سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

در عذاب وجدان هم باید تعادل داشت


در عذاب وجدان هم باید تعادل داشت

احساس گناه و عذاب وجدان در همه افراد کم و بیش وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد.
این حس مربوط به اخلاقیات است و ریشه‌های روانی و معنوی دارد و ضمنا به ژنتیک و ذات آدم‌ها نیز وابسته …

احساس گناه و عذاب وجدان در همه افراد کم و بیش وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد.

این حس مربوط به اخلاقیات است و ریشه‌های روانی و معنوی دارد و ضمنا به ژنتیک و ذات آدم‌ها نیز وابسته است و باعث می‌شود فرد نسبت به خود، خانواده، جامعه و محیط اطرافش (جاندار یا غیرجاندار)، احساس مسوولیت کند. این حس مسوولیت خودش را به عنوان یکی از حس‌‌های تعادلی به صورت عذاب وجدان یا احساس گناه نشان می‌دهد اما در هر چیزی باید تعادل و توازن رعایت شود. این حس تا وقتی طبیعی است که به اندازه، به جای خود و در مکان و زمان خودش شکل بگیرد. اگر این حس اصلا وجود نداشته باشد، می‌تواند هم به صورت غیرمستقیم به خود فرد و هم به صورت مستقیم به خانواده و روابط غیرفردی او آسیب برساند. در این صورت، فرد نسبت به خانواده وجامعه‌اش احساس مسوولیت ندارد. این امر سبب زیرپا گذاشتن بسیاری از رفتارها و هنجار‌های جامعه می‌شود و موازین و مقررات جامعه، خانواده و ارتباطات غیرفردی را زیر سوال می‌برد؛ در حالی که فرد باید این حس را داشته باشد که اگر برای فردی مشکلی ایجاد کرد و مقصر بود، دچار عذاب وجدان شود و از وی عذرخواهی کند و درصدد جبران برآید. از طرفی، افراطی بودن این حس هم به فرد و روابط بین فردی و اجتماعی او ضربه می‌زند.

رفتارهای ما ریشه در مسایل ژنتیکی، تربیت‌های خانوادگی و مسایل اجتماعی و فرهنگی‌مان دارد. بعضی از رفتارها، علاوه بر اینکه ریشه در ژنتیک فرد دارند، به طور غریزی در طی زمان به افراد می‌رسند. از طرفی، تربیت خانوادگی به اضافه مسایل اجتماعی، فرهنگی و قوانین و مقررات خاص هر جامعه در ایجاد رفتارهای یک فرد تاثیرگذار است. به عنوان مثال، اگر در تربیت خانوادگی بیش از اندازه به کودک سخت‌ گرفته شود و والدین کودک، افرادی سخت‌گیر، متعصب و کمال‌گرا باشند و بخواهند همه‌چیز را مانند قانون و فراتر از آن اجرا کنند، کودکشان را با مشکل‌هایی مواجه خواهند کرد. والدینی که مقررات خشکی در خانواده دارند و بایدها و نبایدهای خط‌کشی‌‌شده و تند و تیزی برای کودکان قائل هستند و کوچک‌ترین رفتار او را زیر سوال می‌برند، کودکشان را در بزرگسالی با مشکل مواجه می‌کنند. این کودکان در بزرگسالی احساس عذاب وجدان، احساس گناه بیش از اندازه، بی‌دلیل و بی‌مورد دارند. این نوع تربیت همان اندازه صدمه‌زننده است که تربیت بی‌برنامه و بدون حساب و کتاب و آشفته. چنین تربیتی ممکن است باعث شود که حس عذاب وجدان و احساس گناه اصلا در فرد ایجاد نشود و در نتیجه در بزرگسالی به صورت اختلال‌های رفتاری ضداجتماعی خود را نشان ‌دهد.

دکتر محمدرضا خدایی

عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی