با ابزار کارش قسمتی از مقنعه حفاظتی کارگر بین نوار نقاله ‌گیر کرد و او را داخل دستگاه کشید و کشت.

اگر بازرس وجود می‌داشت

در این سریال بخشی وجود دارد که هر بیننده آگاه به مسائل کارگری را به صورت مضاعف آزار می‌دهد. وقتی در پایان هر قسمت مردی با قیافه حق به جانب چشم در چشم میلیون‌ها بیننده علت بروز حوادث را سهل‌انگاری کارگران معرفی می‌کند. اسم این مرد آن‌طور که از برچسب روی پیراهنش پیداست «بازرس کار» است و دلیل آزار مضاعف این است که می‌دانیم یکی از دلایل مهم بروز حوادث کار نبود بازرس کار در واحدهای صنعتی است. مبحث دوم فصل چهارم قانون کار به شرح وظایف بازرسان کار می‌پردازد و دستور تشکیل اداره کلی را در زیرمجموعه وزارت کار (سفارش‌دهنده اصلی این انیمیشن‌های کذایی) صادر می‌کند. این اداره کل وظیفه دارد با نظارت دقیق مانع نادیده گرفتن قانون کار و همچنین پدید آمدن حوادث کار شود. در واقع بازرسان کار تنها امید کارگران برای مجبور ساختن کارفرما به رعایت ایمنی هستند و تنها با سهل‌انگاری آنان شاهد وقوع فجایعی هستیم که برای نمونه به دو مورد اشاره می‌شود.

اردیبهشت‌ماه سال ۸۲، کارگران یک کارخانه تولید کود شیمیایی در ساوه به آخرین ساعات کار روزانه نزدیک می‌شدند که ناگهان دو نفر از آنها دچار ضعف شدید شده و به بیمارستان منتقل شدند. در بیمارستان علائم مسمومیت در آنها آشکار شد و به شدت گسترش یافت؛ اسهال و استفراغ خونی، سردرد، درد شکم، تب و لرز و خونریزی شدید داخلی از علائمی بود که در این کارگران مشاهده می‌شد. با گذشت چند ساعت، تعداد کارگرانی که دچار علائم مسمومیت شده بودند به ۱۵ نفر رسید. در آزمایش‌هایی که روی این ۱۵ کارگر انجام گرفت مشخص شد مسمومیت به دلیل وجود یک ماده شیمیایی است که احتمال دارد «آرسنیک» باشد. به دلیل شدت عارضه چهار نفر از این کارگران به بیمارستانی دیگر منتقل و در آنجا بستری شدند که یکی از این کارگران به خاطر مسمومیت شدید و از کار افتادن کبد و کلیه‌ها درگذشت.

این اتفاق در حالی افتاد که طبق ماده ۹۹ قانون کار «بازرسان‌ کار و کارشناسان‌ بهداشت‌ کار حق‌ دارند به‌منظور اطلاع‌ از ترکیبات‌ موادی‌ که‌ کارگران‌ با آنها در تماس‌ می‌باشند یا در انجام‌ کار مورد استفاده‌ قرار می‌گیرند نمونه‌ بگیرند و به‌ روسای‌ مستقیم‌ خود تسلیم‌ نمایند.»

بنابر این ماده قانونی جلوگیری از این فاجعه با نمونه‌گیری و آزمایش مواد به سادگی امکان‌پذیر بود اگر بازرسان کار به وظیفه خود عمل می‌کردند. اما در سال ۸۴ فاجعه به مراتب عظیم‌تری اتفاق افتاد، وقتی افق شماره دو معدن باب نیزو منفجر شد و ۹ نفر از کارگران معدن در عمق ۲۴۰ متری زمین کشته شدند. کارگران معدن به دلیل تنفس مداوم پنج درصد گاز متان حین کار، ریه‌هایشان پر از مواد انفجاری شده بود و اینچنین وقتی جرقه‌ای زده شد نه تنها تمام هوای تونل، بلکه آن مقدار گاز متانی که در ریه آنها انباشته شده بود هم منفجر شد. حاصل جنازه‌هایی بودند از هیات انسانی خارج شده. با سینه‌های شکافته و... کارگرانی که آمده بودند چند ساعتی کار کنند.

در جلسه محاکمه کارفرما، مهم‌ترین دلیل انفجار عدم وجود دستگاه «گازسنج» جهت مطلع ساختن کارگران از میزان گاز متان در هوای تونل عنوان شد. این حادثه می‌توانست هرگز اتفاق نیفتد اگر بازرسان کار به تبصره دوم قانون کار عمل می‌کردند. قانونی که آنها را موظف کرده «به‌صورت‌ مستمر، همراه‌ با تذکر اشکالات‌ و معایب‌ و نواقص‌ و در صورت‌ لزوم‌ تقاضای‌ تعقیب‌ متخلفان‌ در مراجع‌ صالح» ‌نظارت کنند و قطعا اگر این نظارت وجود داشت آنان سال‌ها قبل از انفجار معدن باب‌نیزو و ده‌ها معدن دیگر در سراسر کشور به نبود دستگاه گازسنج پی می‌بردند.

● ناگهان دولت سندیکا شد

حیف است پرونده‌ای در مورد یکی از مضحک‌ترین اقدامات «فرهنگی» وزارت کار تدارک ببینیم اما به عامل اصلی ساخته شدن این مجموعه اشاره‌ای نکنیم. می‌دانیم که در تمامی کشورهای آزاد دنیا وظیفه آگاهی بخشی صنفی به کارگران را سندیکاهای مستقل به عهده دارند. در کشوری مثل ایران که تشکل‌های مستقل کارگری سرکوب می‌شوند، دولت به عنوان مانع پیدایش این تشکل‌ها راسا وارد عمل می‌شود تا قلندرانه وظیفه آگاه ساختن کارگران را به عهده بگیرد. طبیعی است که از زاویه دید خودش (بالا به پایین) به کارگران می‌نگرد و محصول فرهنگی تولید شده هم چیزی بیشتر از یک سیرک مبتذل و وقیح نخواهد بود.