یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اصلاح طلبان و نقشه راه انتخابات


اصلاح طلبان و نقشه راه انتخابات

تبیین مواضع انتخاباتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران

هر اظهارنظری درباره بایستگی ها و نابایستگی ها در رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان مسبوق به آن است که چه رهیافتی را در قبال انتخابات برای اصلاح طلبان می پسندیم. به عبارت روشن تر نوع رویکرد و نقشه راهی که اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات طراحی می کنند، تعیین کننده نحوه ورود آنها به انتخابات، با تعدد یا وحدت کاندیدا، چگونگی ائتلاف، و چگونگی شعارها و تبلیغات انتخاباتی ایشان و... خواهد بود. بسیاری از اختلاف نظرهایی که امروز درباره چگونگی تصمیمات و اقدامات انتخاباتی اصلاح طلبان در میان برخی نخبگان وجود دارد، ناشی از آن است که عدم توجه یا عدم توافق ایشان درباره نقشه راه انتخاباتی اصلاح طلبان است. به نظر می رسد درصورت تعیین طرح و نقشه مذکور بسیاری از مسائل و ابهامات درباره چگونگی رفتار انتخاباتی نظیر اجماع حول این یا آن شخصیت، نقد و دفاع از این یا آن چهره اصلاح طلب، بررسی و مقایسه نقاط ضعف و قوت آنها و... به مصداق «راه بنمایدت که چون باید رفت» پاسخ خود را خواهند یافت. بنابراین در نوشتار حاضر خواهیم کوشید اصول و چارچوب چنین طرحی را مشخص کنیم.

۱) اصلاح طلبان خود را متعلق به این نظام و آب و خاک می دانند و نمی توانند نسبت به سرنوشت و آینده آن بی تفاوت باشند، از این رو انزوا و انفعال در برابر روند های خطرناک جاری را برنمی تابند و سکوت و انفعال را مغایر با وظایف و تعهدات ملی و دینی خود ارزیابی می کنند. آنان همچنین همواره بر این حقیقت تاکید داشته اند که هیچ راه حل ممکن و مفیدی در خارج از مرزهای ملی برای حل معضلات داخلی وجود ندارد. آنها تنها راه عملی، کم هزینه و موثر برای اصلاح امور را حرکت سیاسی اجتماعی، تدریجی، مسالمت آمیز، قانونی در درون نظام می دانند.

۲) اصلاح طلبان به انتخابات به عنوان یکی از ظرفیت ها و فرصت های مهم و مغتنم در عرصه سیاسی برای اصلاح و بهبود وضعیت امور می نگرند. از نظر آنان انتخابات ریاست جمهوری آینده با توجه به وضعیت کنونی کشور، اهمیتی مضاعف دارد و بی تفاوتی بدان به هیچ وجه جایز نیست. آنان به این انتخابات به عنوان فرصتی مغتنم برای تغییر وضعیت کشور و پایان دادن به روند نامبارک چهارساله گذشته می دانند.

۳) با توجه به اهمیت حیاتی انتخابات ریاست جمهوری آینده، اصلاح طلبان بر این نکته اتفاق نظر دارند که باید با هدف پیروزی و پایان دادن به مدیریت موجود کشور وارد عرصه رقابت انتخاباتی شوند.

۴) اصلاح طلبان همچنین می دانند عرصه رقابت انتخاباتی عرصه یی کاملاً ناعادلانه است. آنان بر اثر نقشه ها و طراحی های سازمان یافته از داشتن روزنامه، سایت های خبری و سیاسی مصون از فیلترینگ محرومند و رسانه ملی در میدان انتخابات همانند سایر عرصه ها مامور به تخریب و تبلیغ منفی علیه اصلاح طلبان است.

علاوه براین اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده بنا بر روال معهود با مشکل و مانع مراجع نظارت بر انتخابات مواجهند. مانع اخیر با توجه به یکدست شدن حاکمیت و در نتیجه یکدست شدن بافت و ترکیب مراجع نظارتی و اجرایی انتخابات به ضرر اصلاح طلبان، به مراتب مشکل تر و سخت تر شده است. بنابراین احتمال سامان یافتن تمامی مراحل انتخابات از بررسی صلاحیت ها گرفته تا تبلیغات، رای گیری، ابطال و تایید آرای ماخوذه و حوزه های اخذ رای، علیه اصلاح طلبان دور از ذهن نیست. مشخصه ها و ملاک های فوق که اصلی ترین مشخصه های مسیر راه انتخاباتی اصلاح طلبان به شمار می آید، الزاماتی را به اصلاح طلبان دیکته می کند؛ به دیگر سخن مشخصه های فوق روشن می سازد که اصلاح طلبان در مسیر انتخابات باید چگونه طی طریق کنند و چه رفتاری در پیش گیرند. این الزامات عبارتند از؛

الف) اصلاح طلبان به اقتضای مشی اصلاح طلبانه خود به انتخابات آینده ریاست جمهوری به مثابه فرصتی مغتنم و سازگار با مشی اصلاحی می نگرند.

ب) اصلاح طلبان به علت تعهدی که به سرنوشت کشور و نظام دارند و با توجه به دغدغه و نگرانی هایی که نسبت به آینده کشور دارند، نمی توانند به این فرصت بی تفاوت باشند. بنابراین اصلاح طلبان بنا به ماهیت اصلاح طلبانه خود و نیز تعهد و مسوولیتی که در قبال آینده کشور دارند و نیز بی اعتقادی ایشان به راه حل های مفروض در خارج از چارچوب نظام، نمی توانند به برخی توصیه ها مبنی بر عدم مشارکت و حضور در انتخابات پاسخ مثبت دهند.

ج) اگر هدف اصلاح طلبان توقف و تغییر روندهای موجود و مدیریت کنونی کشور است، تنها باید با هدف پیروزی وارد انتخابات ریاست جمهوری آینده شوند. در واقع آنچه ایشان را متقاعد به شرکت در انتخابات می سازد ارزیابی ایشان از امکانات و ظرفیت های مثبتی است که به رغم وجود نابرابری کامل در عرصه رقابت انتخابات و موانع فرارو، پیروزی ایشان در این انتخابات را محتمل می سازد. بدیهی است اگر چنین احتمالی وجود نمی داشت، عقل سلیم حکم می کرد در عرصه رقابت ناسالم، ناعادلانه و نابرابری که شکست در آن از پیش رقم خورده است، وارد نشوند زیرا هیچ تکلیف ملی و عقلی یا شرعی برای حضور در چنین عرصه یی متصور نیست. همچنین اصلاح طلبان بنا به ماهیت خود و تعهد و صداقتی که در قبال جامعه دارند، نمی توانند به شرکت در رقابتی نمایشی با نتایج از پیش معلوم تن بدهند.

هـ) مقتضای هدف پیروزی در رقابت انتخاباتی آینده آن است که اصلاح طلبان از تمامی امکانات خود بهره جویند و سخاوتمندانه از ظرفیت های خود چشم نپوشند و آنها را هدر ندهند. از این رو برای اصلاح طلبان وحدت و اجماع حول کاندیدای واحد در انتخابات آینده یک اصل و الزام قطعی است.

و) اگر اصلاح طلبان به راستی خواهان پیروزی در انتخابات هستند باید حول کاندیدایی اجماع کنند که اولاً بیشترین مقبولیت را در میان اصلاح طلبان داشته باشد و حضورش وحدت اصلاح طلبان را تضمین کند و ثانیاً از بیشترین ظرفیت و محبوبیت اجتماعی و از قاعده رایی به مراتب بیش از دیگران برخوردار باشد.

ز) یکی از مهم ترین عواملی که به رغم عرصه کاملاً نابرابر رقابت انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری آینده پیروزی اصلاح طلبان را ممکن می سازد، افزایش میزان مشارکت مردم در انتخابات است. از این رو کاندیدای مورد اجماع اصلاح طلبان باید چهره یی باشد که حضورش در عرصه رقابت بتواند علاوه بر تشویق جامعه به عطف توجه و اهتمام به انتخابات، در بخش هایی از جامعه که معمولاً حساسیت کمتری به انتخابات نشان می دهند، انگیزه لازم را برای حضور در پای صندوق های رای ایجاد کند زیرا افزایش مشارکت جامعه از میزان تاثیر شرایط رقابت نابرابر و اعمال نفوذهای احتمالی در نتایج انتخابات خواهد کاست. به عبارت بهتر کاندیدای اصلاح طلبان باید واجد خصوصیاتی باشد که حضورش به قطبی شدن انتخابات ریاست جمهوری آینده کمک کند.

ح) هدف اصلی اصلاح طلبان چنان که گفتیم نجات کشور از خطراتی است که منافع و مصالح ملی ایران را تهدید می کند. اوضاعی که کشور بر اثر تشخیص ها و برآوردهای خطا و تصمیمات و مواضع غلط طی سال های اخیر در عرصه بین المللی با آن مواجه شده است، در راس مشکلات و تهدیدها علیه منافع و مصالح ملی قرار دارد. به طوری که مدیریت و کنترل آن می تواند مشکلات موجود در دیگر عرصه ها از جمله عرصه اقتصادی و اجتماعی را به میزان زیادی کاهش دهد. از این رو اصلاح طلبان باید بر کاندیدایی اجماع کنند که از مقبولیت و اعتبار کافی بین المللی برخوردار باشد تا در صورت پیروزی در کوتاه مدت قادر به کنترل، مدیریت و کاهش مشکلات خارجی کشور باشد.

با توجه به عوامل و الزامات فوق و ضمن احترام به کلیه کاندیداهای اصلاح طلب بی تردید آقای خاتمی در مقایسه با دیگر شخصیت های مطرح، مشخصه های فوق را بیشتر در خود جمع دارد. البته حضور آقای خاتمی در رقابت های انتخاباتی مخالفان جدی نیز دارد. این مخالفت ها البته خاستگاه ها و ماهیت های متفاوتی دارد. برخی از مخالفت ها نه به شخص خاتمی بلکه از موضع ضدیت و مخالفت با نظام است. تقریباً تمامی نیروهای مخالف موجودیت نظام با حضور آقای خاتمی در صحنه رقابت ریاست جمهوری مخالفند. از نظر آنها خاتمی در صورت شرکت در انتخابات قطعاً پیروزی را نصیب خود خواهد ساخت و با حضور خود در راس مدیریت اجرایی نظام، بر ضریب همبستگی ملی و امید به آینده خواهد افزود و از حجم مشکلات داخلی و خارجی خواهد کاست و نظام جمهوری اسلامی را از شرایط دشوار خارج خواهد ساخت. از این رو طی هفته های اخیر به موازات افزایش بحث ها و گفت وگوها درباره شرکت خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده، نقدها و حمله ها علیه وی و اصلاح طلبان حامی او در رسانه ها و شبکه های تلویزیونی ایرانی و غیرایرانی دارای گرایش ضدنظام جمهوری در خارج کشور، از جمله شبکه تلویزیونی VOA به شدت افزایش یافته است. گروه دیگر از مخالفان حضور خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده را بخش های افراطی جریان اصولگرا و حامیان دولت کنونی تشکیل می دهند. آنان از محبوبیت اجتماعی خاتمی کاملاً مطلعند و به خوبی می دانند. نظرسنجی های گسترده یی که توسط مراکز وابسته به ایشان در سراسر کشور انجام شده است بیانگر محبوبیت غیرقابل قیاس خاتمی با کاندیدای مطلوب ایشان است. آنان به خوبی می دانند که محبوبیت خاتمی حتی به بخش هایی از اصولگرایان معتدل نیز گسترش یافته است. بنابراین مطمئن هستند خاتمی در صورت شرکت در انتخابات پیروزی را از آن خود خواهد کرد. این گروه در حال حاضر می کوشند به هر نحو ممکن از جمله تهدید و خط و نشان کشیدن و... خاتمی را از شرکت در انتخابات منصرف سازند؛ وظیفه یی که یکی دو ماهی است امثال روزنامه ...برعهده گرفته است. آنان در صورت عدم موفقیت در منصرف کردن خاتمی، بدون شک در آینده در تخریب او خواهند کوشید و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نخواهند کرد.

گروهی نیز به دلیل گله ها و انتقاداتی که از عملکرد آقای خاتمی در دوره هشت ساله ریاست جمهوری دارند با حضور وی در انتخابات مخالفند. از نظر آنان خاتمی در دوره ریاست جمهوری خویش انعطافی بیش از حد نشان داده است. او باید قاطع تر عمل می کرد. در برابر حبس و زندانی شدن برخی از فعالان و روشنفکران می ایستاد و... آنان همچنان که در برخی نشریات مطرح کرده اند، خواهان پاسخگویی خاتمی به انتقادات و سوال های خویش هستند. اصلاح طلبان طرفدار حضور آقای خاتمی در رقابت انتخاباتی البته هرگز قادر به تغییر دیدگاه و قانع کردن دو گروه اول نخواهند بود، اما به نظر می رسد زمینه گفت وگو با گروه سوم همچنان وجود دارد. از این رو ذکر برخی ملاحظات در نقد مواضع انتخاباتی گروه اخیر ضروری می نماید.

۱) نکته یی که به نظر می رسد از نظر این دسته از دوستان مغفول مانده این است که امروز مساله اصلی نجات کشور از وضعیت نگران کننده کنونی است؛ وضعیتی که نه تنها اصلاح طلبان بلکه نگرانی بخش وسیعی از اصولگرایان را نیز موجب شده است. از این رو باید به انتخابات ریاست جمهوری آینده از منظری ملی نگریست و از مشارکت در آن حفظ و تضمین منافع و مصالح ملی را هدف قرار داد. امروز اصلاح طلبان باید تمامی اهتمامات را بر این نکته متمرکز کنند که با اجماع بر کدام کاندیدا ضریب پیروزی خود را افزایش می دهند و حضور کدام شخصیت در مقام ریاست جمهوری می تواند در رفع بحران ها و تهدیدهای کنونی موثرتر باشد. به عبارت دیگر حتی اگر تمامی انتقادهایی را که متوجه خاتمی می کنند، بپذیریم و او را مسوول تمامی ناکامی ها بدانیم که البته چنین قضاوتی عادلانه نیست، امروز اصلاح طلبان و کشور در شرایطی قرار ندارند که در جست وجوی مطلوب های حداکثری باشند و در سودای چنین مطلوب هایی فرصت استثنایی را برای تغییر شرایطی ناگوار موجود از دست دهند. در شرایط کنونی در جست وجوی مطلوب های حداکثری بودن در واقع تکرار همان مطلق اندیشی ها و برخوردهای آرمانگرایانه یی است که در پیدایش وضعیت موجود نقشی تعیین کننده داشته است.

۲) دوستانی که می کوشند در ارزیابی خاتمی تصویری منفی از وی ارائه دهند از بازگو کردن حقایق و واقعیات مخالف ارزیابی خود غفلت می کنند. آنان کمتر تمایل دارند به یاد آورند کشور در دوران خاتمی از هر جهت چه در دیپلماسی خارجی، چه از نظر رشد و توسعه اقتصادی و چه از نظر اجتماعی و آزادی های سیاسی و چه از نظر فرهنگی در وضعیتی بسیار بهتر از وضعیت کنونی قرار داشت.تاثیر نقش و حضور خاتمی در مسند ریاست جمهوری ایران چنان بود که در سال ۷۶ نه تنها به تهدیدهای جهانی علیه ایران پایان داده شد و خواست و تلاش امریکا برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران شکل نگرفت، بلکه امریکا نیز به علت عدم همراهی جهانی ناگزیر از تغییر رفتار در قبال ایران شد.

S در طول آن هشت سال ملت ایران نه تنها شاهد اصرارها و نامه ها و پیام ها برای گفت وگو و مذاکره از این سو و بی اعتنایی و نادیده گرفتن های تحقیرآمیز از آن سو نبودند، بلکه وقتی می دیدند رئیس جمهور امریکا بدون هرگونه قید و شرطی و تنها برای کسب وجهه جهانی خواهان ملاقاتی ساده با رئیس جمهور ایشان است احساس سربلندی و افتخار می کردند.در طول آن هشت سال هرگز مجبور نشدیم برای جلب رضایت و قانع کردن دیگران به گفت وگو با خود ساکنان سرزمین های اشغالی فلسطین را دوست داشته باشیم و به بهانه سفرهای سیاحتی نیز که شده راهی برای گفت وگو با دیگران باز کنیم و اگر به مراسم المپیک دعوتمان نکردند فرصت پارالمپیک را از دست ندهیم و مهمان ناخوانده اجلاس هایی باشیم که محکومیت ایران بند ثابت قطعنامه های پایانی آنهاست. در طول آن هشت سال نه تنها مجامع بین المللی قطعنامه یی علیه ایران صادر نکردند بلکه به تجلیل از ایران به عنوان پایه گذار گفت وگوی تمدن ها و عضو موثر در تحقق صلح جهانی پرداختند. در طول آن هشت سال نه تنها ایران مورد تحریم بین المللی قرار نگرفت و بانک های ایران بایکوت نشدند، بلکه همکاری های اقتصادی با ایران و جذب سرمایه گذاری خارجی به میزان چشمگیری افزایش یافت.

در طول آن هشت سال به رغم بحرانی ترین شرایط منطقه یی و حضور امریکا در مناطق اطراف کشور نه تنها هیچ گاه سخن از تهدید و حمله نظامی نرفت و ایران متهم به ایجاد ناامنی و حمایت از تروریسم نشد بلکه ایران به عنوان قدرت خواهان ثبات و استقرار در منطقه شناخته شد. در طول آن هشت سال نه تنها ایران متهم به تروریسم و نقض حقوق بشر نشد بلکه نام ایران از فهرست ناقضان حقوق بشر خارج شد. در طول آن هشت سال به رغم پیشرفت های چشمگیر در فناوری هسته یی، ساخت کارخانه UCF اصفهان و ساخت سانتریفوژ کمترین بحران و هزینه به کشور تحمیل شد و پرونده ایران هرگز به شورای امنیت سازمان ملل نرفت و ایران موضوع تحریم بین المللی قرار نگرفت. در طول آن هشت سال نهادهای مدنی نه تنها از سوی دولت در معرض تعطیل قرار نگرفتند، بلکه دولت را استوارترین حامی خود می دیدند. در طول آن هشت سال هنرمندان، اهل سینما و تئاتر، نویسندگان، ناشران، دانشگاهیان و دانشجویان به رغم تمام محدودیت ها و مشکلاتی که بعضاً قابل اجتناب هم بود، اما در وضعیتی به مراتب بهتر از شرایط کنونی قرار داشتند. هرگاه وجوه مثبت و افتخارآفرین فوق در کنار آن ارزیابی های منفی توامان مورد توجه قرار گیرد، می توان به یک داوری همه جانبه و منصفانه درباره نقش و عملکرد خاتمی امیدوار بود، در غیر این صورت آنچه گفته می شود نامی جز خرده گیری و بهانه تراشی نخواهد یافت.

فرض را بر این بگذاریم که خاتمی نرمشی بیش از حد نشان داده که نباید نشان می داد و از مواضعی عقب نشسته است که نباید عقب می نشست. همچنین بپذیریم که اگر آن گونه عمل نمی کرد اکنون شاهد وضعیتی کاملاً متفاوت بودیم- که البته اثبات هر یک از این دو فرض کار چندان ساده یی نیست. به واقع آیا از این نظر تفاوت معنی داری می توان میان خاتمی و دیگر کاندیداهای مطرح در میان اصلاح طلبان یافت؟

مقصود ما از مطالب فوق انکار پاره یی نارسایی ها و انعطاف های بیش از حد نیست. بدون شک خاتمی در پاره یی موارد می توانست بسیار بهتر از آنچه کرد، عمل کند. اما آنچه در این میان بی انصافی و شایسته انکار است، متوجه ساختن تمامی مسوولیت ها به سوی خاتمی و نادیده گرفتن نقش یا تبرئه دیگران است. در حالی که در قضاوتی منصفانه پاره یی فرصت سوزی ها، عدم تشخیص اولویت ها، پرداختن به مسائل حاشیه یی، فقدان ارزیابی صحیح از امکانات و محدودیت ها و ضعف ها و توانمندی ها و در نتیجه افراط ها و تفریط ها، می تواند کم و بیش متوجه دیگر افراد و گروه ها در بخش های مختلف اصلاحات اعم از شخصیت ها و مسوولان، فعالان سیاسی، بخش های روشنفکری و دانشگاهی نیز باشد. بی شک خاتمی امروز تجربه ارزشمندی از هشت سال مدیریت عالی کشور با خود دارد و افزون برآن چهار سال فرصت داشته است که به ارزیابی و جمع بندی آنچه گذشت بپردازد. متقابلاً جامعه ما به ویژه نخبگان و روشنفکران نیز که چهار سال تجربه مدیریت جریان رقیب اصلاحات را فراروی خود دارند، به درک بهتر و دقیق تری از واقعیات موجود در ساختار جامعه و قدرت رسیده و اگرچه خواهان مشاهده عزم و قاطعیت بیشتری در چهره خاتمی هستند اما از او انتظار معجزه ندارند. اصلی ترین انتظار امروز از خاتمی به عنوان یک سرمایه و ظرفیت ملی آن است که با حضور خود به نگرانی های جدی درباره سرنوشت و آینده کشور پایان دهد و با توقف روند کنونی فرصتی دوباره برای کشور فراهم آورد؛ همین.

این دسته از دوستان طی ماه های اخیر در برخی مجلات به طور گسترده و پرحجم به نقد عملکرد خاتمی پرداخته اند و با این اقدام خوانندگان خود را با سوالاتی چند مواجه ساخته اند. از جمله اینکه چرا طی سه سال و نیم گذشته از بیان این نقدهای پرشور خودداری کرده اند. اگر علت طرح نقدهای مذکور حضور خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده است که وی هنوز برای حضور در انتخابات اعلام آمادگی نکرده و در چنین تصمیمی درگیر تردیدهای جدی است. اگر خاتمی کاندیداتوری خود را برای ریاست جمهوری آینده اعلام می کرد طبعاً چنین سوالی متوجه این دسته از دوستان نبود و می توانستیم بپذیریم آنان حق خود می دانند از خاتمی بخواهند حال که بار دیگر عزم تصاحب کرسی ریاست جمهوری را دارد پاسخگوی برخی انتقادات و سوالات درباره عملکرد گذشته خود باشد. اما در شرایطی که خاتمی هنوز تصمیمی برای حضور در انتخابات نگرفته است، نقد وی چه هدفی را می تواند تعقیب کند و چه مزیتی می تواند داشته باشد. علت طرح این نقدها در مقطع کنونی اگر انتخابات است که خاتمی هنوز تصمیمی برای شرکت در انتخابات نگرفته است و اگر علت انتخابات نیست چرا طی سه سال و نیم گذشته این دوستان به چنین نقدهایی اقدام نکرده اند؟ تنها پاسخ متصوری که می توان به این سوال ها داد این است که هدف اصلی از طرح نقدهای مذکور آن هم در این مقطع و پیش از اعلام هرگونه تصمیمی از سوی خاتمی، تلاش برای منصرف کردن او از حضور در انتخابات به نفع کاندیداهای دیگر است.

در واقع ما در اینجا با انگیزه و هدفی سیاسی و کاملاً انتخاباتی مواجه هستیم و نه انگیزه روشنفکرانه و به قصد روشن شدن حقیقت. بدیهی است اگر این نقدها از موضع یک فعال حزبی و سیاسی صورت می گرفت کاملاً قابل فهم و توجیه بود، زیرا این حق یک فعال سیاسی و حزبی است که علیه رقیب خود از امکان قانونی نقد و تبلیغ استفاده کند. هیچ کس بر یک فعال سیاسی خرده نمی گیرد که چرا به تبلیغ و نقد رقیب خود اقدام می کند. اما به یک روشنفکر که قصد ایفای نقش در عرصه قدرت ندارد، می توان انتقاد کرد که چرا به نام روشنفکر اما بسان یک فعال سیاسی، طالب کسب قدرت عمل می کند. بنابراین حداقل اهتمام چشمگیر این دسته از دوستان به نقد خاتمی در این مقطع هر چه باشد قطعاً اخلاقی و صادقانه نخواهد بود. اصلاح طلبان حق معرفی کاندیدا را برای یکدیگر پذیرفته اند. آنها توافق کرده اند بدون آنکه به تخریب کاندیداهای یکدیگر بپردازند، کاندیدای مورد نظر خود را تبلیغ کنند و سپس در مقطعی معین به بررسی کاندیداها پرداخته و حول مناسب ترین آنها اجماع کنند. بنابراین اخلاقی نیست اگر توافقات به ما اجازه نمی دهد به نام فعال حزبی به تخریب کاندیدایی بپردازیم، از موضع روشنفکری و با ادعای عدم وابستگی حزبی به این کار اقدام کنیم. علاوه بر آنچه گفته شد، ملاحظات دیگری نیز وجود دارد که پرداختن بدان ها موجب تطویل این نوشتار خواهد شد. از این رو بیان آنها را به فرصتی دیگر وامی نهیم.

محسن آرمین

سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب



همچنین مشاهده کنید