چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

به انگیزه ۲۱ فروردین روز هنر انقلاب اسلامی ویژگیهای «هنر» اسلامی


به انگیزه ۲۱ فروردین روز هنر انقلاب اسلامی ویژگیهای «هنر» اسلامی

» هنر » یکی از مؤثر ترین راهها برای انتقال فرهنگ, تمدّن و ارزش های والای انسانی به آحاد مختلف جامعه بشری است

» هنر » یکی از مؤثر ترین راهها برای انتقال فرهنگ، تمدّن و ارزش های والای انسانی به آحاد مختلف جامعه بشری است. بهره برداری صحیح از هنر نیز منوط به تمیز هنر صادق و کاذب از یکدیگر است. به این دلیل که همواره هنر از دستبرد طواغیت مهاجم و مستکبر در امان نمانده، تا جایی که در قاموس غربی آن سوغاتی جز ارائه شهوت و غضب به جوامع بشری ندارد.

بازگشت به اندیشه مترقّی عالمان زمان شناسی چون امام راحل (ره) که هنر را عبارت از دمیدن روح تعهد در انسانها می دانستند، ما را در رسیدن به نقطه عطف » هنر اسلامی » راهنمایی می کند.

آنچه در ادامه می آید، بیانات حکیمانه عالم نکته سنج و حکیم زمان شناس حضرت آیت الله جوادی آملی (مدظلّه) در تبیین شاخص های هنر صادق و کاذب است که به بهانه روز ( هنر اسلامی ) از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.

● اسلامی بودن مطلق » هنر صادق »

چون عنصر محوری کار شما بزرگواران فرهنگ و ارشاد است، ما باید به این چند نکته توجه کنیم؛ اوّل اینکه » هنر » اسلامی است؛ ما هنر غیر اسلامی نداریم، مگر هنر کاذب. اگر هنر هست و هنر صادق، لا و لابد اسلامی است؛ این مطلب اوّل. دوّم اینکه ما برای پیاده کردن هنر اسلامی محتاجیم به یک دانشکده یا دانشگاهی که مستقیماً زیر پوشش وزارت فرهنگ و ارشاد باشد که اساتید، محقّقان، پژوهشگران هنری تربیت کند.

امّا نکته اوّل که ما هنر غیر اسلامی نداریم؛ اگر هنر، هنر صادق است. برای اینکه قرآن کریم یک مثلث مبارکی را مهندسی کرده که اضلاع سه گانه این مثلث را معمار اساسی یعنی خدا به عهده دارد. ضلع اوّلش این است که: هر چه شیء است، أعم از معقول و متخیّل و موهوم و محسوس، أعم از ملک و ملکوت، اینها مفهوم خداست: الله خال ق کلّ ش یء(۱)؛ این یک اصل قرآنی است که هر چه شیء است، مخلوق خداست. ما چیزی نداریم که مخلوق خدا نباشد؛ خواه عالم، خواه انسان، خواه پیوند انسان و عالم؛ اینها امر وجودی است، امر عدمی نیست ! اگر امر وجودی است، مخلوق خداست؛ این اصل اوّل.

● عقل، چراغ راه برای شناسائی صراط حق

اصل دوّم عقل تجربی یا تجریدی است که عالم شناس است؛ حالا یا ملکوت را می شناسد، یا ملک را می شناسد، یا انسان را می شناسد، یا جماد را می شناسد، یا نبات را می شناسد، یا حیوان را می شناسد، یا سپهر شناس است، یا دریا شناس است. این عقل،چراغ است؛ عقل هیچ حکمی از خود ندارد، مثل اینکه این چراغ هیچ حکمی ندارد، فقط فضا را روشن می کند. روشن می کند که کجا در است، کجا دیوار و کجا پرده است و کجا میز و صندلی. عقل یک صراط منیری است که صراط الهی را می شناسد. صراط را خدا آفرید. این صراط و این چراغ را خدا در درون ما گذاشت تابا این نور افکن قوی عالم را ببینیم.

اسلامی بودن تمامی علوم و دانش ها، در صورت تحقیق و پژوهش در افعال الهی اصل سوّم خود مائیم که چراغ داریم! این چراغ در درون ماست،یعنی هر علمی؛ چه هنری، چه غیر هنری. یک وقت یک کسی گزارش تهیه می کند؛ او نه محقق است، نه عالم. او اصلاً فنّش، فن علمی نیست. این دارد اطلاعات می دهد؛ کی چی گفت، کی چی نگفت، امثال ذلک. اگر علم باشد؛ یعنی موضوع باشد، محمول باشد، نسبت باشد، ربط باشد، مبادی تصوّری داشته باشد، مبادی تصدیقی داشته باشد، قابل برهان باشد؛ این علم که موضوع دارد و محمول دارد، ربط دارد، در حقیقت این علم دارد کار خدا را تبیین می کند. خدا چنین کرد و خدا چنان کرد.

یک سپهر شناس، یک منجّم چه کار می کند ؟ می گوید: خدای سبحان با یک مشت دود، شمس و قمر درست کرد. اینطور نیست که آفتاب همیشه آفتاب بود! ماه همیشه ماه بود ! الآن برای ما شمس و قمر زیبایند، فرمود: ثمّ استوی ا لی السّماء و ه ی دخان (۲)، سپس: سوّاهنّ سبع سماوات (۳). این مجموعه که یک مشت گاز و دود بود؛ این دود را آفتاب کردیم، این دود را شمس کردیم. اگر کسی ۳ میلیارد سال عقب تر برود، می فهمد قرآن چه می گوید. ما که از راه رسیدیم، چهار تا تجربه داریم؛ خیال می کنیم که همین است ! او می گوید: اصلش دود بود، بعد هم بساطش را من جمع می کنم: ا ذا الشّمس کوّ رت (۴). اگر کسی بتواند۳ میلیاردسال عقب تر برود، می فهمد چگونه یک مشت گاز به صورت راه شیری در آمد، میلیاردها ستاره کوچک و بزرگ در می آید، این شب و روز شاکر است و ساجد است؛ چنین کسی دیگر بیراهه نمی رود!

● تجلّی غارت نظام تکوین توسط غرب در کتب دانشگاهی ما

الآن ما می گوئیم تفسیر، یک علم اسلامی است، چرا ؟ برای اینکه یک مفسّر قدم به قدم می گوید: خدا چنین گفت، خدا چنین گفت.آیا می شود تفسیر، اسلامی نباشد ؟ آنچه که الآن دانشگاههای ما دارد، وامدار کارهای غربند. آنها آمدند، این کتاب تکوین را مثله کردند. اوّلش را گرفتند، آخرش را گرفتند، وسطش را گرفتند، این تکوین را غارت کردند؛ سپس از آن، یک عصاره ای در آوردند، در کتاب ها نوشتند وگفتند: بشر اینچنین بود، زمین اینچنین بود، شمس اینچنین بود، اینچنین است، پیش بینی می شود در آینده نزدیک یا دور آنچنان بشود؛ همه اش بشود !اما کی کرد، برای چه کرد؛ همه اینها غارت شده است در نظام تکوین.

الآن اگر کسی (معاذ الله) بیاید قرآن را غارت بکند، کلمه (انزل) و (تنزیل) و (نزّل) و اینها را بر دارد، کلمه » الله » را بر دارد، نزل ب ه الرّوح الامین علی قلب ک(۵)را بر دارد؛ بعد بشود یک کتاب عربی که ادبیات خوبی دارد و قصه خوبی دارد؛ آن وقت می تواند بگوید: تفسیر مگر علم اسلامی است ؟ همه اش را غارت کردید، بردید؛ کی فرستاد، چه گفت، چه گرفت، اینها را گرفتید ! بعد قصّه های انبیاء درآن هست، قصّه طوفان نوح درآن هست، قصّه های هارون و نمرود و قارون و فرعون و اینها درآن هست؛ بله، بگویید کتاب قصّه، ادبیات خوبی است؛ درآن می توانید بگویید مگر تفسیر،علم اسلامی است ؟! چون شما آمدید، کلّش را غارت کردید !

قرآن کریم نظر تکوین را قدم به قدم تشریح می کند ومی فرماید:خدا زمین را چنین کرد، خدا زمان را چنین کرد، خدا آسمان را چنین کرد، خدا شمس و قمر را چنین کرد؛ خدا کرد، خدا کرد! اما غربیها آمدند، هو الاوّل را گرفتند، هو الآخ ر را گرفتند، خدا کرد را گرفتند، این تکوین را غارت کردند. یک مشت علوم تجربی، نه تجریدی؛ تجربی غارت شده را در کتاب ها نوشتند، ما آمدیم ترجمه کردیم، به یاد دانشگاه دادیم؛ بعددلمان می خواهد این دانشگاهی اهل نماز در بیاید، اصلاً این اسلامی نیست ! علم نیست.

بشری دانستن علوم، مصادره دیگر غرب نسبت به معارف و دانش ها غارت دیگر و مصادره دیگری که غرب کرده این است که آمده گفته این چراغ را خودم روشن کردم اما مگر تو یک الم یک نطفهً م ن منیّ یمنی(۶)، بعد از چند روز هم که دوران فرتوتی رسید می گوید: من آنچه خوانده ام همه از یاد من برفت، لا حدیث دوست که تکرار می کنم.اگر این چراغ مال توست، چرا نگه نداشتی ؟ یک کسی این چراغ را روشن کرده، ما آمدیم غارت کردیم؛ گفتیم مال ماست وبشری است. بشری است یعنی چه ؟ تو که:والله اخرجکم م ن بطون امّهات کم لا تعلمون ش یئاً (۷)؛ شمالاً جهل، جنوباً جهل، شرقاً جهل، غرباً جهل؛ چه مال شماست ؟ بشری است، بشری است یعنی چه ؟ یعنی این چراغ مال بشر است ؟! بشر که فقط کشف می کند، نه می سازد ! روابط هست واو کشف می کند. خود انسان هم که طبق بیان نورانی حضرت امیر اوّلش نطفه بود، بعدش هم جیفه است؛ این وسط ها حامل غضب است؛ فرمود: اوّله نطفه، آخ ره ج یفه(۸)؛ وقتی انسان مرد، اگر یک کسی نباشد زود این را دفنش بکند، اوّلین کسی که بینی اش را می گیرد، بستگان او هستند که بو نیاید ! اگر این است، دیگر نمی گویدمن کشف کردم.

پس ما با این مثلث سه گانه بد رفتار کردیم؛ معلوم را غارت کردیم، علم را غارت کردیم، عالم را غارت کردیم. امّا اگر عالم را سر جایش بنشانیم، بگوئیم من بنده خدایم؛ علم را سر جایش بگذاریم، بگوئیم: چراغ، الهی است، او به ما داد؛ معلوم را سر جایش بگذاریم، بگوئیم کار خداست؛ ما هم قدم به قدم بگوئیم: خدا چنین کرد، خدا چنین کرد؛ درآن صورت ما علم غیر اسلامی نخواهیم داشت ! بله، اگر سارقی بیاید، اموال منزل ما را غارت بکند، می گوید فرش من است ! چون او از جای دیگر آورده است.

● معنای هنر و سینمای اسلامی

نکته دوّم آن است که هنر وقتی اسلامی است که بتواند معقول را متخیّل و موهوم کند، بعد متخیّل و موهوم را محسوس می کند. غالب این هنرهای ما از بین راه شروع می شود. یعنی اینها خیال ها و وهم ها را حسّی می کنند. هنر در این نیست که انسان،متخیّل و موهوم را محسوس کند؛ هنر در آن است که اوج بگیرد، در اوج عروجش معقول را بفهمد، تنزّل بدهد به متخیّل، متخیّل را بدهد به محسوس؛ بشود »سینمای اسلامی »و« هنر اسلامی » ! گوشه ای از این کار در جریان فیلم حضرت یوسف آمده؛ آن سریال حضرت امام علی، در حد روضه خوانی ما روضه خوان هاست !! جنگ صفین را شرح کرده، این که علی نیست ! علی نهج البلاغه را باید در سلون ی قبل ان تفق دون ی(۹) جست وجو کرد ! این یک روضه خوانی سیّار است که به آن می گویند: تعزیه؛ حواستان جمع باشد !! این را نمی گویند » هنر اسلامی «، این را نمی گویند» سینمای اسلامی» ! این کار اداره فرهنگ نیست؛ این یک تعزیه مدرنی است. وقتی آدم محققانه حرف نزند، فقط روضه صفّین را منتقل بکند، می شود تعزیه!

در اثنای عرضم عرض کردم که شما یک دانشکده ای، یک دانشگاهی لازم دارید؛ چون آدم فاضل به این آسانی گیر نمی آید ! نه هر کسی آن استعداد را دارد که بشود محقق و استاد دانشگاه، نه زمان برای هر کسی حاضر است، نه زمین ! مستحضرید؛ کشوری می تواند روی پای خودش بایستد که توده مردم را خواص رهبری کنند، یک؛ خواص را اخص هدایت کنند، دو؛ و گرنه آن کشور ماندنی نیست !

فرصت طلبی ننگین عدّه ای در عهد هجوم تاتار به ایران، در بیان علامه شعرانی (ره) این کشور یک وقتی مورد غارت تاتار بود؛ دیگر از تاتار بدتر شما کی داشتید ؟! افاغنه آمدند، غارت کردند؛ امّا مثل آنها نبودند! تاتار آمدند، غارت کردند یعنی چه ؟ یعنی لا تبق ی و لا تذر(۱۰) ! یک جهنّمی بود. در همین ایران، در همان عصر تاتارمولوی بود از یک سو، آن حکیم بزرگوار؛ خواجه طوسی بود، آن مرام را درست می کند؛ حکماء و بزرگان دیگری هم بودند، یک عدّه فرصت طلب هم بودند. علامه شعرانی نقل می کند که: چون تاتار صورتشان بی مو بود، اینها ینت فون ل حائهم؛ این فرصت طلب ها صورتشان را نخ می کردند که به دستگاه نزدیک بشوند !! ما یک چنین ایرانی هم داشتیم. اینجا یک جان کندن می خواهد و فهم می خواهد و دین می خواهد که مملکت را حفظ بکند. تکان بخوری، همان هست ! اینها اجداد ما بودند! اینها صورت را نخ می کردند که مو در نیاید که شبیه آنها بشوند.فرصت طلب این جوری هم ما داریم؛ خواجه نصیر و مولوی دارند خون دل می خورند؛ چرا مولوی رفته ترکیه ؟او ایرانی است !و آدم سرمایه را اینجور از دست می دهد.

حالا هر هفتصد سال، هشتصد سال یک کسی باید مثل او در بیاید. اینجوری نیست که هر کسی مولوی در بیاید، خواجه نصیر در بیاید ! اگر جناب سعدی می گوید: سالها باید که مثلاً یک تکه سنگ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن؛ مگر هر دو سال و سه سال و چهار سال و پنج سال و صد سال بدخشان می تواند لعل درست کند، یا کوههای یمن می تواند عقیق درست کند ؟ قرن ها می خواهد؛ لعل گردد در بدخشان، در کوههای عقباء؛ یا عقیق اندر یمن. اینجا قرن ها می خواهد تا مولوی پیدا بشود، یا خواجه نصیر پیدا بشود.

استحکام و ثبات قدم، لازمه کار مسئولان برای ماندگاری و حیات ابد بنابراین شما اگر بخواهید روی پای خودتان بایستید؛ یک وقت است کاسب کارانه می خواهید کار بکنید، دراین صورت عمرتان را تلف کردید. چه آنهائی که در این جامه اند [ اشاره به لباس روحانیّت ]، چه آنهایی که در آن کسوتند؛ فرق نمی کند. کسی چه در حوزه، چه در دانشگاه بخواهد دنبال نخود سیاه باشد، عمر فروش است. امّا اگر کسی بخواهد سرمایه داشته باشد و بخواهد برای ابد زندگی کند، یک چیزی می خواهد تهیه کند؛ همین سه نکته ای که در آن بحث گفته شد؛ طب روحانی داشته باشد، معماری داشته باشد؛ با هنر، با اخلاق خوب برای ابد زندگی کند و بفهمد مرگ پوسیدن نیست، از پوست به در آمدن است؛او موفق می ماند! می گوید: من که ازپوست به در می آیم و ابدی می شوم،پس باید یک چیزی داشته باشم! بنابراین چاره ای جز این ندارید که روی پای خودتان بایستید، روی پای خودتان ایستادن به این مثلث،وابسته است؛ با توده مردم همین راههایی که فرمودید، عمل می کنید. با خواص بهتر از این، با اخص خیلی خیلی دقیق تر از این و بهتر از این باید عمل بکنید، اگر می خواهید بمانید، دانشکده ای داشته باشید، یا همایش هایی داشته باشید تاعده ای بتوانند سطح عالی را درک بکنند، آن وقت آن سطح عالی را به خیال و وهم بدهند، از خیال و وهم هم بدهند به حس.

شاخص های » سینمای اسلامی »

اینچنین نیست که ما نتوانیم سینمای دقیق، سینمای فلسفی، سینمای هنری داشته باشیم !برای اینکه آن معقول با هیچ ادبیاتی پیمان قوم و خویشی ندارد؛ نه با تازی، نه با فارسی ! آن معنای معقول را که مطلب عقلی است؛ آن را گاهی ترک ها می گویند، گاهی فارس ها می گویند، گاهی عرب ها می گویند، گاهی ایرانی می گوید، گاهی ع بری می گوید، گاهی س ریانی می گوید؛ ادبیات ساخته مردم است، آن معقول، قوم و خویشی با هیچ کدام ندارد ! همان طوری که می شود آن معنای معقول را با کلمات خاص اداء کرد؛ با افعال خاص، با هیآت خاص، با قیافه های خاص، با تصویرهای خاص هم می شود اداء کرد؛ منتها این سواد می خواهد ! ما چگونه آن مطلب عقلی را با یک خطبه نورانی حضرت امیر بیان کنیم، ادبیات عرب می خواهد، بله. امّا چگونه آن معنای معقول را با حرکات بیان بکنیم، آن کاملاً قابل امکان است. حرکات ما، تصویر ما، رفتار ما، گفتار ما.

و مستحضر باشید آن بازیگری که خدای ناکرده اهل نماز و روزه نیست،او گرفتار وهم و خیال است ! او به عقل نمی رسد تا بازی بتواند بکند. به تعبیر جناب سنائی یا دیگری:

- هنرمند ک ی زیر نادان نشیند

- نشسته است بالای سرطان جوزا

این حمل و ثور و جوزا، چیز درست می کنند؛ ( سرطان ) چند تا ستاره است که شبیه خرچنگ است. سرطان را هم که می گویند سرطان، برای اینکه (معاذ الله) باهر کسی که درگیر شد، نفوذ می کند. جوزا که بهره آن خوشه گندم است، بالای سرطان نشسته در آسمان.

- هنرمند ک ی زیر نادان نشیند

- نشسته است بالای سرطان جوزا

آسمان هم بروید، هنرمند بالاتر می نشیند ! بنابراین یک انسان هنرمند می تواند تغذیه کند جامعه را، راهش هم همین است و اگر راهش این است، به خواست خدا؛ شما کسانی را تربیت کنید که بتوانند آن معقول را متخیّل و موهوم، بعد محسوس بکنند و بدانند اگر هنر، هنر است و هنر صادق، غیر اسلامی نخواهد بود.

آیت الله جوادی آملی

بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی

(دامت برکاته) در دیدار با وزیر، معاونین

و جمعی از مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ قم ؛ ۱۷/ ۱۰/ ۱۳۸۸

(۱) زمر/ ۶۲

(۲) فصّلت/ ۱۱

(۳) بقره/ ۲۹

(۴) تکویر/ ۱

(۵) شعراء/ ۱۹۳ و ۱۹۴

(۶) قیامه/ ۳۷

(۷) نحل/ ۷۸

(۸) نهج البلاغه/ حکمت ۴۵۴

(۹) نهج البلاغه/ خ ۱۸۹ ـ( ع لم الوصی )

(۱۰) مدّثر/ ۲۸