چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مونتاژ ناهمگن موقعیت های ابزورد
ساختار اپیزودیک از جذاب ترین اشکال نمایش در تئاتر معاصر است. چنین شکلی از نمایش سابقه طولانی در تئاتر دنیا دارد، اما شاید بتوان برتولت برشت، نظریه پرداز و نمایشنامه نویس شهیر آلمانی، را آغازگر جدی آن دانست، زیرا استفاده وی از آن و تلفیق نظراتش با این سبک نمایشی، آن را به گونه مطرح در تئاتر تبدیل کرد.
برشت نخستین کسی بود که به ارزش واقعی چنین ساختاری پی برد و برای آن نظریه نوشت و عناصر چنین نمایشی را برای اولین بار تدوین کرد. ساختاری که بعدها در تئاتر کاربردی، که امروزه زیرمجموعه های بسیاری دارد، کارکردهای فراوانی یافته است.
نمایش های اپیزودیک در دنیای پر سرعت امروز، که تولید علم و اطلاعات در آن جایگاه ویژه ای دارد، با اقبال هنرمندان تئاتر روبرو شده است. به گونه ای که نظریه پردازان این هنر به تبیین مختصات آن پرداخته تا این نوع از نمایش به عنوان یکی از اصلیترین انواع نمایش در هنر مدرن، بتواند به حیات خود در دنیای درام ادامه دهد. انعطاف بالای نمایش های اپیزودیک نسبت به دیگر گونه ها در کنار شکل پذیری سریع و آسان آن و همچنین پذیرش انواع تفکرات و جهان بینی های دنیای مدرن، به سرعت این نوع نمایش را در صحنه های تئاتر دنیا گسترش داده است.
اقبال به این نوع نمایش تا آنجا پیش رفت که امروزه صحنه ای از تئاترهای دنیا بدون این گونه نمایش قابل تصور نیست. تئاتر اپیزودیک تنها محل اجرای نمایش با داستان های کوتاه و به اصطلاح مینی مالیستی نیست، بلکه گونه ای از نمایش است که در آن می توان انواع تفکرات و جهان بینی های دنیای مدرن را یافت و به نقد آن پرداخت. تاثیرگذاری نمایش اپیزودیک بر عواطف انسانی از دیگر عواملی است که باعث محبوبیت بیش از پیش آن شده است. از این رو بی جهت نیست اگر بگوییم که کشف مجدد تئاتر اپیزودیک، در هنر نمایش پایان قرن بیستم، راهکار پیشنهادی جدیدی به دنیای بشری است. راهکاری که به نوعی می تواند نشان دهنده صریح و بی پرده آمال و آروزها، یأس و تردیدها و در مجموع آینه تمام نمای انسان پر مشغله قرن جدید باشد. آینه تمام قدی که بشر می تواند در آن معایب و محاسن خود را یکجا ببیند و به اصلاح الگوهای رفتاری و اعتقادی خود بپردازد. هرچند شاید تئاتر اپیزودیک آینده تئاتر دنیا نباشد، اما به احتمال قریب به یقین یکی از مهم ترین گونه های آن خواهد بود.
«دیوید آیوز» یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان معاصر در این گونه نمایش است. توجه نمایشنامه نویسانی مانند آیوز به نمایش های اپیزودیک اهمیت آن را در نزد نویسندگان شاخص جهان معلوم و مشخص می کند. نگارش نمایشنامه برای وی وسیله ای برای بیان اعتقادات و یافته های خود از جهان هستی است. او سعی در ترسیم دنیایی دارد که در آن فقدان ارزش های انسانی باعث ایجاد معایب و مشکلات فراوانی برای نوع بشر شده است. تهی شدن مفاهیم انسانی در دنیای معاصر و جایگزینی نوعی بیهودگی و سردرگمی از درونمایه های اصلی آثار وی است که در اپیزودهای نمایش "کلمه، سکوت، کلمه" به خوبی دیده می شود. در نمایش"واریاسون های مرگ تروتسکی" که یکی از چهار اپیزود نمایش است، تروتسکی فعال سیاسی نیمه اول قرن بیستم به وسیله تبری که باغبانش «رامون مرکادر» در سر وی فرو کرده، کشته می شود.
در نگاه اول، گمان می رود مرگ وی انگیزه های سیاسی دارد، اما چنین نیست و باغبان به دلیل عشق پر شور خود به زن تروتسکی چنین عملی را مرتکب شده است. جایگزینی انگیزه عشقی به جای انگیزه سیاسی برخلاف انتظار است و همین مغایرت طنزی را موجب می شود که در آثار نویسندگان ابزورد مانند اوژن یونسکو و ساموئل بکت به وفور به چشم می خورد. طنزی که حاصل مواجهه بشر معاصر با حقایق تلخ و دردناک زندگی است. چنین برداشت طنزآمیزی از یک واقعه کاملاً تراژدیک در اپیزود "کلمه، کلمه، کلمه" هم به چشم می خورد. سوئیفتی، میلتون و کافکا به ظاهر سه میمونی اند که مانند سیزیف به عملی بیهوده محکوم شده اند: بازنویسی دوباره هملت. آن ها اطلاعات اندکی از قصه و جزئیات نمایش دارند. از این رو هرچه مینویسند کمتر نشانی از هملت شکسپیر دارد. برای همین فعالیت آن ها به جای اینکه به تولید نمایشنامه و یا متنی در رابطه با هملت و شکسپیر منجر شود به تولید زباله های کاغذی منتهی می شود. آن ها سه میمون در فضایی لایتناهی اند تا به تحقیقات دانشمندی ناشناس جامه عمل بپوشانند. عدم ارتباط مناسب انسانی مهم ترین درونمایه اپیزود «خواهش می کنم»، سومین و آخرین اپیزود داستانی نمایش، است. «بتی» و «بیل» در کافه ای که پاتوغ روزانه بتی است بر سر مسائل بسیار ساده انسانی درگیری رفتاری و عاطفی پیدا کرده و نمی توانند به راحتی دنیای یکدیگر را کشف کنند. علاقه و عدم علاقه بتی به خواندن رمان «خشم و هیاهو» نوشته نویسنده معروف آمریکایی «ویلیام فاکنر» محفلی می شود برای رد و بدل کردن احساسات و عقاید متضاد که در نهایت هرچند به همراهی آن دو با یکدیگر منجر می شود، اما درون ناآرام آن ها را نمی تواند به آرامش و ساحل نجات بکشاند. اپیزود آخر «اتاق روزن بام» تنها اپیزودی است که در آن به وسیله دو نوازنده فضا و اتمسفر نمایش تشدید می شود و جا به جا، مانند نخ تسبیح، بخش ها و قسمت های مختلف نمایش را به یکدیگر وصل می کند.
"کلمه، سکوت، کلمه" پیش از آنکه نمایشی درباره شرایط و وضعیت انسانی باشد، درباره نقد افکار و عقاید انسان است. بررسی ایدئولوژی های مختلف در دنیای انسان هایی که هرکدام افکار و اعتقادات متفاوتی دارند باعث می شود که تجمیع آن ها در کنار یکدیگر غیرممکن شود. انسان های نمایش آیوز، پیش از آنکه مشکل انسانی داشته باشند، مشکل اعتقادی و ایدئولوژیکی دارند و برای همین زمینه مناسبی برای همزیستی مسالمت آمیز و درک درست موقعیت یکدیگر را در دنیای مدرن به دست نمی آورند. آن ها حتی قادر نیستند یکدیگر را بشناسند و هرچه در درون یکدیگر کاوش می کنند، کمتر موفق به ادراک و برقراری ارتباط می شوند. این عدم ارتباط هم در شناخت یکدیگر و هم در درک موقعیت انسان در جهان امروزی صورت می گیرد. موقعیت های نمایشی که آیوز در آثار خود به وجود می آورد برگرفته از فلسفه تئاتر ابزورد است. تئاتری که بیشتر نگران وضعیت انسانی است تا انسان. این گونه تئاتری، هشداری است برای نوع انسان که با دیدگاهی همه جانبه به جهان بنگرد و زندگی اندک و کوتاه خود در این جهان را به بطالت نگذراند.
آثار نمایشی آیوز دارای سبک منحصر به فردی است. مهم ترین ویژگی آن ها زبان موجز و طنز ظریفی است که مربوط به نگاه موشکافانه و درک وی از محیط اطراف و جامعه ای است که در آن زندگی می کند. چنین دیدگاهی در خط به خط نمایش "کلمه، سکوت، کلمه" ساری و جاری است. دنیای نمایشی آیوز، دنیای مینیاتورگونه رفتار و اعمال انسانی است. وی از تمام بخش ها و قسمت های زندگی انسانی لایه برداری می کند و موفق می شود سرانجام به اصلیترین لایه و ریشه تمام انگیزه و اهداف رفتار نوع بشر دست یابد. از نظر وی مقدمهچینی و اضافه گویی به جز اتلاف وقت و دشوار کردن مسیر زندگی بشر، حاصلی در بر نخواهد داشت. آنچه باید مدنظر قرار گیرد، نیت اعمال است که بن مایه رفتار بشر را تشکیل میدهد. از این رو نثر آیوز، نثری موجز است که برای تاثیرگذاری بیشتر با لباس آرایش هایی ادبی آراسته شده است تا در نهایت ایجاز، به بن و ریشه افکار و اعتقادات انسان ها نقب زده و به تحلیل انگیزه های بشری بپردازد. هرچند در ترجمه آثارش از زبان مبدأ بخشی از طنازی های کلامی وی از بین رفته، اما در نهایت باقیمانده صناعات ادبی نثر وی هنوز هم قابل اعتنا است.
عنصر مهم دیگر در نمایشنامه های آیوز زمان است. زمان در آثار وی و به خصوص نمایش "کلمه، سکوت، کلمه" بسیار فشرده است. گویی نویسنده در نظر دارد در کمترین زمان بیشترین مفهوم را به تصویر بکشد. چنین تفکری در آثار نمایشی نسل قبل از آیوز به وفور مورد استفاده قرار گرفته است، اما آنچه آثار آیوز را از دیگر نویسندگان مجزا می کند، تلفیق مفهوم زمان با ظرافت های کلامی و چاشنی طنزی است که در مجموع ترکیب مناسب و قابل توجهی را در زمینه درام و نمایش به وجود آورده است. این ترکیب عناصر مختلف را در کنار هم و در نهایت مهارت، در محلولی همگن قرار می دهد تا هیچ عنصر اضافی در آن یافت نشود. در اصل آثار نمایشی وی ادامه منطقی نمایش های ابزورد است که پس از پایان جنگ دوم جهانی و در پی پیامدهای آن به شکوفایی رسید. بررسی آثار آیوز و مقایسه آن با نمونههایی مانند «مستاجر جدید» اثر «اوژن یونسکو» و «مستخدم ماشینی» اثر «هارولد پینتر» بهوضوح نشان می دهد که آثار وی نمونه هایی از نسل بعدی نمایش های ابزورد به حساب می آیند. نسلی که به راستی میراث دار گذشتگان نمایشی خود بوده اند.
مائده طهماسبی مترجم و کارگردان نمایش تمام کوشش خود را به کار بسته تا به مفاهیم درون متنی نمایشنامه نقب زده و به لایه های زیرین اثر نفوذ کند. اجرای نمایش به متن اثر وفادار می ماند که این مسئله به خودی خود قابل اعتناست، اما نمایش در این باره تا جایی پیش می رود که کلیت اثر نمایش را زیر سوال می برد.
به همین دلیل شکل اجرایی نمیتواند همپای متن نمایش پیش رود و در نهایت اجرا از متن جا می ماند. اگر طراحی و موسیقی، که دو عنصر بسیار مهم در نمایش است، را کنار بگذاریم، نمایش حرف زیادی برای گفتن ندارد. مهم ترین مشکل نمایش از آنجا ناشی می شود که اجرای همزمان نمایش ها به نوعی مونتاژ خطی در صحنه تبدیل می شود که بار ارتباطی آن را تنها موسیقی بر دوش میکشد. ارتباط بین نمایش ها منطق خاصی نمی یابد و در نهایت شیوه اجرایی ارائه شده از سوی کارگردان هم نمی تواند خلاء ارتباطی بین نمایش ها را پر کند. چینش پازلوار اپیزودها، نمایش را به معمایی تبدیل کرده که دنبال کردن ادامه خط داستانی و روایی برای تماشاگران را بسیار دشوار می کند. علاوه بر این اتخاذ چنین شیوه ای در طول اجرا روشن نمی شود. آیا تنها برای جذاب کردن اجرا چنین کاری صورت می گیرد؟ اگر قرار است نمایش های مختلف تکه تکه اجرا شود، گروه اجرا چه فرآیندی را در پایان اثر به تماشاگر ارائه خواهد کرد؟ اجزای هر نمایش به تنهایی و بدون در نظر گرفتن چنین شیوه ای از نظر تاثیرگذاری ـ که از مهم ترین دغدغه های چنین آثاری است ـ چه مقدار با سبک اجرایی کنونی تفاوت دارد؟ حقیقت این است که اجرا مرعوب عناصری مانند دکور، موسیقی و سبک پازلوار روایت صحنه ها شده است. نکته مهم دیگر در اجرا رویکرد نمایش به سبک اجرایی آثار ابزورد است. نمایش با تکرار مکرر موقعیت ها و لحظه های نمایشی به چنین شیوه نمایشی اقبال نشان می دهد و بدین وسیله از لحاظ تقسیم بندی سبک اجرا به نمایشهای ابزورد نزدیک می شود.
اما این برداشت در باقی عوامل اجرایی از قبیل موسیقی، بازی ها، طراحی صحنه و دیگر عوامل اجرایی به چشم نمی خورد. از این رو صحنه های نمایش بین سبک ابزورد با عناصر مشخص تا سبک کلاسیک با عوامل معین سرگردان می ماند. این مسئله باعث می شود نمایش به التقاطی از سبک های اجرایی برسد که هماهنگی و هارمونی معینی در آن به چشم نمی خورد. در مجموع "کلمه، سکوت، کلمه" هرچند می کوشد تا تمام ظرفیت خود را برای بیان مفاهیم مدنظر به کار برد، اما در نهایت به توفیق نهایی دست نمی یابد و نمایش به مونتاژ ناهمگن موقعیت های ابزورد تبدیل می شود.
سعید محبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست