جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

تعامل غیرکلامی رفتار, صدا, و سکوت


تعامل غیرکلامی رفتار, صدا, و سکوت

مشارکت موفق در ارتباطات میان فرهنگی intercultural اقتضاء می کند که تاثیر فرهنگ را نه تنها بر تعامل کلامی بلکه همچنین بر تعامل غیر کلامی nonverbal نیز بشناسیم

مشارکت موفق در ارتباطات میان فرهنگی(intercultural) اقتضاء می‌کند که تاثیر فرهنگ را نه تنها بر تعامل کلامی ‌بلکه همچنین بر تعامل غیر کلامی (nonverbal) نیز بشناسیم. رفتارهای غیر کلامی، همچون کلام، پیام‌هایی هستند که دارای معنا هستند. نمادهای غیرکلامی‌از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است زیرا نشات گرفته از رفتارهای گوناگونی چون حرکات بدن، حالت(وضع) بدن، حالت چهره، ژست، حرکات چشم، وضع ظاهر، کاربرد و سازماندهی فضا، و برنامه ریزی زمان است. بنابراین اگر بخواهیم همه جوانب تعامل میان فرهنگی را بشناسیم، آگاهی از نقش رفتارهای غیرکلامی‌حیاتی است.

رفتار غیرکلامی‌تا حد زیادی غیر آگاهانه است. استفاده از نمادهای غیرکلامی‌خود به خودی است، بدون فکر در مورد اینکه چه حالت، چه ژست و چه فاصله بین فردی برای یک موقعیت مناسب است. این عوامل در ارتباطات میان فرهنگی بسیار مهم است زیرا، همچون دیگر جوانب فرایند ارتباط، رفتارهای غیرکلامی‌در فرهنگ‌های گوناگون متفاوت است. رفتارهای غیرکلامی‌به دو شکل قابل طبقه بندی است.

در شکل اول، فرهنگ رفتارهای غیرکلامی‌ویژه ای را تعیین می‌کند که افکار، احساسات یا وضعیت ویژه ارتباط گر را نشان می‌دهد. بنابراین چیزی که در یک فرهنگ علامت سلام است می‌تواند در فرهنگی دیگر نشانه‌ای رکیک باشد. یا چیزی که در یک فرهنگ نماد تایید است می‌تواند در فرهنگی دیگر بی معنا یا حتی نشانه انکار باشد. در شکل دوم، فرهنگ تعیین می‌کند چه زمانی برای بروز و ظهور افکار، احساسات یا وضعیت‌های درونی مختلف مناسب است: این امر به ویژه در مورد بروز عواطف صادق است. هر چند به نظر می‌رسد تفاوت‌های میان فرهنگی کمی‌در رفتارهای نشانگر حالت‌های عاطفی وجود داشته باشد، ولی در واقع تفاوت‌های فرهنگی بزرگی در اینکه چه عواطفی، توسط که، کی و کجا احتمالا بروز می‌یابند وجود دارد.

همان قدر که زبان کلامی‌در ارتباط اهمیت دارد، ارتباط غیرکلامی‌نیز به همان اندازه، اگر بیشتر نباشد، مهم است. پیام‌های غیرکلامی‌شیوه تفسیر پیام‌های دیگر را به ما می‌گویند. آن‌ها به ما نشان می‌دهند که آیا پیام‌های کلامی‌واقعی، شوخی، جدی، تهدیدآمیز و غیره هستند یا نه. گریگوری بیتسون این پیام‌های نوع دوم (second-order messages) را فراارتباط (meta communication) توصیف کرده است که ما به عنوان چارچوب پیام‌های خود به کار می‌بریم تا شیوه تفسیر آنها را مشخص کنیم. پژوهش‌های ارتباطی اهمیت فراارتباط را نشان می‌دهد: ۹۰ درصد محتوای اجتماعی پیام به صورت غیرگفتاری یا غیرکلامی‌منتقل می‌شود.

مقاله پیتر اندرسن(Peter Andersen) “تبیین تفاوت‌های میان فرهنگی در ارتباط غیرکلامی” با تحلیلی در مورد شیوه شکل گیری رفتارهای ارتباطی غیر کلامی‌ما توسط فرهنگ آغاز می‌شود. اندرسن از فهرست بندی صرف تفاوت‌ها در ارتباط غیرکلامی‌فراتر می‌رود و تبیین‌های فرهنگی برای تفاوت‌ها در ارتباط غیرکلامی‌ارائه می‌دهد.

در تجربیات مردان و زنان اغلب تفاوت‌های بزرگی در ارزش‌ها، نگرش‌ها و الگوهای ارتباطی ایجاد می‌کند. یکی از این تفاوت‌های مهم در حوزه ارتباط غیرکلامی‌دیده می‌شود. به طور مشخص، محققان تفاوت‌های جنسی را در تمام گروه‌ها در پیوند معمول با رفتار غیرکلامی‌یافته اند. برای اثبات اهمیت برخی از این رفتارها، لاری پی. آرلیس(Laurie P. Arliss) موضوع تماس(touch) را به عنوان شکلی از ارتباط جنسیتی(gender communication) بررسی می‌کند. او ابتدا متذکر می‌شود که فرهنگ مسلط امریکای شمالی اساسا یک “فرهنگ بدون تماس”(noncontact culture) است که اصولا تماس افراد در آن محدود است. پس از پیشبرد این ایده کلی، آرلیس به بررسی تماس فعال و انفعالی، آیینی، جنسی، وابستگی، و خشونت آمیز در مواردی که به جنسیت مربوط است می‌پردازد. آگاهی از تفاوت‌های جنسی در رفتار تماسی هم برای مردان و هم زنان در هنگام مبادله افکار، اطلاعات و احساسات با یکدیگر مفید است.

یکی از مهم ترین ایده‌های این کتاب آن است که فرهنگ تقریبا بر تمام مراحل فرایند ارتباط موثر است. هر چند در غرب به ندرت سکوت(silence) به عنوان یکی از اجزای ارتباط دیده شده، ولی سکوت هم بر ارتباط تاثیرگذار است. تمرکز اصلی مقاله بعدی بر رابطه ویژه بین فرهنگ و سکوت است. در مقاله “سکوت و سکوت‌ها در چشم انداز میان فرهنگی: ژاپن و ایالات متحده” ساتوشی ایشی(Satoshi Ishii) و تام برونو(Tom Bruneau) پایه‌های فرهنگی سکوت را بررسی می‌کنند، مفهوم سکوت را تعریف می‌کنند، و سپس شیوه استفاده شرق و غرب از سکوت را به عنوان یک شکل ارتباط مقایسه می‌کنند. تحلیل آن‌ها از تفاوت‌های شرق-غرب در استفاده از سکوت، در کمک به درک مشکلات موجود در ارتباط میان فرهنگی امریکایی-ژاپنی زمانی که نقش و کارکرد سکوت توسط دو طرف درک نشده باشد بسیار مفید است.

فرضیه در پس این تحلیل آن است که استفاده ما از فضا پیامی‌است که به اطرافیان ما معنا منتقل می‌کند. همان طور که در این فصل بارها اشاره شد، درک ما از فضا و استفاده ما از آن مستقیما با فرهنگ ما در رابطه است. این رابطه توسط کارول زینر دلفین(Carol Zinner Dolphin) در مقاله اش “متغیرهای استفاده از فضای شخصی در مبادلات میان فرهنگی” مستند و نشان داده شده است. دلفین، همچون ویراستاران این کتاب، فرهنگ را چیزی بیش از کشور وطن فرد می‌داند. او بنابراین تاثیر سن، جنس، روابط، محیط و قومیت را در برخورد ارتباطی وارد می‌کند. دلفین با ارائه پیشنهاداتی برای تحقیقات بیشتر مقاله را به پایان می‌برد. او معتقد است که موضوعات این سوالات درک ما را از رابطه بین فرهنگ، ارتباط، و فضا افزایش می‌دهد.

در آخرین مقاله، ادوارد تی.‌هال(Edward T. Hall) شیوه‌های آگاهانه و غیر آگاهانه استفاده فرهنگ‌ها از زمان را مطالعه می‌کند.‌هال معتقد است فرهنگ‌ها به دو شیوه متفاوت سازماندهی و واکنش به زمان دارند، که آن‌ها را چندزمانی(polychronic) و تک زمانی(monochronic) می‌نامد. هرچند این نظام‌ها به معنای دو حالت قطعی نیست، ولی دو رویکرد متمایز به زمان را نشان می‌دهد.فرهنگ‌های نواحی مدیترانه، افریقا، و امریکای جنوبی فرهنگ‌هایی چندزمانی هستند که کارهای زیادی در یک زمان انجام می‌دهند، بیشتر با افراد و زمان حال درگیر هستند تا با برنامه ریزی، و معتقدند که بیشتر مسلط بر زمان هستند تا اینکه تحت کنترل آن باشند. فرهنگ‌های تک زمانی شمال اروپا و امریکای شمالی، از سوی دیگر، بر برنامه ریزی، تقسیم بندی زمان، و وقت شناسی تاکید دارند. امکان سوء تفاهم در هنگام تعامل افراد با چنین ریشه‌های متفاوتی به راحتی قابل تصور است. مقاله‌هال، با معرفی شکل‌های زیادی که این دو الگوی تعامل به خود می‌گیرند، در اجتناب از مشکلات ارتباطی به ما کمک می‌کند.

● تبیین تفاوت‌های میان فرهنگی در ارتباط غیرکلامی

▪ پیتر اندرسن

تعدادی از محققان فرهنگ(culture) و ارتباط(communication) را معادل دانسته اند. فرهنگ و ارتباط تفکیک ناپذیرند زیرا یادگیری و حفظ فرهنگ از طریق تعامل انسانی صورت می‌گیرد. علاوه بر این، فرهنگ ابتدائا یک پدیده غیرکلامی‌است زیرا یادگیری بیشتر جوانب فرهنگ از طریق مشاهده و تقلید انجام می‌گیرد تا تعلیم یا بیان کلامی‌صریح و روشن. سطح اولیه فرهنگ به صورت ضمنی، بدون آگاهی، و ابتدائا با شیوه‌های غیرکلامی‌منتقل می‌شود.

ارتباط میان فرهنگی زمانی رخ می‌دهد که دو یا چند فرد با زمینه‌های فرهنگی متفاوت تعامل می‌کنند.این فرایند به ندرت آسان و خالی از مسئله است. در بیشتر موقعیت‌ها، ارتباط گران میان فرهنگی اشتراک زبانی ندارند، اما زبان‌ها قابل یادگیری است و مسایل ارتباطی بزرگتر در قلمرو غیرکلامی‌رخ می‌دهد. ارتباط غیرکلامی‌یک فرایند ظریف، چندبعدی، و غالبا خودجوش است. در واقع، افراد از بیشتر رفتارهای غیرکلامی‌خود که بدون توجه، خود به خود و غیرارادی انجام می‌شود آگاه نیستند. از آنجا که ما اغلب از رفتارهای غیرکلامی‌خود هم آگاه نیستیم، تشخیص دادن و تسلط بر رفتارهای غیرکلامی‌در فرهنگی بیگانه بی نهایت مشکل است. گاهی در فرهنگ‌های دیگر احساس ناراحتی می‌کنیم چون حس می‌کنیم چیزی سر جای خود نیست. “از آنجا که رفتارهای غیرکلامی‌به ندرت پدیده‌هایی آگاهانه هستند، احتمالا درک دقیق علت این احساس ناراحتی برای ما مشکل خواهد بود”.

این مقاله علائم(کدهای) ارتباط غیرکلامی‌را مختصرا مرور می‌کند، جایگاه فرهنگ به عنوان بخشی از رفتار بین فردی را بررسی می‌کند، سپس به پنج بعد اصلی تفاوت فرهنگی می‌پردازد که شامل نزدیکی(immediacy)، فردگرایی(individualism)، مردانگی(masculinity)، فاصله قدرت(power distance)، و زمینه بالا و پایین(high/low context) است. چنین استدلال شده که هر یک از این ابعاد تفاوت‌هایی در برقراری ارتباط در یک فرهنگ ایجاد می‌کند، به ویژه در برقراری ارتباط غیرکلامی‌در آن فرهنگ.

● علائم(کدهای) غیرکلامی

بیشتر مباحث ارتباط بین فرهنگی غیرکلامی‌رویکردی داستان سرایانه دارند که در آن مثال‌های متعددی از تفاوت‌های بین فرهنگی برای هز کد غیرکلامی‌تشریح شده است. این مقاله به دنبال تکرار کدهای گوناگون غیرکلامی‌ارتباط بین فرهنگی نیست. بنابراین هر کد با ارجاعاتی بحث می‌شود که تحلیل‌هایی کامل و جامع از تفاوت کدهای غیرکلامی‌بین فرهنگ‌های مخلتف ارائه می‌کند.

بنیادی ترین تفاوت‌های غیرکلامی‌در ارتباط بین فرهنگی فضا(space) و زمان(time) است. زمان شناسی(chronemics)- یا مطالعه معنی، کاربرد و ارتباط زمان- احتمالا پرتحقیق ترین و بحث شده ترین کد غیرکلامی‌در ادبیات بین فرهنگی است. تحلیل‌ها نشان می‌دهد که چارچوب‌های زمانی فرهنگ‌های مختلف چنان متفاوتند که حتی اگر تنها تفاوت‌های زمانی(chronemic) وجود داشت، سوء تفاهم(بدفهمی)‌های بین فرهنگی همچنان فراوان بود. دومین کد غیرکلامی‌که توجه زیادی به خود جلب کرده مطالعه مجاورت(proxemics)، یا فاصله و فضای بین شخصی در ارتباط است. تحقیقات نشان می‌دهد که فرهنگ‌ها در کاربرد فضای شخصی، فواصلی که حفظ می‌کنند، و شکل قلمرو، همچنین معناهایی که به رفتار نزدیک کننده نسبت می‌دهند تفاوت اساسی دارند.

تفاوت‌های بین فرهنگی زیادی در رفتارهای حرکتی(kinesic behavior) افراد از جمله حالت چهره، حرکات بدن، ژست‌ها، و حرکات تنظیم مکالمه دیده می‌شود. الگوهای بین فردی ارتباط تماسی(tactile) یا لامسه ای(haptics) نیز تفاوت‌های بین فرهنگی مهمی‌را آشکار می‌کند.

دیگر کدهای مهم ارتباط غیرکلامی‌فضای کمتری را در نشریات مربوط به ارتباط بین فرهنگی غیرکلامی‌به خود اختصاص داده اند. وضع ظاهر، مهمترین کد غیرکلامی‌در اولین برخوردها، اهمیت آشکاری دارد زیرا بسیاری از برخوردهای بین فرهنگی مبتنی بر تصورات قالبی(stereotypes) و کم دوام هستند. مباحثی از تفاوت‌های بین فرهنگی توسط شفلن(Scheflen, ۱۹۷۴) و سامور، پورتر، و جین(۱۹۸۱) ارائه شده است. ارتباطات چشمی(oculesics)- مطالعه پیام‌های ارسالی توسط چشم، شامل تماس چشمی، چشمک، حرکات چشم، و بزرگ شدن مردمک چشم – تنها توجه حاشیه ای محققان ارتباط بین فرهنگی را جلب کرده است.

از آنجا که تماس چشمی‌“دعوت به ارتباط” خوانده شده، نوع تفاوت‌های آن بین فرهنگ‌های مختلف موضوع ارتباطی مهمی‌محسوب می‌شود. عوامل صوتی(vocalics) یا فرا زبان(paralanguage)- عناصر غیرکلامی‌صدا- نیز توجه نسبتا کمی‌از سوی محققان بین فرهنگی یافته است. موسیقی و آواز- شکلی جهانی از ارتباط زیبایی شناختی- تقریبا به طور کامل در پژوهش‌های بین فرهنگی مغفول واقع شده به جز یک مطالعه عالی توسط لوماکس(Lomax, ۱۹۶۸) که چندین گروه از فرهنگ‌های جهانی را از طریق تفاوت‌ها و شباهت‌هایشان در موسیقی محلی تشخیص داده است. در نهایت، عوامل بویایی(olfactics)- مطالعه ازتباط بین فردی از طریق شامه- با وجود اهمیت آن، عملا در پژوهش‌های بین فرهنگی نادیده گرفته شده است.

● جایگاه فرهنگ در رفتار بین فردی

فرهنگ برای پژوهشگران ارتباطی مفهومی‌حیاتی است زیرا هر ارتباط گر محصول فرهنگ خویش است. فرهنگ، به همراه خصوصیات، موقعیت‌ها و دولت‌ها، یکی از چهار منبع اولیه رفتار بین فردی است. فرهنگ تاثیر پایدار محیط اجتماعیبر رفتار فرد، از جمله رفتار ارتباطی بین فردی اوست. فرهنگ نیروی قابل ملاحظه ای بر رفتار فردی اعمال می‌کند . از طریق آنچه گیتز(Geetz, ۱۹۷۳) سازوکارهای کنترل- طرح‌ها، شیوه‌ها، قواعد، دستورالعمل‌ها( آنچه مهندسان کامپیوتر برنامه می‌خوانند) – برای مدیریت رفتار می‌خواند. فرهنگ تاثیر قدرتمند مشابهی، ولی نه یکسان، بر همه ساکنان یک نظام فرهنگی می‌گذارد. “فرهنگ به لحاظ رفتاری قابل مشاهده است از طریق مقایسه همگنی درون گروهی با ناهمگنی بین گروهی”.

فرهنگ با خصوصیات شخصی اشتباه گرفته می‌شود زیرا هر دو پدیده ای پایدار هستند. خصوصیات علل مختلفی دارند که تنها برخی از آنها نتیجه فرهنگ است. همچنین فرهنگ با موقعیت اشتباه می‌شود زیرا هر دو بخشی از محیط اجتماعی فرد هستند. با این وجود، فرهنگ پدیده ای پایدار است در حالی که موقعیت پدیده ای گذرا با آغاز و پایان قابل مشاهده است. فرهنگ یکی از پایدارترین، قدرتمندترین و ناپیداترین شکل دهندگان رفتار ماست.

● ابعاد تفاوت فرهنگی

هزاران داستان درمورد سوء تفاهم‌های ناشی از رفتارهای غیرکلامی‌بین افراد از فرهنگ‌های متفاوت گفته شده است. هرچند شاید مفید باشد بدانیم که عرب‌ها در مقایسه با امریکایی‌ها نزدیک تر به یکدیگر می‌ایستند، اینکه سوءیسی‌ها بیشتر از ایتالیایی‌ها وقت شناس هستند، و اینکه شرقی‌ها بیشتر از غربی‌ها برای سکوت ارزش قائلند، اما این رویکرد داستان سرایانه به تنهایی کافی نیست. زیرا تعداد برخوردهای بالقوه بین دو فرهنگ بسیار زیاد است، و به دلیل اینکه تعداد سوء تفاهم‌های احتمالی مبتنی بر رفتار غیرکلامی‌بین هر دو فرهنگ نیز بسیار زیاد است، میلیون‌ها اتفاق بین فرهنگی محتمل است.

آنچه لازم است شیوه ای برای سازماندهی و درک این کثرت مشکلات بالقوه در ارتباط بین فرهنگی است. برخی تحقیقات ابتدایی نشان می‌دهد ابعادی از فرهنگ به تبیین این تفاوت‌های بین فرهنگی کمک می‌کند. بیشتر تفاوت‌های فرهنگی در رفتار غیرکلامی‌نتیجه تفاوت در ابعادی است که در ادامه بحث می‌کنیم.

● نزدیکی و گویایی(immediacy and expressiveness)

رفتارهای نزدیک کننده اعمالی هستند که همزمان گرمی، صمیمیت و آمادگی ارتباط را منتقل می‌کنند، آنها تمایل را در مقابل اجتناب و نزدیکی را در مقابل فاصله گیری نشان می‌دهند. نمونه‌های رفتار نزدیک کننده لبخند زدن، لمس کردن، تماس چشمی، فاصله نزدیک و انگیزش صوتی هستند. برخی محققان این رفتارها را “پرمعنی” خوانده اند.

فرهنگ‌هایی که صمیمیت یا نزدیکی بین فردی زیادی دارند“فرهنگ تماس”(contact culture) نامیده می‌شوند. زیرا مردم این کشورها نزدیک به هم می‌ایستند و اغلب همدیگر را لمس می‌کنند. مردم در فرهنگ‌های کم تماس با فاصله از یکدیگر می‌ایستند و کمتر همدیگر را لمس می‌کنند. پترسون می‌گوید:

“این الگوهای رابطه با جهان در تمام جوانب زندگی روزمره وجود دارد، اما اثرات آنها بر رفتار اجتماعی شیوه ارتباط افراد با یکدیگر را تعریف می‌کند. در فرهنگ‌های پرتماس، این تمایل کلی در قالب نزدیکی بیشتر بروز می‌کند به طوری که اطلاعات لامسه ای و بویایی آسان تر دریافت می‌شود.”

جالب اینجاست که فرهنگ‌های پرتماس عموما در کشورهای گرمسیر و فرهنگ‌های کم تماس در آب و هوای سرد دیده می‌شود. تحقیقات فراوان نشان داده است که فرهنگ‌های پرتماس در بیشتر کشورهای عربی، منطقه مدیترانه شامل فرانسه، یونان و ایتالیا، یهودیان اروپایی و خاورمیانه ای، مردم اروپای شرقی و روس‌ها، و اندونزیایی‌ها و اسپانیولی‌ها وجود دارد. استرالیایی‌ها همچون مردم امریکای شمالی سطح تماس متوسطی دارند، هرچند امریکای شمالی به تماس کم متمایل است. فرهنگ‌های کم تماس شامل بیشتر بخش‌های شمال اروپا از جمله اسکاندیناوی، آلمان و انگلستان، امریکایی‌های انگلیسی(الاصل)، آنگلوساکسون‌های سفیدپوست(فرهنگ غالب ایالات متحده) و ژاپنی‌هاست.

تبیین این تفاوت‌های جغرافیایی شامل سطح انرژی، آب و هوا و سوخت و ساز بدن می‌باشد. فرهنگ‌های مناطق سردسیر آشکارا کار محور و از نظر میان فردی “سرد” هستند، در حالی که فرهنگ‌های مناطق گرمسیری رابطه محور و از نظر میان فردی “گرم” هستند.

حتی داخل ایالات متحده، مردم مناطق گرمسیری تماس بیشتری نسبت به مردم نواحی سردسیری دارند. اندرسن، لوستیگ و اندرسن همبستگی ۳۱/۰ میان عرض جغرافیایی دانشگاه‌ها و اجتناب از تماس یافتند. این داده‌ها نشان می‌دهد که دانشجویان دانشگاه‌های منطقه کمربند خورشیدی(گرمسیری) بیشتر از همتایان خود در مناطق سردتر تماس محور هستند.

پیتر اندرسن

Nonverbal Interaction: Action, Sound and Silence*

ترجمه: اسماعیل اسفندیاری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.