پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
تعارض دو ایدئولوژی
ایران كه تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی متحد قدیمی امریكا در منطقه محسوب میشد، پس از پیروزی انقلاب بزرگترین معارض ایدئولوژیك امریكا قلمداد گردید و این تعارض بهقدری جدی و عمیق شد كه غرب را به سوی اتحاد با بلوك كمونیستی برای مهاركردن ایران سوق داد. ایران یك نیروی ایدئولوژیك تازه بود اما غرب همچنان میخواست بر اصول كهنه استعلایی خود پافشاری كند و همین مساله باعث شد كه هیچگونه مفاهمهای میان ایدئولوژی انقلابی ایران و ایدئولوژی امپریالیستی امریكا برقرار نشود. فروپاشی اتحاد شوروی و رویداد یازدهم سپتامبر، نقاط عطفی در جدالگرایی امریكا علیه ایران و كشورهای اسلامی محسوب میشوند اما واقعیت آن است كه بخش عمده و اساسی این تعارض به قالبهای ایدئولوژیك ایران و امریكا بازمیگردد و طبعا باید انتظار داشته باشیم كه مولفههای بسیاری از این تعارضات بنیادین، چاشنی معادلات قدرت قرار گیرند.
دهه ۱۹۷۰، دوره انقلابهای اجتماعی و سیاسی نامیده میشود. در این مقطع زمانی، گروههای سیاسی رادیكال در مقابله با وضع موجود، از تحرك سیاسی و استراتژیك گستردهای برخوردار بودند. در حوزههای جغرافیایی مختلف، جنبشهای انقلابی و گروههای سیاسی با قالبهای ایدئولوژیك متفاوت در برابر جهان غرب به مقاومت و مقابله برخاستند. در این شرایط، پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ بزرگترین چالش را در برابر ترتیبات امنیتی امریكا در منطقه خاورمیانه ایجاد نمود. دولت موقت انقلاب، با ظالمانهخواندن و ابطالكردن كلیه تعهدات رژیم پیشین، از چارچوب سیستم امنیتی امریكا خارج شد. نظام انقلابی ایران با ابراز بیمیلی به هماهنگی امنیتی با عربستان سعودی در حفاظت از منافع امریكا و تثبیت وضع موجود، شكل جدیدی از روابط سیاسی و امنیتی را در منطقه ایجاد كرد و طبیعتا پیشازهرچیز، زمینههای تغییر در رفتار سیاسی و امنیتی ایران بهوجود آمد.
آنچه طی سالهای پس از دهه ۱۹۵۰ در مقابله با امریكا بهوجود آمده بود، در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انعكاس اجرایی پیدا نمود. رهبران انقلاب اسلامی در راستای شعار استقلالگرایی انقلاب، مخالف تداوم همكاریهای امنیتی ایران با كشورهای غربی بودند و «شورای انقلاب» به لغو یكجانبه قراردادهای ۱۹۲۱ با اتحاد شوروی و همچنین قرارداد ۱۹۵۹ با امریكا مبادرت نمود. بهكارگیری این رویه از سوی ایران، واكنش سیاسی و امنیتی امریكا در مقابل انقلاب اسلامی را در پی داشت.
امریكا معتقد بود انقلاب ایران باعث ایجاد خلأ امنیت و قدرت در منطقه شده است. غرب معتقد بود كه برای پیروزی در جنگ سیاسی، اجتماعی و امنیتی با كمونیسم، ایران باید در بلوك غرب قرار بگیرد اما ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، موضعی ضدامریكایی اتخاذ كرد و با هرگونه سیستم امنیتی غرب در منطقه مخالفت نمود. ایران به كشوری ضدامپریالیست و ضدامریكایی تبدیل شد و جهتگیری سیاست خارجی و رفتار امنیتی آن بهطوركلی تغییر یافت.
طی سالهای پس از ۱۹۷۹.م (پس از پیروزی انقلاب اسلامی)، شكلبندی امنیت منطقهای با تغییراتی همراه شد. نقش منطقهای ایران دگرگون گردید و نشانههایی از رادیكالیسم سیاسی در منطقه نمود یافت. ایران در جایگاه محور اصلی تعارض در برابر شكلبندیهای «امنیت منطقهای امریكامحور» قرار گرفت و تقابلگرایی ایدئولوژیك، سیاسی و امنیتی میان امریكا و ایران، از این مقطع زمانی گسترش یافت.
●ایستارهای متفاوت ایران و امریكا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
نظریهپردازانی از قبیل هالستی، جهتگیریهای سیاست خارجی كشورها را براساس مواضع آنان نسبت به كشورهای منطقهای و همچنین قدرتهای بزرگ مورد ارزیابی قرار میدهند. در این ارتباط، كنشهای سیاست خارجی كشورها با موضوعاتی از قبیل ایستارها، ارزشها، باورها و اعتقادات سیاسی پیوند مییابد. ازآنجاكه در سیاستگذاریهای مربوط به روابط خارجی، ادراكات و تصورات رهبران سیاسی كشورها اهمیت ویژهای دارد، قابل پیشبینی بود كه رهبران جمهوری اسلامی ایران واكنشهای جدی نسبت به جایگاه منطقهای و هژمونی امریكا نشان دهند. دركل «ایستارها برای سنجش هدف، واقعیت یا شرایط خاص انجام میشوند. ایستارها ممكن است كموبیش دوستانه، مطلوب، خطرناك، قابل اعتماد یا خصمانه باشند. در هرگونه روابط بینالملل، سیاستگذاران در چارچوبی از مفروضات برای سنجش دوستی، دشمنی، اعتماد، عدم اعتماد، ترس و یا اطمینان نسبت به حكومتها و مردمان دیگر عمل میكنند.»[i] ازاینرو باید گفت الگوهای رفتاری ایران و امریكا نیز بر اساس ادراكات سیاسی و ایدئولوژیك رهبران دو كشور شكل گرفته است. شواهد نشان میدهد قالبهای ادراكی و تحلیلی ایران و امریكا در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تغییرات گسترده و قابلتوجهی همراه بوده است و طبعا رهبران سیاسی ایران و امریكا از ادراكات سیاسی و ایدئولوژیك خود الهام گرفتهاند. ایدئولوژیگرایی رهبران سیاسی ایران و امریكا، زمینههای لازم برای رفتارهای متعارض را بهوجود آورده است. در این شرایط میتوان نشانههایی از رفتار متفاوت و متضاد را مشاهده نمود. اگرچه این رفتارها تحت تاثیر انقلاب اسلامی از شدت عمل بیشتری برخوردار شدهاند، اما واقعیتهای ادراكی و ایدئولوژیك ایران و امریكا، نشانههایی از تضاد همهجانبه را در دوران پس از انقلاب اسلامی به نمایش میگذارند.
درواقع میتوان انقلاب اسلامی را نقطه عطفی در روابط ایران و امریكا دانست. تضادهای نهفته در دوران تاریخی بعد از كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲، كه به گونهای مشهود و قابلتوجه افزایش و ارتقا یافته بودند، در شرایط پس از انقلاب اسلامی ایران بازسازی و احیا شدند. در این روند، موجهای اجتماعی و سیاسی ایران پس از كودتای بیستوهشتم مرداد، بهگونهای تدریجی علیه امریكا سازماندهی و جهتگیری یافتند؛ چنانكه ظهور انقلاب اسلامی ایران را میتوان انعكاس روحیه و احساس عمومی جامعه ایران نسبت به قدرتهای بزرگ دانست.
دركل دوران بعد از كودتای بیستوهشتم مرداد، شاهد جلوههایی از مقاومت در برابر اقتدار سیاسی ــ امنیتی امریكا بود؛ بدینمعناكه ساختار حكومتی رژیم شاه در درون خود جلوههایی از تعارض را ایجاد نمود، گروههای اجتماعی و ساختار سیاسی از یكدیگر تفكیك شدند، قدرت سیاسی بدون توجه به نیروهای اپوزیسیون سازماندهی شد و نتیجتا جلوههایی از تفاوت در الگوهای رفتاری و باورهای استراتژیك ایجاد گردید. این روند به گونه فزایندهای در تمامی حوزههای ادراك اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران ظهور یافت و از پویایی لازم برای دگرگونی اجتماعی برخوردار شد.
●نقش كودتای ۲۸ مرداد در ایجاد ایستارهای متعارض ایران و امریكا
بعد از كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲، رژیم شاه به بازسازی روابط خود با امریكا مبادرت نمود. این روابط تا بیستوپنجسال بعد از كودتا ادامه یافت و تمامی دولتهایی كه در این مدت در ایران بر سر كار میآمدند، سعی میكردند روابطشان را با امریكا بهبود ببخشند.
ازسویدیگر گروههای اجتماعی و مجموعههای سیاسی مخالف كودتا، توانستند بهتدریج مقاومتهای نهفتهای را علیه دولت مركزی ایران و سیاستهای امپریالیستی امریكا ایجاد نمایند. پس از كودتای بیستوهشتم مرداد، به تناسب افزایش وابستگی دولتهای ایرانی به امریكا، تضاد سیاسی گروههای اپوزیسیون و نیروهای اجتماعی ایران با اهداف سیاسی و استراتژیك امریكا نیز بیشتر میشد و ازاینرو باید گفت دركل حمایت امریكا از دولتهای بعد از كودتا، نتایج متفاوت و متعارضی برای آن كشور در پی داشت.
«ژنرال آیزنهاور (رئیسجمهور امریكا) بعد از پایان كودتا، پیام شادباشی را برای شاه ارسال نمود و از اینكه وی بحران داخلی را پشت سر گذاشته بود، اظهار خوشحالی نمود. علاوهبرآن مقامات امریكایی مقادیری از كمكهایی كه توسط مقامات ایرانی تقاضا شده بود را بیدرنگ به ایران ارسال نمودند... . بهطوركلی، ایالات متحده بعد از كودتای اوت ۱۹۵۳، مقادیر قابلتوجهی كمك اقتصادی و نظامی به ایران اعطا نمود. ده روز بعد از كودتا، میزان كمكهای اقتصادی امریكا به ایران افزایش قابلتوجهی یافت. علاوه بر كمك ۴/۲۳ میلیون دلاری مرحله اول، مبلغ چهلوپنجمیلیون دلار اضطراری نیز به آن افزوده شد... در ماه می ۱۹۵۴ نیز مبلغ پانزدهمیلیون دلار كمك اعتباری به ایران اعطا شد. بهاینترتیب، كل كمكهای مالی امریكا به ایران تا سال ۱۹۵۴، بالغ بر ۵/۸۴ میلیون دلار گردید.»[ii]
روند فوق را میتوان زمینهساز وابستگی سیاسی و امنیتی ایران به امریكا و جهان غرب دانست. از این مقطع زمانی دخالتهای اطلاعاتی و امنیتی امریكا در ایران تاحد بسیار زیادی افزایش یافت؛ بهعبارتی ساختار سیاسی ایران در شرایطی شكل گرفت و سازماندهی گردید كه نفوذ امنیتی امریكا نیز در ایران افزایش مییافت و این امر، تضادهای سیاسی و اجتماعی جدیدی را در جامعه ایران به وجود آورد.
به موازات ظهور این شرایط بود كه تئوری «مكتب وابستگی» در جهان شكل گرفت. نظریهپردازان این مكتب اقتصادی و اجتماعی بر این اعتقاد بودند كه كشورهای سرمایهداری، بهویژه امریكا، با قرارگرفتن در جایگاه «دیگری» در نگرش گروههای اجتماعی ایران، محور اصلی تعارض با كشورهای جهان سوم تلقی میشوند.
سازماندهی و فعالسازی سازمان اطلاعات و امنیت كشور، موسوم به ساواك، نیز توسط امریكا انجام پذیرفت. این در حالی است كه در كشورهای توتالیتر، اصولا سازمانهای اطلاعاتی، محور اصلی قدرت محسوب میشوند و میان گروههای اجتماعی و این مجموعههای امنیتی، همواره جلوههایی از تعارض مشاهده میشود. وجود این تعارضها بر مبنای نفوذ همهجانبه امریكا در امور داخلی ایران توجیه میگردید و ازاینرو، به هر میزان سیستم امنیتی و اطلاعاتی امریكا در حوزههای درونساختاری ایران از اقتدار بیشتری برخوردار میشد، تضاد گروههای اجتماعی با نیروهای فراملی و بهویژه با امریكا، افزایش مییافت.
همكاریهای نظامی و انتظامی امریكا با ایران نیز از سال ۱۹۶۰ به بعد افزایش یافت. این امر را باید انعكاس رقابتهای امریكا و اتحاد شوروی در عرصه بینالمللی دانست. اما رهبران اجتماعی ایران، این همكاریها را نماد اصلی مداخلهگرایی امریكا در امور داخلی كشور محسوب میكردند و جنبش انقلابی ۱۵ خرداد را درواقع میتوان واكنشی نسبت به این سیاستهای امریكا دانست. بهاینترتیب، جدالهای اجتماعی جدیدی از اوایل دهه ۱۹۶۰، علیه امریكا و رژیم شاه ایجاد شدند.[iii]
با وجود افزایش تضادهای اجتماعی ایران علیه رژیم شاه، مقامات سیاسی امریكا براساس ضرورتهای ژئوپلتیك و ژئواستراتژیك خود همچنان به حمایت از رژیم دستنشانده خود در ایران ادامه میدادند و تلاش میكردند همكاریهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود را به حداكثر برسانند. این در حالی بود كه رژیم شاه فاقد ابزارهای لازم برای كسب مشروعیت اجتماعی بود. گازیوروسكی تاكید میكند كه همكاری امنیتی ایران و امریكا در دوران شاه، نهتنها به كنترل افكار عمومی و حداكثرسازی مشروعیت رژیم شاه منجر نگردید، بلكه میتوان جلوههایی از شرایط معطوف به ضدمشروعیت را نیز ملاحظه نمود. وی معتقد است «ناتوانی رژیم شاه در جلب مشروعیت گسترده مردمی، در نهایت بزرگترین تهدید را متوجه امنیت ملی ایران نمود. یک رژیم هنگامی مشروع قلمداد میشود که در جامعه توافق عام وجود داشته باشد که آن رژیم، حق بر سر قدرتماندن را دارد. مشروعیت رژیم میتواند از منابع مختلفی ناشی شود، که ازجملهآن میتوان دعوی داشتن حق قیمومیت مردم از جانب خداوند، میراث انقلابی، ناسیونالیسم، اقتدار کاریزماتیک و وفاق عام برمبنای دموکراسی را مورد توجه قرار داد. [درحالیكه] رژیم شاه بهطورگستردهای در ایران، نامشروع قلمداد میشد؛ چون ادعای او درباب حق حاکمیت خود مخدوش بود. او را قدرتهای خارجی بر سرکار آورده بودند... شاه حیات خود را عمدتا مدیون ایالات متحده امریکا بود و کماکان پیوند بسیار نزدیک و مشهودی با آن داشت. سیاستهای رژیم در خدمت منافع عامه مردم شمرده نمیشد... ناآرامیهای داخلی، نهایتا در یک انقلاب مردمی به سرنگونی شاه انجامید.»[iv]
دكتر ابراهیم متقی
پینوشتها
۱ــ كی. جی. هالستی، مبانی تحلیل سیاست بینالملل، ترجمه: بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۳، ص ۵۶۱
۲ــ مارك گازیورسكی و نیكی كدی، نه شرقی ــ نه غربی، ترجمه: ابراهیم متقی و الهه كولایی، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۹، صص۱۱۴ ــ ۱۱۳
۳- Alexander Yanah and Allan Nanes, eds, The United States and Iran: A Documentary History, Fredrick: University Publication of America, ۱۹۸۰, P.۲۵۱
۴ــ ادوارد آذر و چونگاینمون، امنیت ملی در جهان سوم، تهران، پژوهشکده مطالعاتراهبردی، ۱۳۷۹، صص۱۰۶ــ ۱۰۵
۵- Barry Rubin, Paved With Good Intention, NewYork: Oxford University Press, ۱۹۸۰, P.۵۷
۶- Carl Brown, International Politics and the Middle East: Old Rules and Dangerous Game, Princeton: Princteton University Press, ۱۹۸۴, P.۴
۷- R.K Ramazani, “Iran۰۳۹;s Foreign Policy, Both North and South” , Middle East Journal, Vol ۴۶, No. ۳, Summer ۱۹۹۲, P.۳۹۵
۸ــ گراهام فولر، قبله عالم (ژئوپلیتیک ایران)، ترجمه: عباس مخبر، تهران، نشر مرکز ، ۱۳۷۳، ص۶
۹ــ ساموئل هانتینگتون، چالشهای هویت در امریکا، ترجمه: محمودرضا گلشن پژوه و دیگران، تهران، انتشارات ابرار معاصر، ۱۳۸۴، ص ۱۰۵
۱۰- Paul Johnson, “The almost – Chosen People” , The Wilson Quarterly, No. ۹, Winter ۱۹۸۵, P.۸۵
۱۱- Graham Fuller, “The Future of Political Islam” , Foreign Affairs, March/April, ۲۰۰۲
۱۲ــ فواز جرجیس، امریکا و اسلام سیاسی، ترجمه: کمال سروریان، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۲، صص ۲۸ و ۲۹
۱۳- Samuel Huntington, “The Erosion of American Natinal Interest” , Foreign Affairs, September / October, ۱۹۹۷
۱۴ــ بهرام نوازنی، الگوهای رفتاری ایالات متحده امریکا در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، ص۱۸۶
۱۵ــ گراهام فولر، همان، ص۲۸۴
۱۶ــ بهرام نوازنی، همان، صص۲۷۲ ــ ۲۷۰
۱۷ــ حشمتالله فلاحتپیشه، امریكا دنیا را به كدام سو میبرد؟، تهران، بنیاد فرهنگی ــ پژوهشی غربشناسی، ۱۳۸۲، ص۸۵
۱۸ــ جفری کمپ، انتخابهای تسلیحاتی ایران، مسائل و تحلیلها، ترجمه: پیروز ایزدی، تهران، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، ص۱۳
۱۹ــ حشمتالله فلاحتپیشه، همان، ص۹۱
۲۰- N. Drass, Psychological Operations, ۲۰۰۱, www.geocities.com; also see Puojmayer, T.D, U.S. and Psychological Warfare, ۲۰۰۲, www.psyop.com.
۲۱- U.S Military Department of Psyoperation, Psychological Warfare, ۱۹۹۸
۲۲- Barry Yeoman, Mission Impossible Independent on Sunday, London, ۲۰۰۲
۲۳- Peter Rudolf, the united states, Iran and Transatlantic Relations; Headed for Crisis? Washington, U.S Foreign Relations Council, ۲۰۰۴, P.۱۸
۲۴- Ibid , P.۲۱
۲۵- Ibid, P.۲۲
۲۶- Kenneth Bollack, Pehind the scenes of Tumultuous Relationship: The U.S and Iran, Washington: Council of Foreign Relations, ۲۰۰۴ , P.۱۵
۲۷- Ibid, P.۱۹۰
۲۸- Elaine Sciolino, “Christopher signals a Tougher U.S.Line Toward Iran”, NewYork Times, ۳۱ March ۱۹۹۳, P.۴
۲۹- “American and Islam: A wobbly Hand of friendship” ,Economist, ۲۶ August ۱۹۹۵, P.۲۶
۳۰ـ فواز جرجیس، همان، ص۲۱۹
۳۱- Graham Fuller, op. cit.
۳۲ـ گریك اسنایدر، امنیت و استراتژی معاصر، ترجمه: حسین محمدی نجم، تهران، دانشكده فرماندهی و ستاد، ۱۳۸۴، ص۳۸۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست