دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

تالش ها جدایی طلب نیستند


تالش ها جدایی طلب نیستند

مطالب زیر یادداشتی ست بر نوشته آقای سید ایمان کوروش ضیابری که در مورد تالشان و بحث استان تالش در وبلاگ شان نوشته اند برای مطالعه مطلب شان و مقایسه این دو مطلب به نشانی www kouroshz blogfa com مراجعه کنید

مطالب زیر یادداشتی ست بر نوشته آقای سید ایمان( کوروش) ضیابری که در مورد تالشان و بحث استان تالش در وبلاگ شان نوشته اند. برای مطالعه مطلب شان و مقایسه این دو مطلب به نشانی www.kouroshz.blogfa.com مراجعه کنید.

این مطالب را می توانید در ماهنامه تالش هم بخوانید. منتظر خواندن نظرات شما هستیم.

شاید آن دسته از خوانندگانی که به خواندن این بخش از مطالب نشریه می پردازند ، متعجب شوند که چرا مطالبی که قبل از این نوشته به چاپ رسیده ، در این نشریه جای گرفته اند و چرا نویسنده این سطور به مطالب مندرج در آن پرداخته است. شاید عده ای بگویند نپرداختن به چنین مطالبی بهتر است. یا عده ای بگویند چاپ چنین مطالبی بزرگ کردن نویسنده هایی گمنامی ست که با نوشتن مطالبی این چنینی قصد مطرح شدن دارند. و ... ولی هر چه که هست و از هر دیدگاه و زاویه ای که بتوان به این گونه مطالب نگریست می توان به این نتیجه رسید که در چنین نوشته هایی غرض ورزی هایی ریشه دارند که روشن نکردن و مطرح نکردن واقعیت های غلط جلوه داده شده در آن ها می تواند ضربات جبران ناپذیری بر اعتماد گیلانی ها و ایرانی ها نسبت به تالشان بزند و از طرفی برملا کردن دروغ پردازی های زیرکانه در چنین مطالبی می تواند به واضح و درست کردن دیدگاه مسئولین امنیتی گیلان و کشور نسبت به تالشان بینجامد. لذا بر آن شدم مختصراً به نوشته آقای ضیابری بپردازم.

اگر چه او به ظاهر سن و سال زیادی ندارد و هم سن وسالان او و حتی خیلی ها که چند سال از او بزرگ تر بوده اند در کلاس های تدریس من به عنوان دانش آموز در مقاطع تحصیلی بوده اند و من آنها را مثل فرزندان خود می نگریسته ام و می نگرم ، در این جا نیز قصد دارم با آقای ضیابری به صورت گفتگوی یک معلم و جوانی که او را مانند فرزند خود دوست دارم بپردازم. چرا که آقای ضیابری چند سال پیش با همه نوجوانی اش افتخاری بزرگ برای خود و خانواده و خانواده مطبوعات گیلان و ایران کسب کرد و به عنوان جوان ترین خبرنگار دنیا معرفی گردید. لذا از آن جایی که دوست ندارم نوشته های کسی که عنوان جوان ترین خبرنگار جهان را دارد ، در رسانه ای دیگر مورد بررسی قرار گیرد و نادرستی های نوشته اش موجب وارد شدن لطمه بر شخصیتش شود به عنوان یک هموطن هم استانی به نوشته او می پردازم ، تا به این وسیله دوستانه با او به گفتگو نشسته باشم و به رفع آن بخش از نوشته هایش که شاید از روی بی غرضی نادرست شان نوشته است ، بپردازیم.من در این نوشته قصد پاسخ دادن به نوشته ایشان را ندارم ؛ ولی این قصد را دارم که به ایشان دوستانه بگویم ، چون عنوان و نامی بزرگ برایت در جهان ثبت شده است ، سعی کن در نوشته هایت آن گونه که هست و بوده و شده را بنویس . نه آن گونه که می خواهی باشد.

مگر آن چیزی را که برای بهتر شدن جامعه ات چنان بودن شان را می پسندی. کوروش عزیز ! ۱ـ تیتر بسیار زیبایی را برای نوشته ات انتخاب کرده ای . «تالش از ایران جدا نمی شود .» این نه تنها حرف شما که حرف همه ما تالش هاست. نه تنها من که همه تالش ها خود را ایرانی و فرزند ایران می دانند.

هیچ کس و هیچ تالشی حق ندارد خود را فرزند ایران زمین نداند. ما تالشیم و ایرانی . ما از ایران جدا نمی شویم. و هرکس غیر این بیندیشد ، باید در تالش بودن او شک کرد.

۲ ـ نوشته ای « اما بحثی که این روزها آتش آن با سوء استفاده از غفلت و بی تجربگی دولت در ساماندهی ... توسط گروه های جدایی طلب افراطی شدیداً برافروخته می شود ، استقلال تالش یعنی یکی از شهرهای غربی استان گیلان است. » آقای ضیابری عزیز ! نمی دانم چرا از ادبیاتی که پدر عزیزتان در نوشته های خود در مخالفت با طرح استان تالش و پیگیری کنندگان آن از جمله این حقیر به کار برد ، الگو گرفته اید و تالشان را جدایی طلب های افراطی معرفی کرده اید. به راستی کدام کار تالش ها نشان از جدایی طلبی دارد که این گونه بر آنان جفا می کنید؟ ما هیچ ! شما به عقل تان چه می رسد که در ایران به این بزرگی شهرستانی قصد اعلام استقلال داشته باشد! اصلاً بیان چنین جمله ای و نوشته ای از شما و قلم تان که عنوان مهم و قابل احترام جهانی را با خود دارید ، نادرست است. این بخش از نوشته هایت به جوک شبیه است و طنز سیاه زیبایی در خود دارد. مگر شهرستان تالش چه دارد که بخواهد به تنهایی یک استان شود ، تا چه رسد به این که به یک کشور مبدل شود.

۳ ـ بحث « جمهوری تالش مغان » را یک ادعا نوشته ای که نه تنها یک ادعا نیست ؛ که بخشی از تاریخ یک ملت و یک قوم بزرگ و کشور جمهوری آذربایجان است. جمهوری تالش مغان در زمانی که شاید تازه به دنیا آمده بودی ، درتاریخ ثبت شد. البته نه به وسیله ایرانی ها و تالش های ایران .که به وسیله تالش های آن سوی مرز و در جمهوری آذربایجان. و اینک هم تا جایی که می دانم هیچ تالش ایرانی نه تنها ادعا که حتی تصور به وجود آوردن چنین جمهوری را در سر ندارد.

۴ ـ نمی دانم چرا مقاصد و اهداف ما تالش ها را در راه استان شدن تالش اهداف و مقاصد زیرزمینی عنوان نموده اید؟ چون ما هر قصد و هدفی که داشته ایم در نوشته های خود آورده ایم.

۵ ـ نمی دانم شما در کجای تالش « پل های هوایی » ذکر شده در نوشته تان را دیده اید. تا جایی که من می دانم شهر تالش فقط یک پل هوایی دارد و قرار است در آینده بر تعداد آن ها افزوده شود. نمی دانم کدام یک از خیابان های تالش چشم تان را گرفته است که از خیابان های شهر مان به عنوان خیابان های شیک و تازه آسفالت شده نام برده اید. البته شکی نیست که در تالش هم همانند همه شهر های ایران یک یا چند خیابان شیک و تازه آسفالت شده وجود داشته باشد، ولی نه آن تعداد که شما وصف و ذکر کرده اید و خواننده تصور می کند همه خیابان های شهر و شهرستان تالش را همین دو سه روز پیش آسفالت کرده اند.

۶ ـ آن گونه که شما نوشته اید و تالش را وصف کرده اید ، این شهر از نظرتان شیک تر و زیباتر از شهر رشت می باشد. ولی خواهش می کنم نشانی پارک های مجهز ، هتل ها و تندیس های براق و تازه گ.شه خیابنهای و.. شهر مان را که وصف کرده اید برای ما بنویسید تا ما نیز به دیدن آن ها برویم.

۷ ـ ای کاش می دانستم در مقایسه با دیگر شهرستان های گیلان چه مقدار از بودجه استان گیلان روانه تالش می شود و به این شهر تزریق می شود. ولی آن گونه که من می دانم اندازه تا به آن جاست که تزریق بیش از حد آن بسیاری از جوانان ما را به خاطر بیکاری و نبود منابع و مراکز درآمد زایی تزریقی نموده است.

۸ ـ از دیر به نتیجه رسیدن پروژه ها در گیلان و از جمله شهر رشت گلایه کرده ای و چند نمونه هم ذکر کرده ای که مایه تأسف اند. اما آیا از خود

پرسیده ای که وقتی اوضاع مرکز استان چنین است وضع در شهرستانی مثل تالش چگونه خواهد بود؟ بی شک می دانید که بسیار بد تر از آن چه که تصور را می کنید! ولی من هم معتقدم این بهانه و دلیل درستی نیست که تک تک ۱۶ شهرستان گیلان استان بشوند. وتالش هم به تنهایی خواهان استان شدن نیست. بلکه تالش ها در شهر ها و شهرستان های تالش نشین گیلان و اردبیل خواهان استان شدن محل زندگی شان به صورت یک استان و با نام تالش هستند.! پس لطفاً کمی دقت کنید و سعی نکنید با نوشتن چنین مطالبی خواننده را به تعجی وادارکنید.

۹ ـ نمی دانم آیا می دانی که تالش یک چهارم وسعت گیلان را دارد. پس از نظر تعداد هتل تالش باید بیش از سه هتل می داشت که ندارد.از آن گذشته هتل های تالش در مقابل هتل های شهرهایی مثل رشت و لاهیجان و ... به نظرتان تا چه اندازه قابل مقایسه اند؟

۱۰ ـ ما هم مانند بسیاری از مردم و مسئولین ایران به تقسم ناعادلانه ثروت در ایران واقفیم. ولی در پی « ایجاد تفرقه قومی و بومی در میان مردم» که شما نوشته اید ، نیستیم. و برخلاف آن چه که شما نوشته اید کسی را « به شورش در ابعاد مختلف دعوت نمی کنیم ». اصلاً این حرف ها باور کنید ما تالش ها را فقط می خنداند و متعجب می سازد.

۱۱ ـ از نامواژه ای ساختگی و نو به نام « جمهوری تالش » یاد کرده اید و پرسیده اید که آیا این جمهوری خواب است یا رویا؟!! من به شما می گویم .

این جمهوری رویایی ست که شما در خواب دیده اید. همین !

۱۲ـ دوست من ! شما هنوز مطالبات تالشان را درست متوجه نشده اید! هیچ کدام از اهالی تالش به استان شدن یک شهرستان نمی اندیشند. چرا که چنین امری محال و مضحک می باشد .تالش ها در یک کلام خواهان استان شدن شهرستان های تالش نشین ایران هستند. از بخش هایی از رودبار گرفته تا عنبران در استان اردبیل. همین.پس در این میان بحث درباره یک شهرستان و یک شهر بسیار بچگانه و عبث است. نمی دانم از کجا این باور غلط در ذهن تان نشسته است.

۱۳ ـ در مورد بحث پرچم و سرود ملی و ... جمهوری کذایی تالش نوشته اید. خواهشمندم اسناد آن را برای مان بفرستید یا نشانی پایگاه های اینترنتی که در زمینه جمهوری تالش فعالیت می کنند را برای ما بنویسید و یا در وبلاگ خود معرفی نمایید تا خوانندگان و ما به مطالعه آن ها بپردازیم.

۱۴ ـ نمی دانم از سفر کدام جلسات ومحرمانه و کدام جدایی طلبان سخن به میان آورده اید که مانند پدربزرگوارتان مردم را به مراجعه به نقشه

خاورمیانه بزرگ دعوت کرده اید! راستش را بخواهید من این نقشه را برای اولین و آخرین بار در نشریه هاتف دیده ام و بس! ولی خواهشم از شما این

است از اسم برگزار کنندگان و محل های برگزاری این جلسات و حاضرین در این جلسات ما بی نصیب نگذارید.

۱۵ ـ « ... نوشته اید نشریه تالش ( منتشره در لنینگراد و معرفی شده به عنوان مجله بین المللی تالش ) ... آنها اهداف دیگری در سر می پرورانند و همانطور که ... یک جمهوری کاملاً ایرانی تشکیل بدهند و از این جهت با مقامات سیا اختلاف نظر دارند. » من تعجب می کنم که شما وقتی خبرنگار هستید و نویسنده چند نشریه داخلی ، به هنگام نوشتن مطالب خود تا حه حد به مدارک و اسناد توجه می کنید. ولی نوشته تان حکایت از آن دارد که این حرف ها مال خودتان نیست. این حرف ها آن هایی به شما یاد داه اند که در نوشته های خود تالش را نشریه دستوری می نامند! همان هایی که پدر ارجمند تان بارها با حرف ها و نوشته های آن ها مسائلی واهی را در نشریه هاتف به چاپ رسانده اند و گیله وای نیز برای مدتی به مرکز تاخت و تاز آنان مبدل شد! برایت می گویم که نشریه تالش یک نشریه ایرانی است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران مجوز فعالیت و انتشار آن را صادر نموده است. در یکی از اتاق های منزل مسکونی ام در اسالم ( که به خاطر نداشتن توان مالی جهت تهیه دفتر و کم کردن هزینه های نشریه از آن جا به عنوان دفتر نشریه استفاده می کنم ) تایپ و صفحه بندی می شود و بخشی از مطالب آن نیز در چاپخانه مهرورزان اسالم تایپ می شود و در لیتوگرافی آل یاسین رشت کارهای پیش از چاپ آن انجام می شود و در چاپخانه توکل صومعه سرا چاپ و صحافی می شود.حال این نشریه چگونه از لنینگراد سردرآورده است نمی دانم. مگر این که اسالم یا رشت یا صومعه سرا به تازگی لنینگراد شده باشند. از طرفی نمی دانم شما چگونه از اختلاف علاقمندان استان شدن تالش با مقامات سیا با خبر شده اید؟ در این مورد هیچ جوابی به ذهنم نرسید الّا این که خودتان با مقامات سیا در ارتباط باشید و از آن چنین خبرهایی را دریافت کرده باشید!!

۱۶ ـ دوست من ! وقتی هنوز نمی دانید آقای عبدلی از کدام دانشگاه نایل به اخذ مدرک افتخاری شده اند چه لزومی دارد به آن بپردازید؟! بهتر بود به آرشیو نشریات گیلان از جمله نقش قلم و گیله وا نگاهی بیندازید. آنها به شما می گفتند که آقای عبدلی از دانشگاه باکو در کشور جمهوری آذربایجان موفق به اخذ این مدرک شده اند.همین نوشته کوتاه تان خود نشانگر بی سوادی راهنمایان تان و بی اعتبار بودن منابع مورد استناد و اصلاً نوشته تان است. از طرفی آقای عبدلی گذشته از این که مورد احترام همه فعالان عرصه فرهنگی در تالش هستند هرگز در زمینه بحث استان تالش مورد اجماع نبوده اند. چرا که ایشان تا جایی که من می دانم فقط در یک جلسه مربوط به بحث استان تالش حضور داشتند و حتی از امضا کردن صورت جلسه آن جلسه هم امتناع می نمودند که با اصرار برخی از دوستان حاضر به امضای صورتجلسه شدند!

گذشته از آن اگر به یاد داشته باشید چندی پیش مطلبی هم در وبلاگ شان درج شد که برخلاف گفته ایشان ، همه از متن آن نوشته به مخالفت ایشان با طرح استان تالش بدان صورت که پیگیری می شد پی بردند! تا جایی که در پاسخ به نوشته شان مطالب مختلفی از طرف موافقان بحث استان شدن تالش در وبلاگ شان نوشته شد و این امر سبب شد که ایشان بعد از چند روز متن مورد نظر را از وبلاگ شان بردارند. اگر چه روزنامه گیلان امروز سرعاً نسخه ای از آن را در یکی از شماره های خود به چاپ رساند.

۱۷ـ من نمی دانم شما در کدام کتاب و نشریه خوانده اید که آستاراخان به جمهوری آذربایجان تعلق دارد؟! که نوشته اید الهام محمد اف نویسنده و فعال تبعیدی سیاسی در آلمان قصد جداسازی آن از جمهوری آذربایجان را داشت! از طرفی در ادامه نوشته اید دکتر هلال محمد اف متولد باکو است و او نیز قصد جدا ساختن عنبران و لنکران و آستاراخان را داشته است!! خواهشمندم خودتان به مطالب خود یک بار دیگر توجه و نگاه کنید. عنبران در ایران قرار دارد و لنکران در جمهوری آذربایجان و آستاراخان در روسیه! از طرفی او زاده باکو نیست و تا جایی که می دانم زاده زاده روستای تانگه رو tangaru در لنکران یا آستارای جمهوری آذربایجان است!! این گونه نوشته ها آیا در شأن یک خبرنگار که عنوان جهانی دارد و در وبلاگ خود می نویسد که از نویسنده های فلان روزنامه داخلی و بهمان روزنامه خارجی ست ، هست؟به راستی اگر خودت بدانی در نوشته یک خبرنگار تا این اندازه غلط وجود دارد آیا بازهم به نوشته هایش اعتماد می کنید؟ لطفاً به آنانی که این اطلاعات را در اختیارتان گذاشته اند بفرمایید اندکی مطالعه کنند!! وخودت نیز درباره تالش چنین کن تا در نوشته های بعدی تا این حد غلط ننویسی!!

۱۸ ـ همه مورخان نام میرمصطفی خان را میرمصطفی خان نوشته اند.این که ادعا کرده اید میر مصطفی خان نام مستعار او بوده است خواهشمندم این راز تاریخی را بازگشایی کنید و نام اصلی او را برای مورخان فاش کنید.

۱۹ ـ از « انتشار اسناد کمک های مالی دانشگاه بین المللی ریاض و سازمان جاسوسی آمریکا نهاد های امنیتی آذربایجان به گروه های جدایی طلب تالش» سخن به میان آورده اید و نوشته اید که این گروه ها « حتی از حذف فیزیکی مخالفان نیز دریغ نمی کنند.» براستی از کدام کمک ها و کدام گروه ها سخن گفته اید؟ کدام گروه است که در تالش تمایل به حذف مخالفان فیزیکی مخالفان خـود اقـدام می کنـد و حتـی به چنین چیـزی می اندیشد؟ آیا می دانی که معرفی نکردن این گروه ها برای خودت بار امنیتی خواهد داشت و در صورتی که مشکلی برای کسی پیش آید شما از جمله کسانی هستید که باید به معرفی این گروه ها بپردازید. از طرفی ما درخواست می کنیم که برای ما فاش کنید که سازمان سیا و نهادهای امنیتی جمهوری آذربایجان و دانشگاه ریاض به چه کسی و چه گروهی کمک مالی کرده است؟

۲۰ ـ نوشته اید « کتابهای موهن و پرسفسطه تالشی در ایران که با هماپیواهای بویینگ آمریکایی برای تدریس در ... گواهی براین مدعا نیست که

فعالیت های آزادانه تالش های جدایی طلب ، تهدیدی بر امنیت ملی وتمامیت ارضی ایران نیست؟» می خواهم برایم بنویسید از کجا می دانید که این کتابها با هواپیماهای آمریکایی حمل شده اند؟ و اصلاً چه کسی درخواست تدریس آ» ها را در ایران داشته است که شما این قدر برآشفته شده اید. گذشته از آن کدام تالش ادعای جدایی طلبی داشته است که شما تالش ها را جدایی طلب معرفی کرده اید؟ ما می گوییم تالش ها جدایی طلب نیستند. واگر تالشی ادعا کند که باید تالش از ایران جدا شود ، ما هم او را مخالف امنیت ملی ایران و تمامیت ارضی این سرزمین پاک می دانیم. لطف کنید و او را به ما یا به ادارات امنیتی کشورمان معرفی نمایید تا بیش از پیش مشکلی برای کشور ایجاد نشود.که اگر چنین کنید خدمت بزرگی به ایران و از جمله تالش ها کرده اید و از شما سپاسگزار خواهیم بود.

۲۱ ـ نوشته اید « آیا داشتن رادیوی ۲۴ ساعته طالشی ( حتی نمی دانید تالشی درست تر از طالشی است ) و برنامه روزانه تالشی زبان از سیمای مرکز گیلان نشانه نفوذ و تسلط جدایی طلب ها بر مراکز استراتژیک امنیتی ایران نیست؟ » دوست من! آیا منظور تان برنامه نیم ساعتـی تالشـی کـه « تالشون نه» نام دارد می باشد یا برنامه تالشی برای تالشان مقیم خارج از ایران که روزانه نیم ساعت پخش می شود؟ اگر برناه ۲۴ ساعته که نه حتی ۴ ساعته ای را می شناسید برای ما معرفی کنید تا روزانه بدان گوش بسپاریم.۲۰ ساعت باقی مانده را نمی خواهیم.از آن گذشته آیا شما برنامه های توهین آمیز صدا وسیما را که معمولاً در آن ها تالش ها دور از تمدن و فرهنگ و اهل دعوا و بیسواد و... معرفی می شوند ، را برنامه های روزانه سیمای مرکز گیلان می دانید که برای تالشان پخش می شوند؟سیمایی که حتی خبرنگاران گیلک زبان خود را به شهر ها و مناطق تالش نشین مثل اسالم و ماسوله و شاندرمن و ... که خود بارها دیده ام اعزام می کند تا بالاجبار مردم را به گیلکی گویی وادار کنند!! که نمونه اش را همین چند روز پیش هم شاهد بودم.

۲۲ ـ نوشته اید نشریه گیله وا به اتهام انتشار اسناد ارتباط تالش های جدایی طلب با سازمانهای زیرزمینی جاسوسی آمریکا و آسیای میانه که نشان از یک تبانی کثیف برای نابود کردن ایران و خاک پر مهرآن دارد ( نقل مضمون ) در یک دادگاه نابرابر محکوم شده است . اقای ضیابری عزیز ! از کدام دادگاه سخن می گویید؟ آیا منظورتان چاپ مطالبی ست که در نشریه تالش و به قلم این حقیر و در پاسخ به مطالب موهن و کاملاً غلط و غرض ورزانه مدیرمسئول گیله وا چاپ شد ، می باشد؟ لازم است به اطلاع برسانم که که من چند ماه پیش از چاپ آن مطالب ، ان ها را برای گیله وا ارسال کرده بودم تا به عنوان پاسخ به نوشته مدیر مسئول به چاپ برسد؛ ولی ایشان آن قدر شجاعت روزنامه نگاری نداشتند که صدای مخالف را به گوش دیگران برسانند. و حتی خود نیز تحمل شنیدن و خواندن آن را نداشت. در نتیجه از چاپ آن خودداری کردند و به قول شما در دادگاهی نابرابر یک تنه نزد قاضی رفت و مثل شما هر چه توهین و ناسزا بود بار مان کرد و فقط تنها لطفی که کرد نامی از ناموس و زنان مان نبرد و فحشی را نصیب آنان ننمود!!

۲۳ ـ آقای ضیابری عزیز ! به نظر می رسید شما مطالعات تان در مورد تالش و تالشان تا آن اندازه کم است که حتی از نام صحیح آن هایی که بدانها پرداخته اید هم بی اطلاع هستید. از طرفی، آنانی هم که به شما گفته اند و به قول شما دیکته کرده اند که چنین و چنان بنویس ، مثل همه نوشته های دیگرشان که معمولاً بر علیه ما تالشان به این اداره و آن اداره می نویسند، چنان از اوضاع بی خبرند که نام دکتر نوروزعلی محمد اف را نوروز محمدعلی اف و اِلمان قلی اف را آلمان قلی اف رسانده اند. نکته جالب تر این که تا حال هیچ کس و حتی خانواده این دوبازداشتی تالش زبان در جمهوری آذربایجان نمی دانند که آن ها در کجا زندانی اند ؛ ولی شما جلیل آباد را محل زندانی شدن شان ذکر کرده اید و بعد دیگران را متهم به ارتباط با سازمانهای جاسوسی و زیرزمینی آمریکا و آذربایجان و ... می کنید؟ ۲۴ـ ما هم مثل شما معتقدیم به این گروه های و گروهک ها می گوییم تا زمانی که رسانه های مستقلی در ایران هستند باید فکر جدایی تالش از ایران به گور ببرند. ما این که چرا دولت ایران در برابر فعالیت های تالشان برای تشکیل استان تالش نظر مثبت دارد را به قول شما جلب نظر دولت آمریکا برای گرفتن امتیاز در مسئله هسته ای نمی دانیم. بلکه بر این معتقدیم که دولت ایران به برحق بودن این خواسته تالشان واقف است و می داند که تالش ها از جمله اقوام ایرانی اند که که در همه زمان ها و مکان ها در برابر متجاوزان به خاک ایران ایستادگی کرده اند . چون دولتمردان ایران می دانند که تالش ها ایرانی اند وبه ایرانی بودن خود افتخار می کنند. آن ها می دانند که تالش ها خود را یکی از گل های زیبای نقش بسته بر قالی زیبای ایران زمین می دانند و ایرانی باقی خواهند ماند و هرگز در اندیشه جدا شدن از ایران نیستند.

۲۵ ـ دوستِ دوست داشتنی من ! از تو می خواهم بار دیگر به مطالب خود بنگری و بعد دوباره نوشته های من را بخوانی.خودت قضاوت کنی که چه نوشته ای.اگر چه من اگر می خواستم به نکات ریز تر نوشته ات هم بپردازم شاید بحث به سه برابر یا بیشتر از آن طول می کشید. من فقط آن چه را که هر تالشی می تواند برای نوشته ات ایراد بگیرد ، ذکر کرده ام. ولی این خواهش را هم دارم که پس از این چنین مکن! در عرصه ای که حتی نام ها و مکان ها را به درستی نمی دانی و نمی شناسی داخل نشو و در نوشته هایت بدان ها نپرداز!چه نام و عنوانی را با خود داری که احترام برانگیز است.حرمت آن را داشته باش و ننویس آن چه را که در یک نگاه سرانگشتی می توان تا این حد بر آن خرده گرفت. چه این امر ممکن است ـ و حتما ً ـ بر ذهنیت خوانندگان مطالبت در آینده اثر منفی خواهد گذاشت. نکته پایانی این که سعی نکن بی جهت همشهری ها و هم استانی ها و هموطنانت را جاسوس این کشور و برانداز و جدایی طلب معرفی که بار وجدانی این قضایا دردآور تر از بار قضایی آن است. چه اگر روزی تالشان قصد به دادگاه کشاندن شما را داشته باشند، ممکن است یا تبرئه شوید و یا محکومیتی شامل تان شود ؛ که همگی زودگذر هستند. ولی محکوم شدن در دادگاه درون و وجدان به اتهام دروغ نویسی و متهم کردن و توهین به دیگران زودگذر نیست. موفق باشی.

شهرام آزموده

منبع: ماهنامه تالش - شماره ۳۱