جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

با یک گل بهار نمی شه


با یک گل بهار نمی شه

ژانر کمدی در سینما, حداقل به مفهوم کلاسیک آن به پایان رسیده است همان گونه که ژانر وسترن به اتمام رسید

ژانر کمدی در سینما، حداقل به مفهوم کلاسیک آن به پایان رسیده است؛ همان‌گونه که ژانر وسترن به اتمام رسید. ما دیگر کمدین‌های بزرگ و مشهوری چون باستر کیتون، چاپلین، برادران مارکس، لورل و هاردی و... را در سینما نداریم و اصالت سینمای کمدی به کلی از بین رفته است و جای آن را شوخی‌های جنسی و رفتار هیستریک و کلیشه‌هایی که دیگر نمی‌خندانند، گرفته است. بله، البته گاهی فیلم‌هایی هم در این میان، چون گلی می‌رویند! اما با یک گل، بهار نمی‌شود، درست مثل وسترن که با یک «نابخشوده» کلینت ایستوود یا یک «با گرگ‌ها می‌رقصد» کوین کاستنر بهاری در سینمای وسترن رخ نداد.

به نظرم سینمای ایران هم از همین قاعده پیروی می‌کند و تازه وضعش وخیم‌تر هم هست! زیرا اول اینکه ما ملت شاد و خندانی نبودیم، دوم با سنت‌های سینمای کمدی بیگانه بودیم و هستیم، سوم کارگردان، نویسنده، بازیگر و کمدین به مفهومی که باید وجود می‌داشت، نداشتیم و نداریم. در گذشته‌های دور یک «میری» بود و «سپهرنیا، گرشاو متوسلانی» و تراژدی سینمای کمدی ایران و در دهه ۱۳۶۰ و نیمه دهه ۱۳۷۰ هم یک اکبر عبدی و علیرضا خمسه و تمام. نه کمدین‌های ما کمدین بودند، نه نویسندگان و سازندگان ما کمدی‌بنویس و کمدی‌بساز و خنده بر لب نشان از آن گذشته کمدی‌ها، نوعی مضحکه و تراژدی سینمای کمدی بودند و در این دو دهه هم، طنز و کنایه اجتماعی به نام و به جای کمدی، سینما و ژانر کمدی نشسته بود و احیانا هرازگاهی، گلی هم می‌رویید! به هر روی، هیچ‌گاه کمدی به معنا و مفهومی که باید می‌بود، در سینمای ما نبود.

تقریبا از آغاز دهه ۱۳۷۰ و با ورود مهران مدیری و همکاران جوانش به صحنه، تجربیات متفاوتی با عنوان طنز (و نه کمدی) در تلویزیون ایران به وجود آمد و همان هم به سینما تسری یافت. البته می‌توان قبل و بعد از این جریان به نمونه‌های موفقی چون «ای ایران» ناصر تقوایی یا «مرد عوضی» محمدرضا هنرمند اشاره کرد اما تعداد این فیلم‌ها و آثار باارزش به‌قدری محدود بود و هست که بیشتر شامل حکم کلی می‌شود تا... اما امروز آنچه به عنوان سینمای کمدی از آن یاد می‌شود، همان آثار طنز است که در واقع مضحکه سینمای کمدی است و تا مدتی هم به نظر می‌آمد که چنین فیلم‌هایی یکه‌تاز میدان هستند؛ آثاری که با به‌کارگیری الگوهای قدیمی و امتحان پس‌داده و برداشت‌های روز می‌کوشیدند تا داعیه سرگرمی‌سازی بعضی از تهیه‌کنندگان را با عنوان و مفهوم حفظ کیان سینما و خندان مردم در شرایط سخت، عینی و علنی کنند و اتفاقا چنان ضربه‌ای به بدنه سینمای ما زدند که حالا‌حالاها بعید است زخم آن التیام یابد! (با این آثار نازل و بزن در رو، تماشاگران سینمای ما اعتمادشان را از دست داده‌اند و «اعتماد» کلمه‌ای است که جایگزین ندارد!)

به هر حال از اوایل دهه ۱۳۷۰ چند نویسنده، کارگردان و بازیگر طنز از تلویزیون سر برآوردند مثل مهران مدیری، رضا عطاران و دیگران که تفاوت‌هایی در کارشان بود و هنوز هم آنان هستند که جدی‌ترین کارهای حوزه طنز را انجام می‌دهند که تازه اگر همان‌ها را هم با چشم و نگاهی جدی‌تر بنگریم و رصد کنیم، مشکلات خاص خودشان را دارند. غالبا همین طنزی هم که هست به سنت طنزی که مثلا در شعرهای ما وجود داشت و دارد، به سمت یک نوع انتقاد اجتماعی می‌رود که هم خوب است و هم ایستاست. یعنی موقعیت سینمایی، ژانر خودش را ارتقا نمی‌دهد بلکه به سمت گفتار و طنز کلامی صرف می‌رود و خلاص!

گفتم ما به معنای واقعی کلمه، کمدی نداریم که یک بخش‌اش از کم‌سویی و بی‌فروغی ژانر کمدی در جهان سینماست و یک بخش‌اش هم از پشت صحنه آشفته سینمای ما می‌آید که در حال حاضر توان برنامه‌ریزی روشن را ندارد و همیشه و همواره داشتن برنامه و ارتقای فنی و توسعه فرهنگی را با نسخه‌پیچی و دستورالعمل‌نویسی، خنثی می‌کند و اراده معطوف به کیفیت بخشیدن به هنر و مسایل مرتبط به حوزه‌ای فرهنگی در آن ضعیف است. برای خروج از این شرایط هم باید به سمت یک نظم و برنامه روشن و کارشناسی و دادن میدان عمل به افراد کاردان و خبره برویم و تا اطلاع ثانوی در ارتقای فنی و کیفی سینما و سالن‌های سینما کوشا باشیم تا ببینیم چه می‌شود! راستش باید گفت که مشکلات ما در حوزه سینما یکی، دو تا نیست...

رضا درستکار