شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
مجله ویستا

مسئولیت حوزه های علمیّه در قبال مطالبات جدید چگونه است


مسئولیت حوزه های علمیّه در قبال مطالبات جدید چگونه است

حاکمیت و نظام هم برای راهگشایی های کلان و ارائه راهکارهای اجتهادیِ متناسب با شرایط و اقتضائات زمان و مکان, حوزه های علمیه و علمای دینی را مرجع خود می دانند و بخصوص مدیران و کارشناسانی که تعهد و دغدغه های دینی عمیق دارند, در پی شنیدن پاسخ های مناسب هستند

هر جا و هر گاه کاستی‌ها و مشکلات کلان جامعه مطرح می‌شود، بلافاصله مسئولیت روحانیت و رسالت حوزه‌های علمیه نیز مطرح شده، سوال می‌شود که آیا در این زمینه‌ها، حوزه‌ها و علماء وظایف خود را به درستی انجام داده‌اند یا نه؟

مثلاً هنگامی که بحث از فاصلهٔ نظام و ساختار اقتصادی ما با نظام اقتصاد اسلامی به میان می‌آید و یا وقتی سخن از وضعیت فرهنگی و اخلاقی جامعه و کاستی‌های آن مطرح می‌شود، این پرسش نیز تکرار می‌گردد که آیا حوزه‌های علمیه، نظام مطلوب اقتصادی و یا راهکارهای کلان اصلاح فرهنگی جامعه را تدوین و ارائه کرده‌اند یا نه؟ اگر نه، چرا؟ و اگر آری، پاسخ‌ها و راهکارها کجا ارائه شده و چرا اجرا و تحقق آن از دست اندرکاران خواسته نمی‌شود؟ اینجا است که زبان‌ها کُند می‌شود و توجیه منطقی و قانع کننده‌ای لازم می‌آید!

در اینجا بدون اینکه بخواهیم اصل پرسش را انکار یا نفی کنیم، برآنیم که اهمیت و پیچیدگی مسئله را تبیین کرده در ضمن اشارات و تذکراتی، کمکی به روشن شدن ابعاد و جنبه‌های مختلف مسئله بنمائیم.

بستر تاریخی و اجتماعی شکل‌گیری حوزه‌های علمیّه:

حوزه‌های علمیه و روحانیت شیعه از آغازِ شکل‌گیری، در شرایط مظلومیت و انزوای سیاسی و اجتماعی قرار داشت.(۱) این وضعیت، استمرار و ادامه وضعیتی بود که متأسفانه پس از رحلت نبی مکرم اسلام(ص) برای ائمه اهل بیت(ع) در جامعهٔ اسلامی پیش آمد. هجوم مخالفانِ فکری و اعتقادی و نیز حاکمیت‌های ستم پیشه و ضد تشیع، همواره روحانیت را در موضع دفاعی و به دور از صحنهٔ عینی تاثیرگذاری سیاسی قرار می‌داد. به جز زمان‌های محدودی در قرون سوم و چهارم هجری و تا پیش از تأسیس سلسلهٔ صفویه در ایران(۲) ـ در قرن دهم ـ هیچگاه روحانیت و حوزه‌های علمی شیعه مرجع مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی و پاسخ‌گویی به پرسش‌های کلانِ شیوه‌های ادارهٔ جامعه نبود. شأن و نقش سیاسی و اجتماعی روحانیت عمدتاً در موضع‌گیری در برابر نظام‌های حاکم و طرد و نفی آنان و پشتیبانی از حرکت‌های اصلاحی یا انقلابی ضد حاکمان تعریف می‌شد. از دوران صفویه تا مشروطه نیز اگر نقش و جایگاهی سیاسی و اجتماعی برای روحانیت دیده می‌شود، حداکثر در حد نظارتِ نیمه فعال و نیمه مؤثر بر رفتارهای کلانِ حاکمیت خلاصه می‌شد، نه در جایگاه مدیریت و رهبری جامعه.(۳)

بخصوص از آغاز شکل‌گیری دولت مدرن در ایران ـ که بگونه‌ای القایی و تقلیدی و با پشتوانهٔ سیاسی و فرهنگی قدرت‌های استعماری همراه بود ـ روحانیت از ایفای هر گونه نقش اجتماعی محصور و ممنوع شد و زیر شدیدترین فشارهای فرهنگی، سیاسی و امنیتی قرار گرفت.(۴)

طبعاً در همهٔ این دوران هزار ساله، همهٔ تلاش و مجاهدت حوزه‌های علمیه در ایفای نقش علمی و تربیتی آنان و تلاش برای حفظ منابع و آثار اسلامی مصروف می‌شد.

البته همین مجاهدت‌ها و تلاش‌ها می‌توانست فرهنگ، اندیشه و رفتار دینی را در حوزهٔ زندگی فردی و خانوادگی و برخی حوزه‌های محدود اجتماعی حفظ و تقویت کند و سنگر و عَلَم دیانت را در جامعه بر پا نگه دارد و نقش بی‌بدیلی در حفظ سنت و فرهنگ ملی و خودی جامعهٔ ما ایفا نماید. اما در عین حال ابعاد و احکام اجتماعی اسلام و بخصوص پاسخ‌گویی و تامین نیازهای عینی درعرصه‌های حقوقی، اقتصادی و سیاسی ضعیف یا متوقف ماند و جز در بخش‌ها و مقاطع محدود و توسط عالمانِ کم شماری که به این عرصه‌ها توجه می‌کردند، عنایتی به ابعاد اجتماعی اسلام نمی‌شد.(۵) به تدریج و با فشارها و توطئه‌های دشمنان حتی تز جدایی دین و سیاست در فرهنگ حوزه‌ها و روحانیت ریشه گرفت.(۶) شکل‌گیری جریان تقلیدی و مرعوب منور الفکری ـ که از دهه‌های قبل از مشروطیت آغاز شد ـ نیز به این روند کمک فراوانی کرد. این جریان، با پشت کردن به میراث و سنت فکری و اعتقادی و نگاه انفعالی و تسلیم گونه نسبت به غرب، به دین زدایی و دین ستیزی برخاست و با توجه به نفوذ مردمی روحانیت، همت خود را بر کاهش آن و بازکردن راهِ نفوذ و حضور بیگانگان قرارداد.(۷) غربت و مظلومیت حوزه‌ها و روحانیت در این دوران، داستان غم‌انگیزی است که ابعاد و عمق آن را از لابلای خاطرات و گزارش‌های تاریخی باید به دست آورد.(۸)

●رویکرد اجتماعی ـ سیاسی حوزه‌های علمیه:

علی‌رغم همهٔ شرایط نامناسب اجتماعی و گسترش روز افزون نفوذ فرهنگی و سیاسی قدرت‌های غربی، از سوی دیگر مجموعه‌ای از عوامل و زمینه‌های معنوی، تاریخی و اجتماعی، موجب توجه و رویکرد نیروهای فعال اجتماعی ـ بخصوص جوانان و دانشجویان ـ به سوی دیانت و روحانیت شد. این جریان که از دههٔ ۲۰ در کشور ما آغاز شد(۹) ـ یکی از نمودهای حضور و تجدید حیات اسلام در میان مسلمانان بود، که البته پیش از این و در جریان شکل‌گیری نهضت مشروطیت نیز در سطحی نازل‌تر و با پشتوانه و استحکام فکری کمترخود را در جامعهٔ ما نشان داده بود. این رویکرد همراه با رویکرد جدید اجتماعی و فکری‌ای بود که در میان حوزه‌های علمیه و روحانیت بتدریج شکل گرفت و منشأ آثار فکری و قلمی در عرصهٔ مباحث اجتماعی اسلام در جامعه و بخصوص برای نسل جوان گردید. توجه به مکاتب فلسفی و فکری جدید و نقد و چالش با آن، طرح مباحث اقتصادی اسلام، تبیین مباحث تربیتی، تاکید بر جامعیت، روزآمدی و اجتماعی بودن اسلام و تفسیر و معرفی اسلام به عنوان یک مکتب جامع و برتر، رویکرد تازه‌ای بود که به همت پیشتازان و تلاش عالمان برجسته و همکاری تحصیلکرده‌های متدین و متعهد دانشگاهی آغاز شد و بتدریج به شکل‌گیری روشنفکری اسلامی ـ به معنی درست و حقیقی آن ـ در برابر جریان روشنفکری وابسته، غرب‌زده و شرق‌زده انجامید و زمینه‌های خودآگاهی دینی عمیق و انقلاب فرهنگی ریشه‌داری را فراهم ساخت که پس از نزدیک چهل سال، به شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران منجر شد. این تلاش‌های علمی، فکری و اجتماعی چهل ساله، اما در حدی بود که اصل مبارز بودن، اجتماعی بودن و ایفای نقش برجستهٔ سیاسی را برای اسلام، در اذهان و افکار جامعه تثبیت و تحیکم نماید، و البته همین رویکرد و در همین حد، توانست جمود و تحریف ریشه‌داری را که دربارهٔ اسلام ـ و اساساً مقولهٔ دین ـ در افکار جامعه شکل گرفته بود، برزاید و تلقی جامعه را نسبت به دین تصحیح و اصلاح کند.

پی نوشت:

۱. گرچه از زمان پیامبر اکرم(ص) و در تمام دوران ائمه معصومین(ع) محافل و حوزه‌های حدیث و تفسیر و احکام و ... جریان داشت و همواره تقویت و گسترش می‌یافت، اما پایه‌گذاری رسمی حوزهٔ علمی و فقهی شیعه در جوار مرقد ملکوتی امیرالمؤمنین(ع)، از زمان مهاجرت شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی(ره) (متوفای ۴۶۰ هـ . ق) از بغداد به نجف اشرف آغاز شد و پس از آن در مراکز شیعه نشین عالم اسلام گسترش یافت و با پیدایش سلسلهٔ مستمر فقها، اصولیون و عالمان دیگر رشته‌های علوم اسلامی رشد و توسعه پیدا کرد. ر.ک: شهید استاد مطهری، آشنایی با علوم اسلامی (اصول فقه، فقه) قم، صدرا، ۱۳۵۸، صص ۶۴ ـ ۶۵.

۲. برای مطالعه بیشتر ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ ایران اسلامی، ج ۳ و ج ۴، تهران، ‌اندیشه معاصر.

۳. نمونهٔ آن را در مخالفت میرزای بزرگ شیرازی با قرارداد انحصار تنباکو ـ در سال‌های ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹ هـ . ق می‌توان ارائه کرد.

۴. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۱، قم، جامعهٔ مدرسین، ۱۳۶۱، ص ۱۱۷ به بعد و نیز: نیکی آر. کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمهٔ عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵، ص ۳۵۲ به بعد.

۵. استاد شهید مرتضی مطهری، حماسهٔ حسینی، ج ۱، قم، صدرا، ۱۳۷۷، ص ۲۱۶ به بعد. ایشان به تدریجی مسائل مربوط به جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر اشاره می‌کند.

۶. ر.ک: امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، صص ۸ تا ۲۵، و نیز منشور روحانیت، ص ۶.

۷. ر.ک: حمید پارسانیا، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ۱۳۷۷، ص ۲۴۱ به بعد، و نیز: سید یحیی یثربی، ماجرای غم‌انگیز روشنفکری در ایران، تهران، اندیشه معاصر، ۱۳۸۲، ص ۱۸۱.

۸. به عنوان نمونه و برای مطالعه بیشتر، ر.ک: جمعی از فضلا و علمای حوزهٔ علمیه قم، چشم و چراغ مرجعیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹.

۹. استاد شهید مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، قم، صدرا، ۱۳۷۵، ص ۴۴.

۱۰. ر.ک: منشور روحانیت، پیام ۳/۱۲/۶۷ امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۶، ص ۱۸.

۱۱. استاد شهید مرتضی مطهری(ره)، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد سالهٔ اخیر، قم، صدرا، ۱۳۷۵، ص ۹۷.

۱۲. ر.ک: دو جلد کتاب منتشر شده به عنوان «دیدگاه‌های مقام معظم رهبری دربارهٔ روحانیت و حوزه‌ها».

۱۳. از جمله ر.ک: سید یحیی یثربی، پیشین، پاورقی ص ۱۸۴.

۱۴. برخی پژوهش‌های منتشر شدهٔ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نیز مؤسسه پژوهشی و آموزشی امام خمینی(ره) در زمینه‌های حقوقی، اقتصادی، جامعه‌شناسی و ... نمونه‌ای از این موارد است.

۱۵. گزارشی که آقای احسان نراقی از گشت و گذار خود در قم ـ بعد از ۲۵ سال ـ در یکی از نشریات منتشر کرد، نمونه‌ای از این واقعیت است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.