دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
بازیگران سرنوشت
حس غریبی از درونم به من ندا میدهد، اینمهمانی با قدیم باغچه «اقدسیه» متفاوت است،من از كودكی آموختهام پدرم هیچكاری را بدونانگیزه و یك هدف اساسی انجام نمیدهد. پدر بهاندازه تمام عمر اهالی این خانه ییلاقی و حتیبیشتر به اندازه همه آدمهایی كه اینجا روزگارخوشی را گذراندهاند، زندگی را به مثابه یكمیدان زورآزمایی میشناسد كه در آن بایدهمهچیز از جمله احساسات، ارتباطات و هدفهابرمبنای سود و منفعت باشد.
خوب میدانم پدرم این مراسم را فقط بهمناسبت فارغالتحصیلی من برپا نكرده است. اوطی روزهای گذشته به سرعت حتی دربارهمیهمانان این جشن اظهار نظر كرد، آن قدر سریعكه من و مامان و «پرند» را متعجب ساخت. وقتیمیهمانان از راه رسیدند من و پرند خواهر كوچكماز پشت پنجره اتاقمان سعی میكردیم، دنبالچهرههایی باشیم كه مطمئن بودیم، اصلا بهانه اینمراسم آنها هستند نه من...؟ با این حال پدر ما راجدا غافلگیر كرد. او مطابق معمول كاری كرد كه ماانگشت به دهان ماندیم. درست موقعی كه همهمیهمانان در حال نواختن آهنگ زیبا و جاودانه«تنها ماندم» كه از پیانوی پرند به گوشمانمیرسید، فرورفته بودند، پدر با یك خبر غریبحس تاثیر آن آهنگ را مثل جرقهای دروجودمان به شعلهای سوزان مبدل ساخت.
ما آماده میشدیم كه میهمانان را به طرف میزشام هدایت كنیم، حدود چهل، پنجاه نفری بودندبهجز آقاجان و مادرجان، پدربزرگ و مادربزرگمادری مان، «حاج آقا مفید» پدربزرگپدریمان، دو عمه و دو عمو و خانوادهشان چندنفر از دوستان خانوادگیمان نیز حضور داشتند والبته آقای «میرشبیری» شریك پدر در كارخانهپارچهبافی و خانوادهاش آقای شبیری با همسردومش كه لااقل ۲۵ سال كوچكتر از شبیری استبه میهمانی آمده بود، مادرم چشم دیدن جوان رانداشت البته اكثر خانمهای آن جمع چنین وضعیداشتند، به نظر پدر و بقیه آقایان اینها همهاشبخاطر وجود حس حسادت زنان نسبت به حضورهمسر دوم است و بس... عمه «مرضیه» كه لااقل۱۵ سالی از «رویا» زن آقای شبیری بزرگتر بود،هم از این كه چهار چشمی مراقب باشد تا مباداشوهرش آقا «فریبرز» با شبیری هم صحبت شوند.تنها كسی كه در آن جمع با رویا گرم میگرفت منبودم، حتی پرند چند باری زیر چشمی با نگاهیتیز و شرربار به من فهماند كه رفتارم دور از انتظاراست، با این حال به نظر من رویا گناهی نداشتآن طور كه از پدرم شنیدهام او ۱۵ سال بیشترنداشته كه به اصرار پدرش به عقد پسرعمهاشدرمیآید. اما وقتی جوانك معتاد و سارق از آبدرمیآید و همه دارایی همسرش را هم به پایمنقل میفروشد و زندگیشان از هم میپاشد وپدرش از غصه دق میكند و در نتیجه دختركمجبور میشود كه خودش با كار كردن گلیم خودرا از آب بیرون بكشد و از آنجایی كه دخترهنرمندی بوده است با یكی از فروشگاههای لباسو وسایل عروسی قرارداد بسته و متصدی طراحیو چیدن اتاق و سفره عقد میشود و اتفاقا سفرهعقد برادرزاده و بعد به پیشنهاد خود آقای شبیریسفره عقد دختر بزرگ او را نیز رویا برایشانطراحی و برپا میكند و خب... البته كسی چهمیدانست، این فقط یك نقشه بوده است زیراآقای شبیری پنجاه و هفت ساله، علیرغم وجودسه فرزند ۲۹، ۲۳ و ۱۴ ساله دلباخته دختریشده است كه با دختر خودش تنها شش، هفتسال بیشتر اختلاف سنی ندارد.
«مینو» دختر بزرگ شبیری همسن من است بااین حال سه سال پیش وقتی كه تنها ۲۰ سالداشت با پسر یكی از دوستان مشترك شبیری وپدرم ازدواج كرد و حالا یك پسر توپول و با نمكشش ماهه دارد. او برعكس دو برادر بزرگ وكوچكش ابدا شبیه به پدرش نیست، به نظرمیانهاش با رویا زن پدر جوانش نیز بد نیست چونهرچند وقت به محض آن كه فرصت دستمیداد با یكدیگر خوش و بشی میكردند و سعیمیكردند به سایرین هم بفهمانند كه در چشمخانواده شبیری رویا تازه وارد گوشت تلخ یاناخوشایند نیست، مخصوصا كه رویا علاقه وافریبه نوه خواندهاش سهیل كوچولو پسر مینو داشتو همان موقع ورودشان بعد از آن كه مینو در كنارهمسر پدرش نشست، رویا در كیف دستیاش را بازكرد و عروسك كوچك و قشنگی را به همراه چندقطعه شكلات خارجی برای سهیل به او تعارف كردو دل بچه را برای بغل كردن و بوسیدنش به دستآورد.
همه چیز برای صرف شام آماده بود، مادر بهمن اشاره كرد تا پدرم را از آماده بودن میز شاممطلع كنم بهمحض آن كه پدر شدم قبل از آن كهكلامی برزبان آورم او خود متوجه منظورم شد وسرش را به سرعت تكان داد و لحظهای بعد وقتیخواستم با رفتن به سمت رویا و مینو آنها را برایصرف شام دعوت كنم، پدر دستم را محكم دردست گرفت و رو به میهمانان كرده و گفت:
ـ خانمها، آقایان مایلم این خبر مسرت بخش رابه شما اعلام كنم، دلم مثل سیر و سركه میجوشیدانگار چیزی به من الهام شده باشد، حس میكردمپدر چیزی در ارتباط با من را میخواهد برایمدعوین بگوید.
ـ بله خانمها و آقایان... همانطور كه عرضكردم این خبر مسرور كننده درباره عزیز دلماننور چشممان، «پوپك» دختر بزرگمه، حتما شماخبر دارین این جشن در واقع بهخاطرفارغالتحصیلی پوپك جونه، ماشاا...فارغالتحصیل علوم آزمایشگاهی شده، اونم بارتبه عالی و خوب، البته آرزوی هر پدر و مادریهكه بچه هاشون موفق و خوشبخت باشن واونا رو،آدم توی لباس بخت ببینه.
تپش دلم هر لحظه شدت مییافت، وایخدای من؟
ـ و البته این شتری كه در خونه همه میخوابهخوبه بدونین آقای میرشبیری دوست و شریكقدیمی من، پوپك جون عزیزمون رو از من برایآقا پسر بزرگشون «مهیار» جان خواستگاری كردهالبته هنوز جواب رسمی رد و بدل نشده، منخواستم اینطوری فرصتی بهوجود بیارم تا دوخانواده بیشتر با هم آشنا بشن، آه... خب البتهچند دقیقه پیش به من اشاره كردن میز شام آمادهاست خواهش میكنم همگی بفرمائین شام،خواستم با اعلام این خبر نشاط برانگیز به بازشدنبیشتر اشتهای شما عزیزان كمك بهتری بكنم،بفرمائین خواهش میكنم...
زمزمهها و صداهای خنده البته در بینجوانترها و حتی یكی دو تا كف زدن از گوشهسالن پذیرایی به هوا برخاست، زبانم بند آمدهبود. جرات نداشتم حركت كرده یا عكسالعملیاز خودم بروز بدهم، حتی نتوانستم نگاهی بههمسر احتمالی یا پیشنهادیام بیندازم این مراسمعجیب به نوعی مرا به یاد قصههای باورنكردنیزنان میانسال و حتی كهنسالی از فامیل و اطرافیانانداخت كه در نوجوانی یا جوانی بدون آن كهشوهرشان را دیده و بشناسند میپسندیدند و بعدبلافاصله سرسفره عقد مینشستند و قبل از آن كهبفهمند اصلا یكدیگر را میخواهند یا نه،سرنوشتشان به یكدیگر گره میخورد...
واقعا مضحك است، چه كسی باور میكنه حالاو در این دوره و زمانه هنوز باشند خانوادههاییكه اینگونه، دخترشان را، مثل قراردادهایتجاری بدون در نظرگیری عواطف، احساسات وخواستهایش مبادله میكنند. هیچ یادم نیستچطور كنار میزشام رسیدم، او هم منگ است حتیدرست نمیدانست تمایلی به خوردن شام دارد یانه، بهرحال چند قاشق غذایی هم كه داخل ظرفریخت نخورد و درست مثل مرغ پروبال كنده تاپایان میهمانی به یك گوشه دنج پناه برد اما ازنگاههای پرسشگر میهمانان در امان نماند.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب رافائل گروسی حج انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت شورای نگهبان حجاب دولت سیزدهم حسین امیرعبداللهیان رسانه
تهران شهرداری تهران هواشناسی وزارت بهداشت قتل قوه قضاییه فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی شهرداری باران
ایران خودرو قیمت دلار قیمت طلا بانک مرکزی خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار قیمت مسکن حقوق بازنشستگان بورس
تئاتر محمدعلی علومی نمایشگاه کتاب تلویزیون سریال مهناز افشار دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما سینما صداوسیما مهاجرت
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه روسیه اوکراین طوفان الاقصی رفح طالبان
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران نساجی رئال مادرید بازی بارسلونا سپاهان جواد نکونام باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون گوگل باتری مایکروسافت اندروید اینستاگرام ناسا ماهواره
رژیم غذایی بیمه زیبایی ویتامین چای کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی