پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

زرتشت


زرتشت

زردشت در ۷۷ سالگی درگذشت وفات او در روز خور ودی ماه یعنی روز یازدهم ماه دی بود در روایت های دینی آمده است که وی را « تور برادروش » یا « برادروریش » به قتل رساند زرتشت پیامبری با مأموریتی عام بود , هر چند که خداوند او را از کودکی برگزید اما مأموریتش را به تدریج آشکار ساخت , زرتشت یکتا پرست بود

نوشتن و پرداختن به شرح حال بزرگانی چون پیامبران در واقع کاری بس دشوار و سخت است ، در این میان بحث در مورد اندیشه ها و عقاید این بزرگان کار را دشوار تر و پیچیده تر میکند و آنچه مشخص است نگارش شرح حال و پرداختن به سیره ای برای زرتشت دشوار تر و بلکه نا ممکن است ، این دشواری به موجب کهنه بودن و قدمت زیادیست که زمان پیامبر داشته است و رویداد ها و پیشامدهای زندگی این بزرگوارهمچون سایر بزرگان ایرانی دستخوش افسانه ها و عقاید بسیاری گشته که گاه تحقیق راجع به داستان اصلی را غیر ممکن میسازد ، تا بدانجا که برخی محققان و پژوهشگران وی را فردی افسانه ای و اسطوره ای پنداشته و معرفی کرده اند ، اما با این حال موجودیت این بزرگمرد با همین منابع و ماخذ اندک مسلم و بی خدشه و تردید است.

بزرگترین سندی که دربارۀ زرتشت همکنون در دست داریم (گاثاها, گات ها ) یا سرودهای وی میباشد که با زبانی بسیار کهن گفته شده و از نوع گفتار ، نامها و آموزش ها و بر پایی یک دگرگونی ژرف ، در فکر و اندیشۀ دینی و اجتماعی آن زمانه آگاه میشویم بر پایه و بنیان همین سرودهاست که کم و بیش میتوان سیمای فکری و اصلاحات و عقاید این آریایی اندیشمند را ترسیم کرد هرچند که رویداد ها و جزئیات زندگی اش از نگاه روزشماری و سالشماری در پردۀ تاریکی و ابهام باقی مانده است .در برخی از نوشته ها مطابق معمول سیمای پیامبر و زندگی وی را با رویدادهایی شگفت انگیز تذهیب کرده اند

سه روز به تولد زرتشت مانده خانه(پوروشسب( را نور فراگرفته بود و از همۀ خانه نور می تافت. بزرگان ده گمان کردند که ده آتش گرفته است. به هراس افتادند و گریز اختیار کردند، اما در بازگشت دریافتند که به هیچ جای ده آتش نیفتاده است، بلکه در خانه پوروشسب مرد شکوهمندی زاده شده و این روشنی از فرّۀ اوست.بنابر روایت (وجرکرد دینی) تولد )اشو زرتشت( در روز( خورداد {روز ششم} ماه فروردین) بوده است و او به هنگام تولد خندید.

بدان گه که صبح زمان دیمه داد زراتـشـــت فــرخ ز مادر بزاد

بخنـدید چون شد ز مادر جـــدا درخشان شد از خندۀ او سرا

عـجب ماند در کـار او بــاب او و زان خنـــده و خـوبی و آب او

به دل گفت کاین فرۀ ایزدیست جز این هر که از مادر آمد گریست

در مورد خاستگاه زرتشت و زندگی او نیز توافق نظری وجود ندارد. در نوشته های دوران ساسانی، زرتشت اسپنتمان ( سپیتامان ) را از قبیله «مغ)» می دانند که یکی از قبایل مادی بودند که در ماد کوچک آتورپاتکان، آذربایجان ) زندگی می کرده انداشو زرتشت اسپنتمان در شهری به نام رغه ، یا راگا یا ری ( که البته هیچ گونه مدرکی برای اینکه رغه همان ری امروزی باشد در دست نیست ، گرچه در اوستا دو بار از رغه یاد شده ولی از زایش پیامبر در آنجا سخنی به میان نیامده

در خانه پدرش در کنار رود دَرجی که به دریای چی چَست ( ارومیه)می ریخت با چهره ای نورانی و با لبخند از مادرش دغدو زاده شد و چون نام خاندان پدرش اسپنتمان بود ، او را زرتشت اسپنتمان نام نهادند.در یسنا هات۱۹ فقره ۱۸ از بودن ردان در ری زرتشتی نام میبرد که مفهوم آن به خوبی معلوم نیست در متون پهلوی و تفسیر پهلوی رغه را در آذرآبادگان ( آذربایجان) میدانند ، شاید رغه شهر مراغه کنونی باشد که خود آذربایجانی ها مَرَغه گویندچون در نوشتار های پهلوی از دو رغه یاد شده بعید نیست هر دو رغه در آذربایجان بوده یکی بزرگ و یکی کوچک در این صورت ممکن است مرغه کوتاه شدۀ مه رغه باشد یعنی رغۀ بزرگ در برابر رغۀ کوچک.بسیاری از دانشمندان نیز زرتشت را از آذربایجان حوالی رود ارس و مادرش را از رغه میداننددر فصل ۲۰ بندهش فقرۀ ۳۲ و فصل ۳۴ بندهش زرتشت را از حوالی رود دَرجه (درجی ) در آذربایجان می نویسد

نام پدرش پوروشسب و مادرش دوغدو بوده و سلسلۀ نسب پیامبر در پشت چهل وپنجم به کیومرث می رسد که بنیانگذار سلسلۀ پیشدادیان بوده

لفظ اشو که به معنی مقدس روحانی و جسمانی و راستی و درستی است و در اوستا زیاد آمده صفت یا عنوان پیامبر می باشد به طوری که در بیشتر جاهای اوستا آمده صفت اشو از جانب پروردگار به زرتشت اختصاص یافته و دیگر مقامی بالاتر از آن نیست دربارۀ خاندان و تبار اشو زرتشت منابع و مآخذ پهلوی بسیاری وجود دارد که از پدران و چهارده نیای وی گفته شده است ، اما در اوستا روشنی و آشکاری موجود نیست به موجب بخش سی و دو از کتاب بُن دَهِشن که در آن از دودمان و نسب زرتشت یاد شده با چهارده پشت به منوچهر از شاهان نامی پیشدادیان میرسد ، نهمین نیای زرتشت « سپی تامه » نام داشته و از همین روی است که این نام به گونۀ نام خانوادگی برای پیامبر باقی مانده و هفت بار در گاتها آمده است . در مورد نام پدر زرتشت نیز در هوم یشت یسنای نهم بند ۱۳ از « دَئِوَدات » به عنوان پدر زرتشت یاد شده و در یشت پنجم موسوم به آبان یشت بند هجدهم نیز از او به همین نام که به معنی « دارندۀ اسب پیر » میباشد ، یاد شده است .

پنجمین نیای زرتشت « چَخشنوش » است که در فروردین یشت بند ۱۱۴ فرَوَشی پارسایی به نام « چاخشنی » ستوده شده است که چه بسا منظور همین کس باشد.نام ششمین نیا نیز « پیترسپ » بوده است که خود پسر « ارج ذرشن » معرفی شده است. « هردار » هشتمین و نام نهمین نیا « سپی تامه » می باشد که به عنوان نام خانوادگی زرتشت از گاثاها گرفته تا متأخرترین بخش های ادبی سنتی به فارسی شهرت و کاربرد داشته است« سپی تامه » پسر « ویدَ شت » و « ویدشت » پسر « نیازم » و این نیز پسر « ایریچ » یا « ایرج » است ، « ایرج » پسر« دوراسروب » و « دوراسروب » پسر « منوچهر » می باشد .مادر زرتشت « دوغدو » نام داشته که در منابع پهلوی از او با نام « دوغذوا » یاد کرده اند ، دوغدو به موجب بند دهم از فصل سی و دو بُندَ هشن دختر « ف َراهیم رَوا » بوده و مادرش به موجب اشاره « زات سپرم » ، « فرِنو » نام داشته است . از همسر نخست پیامبر آگاهی چندانی در دست نیست ، گویا پیش از مهاجرت و سفرهایش فوت شده باشد ، همسر دیگر وی « هوُوی » دختر « فرَ شوشتر » مشاور ویشتاسب شاه میباشد

در مورد فرزندان اشو زرتشت در اوستا و چند متن پهلوی آمده است که زرتشت دارای شش فرزند بوده ، سه پسر و سه دختر.پسران به ترتیب « ایسَت واسترَ » و « اوروَتت نَرَ » و « هوَرچیثرَه » نام داشته اند .

سه دختر نیز « پئورو چیستا » و « فرنی » و « تریتی » نام داشته اند.

خود نام زرتشت به معنی « دارندۀ شتر پیر » یا « ستارۀ زرین » با تغییر در جز نخست نام ، دارای معانی یی در همین حدود است در کتاب دساتیر زرتشت را از سلسلۀ مه آبادیان معرفی کرده که البته در اوستا و هیچیک از نامه های پهلوی و هیچیک از نوشته های باستانی سابقه ندارد بنابر گفته های دساتیر سلسله مه آبادیان هزاران سال قبل از کیومرث سر سلسلۀ پیشدادیان می باشند که تقریباً ده هزار سال قبل از میلاد بوده اند . مه آباد در واقع از دو لفظ « مه » و « بود » به معنی روشن ضمیر است و به صورت « مها بودیان » یعنی روشن ضمیران بزرگ بوده که به مرور زمان واو بود به الف مبدل گشته و مهابادیان یا مه آبادیان شده است. که اگر هم به اصطلاح امروزه مه آبادیان بگیریم به معنی آبادی بخشندگان بزرگ میشود که در اوستا نیز بارها از سوشیانس یا سیوشانس به معنی سود رسان بزرگ یاد شده که این لفظ برای وخشوران و روشن ضمیرانی اطلاق شده که از سلسلۀ مه آبادیان باشند و از سلسلۀ مه آبادیان سوشیانسهای متعدد ظهور نموده اند تا آنکه اشو زرتشت کاملترین سوشیانس پدیدار شده و آیین یکتا پرستی را تکمیل و در آن سلسله ختم کرده است .زرتشت نیز در گاتاها خود را سوشیانس می خواند که به معنی سود رسان است و به کسانی اطلاق می شود که به جهان و جهانیان سود رسانند و باعث آسایش نوع بشر شوند.اغلب پادشاهان دادگر و پهلوانان نامی که به ایران خدمت کرده اند و همچنین سربازان و دانشمندان بزرگ از سوشیانس ها شمرده شده اند.در کتابهای دیگر نسب زرتشت را در پشت پانزدهم به منوچهر نسبت داده اند که منوچهر هم از نواده های ایرج پسر فریدون است ، بنابراین نسب اشو زرتشت به فریدون میرسد.از پانزده سالگی تا سی سالگی، دوران کمال اندیشه و فضل و پارسایی زرتشت بوده است و در این فاصله زمانی ، اشاره کوتاهی به همسرگزینی او شده است.

... تو خود بنگر ای اهورا ، یاری کن مرا ، همان یاری ای که دوستی از دوستش دریغ نمی کند...

" گاثاها ۲ - ۴۶ "

داستان سنتی زندگی زرتشت، اشاره به سختی های او در پیدا کردن معتقدان به دینش در آذربایجان می کند که در پی آن، زرتشت به طرف شرق و به دربار «گشتاسپ» می رود و در آنجا موفق می شود پادشاه را به دین خود متمایل کند و از حمایت او بهره مند شود

بنا به شهادت فردوسی بزرگ در شاهنامه زرتشت خود به دربار آمد و پیامبری خویش را در حضور شاه رسماٌ اعلام کرد:به شاه جهان گفت: پیغمبرم تو را سوی یزدان همی رهبرم

ز گوینده بپذیر به دین اوی بیــــاموز از راه و آیــیــن اوی

بیـــاموز آیــیــن دیـن بـهی بیدین نه خوب است شاهنشهی

بدخواهان توطئه کردند،شاه فریب بدخواهان را خورد و زردشت را به زندان افکند. گشتاسب را اسب سیاهی بود شید نام که ناگهان فلج شد. گویی که دست و پایش در شکمش فرو رفته بود.پزشکان دربار ، در درمان او فرو ماندند. در زندان خبر به زردشت رسید و او به شاه اطلاع داد که اگر او را از زندان آزاد سازند می تواند اسب را بهبود بخشد و برای این کار چهار شرط گذاشت:گشتاسب دین او را بپذیرد، اسفندیار حامی دین باشد، هوتوس همسر گشتاسب و مادر اسفندیار به دین بگرود و توطئه گران علیه زرتشت، رسوا و مجازات شوند.گشتاسب شرایط را پذیرفت و زرتشت با نیایش به درگاه اورمزد اسب را شفا دادپادشاه کشور آیین زرتشت را که در نهاد آن منافع انسان و هدفهای والای آن نهان بود پذیرفت البته چگونه پذیرفتن دین از طرف گشتاسب به درستی روشن نیست و شاید حقیقت همان اشارۀ بالا باشددر پی هدایت و رهنمود های زرتشت در امور دولتی ساختن سازه های دینی و تاریخی بزرگ همچون گنبدان برآذران ، آتشکدۀ مهر برزین و امثال آن ساخته شدند و زمینه های دیگر آبادانی ها نیز به تدریج مهیا گشت.زرتشت با دست خود در آتشکدۀ مهربرزین درخت سروی کاشت و روی آن نوشت که گشتاسب دین بهی را پذیرفت ، فردوسی بزرگ در این باره اشاره می کند که :

نبشتش بر این زاد سرو سهی که پذیرفت گوشتاسپ دین بهی

گوا کرد مر سرو آزاد را چنین گستراند خرد داد را

پادشاه کشور رسماً اهل دربار ، بزرگان و مقربان را دعوت کرد که سرو کاشمر این درخت مقدس به دست پیامبرکاشته شده را ببینند ، رسم و راه او را پیش بگیرند و به دین بهی بگروند

بگیرید یک سر ره زردهشت به سوی بت چین برارید پشت

سوی گنبد آذر آرید روی به فرمان پیغمبر راستگوی

زردشت در ۷۷ سالگی درگذشت. وفات او در روز خور ودی ماه یعنی روز یازدهم ماه دی بود. در روایت های دینی آمده است که وی را « تور برادروش » یا « برادروریش » به قتل رساند زرتشت پیامبری با مأموریتی عام بود ، هر چند که خداوند او را از کودکی برگزید اما مأموریتش را به تدریج آشکار ساخت ، زرتشت یکتا پرست بود و از جمله تعالیمش این بود که در جهان دو نیروی متضاد وجود داردنیکی « اهورا مزدا » و بدی « اهریمن » و به اصل زندگی های پی در پی اعتقاد داشت.در گفتار به وجود کشمکشی دائمی در درون انسان میان اهورا مزدا « روح » و اهریمن « نفس اماره » اشاره میکندزرتشت هدف انسان را تلاش دائمی برای غلبۀ کامل نیکی بر بدی میداند و تجلیات معنوی را به پرتو آتش تشبیه میکندنگرش آئین زرتشت به جهان هستی، پیروی و پیوستن به قانون اشا است. از دیدگاه او خداوند جهان را بر پایه هنجاری آفریده است که بر پایه تمام هستی حکمفرماست. او این هنجار و نظم حساب شده را « اشا » می نامد. استواری قانون « اشا » بر جهان هستی بازتاب اراده و خواست پروردگار بزرگ است. انسان باید خود را با این هنجار هماهنگ کند. راستی و درستی ، مهر و فروتنی را در خود افزایش دهد. قانون اشا نیروی هماهنگ کننده جهان هستی است و هیچ پدیده ای از اتم تا کهکشان وجود ندارد که بر پایه این هنجار هماهنگ استوار نباشددر دیدگاه زرتشت خداوند انتقام جو ، خشمگین و مجازاتگر نمی باشد ، بلکه سراسر داد و نیکیستگفتار معروف زرتشت « اندیشۀ نیک » ، « کردار نیک » و « گفتار نیک » است که چون نیک بنگریم پایه و اساس تمام ایدئولوژی های جهان است.

همه پیش او دین پژوه آمدند وز آن پیر جادو ستوه آمدند

گرفتند از او سر به سر دین اوی جـهــان پـر شـد از آیـیـن اوی

کاظم کیانی