دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
فیلسوفان آموزگاران مردم جهانند
هرکس فلسفه میخواند و به فلسفه تعلقی دارد وامدار فیلسوفان آلمانی و دیگر فلاسفه همه زمانها و مناطق دیگر جهان است. ما بدون رجوع به کانت و هگل و نیچه و هیدگر جهان متجدد را نمیتوانیم بشناسیم و اگر افلاطون و ارسطو را نخوانده باشیم با اصل و طرح اولی و اصلی فلسفه بیگانه میمانیم. ایرانیان و مسلمانانی که فارابی و بوعلی و سهروردی و ملاصدرا را نشناسند و ندانند که بر تفکر و فرهنگ ما چه گذشته است موقع و مقام خود در تاریخ را چنان که باید درک نمیکنند. من مثل همه کسانی که اهل فلسفهاند به فلسفه آلمانی اهمیت بسیار میدهم اما فلسفه را آلمانی نمیدانم. من کانت را نه از آن جهت که آلمانی است بلکه از آن جهت که فیلسوف است، بزرگ میدانم. در نظر من ارسطو و ابنسینا و دکارت و کانت و... همه آموزگاران مردم جهانند. من هم اندکی از درسهای آنان را فرا گرفتهام ولی فلسفه نخواندهام و با زبان فلسفه آشنا نشدهام که مطالب و مقاصد سیاسی و اجتماعی را در زبان فلسفه پنهان کنم. در نوشتههای من اجمال و ابهام هست و گاهی قهرا به تلویح و اشاره سخن گفتهام اما زبان مشکل فلسفه را برای پوشاندن نقدهای سیاسی و فرهنگی اختیار نکردهام. زبان من زبان فلسفه است. مضمون این زبان هم چیزی جز فلسفه نیست. شک و شبههیی که درباره مضمون نوشتههای من پدید آمده است بیتوجه نیست.
من گاهی به مسائل پیشپا افتاده که فیلسوفان کلاسیک کمتر به آنها اعتنا داشتهاند پرداختهام. من نه فقط صدها صفحه درباره توسعه و مدیریت و آموزش نوشتهام بلکه به فوتبال هم فکر کردهام، اینها ظاهرا ربطی به فلسفه ندارد اما مگر فلسفه چیزی جز پرسش از وجود و چیستی موجودات و پاسخ به این پرسشهاست. من در نوشتههای خود هرگز به وصف و بیان چگونگی و درستی و نادرستی نپرداختهام. حتی وقتی از فوتبال و آمار پژوهش گفتهام و میخواستم به این پرسش پاسخ بدهم که فوتبال از کجا آمده و چرا این همه اهمیت یافته است و آیا با افزایش تعداد مقالات شأن علم در یک کشور تغییر میکند. اگر در مباحثی مثل توسعه هم وارد شدهام هرگز کاری به چگونگی توسعه و عوامل و موانع فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن (جز شرایط و موانع تاریخی که متعلق به بحث فلسفه است) نداشتهام بلکه میخواستهام بدانم که توسعه چیست و ما با آن چه نسبتی داریم و آیا میتوانیم از آن صرفنظر کنیم و اگر نمیتوانیم با چه شرایط و لوازمی میتوانیم به آن برسیم و اگر نرسیدهایم چرا نرسیدهایم. این شرایط و لوازم هم که میگویم شرایط و لوازمی که معمولا و قاعدتا باید در برنامهریزی و طراحی بیاید، نیست بلکه شرایط و لوازم وجودی است. به عبارت دیگر کوشیدهام به این پرسش پاسخ دهم که توسعه کی و کجا و به چه صورت محقق میشود و... نقد من نقد اشخاص و گروهها و کارها و تصمیمها و سیاستها نیست بلکه نقد تاریخ است.
پنهان نمیکنم که مواظب بودهام در سیاست بسیار کم و کمتر اظهار نظر کنم و در ورود به نزاعهای سیاسی بیش از اندازه محتاط بودهام اما سیاست را در لباس فلسفه نپوشاندهام بلکه سیاست را در پرانتز گذاشتهام تا بتوانم فلسفه بگویم و بنویسم. من قول و فعل هر روزی حکومت و دولت و متصدیان امور را نقد نمیکنم و در آنها معمولا به عنوان مظهر وضع جهانی که در آن بسر میبریم مینگرم. پیداست که اگر تصمیمهای نسنجیدهیی اتخاذ شود و اقدام نابجایی صورت گیرد من هم مثل دیگران آزرده میشوم و به این آزردگیها عادت کردهایم. من سیاستها را نقد نمیکنم بلکه از مبادی و مبانی و چرایی اقوال و اعمال میپرسم. اصلا سیاستها را بر چه مبنایی میتوان و باید نقد کرد. وقتی کسی سیاستی را نقد میکند باید بیندیشد که به او بگویند اگر راست میگویی «خود بستان بزن» کسی که خود نمیتواند سیاست موجهی را پیشنهاد کند (به کسانی که بدون توجه به شرایط سخنان موهوم و آرزویی و مشهورات سیاسی را تکرار میکنند کاری نداشته باشیم) چرا و چگونه سیاستها را نقد کند. سیاست مناسب آن است که بتوان آن را اجرا کرد و با آن به مقصد رسید. وقتی راه دشوار و تیره باشد طراحی سیاست هم دشوار میشود و بیشتر رنگ و بوی بیان میل و آرزو پیدا میکند، پس باید به جای نقد قول و فعل به شرایط امکان اعمال و گفتارها پرداخت. زبان نقد هم با این توجه و تذکر گشوده میشود وگرنه نقد به مخالفت و موافقت و عیبجویی و تحسین تنزل پیدا میکند. اگر ما نقد نداریم از آن روست که به درستی نمیدانیم که چه میتوانیم بکنیم و بدانیم. اگر فعل را قبل از قول آوردم از آن روست که در جهان متجدد پراکسیس مارکس حاکم است و از ابتدا هم آزاده بر علم و فعل بر قول مقدم بوده است. شاید تعجب بفرمایید که چرا من که در جایی فیلسوفان را بنیانگذاران جامعه جدید خواندهام، اینجا از نقدم اراده و فعل بر علم و قول میگویم. آخر این فلاسفه بودند که تقدم اراده را اثبات کردند. آنها در وجود بشر جدید نگاه تملک و تصرف به موجودات را کشف کردند. اینجا بازی نظر و عمل بسیار صورت معما پیدا کرده است.
با توجه به این اشارات پیشنهاد زبانی برای نقد بسیار دشوار است. ما باید منتظر باشیم که این زبان گشوده شود البته گشوده شدنش منوط و موقوف به درک شرایط تاریخی موجود و فراهم شدن مقدمات و شرایط نقادی است. اگر این شرایط فراهم نشود نقد هم به همین صورت که هست میماند. نقد به معنی جدا کردن سره از ناسره و امر به هنجار از ناهنجار در دوران قبل از تجدد هم سابقه داشته است (که آن را هم فیلسوفان بنیاد کردهاند) اما نقد به معنی درک امکانها و ضرورتها و تواناییها و ناتوانیها و شناخت دامنه علم و جهل به فلسفه جدید تعلق دارد و در فلسفه جدید پیش آمده است تا طرح سلطنت بشر بر عالم و اختصاص قدرت به او را قدری تعدیل متعین کند. با این تعدیل و تعین بود که مدرنیته به وجود آمد و بسط یافت و اینکه دامنه این بسط تا کجا خواهد بود و تجدد تا کی بسط خواهد یافت مطلب اصلی فلسفه زمان کنونی است. فلسفه زمان ما هرچه باشد نمیتواند به تجدد بیاعتنا باشد، حتی فلسفههایی که ظاهرا حرفی از تجدد نمیزنند و به مسائل فنی (مثلا زبان و منطق) مشغولند به نحوی از تجدد پاسداری میکنند. گروه دیگر هم که نباید آنان را مخالف تجدد دانست امیدهای آن را پایان یافته میبینند نکتهیی که به مناسبت باید بگویم این است که زبان این فیلسوفان با زبان رسمی فیلسوفان (از ارسطو تا هگل) تفاوت دارد. هیدگر دریافت که باید از این زبان بگذرد و امیدوار به یافتن زبان دیگری بود که رسیدن به آن را دشوار یافت ولی در هر صورت اخلاف او زبانی متفاوت با زبان فلسفه کلاسیک گشودند. این زبان شاید زبانی که شباهتی به زبان آغاز تاریخ فلسفه دارد، زبان انتقال باشد. زبان آغاز زبان دیالوگ بود.
معمولا دیالوگنویسی را به ذوق افلاطون نسبت میدهند و زبان آن را متناسب با روش سقراطی و مناسب آن میدانند. اینها همه درست است ولی پرسش این است که سقراط چرا فلسفه را با دیالوگ و روش مامایی آغاز کرد. در آن زمان زبان فلسفه یعنی زبانی که کتابهای فلسفی طی دو هزار و ۵۰۰ سال به آن زبان نوشته شد وجود نداشت. زبان یونانی زبان شعر و حکمت بود. سقراط که به علم ماهیات رسیده بود در جستوجوی زبان مناسب بود تا بتواند آن علم را تقریر کند و بیاموزد. این زبان تمهیدی زبان دیالوگ بود. مراد این نیست که زبان دیالوگ صورتی بود که با مضمون تفکر سقراط و افلاطون مناسبتی نداشت. فلسفه با اینکه در آغاز به صورتی بسیار بیتکلف ظاهر شد، در زبان حکمت نمیگنجید و میتوان فکر کرد که زبان دیالوگ زبان انتقال از حکمت به فلسفه بوده است. افلاطون در آخر عمر صورتی از زبان علم بحثی را یافته بود اما این ارسطو بود که با مطالعه صبورانه ۲۰ ساله در آکادمی افلاطون صورتی انتزاعی از منطق و فلسفه تدوین کرد و در این تدوین و با آن فلسفه زبان خود را یافت. بعد از ارسطو همه فیلسوفان فلسفه را به زبانی که او یافته بود نوشتند. به طرح اولیه مسائل و مطالب فلسفه و تناسب آن با زبان افلاطون اشاره شد. افلاطون فلسفه را چگونه آغاز کرد. آیا در ابتدا از جعل وجود و ماهیت پرسش کرد و کوشید تا اثبات کند که ترکیب صورت و ماده اتخاذی است و نه انضمامی به این مسائل میاندیشیده است؟ آیا مهم این است که در ابتدا مسائل دشوار اما ظاهرا آسانی را که از همه کس میتوان پرسید مطرح کرد؟ او پرسید دوستی چیست، شجاعت و دینداری و ادراک چیست و چه چیزها را میتوان آموخت و چه چیزها را نمیتوان یاد گرفت و یاد داد. زبان افلاطون زبان دیالوگ بود اما این زبان در فلسفه دوام نداشت حتی افلاطون پیر به زبان بحث مایل شده بود. فلسفه با اینکه در دو هزار و ۵۰۰ سال دستخوش تحول بسیار شد، زبان بحث و تحلیل را نگاه داشت اما اکنون زبان و مسائل فلسفه کم و بیش به مسائل و زبان آغاز فلسفه شبیه است و این امر عجیبی نیست و مگر پیران و کهنسالان شباهتهایی به کودکان ندارند؟ یکی از مشکلات من این است که به جای پژوهشهای تخصصی در فلسفه فکر کردهام که فلسفه در زمان ما چه میتواند و چه باید بکند و آیا فلسفه که کار عقل و بحث عقلی است، میتواند بپرسد که عقل اکنون چه وضعی دارد و مردمان در این زمان چه بهرهیی از عقل دارند و کار و بارشان تا چه اندازه بر وفق عقل است. با این ملاحظه میتوان پرسید که چرا باید فلسفه بخوانیم و از سخنان گذشتگان چه درسی میتوانیم بیاموزیم و برای زندگی کنونی چه نیازی به آنها داریم و چرا ما که در حدود ۲۰۰ سال است با غرب و علم و تمدن غربی آشنا شدهایم، در راه پیشرفت این اندازه کند بودهایم و گاهی زیگزاگ رفتهایم و احیانا سیر قهقرایی داشتهایم. میگویند اینها مسائل تاریخی و اجتماعی است و شنیدهام که گفتهاند این حرفها آکادمیک نیست.
شاید نمیدانند که من عمدا و آگاهانه آکادمیک ننوشتهام زیرا سخن به اصطلاح آکادمیک معمولا سخن رسمی و درسی است. من پرسش داشتهام و میخواستهام بدانم که آینده ما چگونه رقم میخورد. من از نسبتمان با غرب و اثری که از غرب گرفتهایم پرسیدهام، اگر اینها فلسفه نیست و اهل فلسفه نباید به این قضایا بپردازد از چه کسی باید توقع داشت که در آنها تحقیق کند؟ جامعهشناس و پژوهشگر فرهنگ و مورخ به این مسائل نزدیک میشوند اما آنها کاری به این ندارند که فلسفه اسلامی یا رسوم زندگی فرنگی و پیشامد تجدد با ما چه کرده است و ما با علم و فرهنگ جدید چه نسبتی پیدا کردهایم و اصلا چرا فلسفه میخوانیم و در راه علم و پژوهش در کدام منزل قرار داریم. اگر اهل فلسفه به این مسائل و مباحث نپردازد هیچ گروه دیگری از دانشمندان متعرض آنها نمیشوند. به این جهت است که من فکر میکنم که آنچه نوشتهام فلسفه بوده است و اهمیت ندارد که زبان نوشتهام زبان آکادمیک نباشد. هر زبانی که زبان آکادمیک نیست ضروره اهمیتی کمتر از زبان با زبانهای آکادمیک ندارد. اگر فلسفه نتواند ما را با زمان آشنا سازد و مشکلات راه آینده را به ما نشان ندهد و در رفع موانع راه ما را یاری نکند و حداقل به ما نگوید که در کجای جهان و تاریخ ایستادهایم و رو به کدام سمت داریم و به کجا میخواهیم و میتوانیم برویم و برسیم، مشغولیتی پر تکلف و دشوار و ملالآور است. البته پژوهشهای فلسفی اهمیت دارد و کسانی باید با رغبت و علاقه به این پژوهشها بپردازند. اما فلسفه نباید به پژوهش تحویل شود. پژوهش تفکر نیست بلکه ممکن است ماده تفکر باشد.
این همه نوشتم تا بگویم من سیاست نگفتهام و سیاستی را تایید یا نفی نکردهام و اگر کسانی قصد اثبات و رد سیاستها در نوشتههای من دیدهاند مطلب را با فهم سیاستبینی دریافته و تفسیر کردهاند. البته توقع ندارم که وقتی درباره ورزش و شرقشناسی و... مینویسم همه نوشتهام را بفهمند. من در سیاست بینظر نیستم اما سالهاست که مطلب سیاسی ننوشتهام و معتقدم که برای رسیدن به عقل سیاسی (فرونزیس) مدد عقل و علم کلی ضرورت دارد. عقل سیاست هرگز در هیچ جا بینیاز از مدد عقل کلی و تفکر نبوده است و نیست. موازین زبان نقد سیاسی و اجتماعی و ادبی هم باید ماخوذ از تفکر باشد. این زبان ممکن است در ابتدا چندان روشن نباشد زیرا هنوز مجمل است و اجمال قبل از تعقیل دشوار و ثقیل مینماید. باید منتظر بود که اجمال به مرحله تفصیل و روشنی برسد.
دکتر رضا داوریاردکانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست