پنجشنبه, ۷ تیر, ۱۴۰۳ / 27 June, 2024
وحی, جهت دهنده عقل انسان اولیه و حامی عقل انسان مدرن
وحی ، جهت دهنده عقل انسان اولیه و حامی عقل انسان مدرن **
بشر اولیه که زیستی حیوانی داشت و در غارها زندگی می کرد ، تنها دغدغه اش نجات از شر حیوانات و احیانا افراد دیگر و همچنین بلایای طبیعی و از طرف دیگر ، تهیه مایحتاج خود جهت زنده ماندن بود و این باعث می شد که حتی فرصتی برای فکر کردن به چیزهای دیگر را نداشته باشد و چه بسا قوه عاقله او در مراحل نوزادی خود بود .
به مرور زمان و بعضا با اتفاقاتی که می افتاد ، متوجه شد که می تواند وسائل و ابزار مطمئن تری برای انجام فعالیت های خود و یا حتی دفاع خود بیابد . و این خود باعث شد که فکر خود را بکار گرفته و توسعه داده و در جهت تولید و استفاده بهتر از ابزار و یا بکارگیری روشهای بهتر انجام کارهایش ، تلاش نماید .
این مرحله ، او را وارد عصر مهارتهای مختلف فردی و سپس اجتماعی نمود ( عصر کشاورزی و یکجانشینی و روستانشینی) ، و او را به یک انسان ماهر تبدیل نمود .
او دیگر دغدغه ترس از حیوانات و یا بلایای طبیعی و یا احیانا همنوعان خود را نداشت . چرا که خانه ای داشت و ابزار دفاعی مطمئن تر و حامیانی از اطرافیان خود .
او دیگر دغدغه فقط شکار برای تغذیه خود و خانواده اش نداشت ، چرا که کشاورزی و شاید دامداری داشت .
او دیگر دغدغه آب و برکه خود نداشت ، چرا که یاد گرفته بود ، آب را ذخیره کند و برای کشاورزی و آشامیدن استفاده نماید .
....
و همه اینها ، یک آسایش نسبی برای او فراهم کرده بود و فرصت کافی برای تفکر در مورد چیزهای جدید به او داده بود .
در عرصه های فردی ؛
در تنهائیهایش ، از تغییرات جوی ، آب و هوایی ، شب و روز و ... می ترسید و هزاران سوال که علت این اتفاقات چیست ؟
مرگ ، او را می ترساند که چه بر سر من و یا بازمانده های من می آید ؟
جسم مرده ، او را می ترساند که او را چه شده است ؟ او که تا لحظاتی پیش همانند خودش سخن می گفت و آرزوها داشت !
او زمانی بدست حیوانات دیگر شکار می شد و شاید پیر شدن و مرگ طبیعی را تجربه نکرده بود ، ولی الآن ، این مراحل را نیز پشت سر می گذارد و میمیرد ! حال سوال برایش پیش می آید :
او که اکنون مرده است ، اصلا چرا بدنیا آمده بود ؟ و چرا نمی توان جلو مرگ را گرفت ؟
چه چیزی با او بود که اکنون نیست ؟ او غیر از این جسم مادی که مشهود است ، چه چیز دیگری داشته که الآن ندارد ؟
آن چیز الآن به کجا رفته است ؟
آیا به زندگی خود ادامه می دهد ؟ آیا ما را می بیند ؟ آیا در آسایش و آرامش است و یا ....
و هزاران سوال دیگر ، که ترس بشر را به سطحی بالاتر و به اموری فراتر از جسم و ماده سوق داده بود .
آرام آرام ، برای نجات خود از ترسهایش ، به چیزهای دست نایافتنی مختلفی که می توانست تصور و یا تجسم کند ، پناهنده شد .
به رعد و برق ، به خورشید و ماه ، به زلزله ها ، به حیوانات بزرگ ، به اشباح و نادیده ها و ...
به آنها جان داد ، برایشان قدرت ما فوق بشری قائل شد و برای نجات خود از خشم آنها ، به التماس و قربانی برای آنها پناه برد و کم کم شکل نیایش و دعا به آنها داد .
آنجا که خداوند می فرماید :
" وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ " ۱
" به جای خدا چیزهایی را میپرستند که نه به آنان زیان میرساند و نه به آنان سود میدهد ."
ولی اینها نیز مشکل او را حل نمی کرد .
اینکه ، من برای چه بدنیا آمده ام ؟ اگر قرار است بمیرم ، چرا بدنیا آمدم ؟ و اگر هدفی بوده ، آن چیست ؟ چه کسی در خلقت من موثر بوده و آن هدف را برای خلق من در نظر داشته است ؟
و در راستای آن هدف ، چه انتظاری از من داشته و دارد ؟
و این ، او را بر آن داشت که برای خلقت خود و جهان پیرامونی خود به چیزهایی فراتر از خورشید و ماه و رعد و برق و .. فکر کند .
حال ؛
او کیست ؟
کجاست ؟
چگونه است ؟
چه قدرتهایی دارد ؟
چگونه می توان با او رابطه برقرار کرد ؟
چگونه می توان به او نزدیک شد ؟
از ما چه می خواهد تا همان کنیم ؟
آیا پس از مرگ جسمانی ، روح ما را به جایی دیگر و برای شلاق و یا انتقام می برد ؟
آنجا کجاست ؟
ما چه کنیم که به انتقامش دچار نگردیم ؟
و یا شاید مهربان است و بخشنده ؟
این سوالها و سوالهای دیگر ، او را به جایی نمی برد ؛ او وارد دنیای تعقل شده بود و به انسانی خرد ورز تبدیل گشته بود .
آنجا که خداوند این دوران را اینگونه بیان می دارد :
" و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین ۲
" در حقیقتشما را خلق کردیم سپس به صورتگری شما پرداختیم و سپس به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که از سجدهکنندگان نبود . "
اما همه چیز و همه سوالهایش ، نتیجه ای جز عمیق تر شدن تحیر و سرگردانی او نداشت !!
او وارد دوران تحیر و سرگردانی شده بود و بدنبال اصل و هویت و انتهای راه خود می گشت . ۳
و اما در عرصه های اجتماعی ؛
اگر به او ظلم می شد و حقی از او پایمال می شد و کاری نمی توانست بکند و توسط زورمندان ، از بسیار خوبیها و خوشیها محروم می شد ، کجا و کی جبران می شود ؟
اگر برای احقاق حق خود و یا نجات جان خانواده و یا دفاع از جامعه خود ، جان خود را از دست بدهد ، کجا و کی جبران می شود و پاداش می گیرد ؟
و اصلا ، آیا کسی ناظر اعمال و رفتار او و جامعه هست ، تا جبران ایثار و تلاشهایش را بکند ؟
و آیا او از ما ، اعمال و رفتارهایی خاص را خواسته که انجام دهیم و یا از رفتارهایی کناره بگیریم ، ( اخلاق ) ، که روزی به محاکمه مان بکشد ؟ و آیا راهی برای جبران اشتباهاتمان هست که به قهر او دچار نشویم ؟ و اصلا ، آیا او قهار و انتقامجو است و یا مهربان و بخشنده ؟
و همه این سوالات نیز ، او را در مشکل بزرگ تحیر و سرگردانی ، عمیق تر کرده بود .
شاید افرادی پیدا شده بودند که از دیگران باهوشتر بودند و برای آنها خدایانی خاص و دست نایافتنی با قدرتهایی عجیب و غریب و هر لحظه آماده انتقام ، مجسم و متصور کرده بودند و برای رهایی آنها از چنگال آن خدایان ، کم کم خود را واسطه و یا فرستاده آنها ، معرفی کرده و قواعد و روشهایی را خلق کرده بودند ، در جهت تامین منافع شخصی خود ،
آنجا که خداوند می فرماید :
" یا ایها الذین امنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله " ۴
" " ای کسانی که ایمان آوردهاید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان ، اموال مردم را بباطل میخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمیدارند! "
و یا عیسی ابن مریم می فرماید :
" ای علمای دین که بر مسند موسی نشسته اید . شما خود را به مردم ، پارسا نشان می دهید ، اما در باطن ، مملو از ریاکاری و شرارتید . وای برشما ای علمای ریاکار دین ! شما برای پیامبران ، مقبره می سازید . ای ماران ! چگونه از مجازات جهنم خواهید گریخت ؟ " ۵
و اما بشر به جایی نمی رسید و راه به جایی نمی برد ، جز آنکه یا در تحیر و سرگردانی خود عمیق تر می شد و یا برای نجات خود از دست آن مدعیان ، به همه چیز به دیده شک می نگریست و بعضا حتی به عناد یا انکار خدای موجود .
آنجا که می فرمایند :
" هل أتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا " ۶
" آیا روزگارانی بر بشر نگذشت که چیز قابل توجهی برای گفتن و ضبط کردن ندارد ؟ "
و این لحظه ابتدای دوران آموزش پذیری بشر بود ، که به مدرسه و معلم نیازمند شد تا اندیشه معنوی او را هدایت کند .
اینجا بود که خداوند ، عقل بشر را بالغ یافت و بر اساس " قاعده لطف " خود ، او را آماده و مستحق دریافت هدایت و رهنمونی به حقیقت مکنون هستی دید .
به سرگردانی بیشتر او و یا سو استفاده ای که مدعیان دروغین از جایگاه خدایی او می کردند ، راضی نبود و اینچنین بود که تصمصم به هدایت و پالایش اندیشه او از خرافات ، کوته نگریها ، نافهمیها و پاسخ به انبوه سوالهایش گرفت ، که بتواند راه خود را ار آن همه سنگلاخ و پر پیچ و خم افکار و باورهای عجیب و بی معنا ، پیدا نماید و عقل خود را برای پیشبرد زندگی بهتر و اخلاقی تر ، بکار گیرد .
از بین آنها ، آدم را برگزید ،
آنجا که حضرت حق می فرمایند :
" ان الله اصطفی آدم و ... علی العالمین " ۷
" خداوند آدم را ...... انتخاب نمود . "
و پاسخ سوالهایش را داد ،
آنجا که می فرمایند :
" علم ادم الاسما کلها " ۸
" سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. "
و بعنوان اولین انسان موحد ، برای تبیین هستی و جایگاه انسان در آن ، به میان آنها فرستاد.
آنجا که می فرماید :
" قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون " ۹
" گفتیم : همگی از آن ، فرود آیید ! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند ."
و تنها از او ، دعوت مردمان به ایمان موحدانه را خواستار شد ،
آنجا که می فرمایند :
" و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون " ۱۰
" ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که: «معبودی جز من نیست؛ پس تنها مرا پرستش کنید.» "
و البته سیطره ای برای اجبار آنها به این ایمان ، برای او قائل نشد ،
آنجا که می فرماید :
" قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین " ۱۱
" بگو : این راه من است که من و هر کس که پیرو من است با بصیرت و بینایی به سوی خدا دعوت میکنیم و خدا منزه است و من از مشرکان نیستم "
و این بود که بشر وارد دوران جدیدی به نام " دوران وحی " شد که به حقیقت جهان هستی دست یافته بود ، حقیقتی که هرگز به تنهایی ، با تفکر و تعقل خود به آن دست پیدا نمی کرد .
و البته ، شاید روزی به خدای خالق هستی پی می برد ولی اینکه :
او چگونه است ؟
چه رابطه ای با جهان هستی دارد ؟
آیا با واسطه امر را مدیزیت می کند و یا بدون واسطه ؟
آیا چه هدفی از خلقت جهان هستی و انسان داشته و دارد ؟
برای رسیدن به آن هدف ، چه انتظاری از او دارد ؟
کی و کجا می تواند بفهمد که به آن هدف رسیده است یا نه ؟
با مرگ ، این مسیر خاتمه میابد و یا به شکلی دیگر تداوم دارد ؟
آیا او با بندگانش رابطه ای دو سویه دارد و مهربانانه و یا قهری است و منتقمانه ؟
آیا برای اعلام انتظارات خوذ از بشر و یا اعلام نحوه برخوردش با عکس العمل بشر به انتطارات او ، چه راهی را در پیش گرفته و یا می گیرد ؟
آیا فردی از جنس خود بشر را بر می گزیند و بسویش می فرستد و یا رهایش می کند و هرکس از راهی و از گمان خود به آن می رسد؟ که قهرا به چیزی جز ابداع مکاتب جدید و سرگردانی بیشتر منجرنخواهد شد .!
آنجا که می فرماید :
" وَ قَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیَا وَ مَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ " ۱۲
" گفتند غیر از زندگانی دنیای ما [چیز دیگری] نیست میمیریم و زنده میشویم و ما را جز طبیعت هلاک نمیکند و[لی] به این [مطلب] هیچ دانشی ندارند [و] جز [طریق] گمان نمیسپرند ."
و دیگر آنکه ، آیا او جهان هستی را خلق کرده و به استراحت پرداخته و همه چیز بر پای خود به پیش می رود ؟
.... "
آنجا که خداوند مردود می دارد :
" کل یوم هو فی شأن " ۱۳
" خداوند تعالی هر زمانی در آفرینش جدیدی است و هر زمانی طرحی نو در میاندازد . "
و همه این سوالهاست که عاقلانه می نماید که بدانیم :
خداوند با جهان هستی رابطه عینیت و اتحاد داشته و این جهان ، جلوه ای از حضور اوست که اینسان رخ نموده است .
و هدایت وحیانی او ، برای گذر بشر از وادی تحیر و سرگردانی به وادی حقیقت بود و نجات عقل او از بیراهه های بی ابتدا و انتها یی است که به آنها گرفتار آمده بود و رهنمونی آن به گزاره ها ، مفاهیم و موضوعاتی است که بشر امروز مدعی است خود به آنها رسیده است ، از قبیل : خدای خالق واحد ، خدای ناظر و حاکم ، خدای حکیم ، خدای اخلاقی و عادل و ... ،
آنجا که امام علی ( ع ) می فرماید :
" و اصطفی سبحانه من ولده انبیاء ..... یثیروا لهم دفائن العقول " ۱۴
" خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانی برگزید ....تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگیزاند . "
و در حقیقت ، اندیشه معنوی بشر امروز که در سرتاسر جهان ساری و جاری است و اگر چه در ظاهر متفاوت بنظر می رسند ولی در باطن به یک امر مشترک می رسند ، از سرچشمه همان هدایت وحیانی نشئت گرفته و همچون یک رودخانه عظیم در عالم هستی به راه افتاده و پیش می رود .
آنجا که مرحوم آیه الله منتظری می فرماید :
اصولا عنوان و لفظ "شرع و شریعت" به معنای نهر یا راهی است که از یک رودخانه بزرگتر یا بزرگ راهی ، جدا میشود، به گونه ای که مناطقی خاص از آن بهره مند میشوند; و در اصطلاح ، نهر و راهی است که از بزرگراه یا رودخانه عظیم دین خدا سرچشمه میگیرد، و لذا در قرآن کریم آمده است : " لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا - سوره مائده (۵)، آیه ۴۸ "
"برای هر قوم از شما انسانها یک شریعت و راه قرار دادیم ."
و البته هدایت خداوند از جنس دو مقوله مختلف که یکی اصل و دیگری فرع بر اولیست می باشد :
یکی ؛ مقوله هدایت اندیشه معنوی بشر و پاسخ به سوالهای اوست ، که دین را معرفی می کند و راه ارتباط خالق و مخلوق و نحوه رسیدن به مطلوب خداوند را بیان میکند ،
آنجا که حضرت حق می فرمایند :
" ان الذین امنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من امن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون " ۱۵
" کسانی که ( به پیامبر اسلام ) ایمان آوردهاند ، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان ، هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هیچگونه ترس و اندوهی برای آنها نیست ."
و دیگری ؛ مقوله هدایت و کمک به ساماندهی رفتارهای فردی و اجتماعی بشر در جهت زیست مومنانه اخلاقی ، که شریعت را معرفی می کند ،
آنجا که خداوند می فرماید :
" شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ... " ۱۶
" آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی .. "
و در این مقوله دوم ، که عمدتا مصداقهای رفتار اخلاق مدار و یا روش های اجرا و تثبیت آنهاست ، خداوند گام به گام با بشر پیش می آید و با عقل او مدارا کرده و همراه می گردد ، تا آنجا که او را در مقامی از فهم و بلوغ عقلی میابد که خود می تواند جامعه را بر اساس آموزه ها و انتظارات خداوند از او ، در جهت برقراری عدالت اجتماعی و اخلاق پایه ریزی کند ،
آنجا که خداوند می فرماید :
" لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز " ۱۷
" ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (جهت شناسایی حقّ از باطل و وضع قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم خود قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است! "
و آنجا بود که خاتمیت شریعت وحیانی را اعلام کرد ،
آنجا که خداوند می فرماید :
" الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا " ۱۸
" امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم "
و دیگر ، فرستاده مستقیمی را لازم به ارسال نمیابد و هدایت باطنی خود به نام عقل را که در وجود بشر به ودیعت گذاشته بعنوان مکیال و معیار برداشت او از آموزه های وحیانی در راستای کمک به معنوی و اخلاقی تر کردن جامعه خود کافی می داند .
آنجا که امام موسی بن جعفر (ع) می فرماید :
" یا هشامُ! إنَّ لله علیالنّاس حجّتین، حجّةً ظاهرةً و حجّةً باطنةً؛ فامّا الظّاهرةُ فالرّسلُ و الأنبیاءُ و الائمةُ: و أمَّا الباطِنةُ، فَالعقولُ . " ۱۹
" ای هشام خدای را بر مردم دو حجّت و راهنماست. حجتی آشکار و حجتی پنهان؛ حجّت آشکار الهی رسولان، انبیا و ائمه هستند، و حجّت پنهان عقلهاست . "
و یا آنجا که امام هادی در پاسخ ابن سکیت که پرسید :
ما الحجه علی الخلق الیوم ؟ امروز حجت خدا بر خلق چیست ؟
فرمود :
العقل ، یعرف به الصادق علی الله فلیصدقه و الکاذب علی الله فلیکذبه ۲۰
عقل است ، همان که بوسیله آن راستگو را میشناسد و تصدیقش میکند و دورغگو را میشناسد و تکذیبش مینماید.
و این لحظه ، زمان فارغ التحصیلی بشر و شروع دوران تحقیق و توسعه او به کمک اندوخته های پیشین ، در ادامه مسیر حیات کمال معنوی خود بود .
و قطعا آگاهی های معنوی بشر امروز ، مرهون حضور چند هزار ساله رسولان الهی در جامعه بشری دیروز است .
محمد صالحی
زیرنویسها :
۱- یونس آیه ۱۸
۲- اعراف ، آیه ۱۱ (درآیه ، پس از بیان خلقت از خاک ، می گوید " سپس مدتی گذشت " ، و این خود دلیل فاصله زمانی بین خلقت از مرحله خاک تا مرحله انتخاب آدم و تعلیم او بعنوان اولین پیامبر می باشد . همانطور که مشاهده می شود ، این فاصله را با دوبار کلمه " ثم " که افاده دوره زمانی در کلام عرب دارد ، بیان می کند .
۳- مولوی :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
۴- سوره توبه - آیه ۳۴
۵- انجیل متی ، فصل ۲۳ ، آیه های ۲ و ۲۸ و ۲۹ و ۳۳
۶- سوره انسان ( دهر ) – آیه ۱ – تفسیر مجمع البیان
۷- سوره ال عمران – آیه ۳۳
۸- سوره بقره – آیه ۳۱
۹- سوره بقره – آیه ۳۸
۱۰- سوره انبیا ، آیه ۲۵
۱۱- سوره یوسف ، آیه ۱۰۸
۱۲- جاثیه ، آیه ۲۴
مولوی : همچنین هر یک به جزوی که رسید فهم آن میکرد هر جا میشنید
از نظرگه گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد این الف
چشم حس همچون کف دستست و بس
نیست کف را بر همهء او دسترس
۱۳- رحمن ، ۲۹
۱۴- نهج البلاغه – خطبه ۱
۱۵- سوره بقره - آیه ۶۲
۱۶- سوره شوری ، آیه ۱۳
۱۷- سوره حدید، آیه ۲۵
۱۸- سوره مائده ، آیه ۳
۱۹- اصول کافی جلد ۱ صفحه: ۲۸ روایة: ۲۰
۲۰- کافی، ج ۱، ص ۱۶
** آیات و احادیث مورد استفاده در متن مقاله ، نه برای دلیل مطلب که صرفا بعنوان تاییدی بر آن می باشد .
تحقیق : محمد صالحی – ۲۷ / ۴/ ۹۱ مصادف با شب قدر
http://mahsan.parsiblog.com
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم قالیباف ایران پزشکیان علیرضا زاکانی مناظره انتخاباتی مناظره
سیل تهران فضای مجازی قوه قضاییه سوادکوه قتل شهدای خدمت سازمان هواشناسی شهرداری تهران آتش سوزی آلودگی هوا وزارت بهداشت
نهضت ملی مسکن دولت سیزدهم مسکن حقوق بازنشستگان قیمت دلار بازنشستگان قیمت طلا قیمت خودرو قیمت سکه بانک مرکزی ایران خودرو خودرو
سینمای ایران سریال پایتخت تلویزیون رسانه ملی دفاع مقدس سینما تئاتر حج فیلم شهید موسیقی
دانش بنیان فضا
رژیم صهیونیستی روسیه آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه اوکراین لبنان ترکیه اتحادیه اروپا حزب الله لبنان حماس
پرسپولیس فوتبال یورو 2024 استقلال باشگاه پرسپولیس لیگ برتر خوان کارلوس گاریدو جواد نکونام باشگاه استقلال جام ملت های اروپا لیگ برتر ایران علیرضا بیرانوند
نمایشگاه الکامپ هوش مصنوعی عیسی زارع پور فناوری وزیر ارتباطات سامسونگ ایلان ماسک اپل ناسا ماه
کبد چرب دیابت رژیم غذایی سرطان سلامت روده ویتامین سنگ کلیه مغز