پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

کامپیوتر و سرعت


کامپیوتر و سرعت

یکی از مشهورات زمانه, مطلوبیت سرعت است و کامپیوترها از این جهت که بر سرعت کارها می افزایند, ستوده می شوند, اما آیا واقعاً سرعت تا چه حد برای جامعه و عموم مردم مفید است

یکی از مشهورات زمانه، مطلوبیت سرعت است و کامپیوترها از این جهت که بر سرعت کارها می‌افزایند، ستوده می‌شوند، اما آیا واقعاً سرعت تا چه حد برای جامعه و عموم مردم مفید است؟ چقدر برای شرکت‌ها و مؤسسات بزرگی که در پی بلعیدن جهان هستند، سودمند است؟ تحقیقات بیانگر آن است که شتاب گرفتن زندگی، آثار روحی و روانی نامطلوبی بر جامعه می‌گذارد و تنها مؤسسات عظیم از این شتاب سود سرشاری می‌برند.

در سال‌های اخیر، در برابر این عقیده که بزرگتر لزوماً بهتر است، ایستادگی شده است. افرادی مانند ”لیپولد کوهر“ و ”ای. اف. شوماخر“ و همچنین جنبش‌های مانند ”گرینز“ و ”بیوریجنالیسم“ درباره این موضوع که اندازه‌ها و معیارهای محض اقتصاد و تکنولوژی کشورهای مدرن، مشکلات ساختاری غیرقابل حلی را به‌وجود می‌آورند و منجر به یگانگی میان مردم، دشمنی میان کشورها و تخریب طبیعت می‌شوند،اظهارنظر کرده‌اند. آنچه مطرح است این است که اگر کوچکتر زیباتر است، (همانگونه که اکثریت موافق هستند)، کندتر و آهسته‌تر چه‌طور؟ تنها اندکی از مردم معتقد هستند سرعت یکی از ابعاد مهم اندازه‌گیری است.

بزرگترین مؤسسات و سازمان‌های جهان امروز - ارتش، شرکت‌‌ها، دولت‌ها، بانک‌ها - تنها زمانی می‌توانند بزرگ و از نظر جهانی وسیع باشند که قادر باشند به سرعت از داده‌های عظیم و پیچیده‌ای که در بین شعبات گوناگون آنها در جریان است، آگاهی داشته باشند. کامپیوترها، همراه با ارتباط دوربرد ماهواره‌ای، موفق شده‌اند محدودیت‌های قدیمی در ارتباط با اندازه را از بین ببرند. امروز یک مؤسسه می‌تواند خود را فراتر از مرزها گترش داده و تمامی جهان را احاطه کند. مرزهای بین‌المللی از بین رفته‌اند. در حالی که کامپیوترها به دایره اطلاعات، سرعت بشخیده و از نظر جغرافیائی مؤسسات بزرگ را گسترش داده‌اند.

انسان‌ها بر اینکه بتوانند خود را با این گستردگی و سرعت تطبیق دهند، مجبور شده‌اند که سریع‌تر حرکت کنند و در حالی که مؤسسات، حجم فعالیت‌های اقتصادی را سرعت بخشیده‌اند (نقشه‌برداری ماهواره‌ای از منابع، دسترسی و وارد شدن به محل‌های بکر و دست‌نخورده، حرکت سریع سرمایه‌ها، توسعه سرمایه‌های زیربنائی) چهره کره‌زمینی بسیار سریع‌تر از هر زمان دیگری دچار تغییر و تحول شده است.

فعالیت‌های شرکت‌ها سرعت می‌گیرد، تأثیرات بر روی کره زمین شتاب بیشتری به خود می‌گیرد و فعالیت‌های انسان‌ها نیز همین‌طور؛ آیا این روند مثبت است؟

در اجتماع ما، سرعت چنان ستوده شده است که گوئی به خودی خود، نوعی حسن و مزیت است و امروز سرعت اطلاعات، با میزان بی‌سابقه‌ای از اطلاعات، ما را در خود غرق کرده است؛ در حالی که بیشتر این اطلاعات در مرحله عمل بی‌فایده هستند. نتیجه واقعی این تحول، افزایش تنش‌های روانی و اضطراب در انسان‌ها است، به‌خصوص زمانی‌که ما سعی می‌کنیم خود را با جریان در حال رشد اطلاعات هماهنگ کنیم.

سیستم‌های عصبی، سرعت را بیشتر از قوه ادراکی، تجربه می‌کنند و تحت‌تأثیر آن قرار دارند. این وضعیت مانند این است که انگار همگی ما در یک بازی ویدئوئی که مورد توافق همه اجتماع است، گرفتار شده‌ایم؛ جائی‌که اطلاعات بر روی صفحه نمایش، سریع‌تر و سریع‌تر ظاهر شده و ما به‌طور جدی در حال تلاش برای تطبیق سرعت خود با سرعت این اطلاعات هستیم. در حقیقت بازی‌های ویدئوئی بهترین مثال برای این وضعیت هستند. اغلب با این ادعا که ”این بازی‌ها هماهنگی بین چشم و دست را سرعت می‌بخشند“، از آنها دفاع شده است.

در نشست‌هائی بین رؤسای تولیدکننده بازی‌های ویدیوئی تجاری صورت می‌گیرد، این ادعا را در برابر گروه‌هائی از خانواده‌ها که به دنبال ممنوعیت این بازی‌ها هستند، به‌صورت مؤثر و کاری مطرح می‌کنند. اما این سؤال مطرح است که چرا افزایش سرعت هماهنگی بین دست و چشم پسندیده است؟

تنها فایده واقعی این هماهنگی می‌تواند، این باشد که مهارت‌های بسکتبال یک فرد را افزایش خواهد داد و یا فرد را برای یک بازی ویدئوئی سریع‌تر آماده خواهد کرد. (رونالد ریگان از بازی‌های ویدئوئی به‌عنوان یک تربیت‌کننده خوب نسل جدید خلبانان هواپیماهای بمب‌افکن ستایش کرد. مانند خلبانانی که عراق را بمباران کردند و تجهیزات آنها مشابه بازی‌های ویدئوئی بود).

در طی هزاران سال، بشر هماهنگی دست و چشم خود را با عوامل طبیعی و محیطی تطبیق داده بود که می‌توان از آن با ”سرعت طبیعی“ یاد کرد. همه چیزهائی که انسان‌ها با آن سر و کار داشتند، با سرعتی متناسب با توانائی‌های ما در حال حرکت بودند.

این نوع تطبیق لازم بود تا نوع بشر بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ زیرا بشر باید به‌وسیله دستان خود کارها را انجام می‌داد.

همراه با انقلاب صنعتی، بسیاری از چیزها سرعتی مکانیکی یافتند. از آنجا که محیط طبیعی راه را هموار کرده بود و زندگی انسان نیز به محیط‌های دست‌ساز بشر انتقال پیدا کرد. آهنگ و ریتم طبیعی واکنش‌ها و عکس‌العمل‌های ما جای خود را به ریتم و آهنگ صنعتی داد. ما یاد گرفتیم تا با سرعت‌های مکانیکی تعادل متقابل داشته باشیم، همانگونه که کارگران خط مونتاژ و بیشتر رانندگان اتومبیل با این تطابق آشنا هستند.

امروزه ماشین‌ها با سرعت‌های الکترونیک حرکت می‌کنند و چرخه فعالیت‌ها نیز در حال سریع‌تر شدن است و ما نیز در این چرخه زندگی می‌کنیم. بازی‌های ویدئوئی کامپیوتری، آموزش‌دهنده‌های خوبی بر جهان سریع‌تر هستند. وقتی ما با این بازی‌ها مشغول هستیم، هدف ما این است که محو و غرق در آنها شویم. سمبل‌ها و نشانه‌های الکترونیکی روی صفحه نمایش، وارد مغز ما می‌شوند، از سیستم عصبی ما عبور می‌کنند و عکس‌العمل در موفقیت‌های جنگ یا پرواز را که در نهاد ما وجود دارد و در اینجا خود را از راه دستان ما بروز می‌دهد، تحریک می‌کند. تفکر بسیار کم و ناچیزی در بازی‌های کامپیوتری نیاز است. شیئی که ما با آن بازی می‌کنیم، قرار است به سرعت و بدون تأمل از خود عکس‌العمل نشان دهد.

یک بازیکن حرفه‌ای بازی‌های ویدئوئی، برنامه کامپیوتری را وا می‌دارد که سریع‌تر برود و همراه با افزایش سرعت این چرخه، بازیکن و ماشین در یک چرخه روان و در حال حرکت به یکدیگر مرتبط می‌شوند؛ چرخه‌هائی که جنبه‌ها و ابعاد هر دو را دربردارند. با گذشت زمان و تمرین، توانائی‌های انسان به برنامه کامپیوتری شباهت یپدا می‌کند؛ تحول، با این نوع تعامل متقابل سریع‌تر می‌شود، اما این فرآیند تحول به‌صورت قابل ملاحظه‌ای جدید و بی‌سابقه است. تغییر و تکامل که ابتدا به‌صورت تعاملی به انسان‌ها و طبیعت صورت می‌گیرد، اکنون بین انسان و محصولات ساخت خود انسان، اتفاق می‌افتد.

ما روابط خود را به‌طور متقابل با محیطی که خود ایجاد کرده‌ایم. بسط و گسترش می‌دهیم؛ با ماشین‌هائی که خود ساخته‌ایم و با خودمان. این وضعیت نوعی ”زاد و ولد درونی“ است که می‌گوید، ما و طبیعت با یکدیگر رابطه‌ای نداریم. بازی‌های ویدئوئی و کامپیوترها، فرآیندی را سرعت می‌بخشند که قبلاً توسط نسلی از بینندگان تلویزیون تحریک شده بود. بیشتر مردم، تماشای تلویزیون را عملی منفعل و یک طرفه می‌دانند - که همین‌طور هم هست - در حالی‌که بازی‌های ویدئوئی و کامپیوترها تعاملی متقابل دارند. تلویزیون، ما را کودن و رتنش بار می‌آورد.

تماشای تلویزیون تنها وضعیت ذهنی مناسبی برای بازی‌های کامپیوتری و تعلق به کامپیوتر به‌وجود می‌آورد. زمانی‌که تکنولوژی‌ها با هم تلفیق شوند، نسلی از مردم را به‌وجود می‌آورند که بسیار پرشتاب‌تر از آن هستند که خود را با ریتم‌ها و حرکت‌هائی آهسته، طبیعی و ابتدائی تطبیق دهند. بازی‌های ویدئوئی، تلویزیون، کامپیوترها، واکمن‌ها، بچه‌هائی که رادیوهای بزرگ را در خیابان حمل می‌کنند و خیابان و خط مونتاژ و بزرگراه‌ و آزادراه، همه و همه، جزئی ز فرآیند سرعت هستند که زندگی و حیات ما را سریع‌تر و سریع‌تر می‌چرخانند، کاری می‌کنند که زندگی پرجاذبه‌تر به‌نظر برسد در حالی‌که تنها بی‌ثبت و پرشتاب‌تر شده است.

این پیش‌فرض که سرعت ذاتاً چیز خوبی است، به بخش‌هائی از امعه بیشتر از بخش‌های دیگر نفع می‌بخشد. بخش‌هائی که بیشترین منفعت را می‌برند، مؤسسات عظیمی هستند که قادر هستند سرعت معاملات و دادوستدها را افزایش داده و مستقیماً به‌سوی قدرت و پول حرکت کنند. برای بیشتر باقیمانده جهان، تأکید بر سرعت و شتاب مضر است. سرعت، اضطراب و نگرانی ایجاد می‌کند و پیامدهای مخربی در بقا فرهنگ‌های مختلف غیرغربی دارد.

مردم بومی تمایل دارند در واحدهای اقتصادی کوچک با کار جمعی، که تمامی تصمیمات با توافق هم صورت می‌گیرد، به فعالیت مشغول شوند. این تمایل به خودی خود میزان زیادی صمیمیت میان مردم ایجاد می‌کند.

نویسنده: جری ماندر

منبع: فصلی از کتاب ”in THE absence Of The Sacred“


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.