چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تاملی بر مواجهه اخلاق و سیاست ورزی
یکی از اساسی ترین موضوعات مطروحه در باب سیاستمداری و سیاست ورزی، رابطه و میانه حوزه سیاست با اخلاق و اخلاقیات و دینمداری است. اگر ذات بشر را متمایل به اخلاقیات و موازین اخلاقی، و چارچوبهای پذیرفته شده اخلاقیات را برای آحاد بشر برخاسته از ذات انسان و متبلور در روح ناخودآگاه بشر بدانیم و اگر از سوی دیگر مفهومی عام از دین را که همان نیاز بشر به تکیه بر نیرویی ازلی بدانیم، پس میتوان چنین حکم راند که از منظر وجدان آگاه و ناخودآگاه هر انسان، سیاستمداری و حکمرانی یک حاکم باید عجین با اخلاقیات باشد.
● ابونصر فارابی؛ ( ۲۵۷-۳۳۷ ه.ق )
ابونصر فارابی را میتوان بزرگترین فیلسوف سیاسی جهان اسلام نامید. فیلسوفی که در عصر طلایی تمدن اسلامی میزیسته و تاحدودی نیز متاثر و هم رای با فیلسوفان بزرگ یونانی نظیر افلاطون و ارسطو بوده است. یکی از وجوه فلسفه سیاسی فارابی همچون افلاطون، درهم تنیدگی و همگنی «سیاست» و «اخلاق» است. فارابی برای این دو مقوله تصاویر و هویتی جداگانه و متمایز قائل نبوده و بر این باور است که نه پرداختن به سیاست، بیاخلاق ممکن است و نه پرداخت به اخلاق، بدون سیاست.
فارابی برای سیاستمداری و سیاست ورزی، شأنی فارغ از اخلاقیات قائل نبوده و علم سیاست را علمی «مشتمل از انواع رفتار و افعال ارادی» میداند که از «اخلاق و فضائل و سجایای اخلاقی» سرچشمه میگیرد. براساس چنین باور بنیادینی است که فارابی در قدم بعد، مدینه فاضلهاش را اینگونه تبیین کرده و به تصویر میکشد: «در راس یک مدینه فاضله کسی باید باشد، آگاه به خیر و مصلحت افراد جامعه تا جامعه را بهسمت خیر مطلق رهنمون سازد.» شخصی که در راس مدینه فاضله بر اریکه قدرت تکیه دارد، از نظر فارابی باید مزین به فضائل اخلاقی، نظری و عملی بوده و بر رفتار و افکارش اخلاق حاکم باشد.
البته فارابی در کنار این همه آرمانگرایی، تاکید دارد که رسیدن به سعادت و کمال برای انسان تنها در «جامعه» امکانپذیر است و نیل به آن از طریق «سیاست و حکومت» میسر است.
● ابن سینا؛ ( ۳۷۰-۴۲۸ ه.ق )
ابن سینا نه به اندازه فارابی به مقوله سیاست نظر داشته و پرداخته و نه چندان تفاوت، ابتکار و تحولی در نوع نگرش فارابی به سیاست و بحث اخلاق به وجود آورده و میتوان او را در این زمینه پیرو و دنباله رو فارابی دانست.
تنها تفاوت موجود میان نگاه ابن سینا و فارابی به سیاست، مسیر نگاه اوست به این مقوله؛ ابن سینا برخلاف فارابی برای رسیدن به سیاست، از «معرفت نفس» آغاز میکند. این بدان معنی است که ترجیح ابن سینا بر آن است که نخست درباره خود آدمی سخن بگوید، نه چیز دیگر. اعتقاد وی آنست که اصلاح اجتماع، وابسته به اصلاح تک تک افراد یک جامعه است و صلاح کار در آن است که هرکس از اعضای جامعه، در بادی امر به اصلاح خویشتن خویش بپردازد و از آن پس به اصلاح دیگران و جامعه مشغول گردد.
ابن سینا در ادامه چنین مطرح میکند که از میان جمع جامعه، «نیازمندترین مردم به اصلاح، رؤسا و صاحبان سیاست اند». استدلال وی نیز هوشیارانه است: اولا ابن سینا لغزش این جمع را از اخلاق و فضائل و راه سعادت، منتهی و منجر به لغزش و سقوط جامعه میداند و با این استدلال، دست بر تاثیرگذاری حکام و رؤسای جامعه بر مردم اجتماع میگذارد. ثانیا وی بدرستی رؤسای یک اجتماع را بیش از دیگر اعضای آن اجتماع در معرض تملق، اندرز ناپذیری، غرور و غفلت از راه صلاح و خیر میداند و با این استدلال نیز امکان بالقوه و قوی حکام در کجروی از راه سعادت را نشانه میرود.
همانگونه که دیده شد، تاکید ابن سینا نه بر «اخلاق سیاسی» که بر «اخلاق فردی» است.
● امام محمد غزالی؛ ( ۴۵۰-۵۰۵ ه.ق )
امام محمد غزالی را باید تاثیرگذارترین متفکر تاریخ فکر جهان اسلام نامید، آن گونه که میتوان گفت پس از گذشت ۱۰۰۰ سال از عمر نظریاتش، فکر و منش فکری غزالی همچنان زنده مانده و ادامه حیات دارد.
پرفروغ ترین اثر غزالی کتاب «احیاء علوم الدین» است که اثر مشهور «کیمیای سعادت» بخشی از آن کتاب ارزشمند بهشمار میآید. غزالی توجهات فراوانی بر جامعه و البته بر مقوله سیاست داشته و ازآنرو که از شخصیت و هیبت اجتماعی مذهبیای برخوردار بوده، یکی از اساسیترین و اصلی ترین دغدغه هایش ایجاد صلاح یا فساد توسط سیاست در نهاد جامعه بوده است.
غزالی معتقد است که دنیا جز به اعمال و رفتار آدمیان معنای غیری ندارد و مهمترین قسم از اعمال آدمیان را نیز در ذیل اصل «سیاست» قرار میدهد. او سیاست را در منظر اسلام برخوردار از سه رکن میداند:
۱) «قوام بخشیدن به جامعه اسلامی»
۲) «اجتناب ورزیدن از گناهان و دوری از معاصی»
۳) «عمل به اوامر و دستورات شرع مقدس».
غزالی همچنین در رتبه بندی معنایی بهنام سیاست، چهار مرتبه را که از یک سو ناظر بر توان و شایستگی عاملان سیاست ورزی در جامعه بوده و از سوی دیگر ناظر بر مخاطبان سیاست و حوزه نفوذ آنان میباشد، مطرح مینماید که به ترتیب عبارتند از «سیاست انبیاء»، «سیاست حکام و فقها»، «سیاست علما» و «سیاست وعاظ».
در دیدگاه غزالی، «سیاست انبیاء» کاملترین رتبه از سیاست است و دربرگیرنده تمامی ابعاد (ظاهر و باطن) آدمی. در رتبه بعدی که همان «سیاست حکام و فقها» است، غزالی با ذکر این مهم که حکام دارنده قدرت عینی در جامعه میباشند و فقها نیز برخوردار از امتیاز صدور احکام فقهی، چنین بیان میکند که این هر دو بر ظواهر انسان و اجتماع حاکمند و حکومت میکنند.
غزالی در رتبه سوم از سیاست، «سیاست علما» را مدنظر قرار میدهد؛ علمایی که در نظر غزالی در اصلاح یا افساد جامعه نقشی بسزا داشته و حوزه و قلمرو حکومت روحی آنها بر بواطن فرد فرد جامعه است. غزالی وعاظ را نه لزوما نیازمند به تسلط بر کنه و جان معارف دینی میداند و در رتبه چهارم، «سیاست وعاظ» را ایجاد نوعی از همترازی در میان بواطن افراد جامعه میخواند. آنچه گفته شد ایفاد این معنی است که هدف غایی غزالی، چیزی نیست جز «اصلاح جامعه و افراد آن و تلاش در جهت عدم ابتلای آن به فساد» که این وظیفه را به اکمل وجه آن در زمان حیات پیامبر مبعوث در جامعه در قامت و برعهده پیامبر میداند و پس از پایان دوران رسالت نیز انجام این وظایف را بنابر قوت و قدرت تاثیرگذاری و متناسب با امکانات اقشار برجسته یک جامعه، بین اهالی سیاست (درمعنای عام آن) تقسیم و رتبه بندی میکند.
هرچند در نظریات و آرای غزالی بر مقوله سیاست، تاکید کلامیای بر «اخلاق» دیده نمیشود ولی از آنچه گفته آمد کاملا روشن و هویدا است که درخت دغدغه اصلاح جامعه برای غزالی، آب از چشمهای کاملا دینی و اخلاق گرا میخورد و بالطبع وسایل و ابزاری که وی برای سیاست ورزی و اصلاحگری در جامعه پیشنهاد میدهد نیز تماما مزین به اسباب دین و اخلاق میباشد.
● امام فخر رازی؛ ( ۵۴۴-۶۰۶ ه.ق )
اندیشهها و تفکرات فخر رازی در حوزه سیاست بسیار ملهم و تحت تاثیر از افکار و آرای سلف خود، امام محمد غزالی است. به آن سبب که در زمانه حیات فخر رازی دستگاه خلافت مورد تهدید فراوان واقع شده بود، او نیز همچون غزالی، تن به نوعیگذار فکری از آرمانگرایی محض سیاسی به واقعگرایی در سیاست داد.
فخر رازی در مسیر تبیین اندیشه و تفکر سیاسیاش چنین میگوید که سیاست در نوع خود، یا بر باطن افراد اجتماع محل تاثیر دارد یا به ظاهر آنان؛ آنچه بر ظاهر اعمال میشود «سیاست پادشاهان و حکام» است و آنچه بر باطن فرد فرد اجتماع تاثیر میگذارد، «سیاست عالمان» فخر رازی آنچه را که نابودگر و از بین برنده عقیدههای باطل است و باید بر مردم سیاست شود، همین «سیاست عالمان» نام میبرد.
فخر رازی سیاست ظاهر یعنی همان سیاست حکام و پادشاهانهای را مقبول میداند که تاکید بر «رفع ظلم از افراد جامعه» بنماید و باعث ایجاد فضای امن و آسایش برای آحاد جامعه گردد. این تعبیر دینی-اخلاقی از سیاست و این شکل از دمیدن روح اخلاق بر کالبد سیاست، سنتی ترین و البته ریشهدارترین نحله فکری مسلط بر اندیشههای اجتماعی و سیاسی اندیشمندان اسلامی بوده و فخر رازی نیز در خیل این اندیشمندان مستثنا نبوده و فراوان تاثیر پذیر از خطوط اصلی این طرز نگاه و تفکر به مقوله سیاست و سیاست ورزی است.
● خواجه نظام الملک؛ ( ۴۰۸-۴۸۵ ه.ق )
خواجه نظام الملک را بیش از هرچیز باید یک سیاستمدار دانست نه یک فیلسوف.
باید اشاره کرد که خواجه در عهد خاندان سلجوقی، عهده دار مقام وزارت بوده و لذا از همین رو است که ریشه و دغدغه اصلی تمام مباحث مطروحهاش در حوزه سیاست دانی «جامعه» بهمعنای عینی و عملیاش، «برقراری نظم در آن» و «تسلطی سالم و بیزوال توسط حاکمیت آن زمان بر جامعه» بوده است.
به همین سبب است که نگاه خواجه نظام الملک به مباحثی نظیر اخلاق و اخلاقیات و حتی دین و دینداری در جامعه، از زاویهای است که اخلاق و دین را مفید به کار جامعه و اجتماع زمان خویش، ایجاد نظم در مُلک و البته پرواضح است که مفید به کار حاکمیت سیاسی زمانه خویش (که خود بخشی از آن بوده) و تسلط ایمن و بیرقیب آن بر جامعه میداند.
نگاه خواجه نظام الملک در اثر مشهورش به نام «سیاست نامه» تماما متوجه و معطوف به راس حاکمیت سیاسی جامعه است و برخلاف آنچه امروزه در توجه به نیروهای سیاسی بدنه و ساختار درونی قدرت باب شده، تمام تاکید وی در سفارش اخلاق و عدالت ورزی بوده است به حکام یا هرکس که در راس آن جامعه سیاسی عهده دار اسباب قدرت است.
خواجه نظام الملک با نگاهی به اندیشههای ایران باستان و تلفیق آن اندیشهها ارزشهای اخلاقی دین اسلام، مشروعیت و مقبولیت شاه و حاکم جامعه را تا زمانی میداند که بر مردم ظلم نکرده و به حکم اخلاق و به ابزار عدالت حکم براند و سیاستمداری کند و با این نگاه هم، بهنوعی تن به قبول تئوری و تز «فر ایزدی» حاکم و شاه (شاهی شاه بهخواست و اجازه پنهان خداوند است) میدهد و هم مبانی شریعت اسلام را که برای حکمرانی عادلانه و اخلاق محور ارزش قائل است در کار زمامداری جامعه دخیل مینماید.
در نظرات و اندیشههای خواجه نظام الملک، تضاد اصلی جامعه تقابل «پاکدینان» با «بدطینتان» است و پادشاه مشروع و برقرار، پادشاهی است که به سیاق اشارات مکرر خواجه نظام الملک، همچون انوشیروان عادل و به حکم انصاف حکم دهد.
رضا بنی نجاریان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست