یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
پولک گم شده
وقتی که از خواب بیدار شد دید که یکی از پولک هایش نیست. شروع کرد به گریه کردن، درخت لب حوض گفت: «ماهی کوچولو! چرا گریه می کنی؟» ماهی گفت: «وقتی که از خواب بیدار شدم، دیدم که یکی از پولکام نیست.» درخت گفت: «ماهی کوچولو! گریه نکن. من یکی از برگ هایم را به تو می دهم تا به جای پولکت بگذاری.» ماهی کوچولو برگ را گرفت و جای پولکش گذاشت و یک دور دور حوض چرخید ولی برگ به پولک هایش نمی آمد. دوباره شروع کرد به گریه کردن. پرنده لب حوض گفت: «ماهی کوچولو! چرا گریه می کنی؟» ماهی کوچولو ماجرا را برایش تعریف کرد. پرنده گفت: «من یکی از پرهایم را به تو می دهم تا به جای پولکت بگذاری.» ماهی کوچولو پر را گرفت و یک دور، دور حوض چرخید ولی پر سفید به پولک هایش نمی آمد. پوپک دختر کوچک خانه برای دادن غذا به ماهی ها به لب حوض آمد و دید ماهی کوچولو در حال گریه کردن است. پوپک از او درخواست کرد که برایش ماجرا را تعریف کند. ماهی کوچولو ماجرا را برای پوپک تعریف کرد. پوپک یکی از پولک های لباسش را کند تا ماهی کوچولو به جای پولکش بگذارد. چقدر به پولک هایش می آمد!
فاطمه افتخاری.دوم راهنمایی. آبیک قزوین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست