یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

ایران در فاصله دیروز و امروز


ایران در فاصله دیروز و امروز

روایت فیلمساز آمریکایی از ۲ سفرش به ایران و شناخت مردم این سرزمین

روایت جهانگردان خارجی از سفر به ایران همواره از شیرینی خاصی برخوردار بوده است، چراکه آنها مواردی از ایران برایشان مهم و جذاب بوده که کمتر برای مسافران ایرانی اهمیت داشته است. همین است که این روایت‌ها می‌تواند نقطه مقابلی باشد در برابر تبلیغات اغلب منفی رسانه‌های خارجی از اتفاقات داخلی ایران. در این شماره نگاهی داریم به خاطرات ریک استیوز نویسنده و فیلمساز آمریکایی.

استیوز از سال ۱۹۷۳ (۱۳۵۲) تا کنون، چهار ماه از سال را به سفر پرداخته و حاصل تلاشش بیش از ۳۰ کتاب راهنمای سفر است. او همچنین در طول برخی از سفرهایش اقدام به فیلمبرداری و ساخت مستندهای گردشگری کرده است. سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) استیوز در سفری که به ایران داشت فیلمی از جاذبه ها و فرهنگ مردم ایران تهیه کرد. او همچنین خاطراتش از سفر به ایران را نیز در سایت شخصی خود منتشر کرده است که گزیده ای از آن را می خوانید.

بهار سال گذشته من به همراه تیم فیلمسازی ام برای ساخت فیلم «ریک استیوز در ایران دیروز و امروز» به ایران سفر کردیم. من این خاطرات را برای به اشتراک گذاشتن تجربه های شخصی، درس هایی که در ایران آموختم و نظراتی که در طول سفرم به این کشور تغییر کردند، نوشته ام تا همان طور که این فرهنگ غنی سبب گیج و متحیر کردن من شد، برای شما نیز جالب و خواندنی باشد.

پس از۳۰سال سفر به نقاط مختلف دنیا من هیچ جایی را به آسانی و لذتبخش بودن معاشرت با مردمی که حتی همزبان من نیستند، نیافتم. از بین جمعیت ایران بیشتر افراد جوان و تحصیلکرده بودند که براحتی با ما وارد گفت وگو می شدند.

در ابتدا باید هدف اصلی ام از سفر به ایران را شرح دهم. هدف اصلی و ماموریت ویژه من از سفر به ایران، شناخت کشوری بود که تاریخی بیش از ۲۵۰۰ سال داشت، اما من به عنوان یک آمریکایی شناخت درستی از آن نداشتم. آشنایی با فرهنگ و مردمی که این کشور را خانه خود می خوانند، دلیلی شد برای سفر به ایران و ساخت یک برنامه تلویزیونی مرتبط با این کشور. سفر ما به ایران ۱۲روزه بود که تصمیم گرفتیم آن را در شهرهای تهران، اصفهان، شیراز و پرسپولیس بگذرانیم. سیمون گیریفس به عنوان کارگردان و کارل بائر به عنوان فیلمبردار در این سفر با من همراه بودند. دو ایرانی یکی به عنوان راهنمای سفر و دیگری به عنوان محافظ پلیس در طول سفر با ما بودند. وقتی به سفارت ایران در یونان رفتم و توانستم براحتی روادید تهیه کنم تعجب کردم که چطور به سادگی توانستم وارد ایران شوم. واقعیت این است که ایرانی ها علاقه مند ورود گردشگران خارجی به کشورشان هستند و از این که رسانه های غربی مرتبا تبلیغات منفی درخصوص کشورشان دارند و هرگز صمیمت، مهربانی و مهمان نوازی ایرانی ها را نشان نمی دهند، ناراضی اند. برای همین با کسانی که به قصد نشان دادن فرهنگ و تمدن ایرانی به کشورشان سفر می کنند، رفتار مناسبی دارند و از آنها استقبال می کنند. ما از فرودگاه آتاتورک استانبول به مقصد فرودگاه امام در تهران سوار هواپیما شدیم. من ۳۰ سال پیش، زمانی که ۲۳ سال داشتم نیز با یک کوله بر دوشم به ایران سفر کرده بودم. در آن زمان سن کمی داشتم و دیدگاه هایم با الان خیلی متفاوت بود.

● پایتختی جوان و پرسر و صدا

تهران پایتختی جوان و پرسرو صداست که قلب مدرن ایران محسوب می شود. این کلانشهر پر از دود و آلودگی این روزها با انبوهی از آپارتمان ها پرشده؛ از خاطره ای که از تهران به یاد دارم آنقدر آپارتمان سازی نبود. از بالکن اتاقم در هتل که در طبقه پانزدهم است، خود را در میان این همه آپارتمان قد و نیم قد محصور می یابم. البته شاید این همه آپارتمان منطقی باشد چراکه باید بتواند پاسخگوی جمعیت ۱۵ میلیونی اش باشد. برخلاف نظر بسیاری از خوانندگان وبلاگم که معتقد بودند سفر به ایران محدود خواهد بود، ما در اینجا هیچ محدودیتی برای رفتن به اماکنی که می خواستیم نداشتیم. بهترین تجربه ما در سفر ایران شاید صحبت کردن با مردم عادی در کوچه و خیابان بود. آنها با گشاده رویی در مقابل دوربین قرار گرفته و صحبت می کردند. خیلی جالب است پس از ۳۰ سال سفر به نقاط مختلف دنیا من هیچ جایی را به آسانی و لذتبخش بودن معاشرت با مردمی که حتی همزبان من نیستند، نیافتم. از بین جمعیت ایران بیشتر افراد جوان و تحصیلکرده بودند که با تسلط به زبان انگلیسی براحتی با ما وارد گفت وگو می شدند. نکته جالب دیگر این است که بیشتر نشانه ها و علائم راهنمایی به دو زبان نوشته شده اند که زبان دوم انگلیسی است. بیشتر ایرانی هایی که با آنها مستقیم وارد گفت وگو می شوم قصد دارند من را از این واقعیت مطلع کنند که ایرانی هستند نه عرب و زبانشان فارسی است نه عربی. گویا این مساله که در بیشتر کشورهای غربی ایرانی ها و عرب ها بسیار نزدیک به هم توصیف می شوند، برایشان ناخوشایند است.

وحشتناک ترین بخش سفرم در تهران، اوضاع ترافیک بود که دیوانه کننده است. رانندگان بسیار بی محابا هستند و بدون هیچ ترسی تقریبا کمترین میزان از قوانین رانندگی را رعایت می کنند. رفت و آمد در تهران ترسناک بود.

یکی از تاثیرگذارترین مکان هایی که در تهران بازدید کردم، دانشگاه تهران بود. اصلا فکر نمی کردم دانشگاه های ایران دارای چنین جوی باشد و آنقدر دانشجوی دختر در ایران امکان تحصیل داشته باشند. فضای دانشگاه تهران برایم یادآور دانشگاه برکلی بود، اما وحشتناک ترین بخش سفرم در تهران، اوضاع ترافیک بود که دیوانه کننده است. رانندگان بسیار بی محابا هستند و بدون هیچ ترسی تقریبا کمترین میزان از قوانین رانندگی را رعایت می کنند. رفت و آمد در تهران ترسناک بود.

● مقصد زوج های جوان ایرانی

اصفهان دومین شهر بزرگ ایران است که سه و نیم میلیون نفر جمعیت دارد. در اصفهان می توان شکوه و عظمت ایران قدیم را دید. اصفهان یکی از شهرهای مهم دنیای اسلام است که به گنبدهای لاجوردی اش شهره است؛ شهری که دارای پل های معروف و رمانتیک است و اکنون دیگر برایم عجیب نیست که این شهر نخستین مقصد زوج های جوان ایرانی برای گذراندن ماه عسلشان است.

دیدن نماز جمعه در اصفهان تجربه خوب و متفاوتی بود. بعد از اتمام کار، یک روحانی با لبخندی بر لب و یک ظرف شیرینی در دست به نزدمان آمد. در میان شیرینی ها بستنی سنتی ایرانی هم بود که خوردنش پس از خستگی کار چند ساعته بی نظیر بود.

به نظر می رسد همه مسیرها در اصفهان از میدان بزرگ امام آغاز می شود. ما فقط یک جمعه در ایران بودیم که مصادف بود با حضور ما در اصفهان. دیدن نماز جمعه در اصفهان تجربه خوب و متفاوتی بود. با گرفتن مجوز توانستیم از مراسم نماز جمعه مسلمانان فیلم بگیریم. بعد از اتمام کار که ما مشغول جمع کردن وسایل فیلمبرداری و رفتن بودیم، یک روحانی با لبخندی بر لب و یک ظرف شیرینی در دست به نزدمان آمد. در میان شیرینی ها بستنی سنتی ایرانی هم بود که خوردنش پس از خستگی کار چند ساعته بی نظیر بود. در حال خوردن شیرینی ها من و مرد روحانی با هم کمی حرف زدیم و شوخی کردیم.

● سرزمینی که روزی ابرقدرت بود

یکی از حسرت هایی که در سفر قبلی ام به ایران داشتم این بود که چرا به بازدید از پرسپولیس نرفتم. البته پیش تر نیز گفته بودم که در آن زمان بسیار جوان بودم و نوع تفکرم با الان بسیار فرق داشت، اما در این سفر مهم ترین بخش از زمانمان را به بازدید از پرسپولیس اختصاص دادیم تا بتوانیم در برنامه تلویزیونی تصاویر خوبی از این جاذبه ارزشمند ایران به نمایش بگذاریم. پس از ساعت ها رانندگی توانستیم خود را پیش از غروب آفتاب به پرسپولیس برسانیم تا غروب زیبای خورشید را برفراز این سایت تاریخی با ارزش ببینیم. وقتی در این مجموعه ارزشمند قدم می زنم تازه متوجه می شوم که چرا پرسپولیس بیش از هر سایت گردشگری دیگری در ایران بازدیدکننده خارجی، خاصه گردشگر غربی دارد.

● مزار شهدا

در گورستان های جنگی معمولا علاوه بر نقشی که سربازان مدفون در دفاع و آزادی کشورشان داشته اند، نقشی از خدا نیز دیده می شود. در مزار شهدا در ایران نیز این گونه است در همه جا می توان روح خداوند را احساس کرد. مزار شهدا تقریبا در تمامی شهرهای ایران است و بیشترشان شهیدان جنگ ایران و عراق را در خود جای داده اند. تقریبا تمام تاریخ های روی سنگ قبرها از سال ۱۹۸۰ (۱۳۵۹) تا ۱۹۸۹ (۱۳۶۸) است.

در طول سفر دوازده روزه من در ایران نه به عنوان یک بازرگان و نه به عنوان یک سیاستمدار، بلکه تنها به عنوان یک گردشگر و نویسنده به سفر پرداختم و توانستم تا حدی به هدفم که شناخت مردم ایران و فرهنگ غالب بر آنها بود دست پیدا کنم. تجربه ای که گرچه بسیار کوتاه بود و به من فرصت دیدن نقاط بیشتری از این کشور را نداد، اما توانست درس های آموزنده ای برایم به ارمغان آورد.

آیسا اسدی