نام من ماه است

نام من ماه است .ماهی که همه ی شما او را در اسمان می بینید . ولی گمان دارم که بازارم در شب گرمتر باشد چون زیبایی من در شب است . در روز نیز اگر چه به مانند لکه ی کوچکی در اسمان ظاهر می شوم …

نام من ماه است .ماهی که همه ی شما او را در اسمان می بینید . ولی گمان دارم که بازارم در شب گرمتر باشد چون زیبایی من در شب است . در روز نیز اگر چه به مانند لکه ی کوچکی در اسمان ظاهر می شوم اما باید از یاد نبرید که ان قرص زیبا ویا ان هلال زیبا یی که شما در شب می بینید همان لکه ی کوچک ویا قرص بی نور در روز است . من زیباییم را در شکستن دیده ام . اگر کمی در اسمان به من فکر کنید این را متوجه می شوید . چرا که هم در شب وهم در روز به صورت های مختلف شکسته می شوم تا زیبا بمانم . پس همان قرص زیبا و پر نوری را که همه ی شعرا و نویسندگان در باره اش چه به صورت شعر و یا نثر گفته اند درواقع همان ماهی است که به صورتهای مختلف شکسته شده تا توانسته چنین زیبا بماند و اگر این طور نبود کسی درباره ی زیبایی من نه می توانست شعر ی بگوید و نه می توانست چیزی بنویسد . البته این زیبایی را که شما می بینید مال من نیست .

زیبایی من از خورشید است . یعنی من نور خود را از خورشید می گیرم . ولی در عوض این نور را به شب می دهم و همان چشم شبی که درشب می گویند ان چشم شب منم . با سپیده نیز میانه ی خوبی دارم چونکه وقتی او بیدار می شود من یواش یواش به خواب می روم . وهمیشه سهم او را نزد خود نگه داشته ام چون دیدگان من از وجود اوست . البته بعضی هم از من گلایه دارند مثلا می گویند که ماه با این همه زیبایی نباید لکه داشته باشد منظورشان همان لکه هایی است که در شب در من پیداست ولی نمی دانند که همه ی موجودات عیب دارند وتنها بی عیب خداست ومن هم چون افریده ی خدا هستم پس خارج از دایره ی عیب نیستم . ویا می گویند که چرا خیلی وقت ها یا نیستی ویا ابرها چهره ی تو را می پوشانند . اما ازاین غافلنند که چرخش فلک بدست من نیست همان طور که بدست ابرها نیست .

ما باید در اسمان در زمانی که لازم هستیم باشیم ودر ان موقع که نیازی نیست باید استراحت کنیم . همان طور که خورشید در شب به استراحت می رود . همان طور که ابرها به استراحت می روند .همان طور که ستارگان به استراحت می روند ما نیز باید در زمان خود بیدار شویم و در زمان خود نیز به استراحت برویم وهمین نظم و ترتیب است که زیبایی خاص خود را به زندگی و حیا ت داده است . به راستی اگر این نظم و ترتیب نبود ایا کسی می توانست زندگی کند . ایا کسی می توانست هم کلام زمستان شود و یا رفیق پاییز ویا همنشین تابستان و یا هم شا نه ی بهار . بالاخره این ها را که من می گویم شاید خیلی ها باور نکنند ولی همه ی این ها تمام واقعیات من بود که برای شماگفتم شما نیز می توانید واقعیات خود را به همین شکل برای دوستان باز گو کنید .

عابدین پاپی