جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دلتنگی‌هایی که مثل نقاشی ابر و باد می‌مانند...


دلتنگی‌هایی که مثل نقاشی ابر و باد می‌مانند...

ما اول تغییر می‌کنیم، بعد موهایمان سفید می‌شود، بعد خداوند چنان با مهارت چین به صورتمان می‌اندازد که خودمان هم باور نکنیم؛ اما قلبمان، هرگز پیر نمی‌شود. انسان تا پایان هم …

ما اول تغییر می‌کنیم، بعد موهایمان سفید می‌شود، بعد خداوند چنان با مهارت چین به صورتمان می‌اندازد که خودمان هم باور نکنیم؛ اما قلبمان، هرگز پیر نمی‌شود. انسان تا پایان هم به محبت نیازمند است، مانند یک کودک.

دلتنگی‌های مشغول کننده مثل نقاشی ابر و باد است. ابرو باد را یادت هست؟ چند رنگ گواش را در آب بریز بعد کاغذ را روی آن بینداز و بردار... طرح‌های مشوش و سرگردانی از رنگ را روی کاغذ می‌بینی به طور اتفاقی در کنار هم قرار گرفته‌اند و یک جور‌هارمونی درست کرده‌اند.

دلتنگی‌های ما هم از این جنس هستند. به هرحال آدم اینجا دلتنگ است و گاهی هم بدش نمی‌آید برای خودش دلتنگی بتراشد تا به‌هارمونی لازم برسد، به یک توازن. توازنی مثل شعر، شعر هم توازنی است که منشا آن سرگردانی است و نیاز به یک نظم تا عقربه‌های اعصابت را کوک کنند... حتی اگر خود این شعر درباره دلتنگی باشند: دلتنگی‌های آدمی‌ را باد، ترانه‌ای می‌خواند. رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده می‌گیرد و هردانه برفی به اشکی نریخته می‌ماند...