سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
واژه گزینی و رویکرد بومی تولید علم
● طرح سخن
امروزه که در جامعه ما بنا به ضرورت و به درستی، بحث تولید علم مطرح شده است، باید به این نکته توجه داشت که نخستین راه برای تولید علم »مفهوم سازی« است. مفهومسازی، یعنی تولید تبیینهای ذهنی و صورتهای انتزاعی، برای توضیح مادهای که در عالم عین و خارج از ذهن وجود دارد. تولید علم نیز به معنی تولید صورتهای ذهنی است که پیشتر وجود نداشته و ذهن اندیشمند آنها را ابداع کرده است. به این نکته باید توجه داشت که در تولید علم که تولید مفاهیم است، برای اینکه بتوانیم این مفاهیم را به دیگران انتقال داده، برای نقد، یا استفاده در اختیار جامعه قرار دهیم، چارهای نداریم جز اینکه این مفاهیم را که مجردند، به قالب الفاظ درآوریم و جسمانیتی از جنس واژه، بر جان آنان بتنیم.
بدین ترتیب واژههای علمی و فکری ساخته میشوند. بنابراین این نکته را باید در نظر داشت که تولید علم، مساوی تولید مفهوم و تولید مفهوم نیز مساوی تولید واژههای جدید است. در نتیجه تولید علم با تولید واژه و اصطلاح برابر است. باز توجه به این نکته نیز ضروری است که تا اندیشمندی واژگان و کلمات جدید یا اصطلاحات جدید ایجاد نکند یا واژگان معمول را در زبان از آن معنای معمول فرا نبرد و آنها را گسترش معنایی نبخشد، نمیتواند مدعی باشد که تولید علم و اندیشه کرده است.
به هر تقدیر، منظور ما از بیان این مقدمه کوتاه این بود که ما برای تولید علم یا حتی ترجمه علم، جز واژه آفرینی نداریم، بنابراین معرفی و تبیین سازوکارها و امکانات زبان فارسی برای واژه آفرینی و خلق کلمات بکر و اصطلاحات تازه، کاری ضروری است؛ البته ضروریتر از آن توجه جدیتر اصحاب فکر و فهم، به خلق واژههای تازه است.
اگر چه ذکر این مطلب شایسته است که خوشبختانه از سویی مترجمان ما در دهههای اخیر، به ویژه پس از انقلاب، توجه، دقت و نیز کوشش خوبی در خلق معادلهای تازه، برابر اصطلاحات غربی انجام دادند؛ ولی متاسفانه از سویی دیگر مولفان ما که باید تولیدگر علم و اندیشه و خالق مفاهیم و واژگان باشند، در این راه موفق نبودند و تنها برخی اصطلاحات را ساختند؛ برای مثال مرحوم شریعتی، اصطلاح استحمار را که البته از لحاظ قواعد زبان عربی غلط، ولی با مسماست، ساخت و آن را در کنار استبداد و استعمار بهکار برد، یا خود وی عبارت جالب »زر و زور، تزویر« را برای نشان دادن این که در دورانی این سه اقنوم تسلط داشتند، ابداع کرد که مقبول هم افتاد.
از ابداعات دیگر اینکه یکی از نویسندگان نیز واژه »کاربانو« را برای نشان دادن ویژگی زنان مدرن، در برابر »کدبانو« که ویژگی زنان سنتیبود، بهکار برد یا عبارت »زر، زن و ابزار« را برای توصیف تسلط این سهگانه، بر دوران مدرن و نیز واژه »زن زدگی« را ابداع کرد. همچنین واژه »غربزدگی« را احمد فردید و بعدها جلال آل احمد بهکار بردند که مقبول نیز افتاد.
در تاریخ فرهنگ اسلامی نیز میتوان از حافظ یاد کرد و معنای خاصی که او از کلمه »رند« در نظر داشته و بدان بخشیده که خود موجب برانگیختن بحثها و سخنان زیادی شده است. همچنین میتوان از ابن خلدون یاد کرد که واژه »عصبیت« را که در زبان عربی معمول بود، گسترش معنی بخشید و آن را در موردی که منظور نظرش بود، بکار برد. به گونهای که تاکنون دهها مقاله و کتاب درباره اینکه منظور او از این واژه چه بوده، نگاشته شده است.
در تمدن غربی نیز چنین کارهایی به فراوانی یافت میشود؛ بهویژه متفکران آلمانی، پیشتاز ساخت کلمات و اصطلاحات تازه هستند و با این کار خود، زبان آلمانی را به یکی از قویترین و غنیترین زبانهای زنده و جهان بدل کردهاند. این تلاش که با کانت آغاز شد، با ظهور هگل به اوج خود رسید. هگل مدعی بود که میخواهد به فلسفه، زبان آلمانی بیاموزد.
پس از هگل نیز فیلسوفان و متفکران آلمانی، پیشتاز خلق کلمات بودند که پرداختن به آن، خود محتاج مجالی مستقل است؛ البته میتوان این ابتکارات زبانی را شگرد خاصشان برای جلوهگر شدن به مثابه متفکری بزرگ، بزرگتر از آنچه واقعا هستند، تلقی کرد. آخرین ابتکارات زبانی را در زبان آلمانی، نزد هایدگر باید جست. وی با کلمه »دازاین dasein« اندیشههای بسیاری را مشغول کرد؛ به گونهای که مقالات متعددی به زبانهای مختلف درباره همین یک واژه نگاشته شده است.
به هر تقدیر، منظور ما این است که مولفان و نویسندگان ما، بهویژه در حوزه فلسفه و جامعه شناسی که حقیقتا دو پایه اصلی علوم انسانی محسوب میشوند، باید به خلق واژگان جدید و اصطلاحات بدیع جدیتر توجه کنید، زیرا ابتکار زبانی، خود بخشی از تفکر و فرایند اندیشه است و نباید پنداشت که زبان تنها ابزار و مسیری برای بیان آن چیزی است که ما در نظر داریم، بلکه زبان خود مقصد و مقصود است و باید به عنوان پایه مهم غنا بخشی و عمق دهی بهاندیشه، در جامعه فکری ما پذیرفته شود و برخورداری از زبان پیچیده، مبهم، متناقض و پارادوکسیکال که بتواند حمال ذو وجوه باشد، در دستور کار متفکران ما قرار بگیرد، زیرا عالم وجود عین ذو وجوه بودن، پیچیدگی، تناقض و ابهام است. در ادامه درباره امکانات و سازوکارهای موجود در زبان فارسی برای واژه آفرینی، مباحثی ارائه میکنیم.
● نگاهی به سازوکارهای زبان فارسی برای واژه آفرینی:
ظاهراً زبان پنج سازوکار برای واژه آفرینی و واژه سازی در اختیار زبان دارد:وام گیری، بسط معنایی، ترکیب نحوی، صرف اشتقاقی و جعل واژه جدید.اکنون با نگاهی گذرا به هر یک از این سازوکارها، مطلوب خود را مییابیم.
الف. وام گیری:
اگر در پی هجوم مفاهیم تازه، آن مفاهیم را در قالب الفاظی صورت بندی کنیم که از درون نظام زبان وامپذیر در وضعیت موجود به دست نیامده باشد، از سازو کار وام گیری استفاده کرده ایم. وام گیری در این مفهوم، انواعی دارد و میتوان آن را، به وام گیری بیرونی (بیرون از قلمرو زبان وام پذیر) و وام گیری درونی(از درون قلمرو زبان وام پذیر) تقسیم کرد؛ همچنین وام گیری درونی را میتوان به وام گیری تاریخی و وام گیری جغرافیایی تقسیم کرد.
در زبان فارسی از همه این راهها برای رفع کمبودهای واژگانی بهره گیری شده است.
۱. وام گیری بیرونی: وام گرفتن از زبانهایی غیر از زبان فارسی، مانند »سرویس« از زبان انگلیسی، »استکان« از زبان روسی، »ناموس« از زبان یونانی، »چخماخ« از ترکی و بسیاری لغات دیگر از عربی و...البته باید به این نکته مهم هم توجه داشت که میتوان و حتی بهتر است که واژههای وام گرفته شده از زبانهای بیگانه را در معنایی غیر زبان اصلی بهکار برد که ما نیز در زبان فارسی چنین کردهایم؛ برای مثال کلمه انقلاب که واژهای عربی است، در زبان فارسی در جایی بهکار میرود که عربها در زبان خود از کلمه »الثوره« استفاده میکنند یا »تمدن« که کلمهای عربی است، در فارسی در جایی به کار میرود که عرب بدان »الحضاره« میگوید. و بسیاری از کلمات عربی امروز، این وضع را دارند و در واقع لباس عربیت را از تن درآوردند و جامه فارسی به تن کردهاند.
این کار، یعنی فارسی سازی لغات بیگانه، کاری به شدت ضروری است که توسط مردم صورت میگیرد؛ اما متاسفانه برخی فضل فروشان، به ویژه در خصوص زبان انگلیسی، آن را حمل بر نادانی و اشتباه میکنند؛ حال آنکه این گونه نیست و آنان از اهمیت این کار و ضرورت وجود آن در هر زبانی غافلاند.البته یکی از کارهای خوبی که در قبال واژههای وام گرفته میتوان انجام داد، رفتار با آنها به مثابه یک واژه فارسیاست؛ برای مثال از کلمه عیب، کلمات عیب پوش و عیب جو میسازیم. با این روش، بعضی تفننات زبانی نیز میتوان شکل میگیرد؛ برای مثال مرحوم قزوینی، اصطلاح »لایتچسبک« را ابداع کرد یا یکی از نویسندگان معاصر، اصطلاح ساکس و مسکوس را از کلمه سکس ساخته و مدعی است که در دوران مدرن، عشق به سکس فروکاسته شده و ما دیگر عاشق و معشوق نداریم، بلکه ساکس و مسکوس داریم. به هر حال اینها از تفننات است و میتواند، ضمن طنز منظور را بهتر برساند.
۲) وام گیری درونی: وام گیری از زبانهای مرده و تاریخی، مثل ارتش و سرهنگ از گذشتههای زبان فارسی یا وامگیری کلمه چرخبال از فارسی تاجیکی. در اینجا به این مطلب باید توجه داشت که متاسفانه از وام گیری درونی، به ویژه وام گیری از زبانهای محلی و لهجههای رایج در کشور پهناورمان، چندان که باید استفاده نکردیم در حالیکه در آنها ظرفیت زیادی برای کمک به فرایند تولید واژههای تازه وجود دارد.
ب. بسط معنایی: یعنی برای یک واژه واحد که معنای واحد یا بیشتری دارد، معنایی جدید وضع کنیم که فارسی زبانان نیز آن را بپذیرند. در زبان فارسی از این سازوکار برای رفع کمبودهای واژگانی کمک گرفته شده است. از جمله نمونههای رایج آن کلمه »فرمان« است که در فارسی به معنای دستور دادن است؛ ولی برای غربیلک داخل خودرو هم به کار رفته است.
در خصوص بسط معنایی باید توجه داشت که اگر چه شماری از زبان شناسان کشورمان، به آن چندان روی خوش نشان نمیدهند و معتقدند که از رهگذر بسط، معنایی هیچ واژه تازهای بر واژگان زبان افزودهشود، بلکه تنها معنای تازهای بر معنا (ها) ی موجود این یا آن واژه اضافه میگردد که چه بسا موجب فقر دستگاه واژگان و بروز آشوب و خلل در آن دستگاه نیز بشود.
با وجود این و اگر چه ممکن است این سخن در خصوص لغات معمول و مرسوم میان تودههای مردم تا اندازهای درست باشد و نباید در خصوص این لغات چندان به این کار دست یازید، اما توجه به این مسئله هم ضروری است که بسط معنی یک لغت، به ویژه وضع معانی متناقض و پارادوکسیکال برای یک واژه فکری و فلسفی که معنای آن را حاق تر و پیچیدهتر میکند، امری است که نشانگر غنای آن زبان برای نشان دادن و بیان واقعیتهای عالم عین است که معمولا این واقعیتهای عینی نیز در ذات خود تناقض و درگیری وجودی و گاه خود ویرانگر دارند و یکی از کارهای فلاسفه به ویژه فلاسفه پست مدرن، کشف همین تناقضات در عالم عین، به ویژه عالم انسانی است.
به همین دلیل ابداع واژه و ساختن لغت، یا بسط معنایی آن، یا ریشه شناسی آنها، یکی از اساسیترین کارهای فیلسوفان است. هگل معتقد بود که غنای واقعی یک زبان، برای بیان مفاهیم پیچیده فلسفی، با وجود کلماتی که معانی پارادوکسیکال دارند، ارتباط مستقیم دارد. از جمله این واژگان در زبان فارسی که متاسفانه چندان زیاد نیستند، واژه »افکندن« است که هم به معنای ساختن و پی افکندن است و هم به معنای ویران کردن و فرو انداختن که آقای محمد ضیمران از آن برای معادل یابی کلمه »deconstruction« که در فلسفه ژاک دریدا نقش اساسی دارد، استفاده کرده و واژه »شالوده فکنی« را برساخته و معادل آن قرار داده است.
البته در خصوص بسط معنایی پیشتر از لغت عصبیت نزد ابن خلدون و رند نزد حافظ یاد کردیم. مطلب دیگری که جا دارد آن را در ذیل بسط معنایی قرار دهیم، مسئله تمایز میان کلماتی است که ظاهرا معنای واحدی دارند؛ ولی نزد یک متفکر نباید چنین باشد، بلکه باید میان آنها تمایز بنهد؛ برای مثال شکست خوردن و پیروز نشدن، ظاهرا نزد مردم معناییکسانی دارد؛ ولی یک متفکر میان این دو تفاوت قایل میشود و معتقد است که پیروز نشدن یعنی به دست نیاوردن چیزی بیش از آنچه داریم، در حالیکه شکست خوردن، یعنی از دست دادن همان چیزی که داشتیم.
یا تفاوت نهادن میان واژگانی چون قهرمان و پهلوان که قهرمان تنها در ورزش سرآمد است، در حالیکه پهلوان، هم در ورزش و هم در اخلاق سرآمدست؛ البته لزوما این تفاوت نهادن نباید در ذات این کلمات باشد، بلکه این تمایزات زاییده ذهن اندیشمند است. این تمایز نهادنها میان اندیشمندان کشورهای دیگر، به ویژه در زبان عربی و آلمانی، مرسوم است؛ اما در کشور ما متاسفانه متروک است.
ج. ترکیب نحوی: به هم پیوستن دو یا گاهی بیش از دو، تکواژ (به کوچکترین واحد معنی دار زبان تکواژ میگویند) برای تشکیل یک واژه مرکب است. در واقع زمانی که برای آفرینش واژه در تالیف یا معادل یابی در مسیر ترجمه، دچار فقر کلمه شدیم، از این روش برای آفرینش واژه بهره میگیریم در این روش، تکواژهای معمول زبان را به یکدیگر پیوند زده و با ساختار نحوی تازهای ارائه میدهیم؛ مانند گرمخانه، هنر پرور، خوش منظر، زن صفت، بد جنس، زشت یاد و...از این سازوکار نیز در تاریخ زبان فارسی برای بیان مفاهیم نو یافته، فراوان استفاده شده است.
د. صرف اشتقاقی: افزودن یک یا چند »وند« به یک تکواژ آزاد است. باید توجه داشت که وند، لفظی است که به تنهایی شأنی ندارد؛ ولی به تکواژ میپیوندد و معنای تازهای به آن میدهد و در بسیاری موارد، مقوله دستوری آن تکواژ را نیز عوض میکند؛ مانند وندهای »مند، گین، ور، نا، ی، ار، مان، ا« که به تکواژهاییاضافه شدند و به ترتیب واژهای جدید »دانشمند، غمگین، هنرور، نامرد، خوبی، گفتار، ساختمان، انوش« (ا به معنای نه است و نوش به معنای مرگ یعنی جاودان) را ساختند.
در زبان فارسی از این سازو کار نیز، همانند ترکیب در تمام قرون، برای رفع کمبودهای واژگانی بهرهگیری شده است. استفاده از اشتقاق این حسن را دارد که به زایایی و قدرت باروری زبان میافزاید؛ در حالیکه استفاده از سازوکارهای دیگر، به ویژه وام گیری، از امکان واژه سازی از درون خود زبان میکاهد. البته باید توجه داشت که گاهی میتوان در واژههایی، هم از ترکیب استفاده کرد و هم از اشتقاق، یعنی هم چند تکواژ را کنار هم آورد و هم از وند استفاده کرد؛ مانند از خود بیگانگی، نفاق جنسیتی، کار نابلد، در به دری فکری، مسلمان دو رگه بودگی.
ه. جعل واژه جدید بدون توجه به ریشه آن:یکی دیگر از کارهای اساسی برای واژه آفرینی، جعل واژهها و اصطلاحات جدید، بیتوجه به ریشه آن است؛ البته جعل واژههای جدید میتواند، به باروری کلام متفکران کمک کند. این نوع ابتکارات زبانی، خود نقش زیادی در باروری زبان دارند؛ البته اگر بخواهیم، نمونه بارزی از ساخت لغات را پیش نهیم، باید به لغات دساتیری اشاره کنیم که ابراهیم پور داوود، طی مقالهای که در مجله ایران امروز در سال ۱۳۱۹ نوشت، بحث مستوفایی درباره آن کرد.
البته ساخت چنین واژگانی فی نفسه، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه پسندیده هم هست؛ برای مثال واژه پرونده که از جمله این واژگان است، به مراتب بهتر و فارسیتر از واژه دوسیه است. اگر چه عدهای با این واژگان مخالفاند؛ اما مخالفت آنها وجهی ندارد، زیرا هر کلمهای حتی کلمات اصیل و کهنی که از زبان فارسی باستان و عهد هخامنشی باقی ماندند، گرچه قدیمیاند، اما به هر روی آنها نیز از ابتدای آفرینش و خلق زمین و آسمان وجود نداشتند، بلکه آنها نیز در یک زمان خلق و وضع شدهاند و مقبول افتادهاند و چیزی که خلق شده باشد، مخلوق است و دیگر کهن و معاصر آن تفاوتیندارد.
باید توجه داشت که وضع واژه جدید در غرب نیز به صورت گسترده انجام گرفته و میگیرد؛ برای مثال ژاک دریدا فرانسوی، بهجای کلمه difference، کلمه differance را بهکار برده، یعنی بهجای e ، a نهاده که مترجمان فارسی نیز مجبور شدهاند، به جای واژه تفاوت که معادل difference است، واژه تفاوط را معادل differance قرار دهند. مشاهده میکنیم که ابتکارات زبانی و انجام ابداع در واژگان، یکی از کارهای اساسی متفکران غربی است که ما نیز برای تقویت زبان فارسی، باید به چنین ابتکارات زبانی دست یازیم.
در پایان، ذکر این مطلب لازم است که استفاده از مصدر جعلی نیز میتواند تا اندازهای به واژهسازی در زبان یاری برساند. میدانیم که مصدر جعلی لفظی است که در اصل خود مصدر نباشد، بلکه به آخر کلمه فارسی یا عربی، لفظ »یدن« افزوده باشند؛ مانند آغازیدن، بلعیدن، فهمیدن، طلبیدن، جنگیدن، ترسیدن و... این مصادر که امروز، بدین شکل بهکار میروند و موجب کوتاهی کلمه و راحت شدن نحوه ادای آن شدهاند، در گذشته با مصادر دیگر ترکیب یافته و از خود فعلی نداشتهاند؛ مانند آغاز کردن، بلع کردن، فهم کردن، طلب کردن، جنگ کردن، ترس کردن و.... استفاده از مصدر جعلی این حسن را دارد که به کوتاهی کلام و چالاکی بیان کمک میکند؛ ولی از آنجا که امکان ابهام در آن وجود دارد (مثلا مرد را مردیدن و زن را زنیدن کردن معنایش مبهم است)، بهتر است ضمن استفاده و بکارگیری آن، احتیاط زبانی لازم را نیز به عمل آورد؛ گر چه اگر این احتیاط هم صورت نگیرد، خود فارسیزبانان بهترین پالایشگر آن خواهند بود.
● سخن پایانی:
به هر روی، مقصود ما از نگارش این مقاله این بود که با توجه به طرح مبحث تولید علم در فضای فکری و فرهنگیکشور، ضرورت توجه به واژه آفرینی و تولید کلمات بکر و اصطلاحات تازه، بیش از هر زمانی احساس میشود؛ به ویژه مولفان و متفکران ایرانی باید بیش از پیش، به آفرینش کلمه دست یازند، متأسفانه مولفان و متفکران ما در آفرینش کلمات و اصطلاحات تازه، دچار نوعی ترس و عدماعتماد به نفسی یا حتی کم کاری شدید هستند، به گونهای که نوجوانان و جوانان، در تولید کلمات تازه، تاکنون موفق تر از متفکران ما عمل کردهاند؛ البته شاید سختگیری بیش از حد استادان زبان فارسی، در این سستی بی تاثیر نبوده باشد؛ اما به هر تقدیر، نویسندگان و متفکران باید شجاعانه و مقتدرانه، به آفرینش واژگان تازه بپردازند، و به این امر توجه داشته باشند که اول کلمه و زبان و واژه به وجود آمده و پس از آن، ادیبان به تدوین و نگارش دستور و قواعد زبان پرداختند، بنابراین آنچه وظیفه آنان است، تولید اصطلاحات و کلمات بکر است و پس از آن وظیفه ادیبان، قانونمند کردن و نگارش قواعد مربوط به آن است.
نکته دیگر آنکه در ایران پیش از اسلام، در عصر ساسانی، زبان علم برای ایرانیان، زبان سریانی بوده و پس از اسلام نیز زبان علم، زبان عربی شد و زبان فارسی، بیشتر به عنوان زبان شعر و تعزّل، یا مکتوبات اداری یا گفت و شنود مردم کوچه و بازار به کار گرفته میشد و آثار مهم فلسفی، علمی و فکری کمتر بدان نگاشته میشد.
متأسفانه اگر چه تلاشهای اندکی در برخی برههها برای تبدیل زبان فارسی به زبان علم صورت گرفت، نقش ابن سینا در دانشنامه علایی برای آفرینش واژههای جدید فارسی، برای مفاهیم فلسفی و نیز بابا افضل کاشانی در آثار فلسفی خود، برای اینکار قابل ستایش است، اما این تلاشها هیچگاه به یک روند غالب و جدی و مورد اتفاق همگان در زبان فارسی تبدیل نشد و متاسفانه بسیاری دانشمندان و فیلسوفان با آن همراهی نکردند. که متاسفانه این روند تا دوران معاصر نیز ادامه یافته است؛ یعنی در برههای از تاسیس دارالفنون تا حدود کودتای بیست و هشت مرداد و اوایل دهه ۳۰ شمسی، زبان علم و عالمان در ایران فرانسه بود و پس از آن، این زبان آهسته آهسته جای خود را به زبان انگلیسی داد که تاکنون نیز زبان علم در کشور ما انگلیسی است.
در واقع با کمال تاسف باید اذعان داشت که زبان فارسی در طول تاریخ چند هزار ساله خود، هیچگاه زبان علم، دانش و فلسفه نبوده و این ضعف انکار ناپذیر زبان، فرهنگ و هویت ماست. متاسفانه حتی دستور زبان فارسی هم در هر دوره، متناسب با زبان علم آن دوران نگارش میشد؛ یعنی دورهای متاثر از زبان عربی، دورهای متاثر از زبان فرانسه و امروز هم متاثر از زبان انگلیسی، که حقیقتا این مسئله جای شرمگینی و سر شکستگی، برای همه ما، به ویژه برای استادان بی شمار زبان فارسی دارد.
به هر تقدیر، چه سریانی، چه عربی، چه فرانسه و چه انگلیسی هیچیک از اینها زبان ملی ما نیستند و اگر بخواهیم علم را در کشور خود و میان تودههای مردم نهادینه کنیم، راهی جز تبدیل زبان فارسی به زبان علم و نگارش آثار مهم علمی - فلسفیو فکری بدین زبان نداریم؛ به ویژه اکنون که بحث تولید علم مطرح است، باید تمهیداتی اندیشیده شود که تمام علم تولید شده توسط دانشمندان، به زبان فارسی تولید شود و به زبانهای دیگر ترجمه گردد.
سخن دیگر آنکه برخی اندیشمندان ما به گونهای رفتار میکنند که پنداری آنان انگلیسی زبان یا عرب زباناند؛ برای مثال وقتی میخواهند درباره فرهنگ سخن بگویند، میگویند فرهنگ که همان cultuer است و این واژه به معنایکشاورزی نیز هست، پس نتیجه میگیریم که فرهنگ با کشاورزی ارتباط تنگاتنگ دارد. متاسفانه این گونه استدلال، به انگلیسی زبانان و ساخت زبان انگلیسی تعلق دارد؛ نه فارسی زبانان و ساخت زبان فارسی. زیرا فرهنگ در زبان فارسی، به کشاورزی ربطی ندارد و معنا و ریشه آن چیز دیگری است که ما باید آن را ریشهشناسی کنیم؛ نه همان استدلالی را که غربیها کردهاند، ما هم از سر تن آسایی تکرار کنیم.
بنابراین توجه و ریشه یابیواژگان فارسی یا وضع و جعل تفاوت یا تشابه میان کلمات رایج در زبان، حال چه لغات بیگانهای که فارسی شدهاند و چه خود واژگان فارسی، باید از کارهای اصلی اندیشمندان ایرانی باشد و شایسته است که کتابهای متعددی برای ریشه شناسی واژگان فارسی به رشته نگارش درآید و همگان باور کنند که ما باید تنها در ساخت زبان فارسی زندگی کنیم، فکر کنیم، بنویسیم و سرانجام از این دنیا برویم.
سخن آخر آنکه، متفکران ما باید بکوشند، همان گونه که هگل و دیگر دانشمندان آلمانی، به زبان خود فکر، فلسفه و علم آموزاندند و از این رهگذر، فرهنگ، تمدن و وجود خود را اقتدار بخشیدند، ما نیز به زبان فارسی فکر، فلسفه و علم بیاموزانیم، زیرا این کار دو حسن و فایده مهم دارد:
الف. علم در میان همه تودههای مردم بسط و عمق میگیرد، زیرا اگر علم به زبانی غیر زبان مادری افراد و شهروندان یک جامعه باشد، هیچگاه عمق و ژرفای لازم را نمییابد و در واقع هیچگاه درونی نمیشود و عمومیت لازم را که لازمه پیشرفت علمی یک کشور است، نمییابد.
ب. زبان بخشی از وجود یک ملت و حتی عین وجود یک ملت است. به گفته هایدگر، زبان خانه وجود است، بنابراین اگر ملتی میخواهد، به وجود خود شدت بخشد و آن را بگستراند، چارهای جز تقویت و غنی سازی زبان خود ندارد که از مهمترین شاخصههای غنای یک زبان، قدرت آن به تکلم به زبان علم، فلسفه و فکر است.
بنابراین اگر میخواهیم بهوجود خود اشتداد بخشیم و از این رهگذر نیز کشور و فرهنگ خود را در برابر یورش و تازش زبانهای بیگانه فرهنگ غربی - آمریکایی که امروز با نام جهانی سازی حیات و وجود ملتها، به ویژه ملتهای کهن را، تهدید میکنند، ایمن سازیم، راهی جز تلاش جدی همگانی و سامانمند، توسط همه اقشار جامعه، اعم از نویسندگان، متفکران و مردم عادی تا مسئولان، برای تقویت و غنی سازی زبان فارسی نداریم.
رضامهریزی
منبع:ماهنامه پگاه حوزه،شماره۲۹
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور سقوط بالگرد رئیسی سیدابراهیم رئیسی شهادت ایران سقوط بالگرد بالگرد حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم شهادت رئیسی شهادت سید ابراهیم رئیسی
تهران هواشناسی شهرداری تهران هلال احمر پلیس سردار رادان سیل قوه قضاییه آموزش و پرورش مشهد سیل مشهد بارش باران
یارانه یارانه نقدی قیمت دلار بورس قیمت خودرو خودرو دلار بازار خودرو قیمت طلا حقوق بازنشستگان بازنشستگان ایران خودرو
شهید رئیسی تلویزیون لیلا حاتمی سینما هنرمندان شعر سینمای ایران سریال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زری خوشکام نمایشگاه کتاب رسانه ملی
قرآن تجهیزات پزشکی
رژیم صهیونیستی امیرعبداللهیان ترکیه روسیه ولادیمیر پوتین چین غزه اسرائیل فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس
فوتبال پرسپولیس استقلال ابراهیم رییسی رییس جمهور لیگ برتر لیگ برتر ایران لیگ برتر انگلیس فدراسیون فوتبال باشگاه پرسپولیس تراکتور بازی
تبلیغات سامسونگ هوش مصنوعی اپل موبایل ناسا اینترنت نمایشگاه ایران هلث هواپیما
سرطان رژیم غذایی آلزایمر زیبایی سازمان غذا و دارو استرس کاهش وزن پزشک