سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

آسیب­ شناسی گردشگری رویدادهای فرهنگی


آسیب­ شناسی گردشگری رویدادهای فرهنگی

رویدادها می­توانند در دسته­هایی همچون رویدادهای ورزشی, دینی, فرهنگی, و بخش­بندی شوند بی­تردید گردشگری رویدادها, با توجه به تنوع و گستردگی رویدادهای گوناگون در ایران, دارای توانمندی­های بسیاری است

رویدادها می­توانند در دسته­هایی همچون رویدادهای ورزشی، دینی، فرهنگی، و... بخش­بندی شوند. بی­تردید گردشگری رویدادها، با توجه به تنوع و گستردگی رویدادهای گوناگون در ایران، دارای توانمندی­های بسیاری است. اگرچه گردشگری رویدادها می­تواند با جلب افکار عمومی و به­ویژه گردشگران، مایه توجه بیشتر به رویدادها و در نتیجه زنده ماندن آنها شود، اما از دیگرسو می­تواند به اصل رویدادها نیز آسیب برساند. نگارنده این نوشتار، با توجه به زمینه مطالعاتی خود، تنها به آسیب­شناسی رویدادهای فرهنگی می­پردازد.

پیش از ورود به بحث، لازم است به این نکته نیز اشاره شود که رویدادهای فرهنگی خود می­تواند دسته­های متنوعی را شامل شود که در اینجا، بیشتر تأکید ما بر رسوم و سنتهای فرهنگی است. بنابراین رویدادهای فرهنگی­ای همچون نمایشگاه­های سالیانه آثار هنری، جشنواره­های فیلم و تئاتر و موسیقی، و... را شامل نمی­شود.

بسیاری از رسوم ایرانی، یادگارهایی هستند به جای­مانده از دورانی دور و دراز که سینه به سینه و نسل به نسل پاسبانی شده­اند تا به امروز رسیده­اند. این رسوم در بیشتر موارد، نشانه­هایی از ادیان، ادبیات، موسیقی و دیگر عناصر فرهنگی گذشتگان را در خود دارند. بنابراین پاسداشت آنها، موزه­ای پویا از گذشته را فراروی ما قرار می­دهد. ضمن آنکه به خودباوری افراد بومی و برگزارکنندگان این رسوم نیز یاری می­رساند. همچنین از کارکرد تخلیه هیجانات و دردهای بومیان از خلال برگزاری این رسوم نیز نباید غافل بود (البته به فراخور نوع رسوم، این کارکرد می­تواند شدت و ضعف داشته باشد). بنابراین تا اینجا می­توان به گوشه­ای از اهمیت این موضوع پی برد. در بسیاری از موارد، همانگونه که در آغاز نوشتار نیز اشاره شد، توسعه گردشگری رویدادها می­تواند به زنده نگاهداشتن این رسوم یاری برساند. اما در برخی موارد نیز، حضور گردشگران در هنگام برگزاری این رسوم، باعث آسیب­رسانی به آنها می­شود. برای روشن شدن موضوع بد نیست نمونه­ای ذکر شود.

مراسم «برف­چال» که به رسم «مادرشاهی» نیز معروف است، همه ساله در دومین جمعه اردیبهشت ماه در روستای «آب اسک» از توابع بخش لاریجان شهرستان آمل در استان مازندران برگزار می­شود. در این مراسم، مردان روستا همگی از روستا خارج شده و به منطقه­ای کوهپایه­ای در اطراف روستا رفته، قالبهای برف را که هنوز باقی مانده­اند بر روی دوش خود گذاشته، تا پای یک چاله بزرگ می­آورند و آنها را در چاله می­ریزند تا ذخیره­ای باشد برای کم­آبی فصل گرما. در نبود مردان، زنان روستا دور هم گرد آمده، یک نفر را به عنوان شاه، یکی را وزیر، و برخی از دیگر افراد را به مناصب اداری و نظامی منصوب می­کنند. تا عصرهنگام که مردان باز می­گردند، قدرت و اختیار اداره روستا در دست زنان بوده و هیچ مردی حق ورود به روستا را ندارد. چنانچه مردی از این قاعده عدول کند، با تنبیه بدنی از سوی زنان روبرو خواهد شد. این رسم جالب که بیشتر کارکردهایش برای روزگاران گذشته بود، اکنون به شدت مورد توجه گردشگران و غیربومیان قرار گرفته است.

اما تنها این گردشگران نیستند که به این رسم علاقمندند. علاقه (و شاید تعصب) خود بومیان به این مراسم، بسیار فراتر از علاقه گردشگران است و در این راه، عموما با حضور گردشگران در این مراسم مخالف­اند؛ چه آنکه گردشگران با حضور خود در این مراسم، باعث اختلال در آن می­شوند. برای نمونه، زنان غیربومی با [سوء] استفاده از فضای زنانه این روستا در روز یادشده، با خودروهای لوکس به روستا آمده، صدای موسیقی­های غربی و «لس­آنجلسی»­شان را زیاد می­کنند، با آرایش و پوششی که کاملا با محیط سنتی و مذهبی روستا مخالفت دارد در محیط حاضر می­شوند و متأسفانه در بسیاری از موارد حتی به تذکرات و اعتراضات زنان بومی نیز توجهی نمی­کنند. اینگونه است که این رسم در سال گذشته(۱۳۸۹) یک هفته زودتر برگزار شد. یعنی بومیان اعلام کرده بودند که این رسم را در روز ۱۷ اردیبهشت برگزار خواهند کرد؛ اما در میان خودشان و پنهانی تفاهم کردند که در روز ۱۰ اردیبهشت برگزار شود. بدین ترتیب، گردشگران و غیربومیان علاقمند به این مراسم، نتوانستند بیننده آن باشند. امسال نیز ترفندی تازه به کار بسته، و مراسم را برخلاف سنت چندصدساله­شان، به جای روز جمعه، در روزهای میانی هفته برگزار کردند!

از سوی دیگر، گاهی اوقات بومیان و گردانندگان یک رسم و سنت، بنا به دلایلی که برای خود دارند، تمایلی به حضور گردشگران در این مراسم ندارند. به جز مثال پیشین، می­توان به مراسم اقلیتهای مذهبی کشور نیز اشاره کرد. برای نمونه، هم­میهنان زردشتی تمایلی به حضور گردشگران غیرزردشتی در هنگام اجرای برخی مراسم دینی و آیینی خود ندارند. برای نمونه، ترجیح می­دهند جشن تولد اشو زردشت را تنها در میان خودشان و بدون حضور افراد غیر بهدین برگزار نمایند. حال آنکه گردشگران مسلمان تلاش و اصرار دارند در این رسم آیینی نیز حضور یابند. چنانچه بتوان مسئولین و روحانیون زردشتی را برای حضور گردشگران در این آیین­ها متقاعد کرد و البته برای کنترل حضور گردشگران غیر زردشتی نیز تمهیدی اندیشید، که راهکار خوبی است. اما چنانچه نتوان این امور را به انجام رساند، بنابراین با اخلاق حرفه­ای گردشگری پایدار نیز همخوانی ندارد که به زور و بدون رضایت بانیان و گردانندگان یک رسم و آیین، به صرف اقناع حس لذت­طلبی و کنجکاوی، همچون سرباری اضافه خود را به ایشان تحمیل کرد.

تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، متأسفانه کم نیستند رسوم فرهنگی­ای که علیرغم مخالفت بومیان، به شدت از سوی گردشگران مورد تهدیداتی اینگونه قرار گرفته­اند. در این راستا به نظر می­آید مسئولین فرهنگی لازم است همکاری­های لازم را با گردانندگان و بانیان اصلی این رسوم به عمل آورند تا ضمن هماهنگی در برگزاری هرچه بهتر و باشکوه­تر این رسوم در مناطق مختلف، چنانچه توسعه گردشگری پایدار به این رسوم آسیبی وارد نمی­کند، با مدیریت لازم برای کنترل حضور گردشگران، مانع آسیب­زایی آنها به این رسوم گردند. و چنانچه امکان کنترل گردشگران وجود ندارد، با اعلام قبلی و بیان دلایل و مستندات کافی، مانع از حضور ایشان گردند. البته نگارنده بر این باور است که می­توان با برگزاری سخنرانی­های کوتاه توسط بومیان سخنور، و همچنین انتشار و توزیع بروشور و بیان مستندات و دلایل کافی درباره ضرورت احترام به این رسوم و عدم مداخله در برگزاری آنها، گردشگران را متقاعد به رعایت موازین لازم نمود.

امیر هاشمی مقدم