دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

قصه گوی شب یلدا


قصه گوی شب یلدا

مروری بر« کودکی نیمه تمام» نوشته «کیومرث پوراحمد»

نام کیومرث پوراحمد که می‌آید همه بی‌درنگ یاد سینما و ساخته‌های او و اثر فراموش‌نشدنی‌اش در تلویزیون،«قصه‌های مجید» می‌افتند.ولی کمتر کسی است که پوراحمد را بشناسد و بداند او در نوشتن هم دستی بر آتش دارد و تازه در این حرفه،جدی‌تر و حتی بهتر از فیلمسازی عمل می‌کند.در واقع پوراحمد به همان اندازه که در سینما محبوب و مشهور است،در حوزه ادبیات و نویسندگی نیز چیره‌دست و ماهر است.این کارگردان سینما سال‌هاست در ماهنامه فیلم به مناسبت‌های گوناگون مطالبی می‌نویسد که بسیار شیرین و خواندنی‌اند.پوراحمد عاشق سینماست و برای رسیدن به عشق دیرینه خود،مسیر ناهموار و دشواری را پشت‌سر گذاشته است.هرچند که البته زندگی شخصی‌اش هم فراز و فرودهای جالبی داشته که او را در برابر ناملایمات و ناکامی‌های زندگی،صبور و آبدیده کرده.حالا او تمام سرگذشت خود را از بدو تولد تا حکایت آخرین فیلمی که ساخته به شکل یک اتوبیوگرافی فوق‌العاده جذاب در کتابی گردآوری و چاپ کرده است.«کودکی نیمه‌تمام» شرح حال ماجراهایی است که باعث شده امروز پوراحمد را بیشتر به عنوان یکی از معتبرترین فیلمسازان حوزه کودک بشناسند،چرا که اصلاً او کار خود را با ساخت فیلم‌های کودکانه یا موضوع کودک از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع کرد و حتی یکی از زیباترین فیلم‌هایش یعنی «خواهران غریب» با آنکه مخاطبان بزرگسال را هم سر ذوق می‌آورد ولی در اصل فیلمی موزیکال و کودکانه است.حالا تازه چندسالی است که دیگر این فیلمساز اصفهانی دارد آهسته‌آهسته از حوزه تخصصی‌اش فاصله می‌گیرد و به سینمای عامه‌پسند بزرگسالان و موضوعات خاص رو می‌آورد.این اتفاق از فیلم «شب یلدا» به بعد شروع شد و تا آخرین ساخته‌اش «اتوبوس شب» ادامه پیدا کرد.

پوراحمد، مرادی کرمانی، مجید و بی‌بی همه یکجورهایی به هم ارتباط دارند. بنابراین وقتی«زندگینامه خودنوشت» پوراحمد را می‌خوانی، و شباهت‌های زندگی او را با زندگی مرادی کرمانی و مجید در لابه‌لای صفحات کتاب می‌شماری، گریزی نیست از اینکه همین‌طور این اسم‌ها و شخصیت‌ها را جای یکدیگر بگذاری و همه را بر هم منطبق کنی. تازه ماجرا پیچیده‌تر از این هم می‌شود وقتی که « مادر» در«کودکی نیمه‌تمام»را در ذهنت بی‌بی مجید (پروین‌دخت یزدانیان) می‌بینی!

کودکی نیمه‌تمام روایتی مستندگونه دارد که به مدد قلم توانای پوراحمد، خشک و نچسب نیست بلکه گرم و صمیمی از کار درآمده و بیش از آنکه حس شود مشغول خواندن سرگذشت یک انسان واقعی و زنده هستیم،انگار داریم یک رمان ایرانی می‌خوانیم.بخش نخست خاطرات و شرح زندگی نگارنده را از زمان کودکی تا شروع فیلمسازی در برمی‌گیرد.بخش دوم به معرفی فیلم‌ها (بی‌بی چلچله، آلبوم تمبر، قصه‌های مجید، به خاطر هانیه، سرنخ، خواهران غریب، مصائب شیرین و شب یلدا) اختصاص دارد. در پیوست کتاب مشخصات کوتاه فیلم‌ها، جشنواره‌هایی که پوراحمد شرکت کرده و جوایزی که برنده شده، نیز، مقاله شناسی پوراحمد آمده است.

پوراحمد در زندگینامه‌اش عکس‌های کاری و خانوادگی خود را هم به فراخور حس و حال متن،هر جا که پا داده،گنجانده تا خواننده تصوری از شکل وضعیت زندگی او و تصویر آدم‌هایی که در متن،شرح حالشان را می‌خواند داشته باشد.این نوشته پوراحمد می‌تواند برای دو قشر از علاقه‌مندان به مطالعه قابل‌توجه و مناسب باشد؛نخست عامه مردم و همه کسانی که به خواندن رمان و قصه علاقه دارند و دیگر،اهالی سینما و افرادی که دوستدار سینما هستند،چرا که بخش عمده کتاب به مرور کارنامه فیلمسازی پوراحمد و تجربه‌اندوزی‌هایش در پشت صحنه فیلم‌ها و دستیاری کارگردان‌هایی نظیر نادر ابراهیمی و عباس کیارستمی اختصاص دارد.این کتاب بنا بوده اول یک مصاحبه طولانی با پوراحمد باشد،از کودکی تا زمان معاصر.این فکر در سال ۷۱ و همزمان با پخش تلویزیونی«قصه‌های مجید» توسط مسعود مهرابی(منتقد فیلم) شکل گرفت.اما آن فکر گرچه انجام شد ولی هرگز به مرحله چاپ نرسید تا اینکه پوراحمد تصمیم گرفت مجموعه‌گفته‌هایش در مصاحبه را به شکل یک زندگینامه بازنویسی کند. کودکی نیمه‌تمام دو بخش کلی دارد: اول،زندگی پوراحمد،که خود این بخش به ۲۱ فصل کوتاه و بلند تقسیم‌بندی شده و دوم، با عنوان «فیلم‌ها» که تاریخچه فیلمسازی پوراحمد از آغاز تاکنون است.

در فصل نهم از بخش اول کتاب، با عنوان «پرده بسته می‌شود»،کیومرث پوراحمد نوشته است:«به دلیل حجم زیاد کارهای خانه‌ای پراولاد،مادر نمازهایش شتابزده‌تر از آن بود که بتواند بعدش قرآن بخواند. بنابراین تنها قرآن موجود در خانه،همه سال توی رف دور از دسترس می‌ماند.هر نوروز نهاده می‌شده بر سفره هفت‌سین و دوباره برگردانده می‌شد آن بالا.کتاب دیگری که در خانه وجود داشت همان دیوان حافظ کهنه کهنه بود که گفتم.غیر از این دو کتاب،نه کتاب دیگری در خانه بود،نه هیچ روزنامه‌ای،نه هیچ مجله‌ای.نه در خانه ما،که در خانه دوست و آشنا و فامیل هم – تا آنجا که دیده بودم – هیچ‌وقت نه کتابی در قفسه‌ای دیده بودم،نه دست کسی،نه حتی در دست معلمین مدرسه.معدود کتاب‌فروشی‌های اصفهان در خیابان چهارباغ متمرکز بود.تا دوازده‌سالگی – که پایم به چهارباغ باز نشده بود – لوازم‌التحریرفروشی دیده بودم ولی کتاب‌فروشی هرگز. به این ترتیب تا آن سن و سال تصورش را هم نمی‌کردم غیر از کتاب‌های درسی،کتاب دیگری در عالم وجود داشته باشد.»

رضا تهرانی