دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

تلویزیون ها را خاموش كنید


تلویزیون ها را خاموش كنید

آیا می دانید چه مقدار از زمان خود را به تماشای تلویزیون اختصاص می دهید طبق بررسی های اخیر, مردم آمریكا به طور متوسط روزانه ۵ الی ۶ ساعت وقت صرف تماشای تلویزیون می كنند به عبارت دیگر, به استثنای وقت صرف شده برای استراحت و كار, بیشترین وقت خود را به تماشای تلویزیون اختصاص می دهند این مدت حتی بیشتر از زمانی است كه آنها صرف غذا خوردن می كنند یا با همسر و فرزندان خود سپری می نمایند

ضمیر ناخودآگاه انسان از قدرت بالایی برخوردار است و نسبت به جزئیات تمام اتفاقات اطراف ما آگاه می‌باشد. اما این بخش از وجود انسان قادر به تفكیك واقعیت از خیال و پندار نیست و تمام آنچه را كه از مغز انسان می‌گذرد واقعیت تلقی كرده و نسبت به آن عكس‌العمل نشان می‌دهد. حال باید پرسید هنگام تماشای برنامه‌های مضحكی چون گوفی كودن چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ در پاسخ باید گفت كه این برنامه‌ها فرآیند تفكر بیننده را شكل می‌دهند. آیا می‌دانید چه مقدار از زمان خود را به تماشای تلویزیون اختصاص می‌دهید؟ طبق بررسی‌های اخیر، مردم آمریكا به طور متوسط روزانه ۵ الی ۶ ساعت وقت صرف تماشای تلویزیون می‌كنند. به عبارت دیگر، به استثنای وقت صرف شده برای استراحت و كار، بیشترین وقت خود را به تماشای تلویزیون اختصاص می‌دهند. این مدت حتی بیشتر از زمانی است كه آنها صرف غذا خوردن می‌كنند یا با همسر و فرزندان خود سپری می‌نمایند. در خصوص كودكان این زمان بیشتر است. طبق بررسی‌های به عمل آمده، كودكانی كه در سنین قبل از دبستان قرار دارند روزانه بیش از هشت ساعت و دانش آموزان مقداری كمتر از هشت ساعت وقت صرف تماشای تلویزیون می‌كنند. در سال ۱۹۸۰ آمارها نشان می‌داد كه یك فرد بیست ساله در طول عمر خود ۱۴ ماه (به طور شبانه روزی) به تماشای تلویزیون پرداخته است. بررسی‌های اخیر حاكی از افزایش این مدت زمان می‌باشد: در سال‌های اخیر یك فرد بیست ساله، دو سال كامل از زندگی خود را صرف تماشای برنامه‌های تلویزیونی می‌كند. علاوه بر این، پژوهشگران به مسأله‌ای تاسف بار پی برده‌اند. به نظر می‌رسد كه قدرت فكری آمریكایی‌ها روز به روز تحلیل می‌رود. به گفته این پژوهشگران میزان مطالعه و سطح درك آمریكاییان از مطالب خوانده شده نسبت به ده سال قبل به شدت تنزل پیدا كرده است. به طور كلی آمریكایی‌ها در مهارت‌های نوشتاری ضعیف بوده و فقط قادر به نوشتن جمله‌های ساده می‌باشند. آنها در ردیف كم سوادترین ملل كره زمین هستند و امروزه این مسأله در حال وخیم‌تر شدن است. این تنزل توجه پژوهشگران را به خود جلب نموده است. طی چندین تحقیق انجام شده، ارتباط میان این موضوع با میزان وقتِ صرف شده برای تماشای تلویزیون به اثبات رسیده است. جالب توجه است كه تحقیقات مزبور نشان می‌دهند ماهیت برنامه‌های تلویزیونی اصلاً مهم نیست. بلكه موضوع حائز اهمیت این است كه هر چه زمان صرف شده برای تماشای این برنامه‌ها بیشتر باشد، میزان كودنی و بی‌سوادی بیننده نیز بیشتر خواهد بود. آنچه باعث تعجب پژوهشگران شده این است كه یك دهه قبل آنها پیش‌بینی كرده بودند در آینده مدت زمان تماشای برنامه‌های تلویزیونی كاهش خواهد یافت.البته پیش‌بینی آنها دربارهٔ برنامه‌های شبكه‌های تلویزیونی صدق می‌كرد چرا كه بینندگان این نوع برنامه‌ها به شدت كاهش پیدا كرد. اما با پیدایش تلویزیون كابلی و كانال‌های متنوع آن بینندگان دوباره به پای تلویزیون‌ها كشانده شدند. آمریكایی‌ها به خصوص در مناطق شهری و حومه‌ای به بیش از صد كانال مختلف تلویزیونی دسترسی دارند كه این شبكه‌ها به تهیه و پخش برنامه‌های مختلف خبری، طنز، ورزشی و فیلم می‌پردازند.پژوهشگران همچنین پیدایش پدیده‌هایی چون دستگاه VHS و ویدئو و نفوذ آن در بازار را نیز پیش بینی نكرده بودند. فیلم‌ها و برنامه‌های مختلف تلویزیونی نه تنها از طریق شبكه‌های مختلف و ویدئوهای خانگی در دسترس همگان قرار گرفت بلكه دوربین‌های كوچك فیلمبردازی نیز به وسیله‌ای برای ضبط آنها تبدیل شدند. ممكن است مدت زمانی را كه برای تماشای تلویزیون صرف می‌كنید به درستی ندانید. وقتی وارد خانه می‌شوید اگر تلویزیون خاموش باشد، به سرعت آن را روشن می‌كنید و در حالی كه تلویزیون روشن است مشغول خواندن روزنامه یا خوردن چیزی می‌شوید در حالی كه گاهی نگاهی به صفحه تلویزیون نیز می‌اندازید. اما وقتی برنامه مورد علاقه‌تان شروع می‌شود، تلویزیون تمام حواس شما را به خود معطوف می‌كند. بنابراین میزان توجه شما به تلویزیون را نوع برنامه تعیین می‌كند ولی در واقع تا زمانی كه در خانه هستید تقریباً هیچگاه تلویزیون خاموش نیست. اما تحقیقات، زمان صرف شده برای تماشای تلویزیون بر مبنای میزان توجه اعمال شده را مشخص نمی‌كند. مطالعات همچنین نشان می‌دهند كه بعضی از مردم در صورت خاموش بودن تلویزیون حتی قادر به خوابیدن نیستند در حالی كه مضّر بودن تماشای تلویزیون برای سلامتی انسان به اثبات رسیده است. قبلاً گفته شد كه تماشای تلویزیون به مدت ۶ الی ۸ ساعت در روز نشانگر اعتیاد مردم به این رسانه می‌باشد. در این‌جا باید افزود كه این اعتیاد بینندگان را شستشوی مغزی نیز می‌دهد. دو نوع شستشوی مغزی وجود دارد: نوع اول كه «شستشوی مغزی سخت» نامیده می‌شود برای همه كاملاً آشناست و نمونه بارز آن را در فیلم‌های جنگی كره‌ای می‌توان مشاهده كرد: كره‌ای‌ها یك وطن‌پرست آمریكایی را دستگیر كرده، او را به داخل اتاقی برده و پس از شكنجه و تزریق مواد مخدر به وی او را وادار به تكذیب عقاید و محكوم كردن كشور خود می‌كنند. چنین فردی معمولاً تغییر شخصیت می‌‌دهد كه مشخصه آن نگاهی خیره و لبخندی دائمی است كه بر چهره دارد. این كار شستشوی مغزی سخت نامیده می‌شود چرا كه روش انجام آن آشكار و علنی می‌باشد. قربانیِ شستشوی مغزی سخت به خوبی از عملیات انجام شده آگاهی دارد و با وحشت حاصل از آن آشناست. او توسط یك نیروی خارجی و فوق العاده قوی از پای درآمده و تحت فشار نوعی انزوای مطلق قرار می‌گیرد. قدرت روحی قربانی از بین می‌رود و او به راحتی شكنجه‌های اعمال شده را می‌پذیرد. در انسان توان روحی است كه شعور و قوه تعقل او را تحت كنترل خود دارد و بدون این قدرت ذهن انسان تبدیل به ماشینی می‌شود كه برای به كار افتادن نیاز به دستورالعمل دارد. كسی ادعا نمی‌كند كه با تماشای تلویزیون قربانی شستشوی مغزی سخت می‌شوبد اما در هر حال شما نیز مثل شخصیت‌های فیلم‌های كرده‌ای شستشوی مغزی شده‌اید. آیا تا به حال چهره خود را به هنگام تماشای فیلم و در حالی كه به صفحه تلویزیون خیره شده‌اید، دیده‌اید؟ نگاه خیره و دهان باز شما همراه با لبخندی محو درست شبیه افراد شستشوی مغزی شدهٔ این فیلم‌هاست. تاثیر این شستشوی مغزی كه «شستشوی مغزی نرم» نامیده می‌شود حتی از نوع سخت آن نیز بیشتر است، چرا كه قربانیان آن بدون آن كه آگاه باشند چه بر سرشان آمده است به زندگی خود ادامه می‌دهند. تلویزیون با ورود به تمام خانه‌ها در حال شستشوی مغزی گروهی جامعه است. این نوعی شستشوی مغزی بر مبنای دو اصل «ایجاد تنش» و «رهایی از تنش» انجام می‌گیرد. ابتدا در یك محیط كنترل شده تنشی به وجود می‌آید كه باعث افزایش اضطراب در بیننده می‌شود. سپس گزینه‌هایی در اختیار بیننده قرار می‌گیرد تا با انتخاب این گزینه‌ها از تنش موجود رهایی پیدا كند. با توجه به اینكه قربانی گزینه‌های ارائه شده – هر چند این گزینه‌ها در نگاه اول غیر قابل قبول به نظر برسند – را تنها راه فرار از تنش ایجاد شده می‌داند، به انتخاب این راه حل‌های نادرست مبادرت می‌ورزد. در چنین شرایطی این انتخاب نمی‌تواند منطقی باشد، چرا كه قدرت‌ فكری خلاق انسان در آن دخیل نیست بلكه انسان مانند حیوانی شرطی شده، به تنش موجود واكنش نشان می‌دهد. رمز موفقیت این نوع شستشوی مغزی رعایت مقررات مربوطه در ایجاد تنش و همچنین ارائه گزینه‌ها می‌باشد. مادامی كه هر دو اصل – تنش و گزینه‌ها – كنترل شده باشند، گسترهٔ نتایج نیز كنترل شده خواهد بود. در این حالت قربانی مجبور است یكی از راه‌های ارائه شده را انتخاب نماید. شستشودهندگان مغزی خواستار محیط‌های پر تنش (مثلاً آشوب‌های اجتماعی) هستند. طی دهه‌های اخیر، همواره با چنین آشوب‌هایی روبرو بوده‌ایم: ركود اقتصادی، جنگ‌های منطقه‌ای و فاجعه‌های جمعیتی، زیستی و اكولوژیكی. این آشوب‌ها موجب ایجاد بحران‌های ادراكی و از بین رفتن تحمل و بردباری افراد می‌گردد. در این مواقع مردم سرگردان و متحیر شده و به منظور فرار از تنش ایجاد شده به دنبال راهی آسان برای رسیدن به یك زندگی بدون بحران هستند. آنها برای بررسی منطقی مشكلات پیش آمده فرصتی ندارند و این جاست كه نقش تلویزیون در ایجاد تنش و ارایه گزینه برای رهایی از آن نمایان می‌‌شود. تلویزیون و دنیای نیمه واقعی – نیمه تخیلی و واقعیت گریز آن، تنها راه فرار ما از زندگی پرتنش است و انسان همانند ماشینی برای تماشای هشت ساعته تلویزیون برنامه‌ریزی شده است. اگر به درستی مطالب بالا شك دارید در انتخاب‌های اخیری كه در زندگی خود انجام داده‌اید تامل كنید و ببینید آیا انتخابی بوده كه بدون تاثیرپذیری از برنامه‌های تلویزیونی انجام گرفته باشد؟ مطمئناً پاسخ منفی است. پس می‌توان پی برد كه تا چه حد شما و افكارتان تحت كنترل می‌باشید. به گفته‌‌ی هال بكر، پژوهشگر «مؤسسه آینده» در آمریكا كه بیست سال از عمر خود را صرف تاثیرگذاری بر افكار و اذهان رهبران جامعه كرده است «راز باورندان هر موضوعی به آمریكاییان و دیكته كردن امور به آنها در دست گرفتن كنترل شبكه های تلویزیونی است». مردم آمریكا به طور گسترده ای به شبكه های تلویزیونی خود وابسته‌اند. در طول سی سال گذشته آنها تلویزیون و برنامه‌های آن را واقعیت تلقی كرده‌اند. در واقع اگر تصاویر و وقایع دنیای خارج از تلویزیون با برنامه‌های تلویزیونی در تضاد باشند، مردم سعی می‌كنند آنها را طبق برنامه‌های تلویزیونی تغییر داده و زندگی خود را بیشتر به برنامه‌های آن شبیه نمایند. از آنجا كه تاثیر تلویزیون بسیار نافذ و گسترده است، این وسیله ارتباطی به جزیی لاینفك از زندگی انسان‌ها تبدیل شده است و چون افكار بینندگان از سوی این برنامه‌ها شكل گرفته و كنترل می‌شوند، آنها خود قادر به فهم این واقعیت نیستند. غیر از شستشوی مغزی چه نام دیگری بر این كار می‌توان گذاشت؟


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.