پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

از نظر تا عمل


از نظر تا عمل

واژهٔ ایدئولوژی برای نخستین بار در واپسین دهه های قرن هجدهم میلادی توسط تنی چند از متفکرین فرانسوی بکار برده شد

واژهٔ ایدئولوژی برای نخستین بار در واپسین دهه‌های قرن هجدهم میلادی توسط تنی چند از متفکرین فرانسوی بکار برده شد. در رأس این عده، فیلسوف فرانسوی دستوت دوتراسی۱ قرار داشت که در سال ۱۷۹۵ میلادی، ایدئولوژی را به معنای "علم آراء و عقاید" یا به عبارت دیگر "تحقیق و بررسی در منشأ تحول و تکامل اندیشهها" اعم از اندیشه های مذهبی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی بکار برد. به تدریج کسانی که بدنبال تحقیق، کنکاش و تعقل در منشأ و تکامل آراءو اندیشه های مزبور بودند، "ایدئولوگ" یا عقیده شناس نامیده شدند. روشی که این عده در تحقیق و تتبع بکار میبردند کم و بیش واجد سه خصوصیت؛ اصالت تجربه، اصالت ادراک، و اصالت ماده بود. این محققین در تحقیقات خود کمتر به مسائل معنوی توجه داشته و معتقد بودند که آراء و عقاید را باید در شرایط خاص زندگی اجتماعی –اقتصادی جوامع انسانی و بدور از هرگونه جانبداری یا پیشداوری جستجو نمود اینان معتقد بودند که اندیشه های گوناگون (اعم از فلسفی، اجتماعی، مذهبی و سیاسی)در شرایط خاص اجتماعی-اقتصادی به وجود آمده و طی زمان دستخوش تغییرات شدهاند.

با گذشت زمان ایدئولوژی دستخوش تغییراتی از لحاظ معنی میشود و به جای اینکه معنای "علم آراء و عقاید" داشته باشد، معنای "آراء و عقاید و اندیشه هایی دربارهٔ انسان، جامعه و جهان" را بخود میگیرد. ایدئولوژی به معنای دوم آن ( یعنی اندیشه هایی دربارهٔ انسان، جامعه و جهان) به دو صورت بکار برده میشود: نخست به صورت یا به معنای محدود مفهوم ایدئولوژی، که فقط شامل ایدئولوژیها یا آراء و عقاید و اندیشه های افراطی راست یعنی ناسیونال سوسیالیسم و فاشیسم و آراء و عقاید و نظرات افراطی چپ یعنی کمونیسم میشود. دیگر، به معنای وسیع و گستردهٔ مفهوم ایدئولوژی که شامل هر نوع نظریهٔ جهتدار و یا هر نوع تلاش در جهت نزدیک کردن علم سیاست به سیستمی از عقاید است و یا به بیانی دیگر، هرگونه مکتب سیاسی خواه افراطی مانند کمونیسم و فاشیسم و یا میانه رو مانند لیبرالیسم و محافظه کاری و انواع گوناگون اندیشه های سوسیالیستی را دربر میگیرد.

در نیمهٔ دوم قرن بیستم گاهی به عبارت "پایان عصر ایدئولوژی" بر میخوریم، که در اینجا منظور از ایدئولوژی، ایدئولوژی به معنای محدود و افراطی آن است. جنگ دوم جهانی، ورشکستگی ایدئولوژی افراطی راست به صورت فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم را در پی داشت، در حال حاضر نیز اندیشه های مارکسیستی و سوسیالیستی و نیز نظام های اقتصادی- اجتماعیای که میخواهند این اندیشهها را جامهٔ عمل بپوشانند دچار بحران شدهاند. بحرانی که زمزمههای آن از اوایل دههٔ ۱۹۸۰ آغاز شد، با فروپاشی دیوار برلین به اوج خود رسید و با از هم پاشیدگی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوری های آن تکمیل شد و بدین جهت متعاقب ورشکستگی ایدئولوژی افراطی راست، اکنون با مشکلات ایدئولوژی افراطی چپ مواجه هستیم. در رسالهای که بنام "منشور کمونیستها"در سال ۱۸۴۸ میلادی منتشر شد، ذکر شده بود که "شبحی اروپا را تهدید میکند"، سرمایه داری آخرین مراحل خود را میگذراند و به بحران کاپیتالیسم نیز اشاره شده بود. ولی اکنون باید گفت که "شبحی را تهدید میکند" و آن شبح کمونیسم عبارت است از عدم اعتماد به نفس و شک.

همچنان که جنگ دوم جهانی و شکست اردوگاه ایدئولوژی افراطی راست (فاشیسم) متفکرین لیبرال را سرشار از غرور نموده و ما شاهد ظهور نظریهٔ پایان عصر ایدئولوژی در دههٔ ۱۹۵۰ توسط "شیلز۲" آمریکایی بودیم که بعدها نیز به صورت نظریهای توسط "دانیل بل۳" مطرح شد، در نیمهٔ دوم قرن بیستم، متعاقب فروپاشی اردوگاه ایدئولوژی افراطی چپ (یعنی کمونیسم) نظریهٔ "پایان تاریخ" نضج گرفت که توسط "فرانسیس فوکویاما۴" مطرح میشود. فوکویاما بر این باور است که آنچه ما امروز شاهد آن هستیم، تنها جنگ سرد یا گذشت مرحلهٔ خاصی از تاریخ پس از جنگ نیست، بلکه پایان خود تاریخ است: خط پایانی روند تکاملی ایدئولوژیکی بشری و جهانی شدن و جامعیت یافتن لیبرال-دمکراسی غربی به عنوان آخرین شکل دولت انسانی در مفهوم غربی آن. وی معتقد است آنچه که امروز از پیروزی لیبرالیسم مشاهده میشود، از نوع هگلیسم آن است تا مارکسیسم، یعنی پیروزی جامعه و دولت.

آنچه را فوکویاما در قالب نظریهٔ تاریخ مطرح میسازد، باید در قالب مسحور شدن جهان صنعتی غرب از پیروزی های بدست آمده در مقابل کمونیسم تلقی نمو دکه متعاقب موفقیت های تکنولوژیک و اینتراکشنیسم۵ (روابط انسان با شرایط محیطی اعم از محیط ساخته و پرداخته خود و محیط طبیعی وی) و افول اینترارگانیسم۶ (روابط صرف جوامع بشری با یکدیگر) پدید آمد. اگر جنبهٔ انقلابات تکنولوژیک جهان صنعتی را که حالت جهان شمول داشته و ربطی به صرف جهان صنعتی ندارد، به کناری نهیم، نمیتوان برای نظریهٔ پایان تاریخ آتیه ای بهتر از نظریهٔ پایان عصر ایدئولوژی تصور نمود. مادامی که بین عقیده و عمل اختلاف و تفاوت وجود داشته باشد، ایدئولوژیها و حرکت تاریخ از انگیزهای شدید برخوردار خواهند بود.

یکی از عمده ترین مباحثی که در عصر حاضر اذهان بشری را به خود معطوف نموده و بحثهای جنجالیای را در سراسر جهان برانگیخته است، مفهوم ایدئولوژی و مسائل پیرامون آن از قبیل پایان عصر ایدئولوژی و پایان تاریخ میباشد. ارایهٔ پاسخی درست و واکنشی صحیح و منطقی در مقابل آن نیازمند تحقیقی جامع است. مقالهٔ حاضر تحت عنوان "ایدئولوژی از نظر تا عمل" تحقیق جامعی است که علاوه بر شکافتن تاروپود ساختاری مفهوم ایدئولوژی، نحوهٔ عمل و تجارب آن را در صحنهٔ جهانی از آغاز تا به امروز به همراه دستاوردهای آن با دیدی نقادانه به تصویر کشیده است.

● تبیین ذهنی ایدئولوژی

بررسی مفهوم ایدئولوژی و تفاوت آن با نظریات۷ ،اعتقادات۸، نهضتها و نظامهای فکری۹ و برنامهها

ایدئولوژی یکی از اشکال متفاوت و متنوع باورهای جامع،مدرک و معدلت طلبانه در ارتباط با انسان و جامعه میباشد که در جوامع انسانی رشد و توسعه یافته است۱۰. نظریات، اعتقادات، نهضتها و نظامهای فکری و برنامه یا روش کارها در زمرهٔ دیگر انواع الگوهای جامع و فراگیرندهای قرار دارند که از ایدئولوژی متمایز هستند۱۱.

این باورهای جامع از لحاظ درجاتشان با یکدیگر متفاوتند، این درجات عبارتند از:

۱) صراحت روش قواعد و دستورات،

۲) انسجام سیستماتیک پیرامون یک اعتقاد اخلاقی ویژه یا مردکانه،

۳) قرابت و وابستگیهای تأیید شده با دیگر الگوها –چه الگوهایی که در گذشته رایج بوده و چه الگوهای حاضر،

۴) انعطاف ناپذیری در قبال اصول نوین و تغییرات دیگر،

۵) الزامات رفتاری،

۶) تأثیرات مشترک،

۷) انتظار اجماع از جانب کسانی که آنها را قبول کردهاند،

۸) دستورات آمرانه،

۹) همکاری با نهادی که جهت تحقق الگوهای اعتقادی در نظر گرفته شده است۱۲.

ایدئولوژیها دارای دستورات صریح و موضوعات گستردهای هستند که برای پیروان خود، حکم قواعد و دستورات آمرانه را دارند. ایدئولوژیها در مقام مقایسه با دیگر الگوهای اعتقادی، بطور سیستماتیک، یکپارچه و منسجم پیرامون یک یا چند ارزش والای اجتماعی چون رستگاری، مساوات یا خلوص نژادی تمرکز یافتهاند. آنها نسبت به تفاوتهای بارز و عدم ارتباط باورهای خود با نظریات، اعتقادات و دیگر ایدئولوژیهای رایج در جامعه، قویاً اصرار داشتهاند. فزون بر این ، آنها در قبال هرگونه نوآوری در عقاید خود شدیداً ایستادگی کرده و حتی وجود و اهمیت چنین رخدادهایی را تکذیب نمودهاند. قبول و پذیرش یک ایدئولوژی نیز دارای تأثیرات عمیقی است. مساعدتهای لازم به ایدئولوژی به وسیلهٔ کسانی صورت پذیرفته است که آن ایدئولوژی را قبول داشته و رفتارشان کاملاً تحت تأثیرات دستورات آمرانهٔ آن ایدئولوژی بوده است. تمامی پیروان ایدئولوژی خواهان توافق و ارتباط کامل با یکدیگرند۱۳.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.