چهارشنبه, ۶ تیر, ۱۴۰۳ / 26 June, 2024
مجله ویستا

«کینگ‌کونگ»


«کینگ‌کونگ»

● ساخته پیترجکسون
در تاریخ سینما، هیولاهای زیادی ظهور و سقوط کرده‌اند مخصوصاً در کشور آفتاب تابان! «کینگ‌کونگ» البته هیولایی شرقی نیست هیولایی ساخته و پرداخته ذهن غربی است …

ساخته پیترجکسون

در تاریخ سینما، هیولاهای زیادی ظهور و سقوط کرده‌اند مخصوصاً در کشور آفتاب تابان! «کینگ‌کونگ» البته هیولایی شرقی نیست هیولایی ساخته و پرداخته ذهن غربی است و از وجوه انسانی‌تری هم نسبت به کوسه‌ها، هشت‌پاها، غول‌های یک‌چشم، غول‌های مفرغی یا همه آن هیولاهای منشأگرفته از اساطیر یونان، [که هالیوود به دنبالشان رفت و هیچ‌وقت نتوانست آنها را در حافظه جمعی ما ثبت کند] برخوردار است. این «هیولا- انسان» سه بار به پرده نقره‌ای راه یافت. اولین بار در ۱۹۳۳ با آن امکانات کم و گاه خنده‌دار استودیویی که او را در قد و قواره یک عروسک که به شکل فریم به فریم به «حرکت» در می آمد و شمایلی انیمیشنی داشت نشان می‌داد با این حال فیلمنامه آن فیلم، چیز دندان‌گیری بود و همان فیلمنامه باعث شد که «هیولا» سالها و دهه‌ها در اذهان باقی بماند تا در ۱۹۷۸، دوباره راهی پرده نقره‌ای شود. فیلم ۱۹۷۸ هیولا را از زمان خود به دهه هفتاد آورد تا همچون یکی از همان چریک‌های ضدامریکایی آن دهه، امریکا را دچار وحشت کند. اگر فیلم ۱۹۳۳ اثری «انسان‌گرایانه» محسوب می‌شد فیلم ۱۹۷۸ اثری کاملاً سیاسی بود که حق را به هیولا می‌داد که از سرزمین‌اش و به دلیل منافع اقتصادی دزدیده شده بود. گروهی که او را دزدیده بود به دنبال اکتشاف نفت بود و «هیولا» با آن هیبت سیاهش، استعاره‌ای از «نفت و اقتصاد آن» بود؛ و بالاخره می‌رسیم به نسخه شگفت‌انگیز و البته کمتر مورد توجه قرار گرفته پیترجکسون که در نخستین دهه قرن بیست و یکم راهی پرده‌ نقره‌ای شد. در این نسخه، نه ما با «انسان‌گرایی» نسخه نخست و نه با «سیاسی‌گرایی» نسخه دوم مواجه هستیم؛ «هیولا» درگیر یک «وضعیت» است؛ وضعیتی که حاصل تقابل میان جهان مدرن و پیشامدرن است. در واقع هیولا به عنوان یک «پارادایم» مطرح می‌شود، یک «منطق گفتمانی مستقل» که سر آشتی با «منطق گفتمانی غرب» را ندارد و بنابراین نابود می‌شود. فیلم به ما می‌گوید که هیچ نیازی به نابودی این «منطق گفتمانی» نیست اما چالش بزرگ «مدرنیته» که به نفی گذشته می‌پردازد این امر را پی می‌ریزد. فیلم «جکسون» جدا از جلوه‌های ویژه خیره‌کننده‌اش، از فیلمنامه‌ای تأثیرگذار نیز برخوردار است و همه چیزش، آن گونه است که پس از سه گانه «ارباب حلقه‌ها»، سومین اسکار را نصیب «پیترجکسون» کند اما در مراسم اسکار یک قانون نانوشته است که نمی توان به سادگی از آن گذشت شما نمی توانید با دستمایه‌ای که از اثری «عامه‌گرا» می‌گیرید فیلمی «نخبه‌گرایانه» بسازید. اسکار، به زعم خودش، به این لوس‌بازی‌های هنری توجهی ندارد!