جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آثار نفس


آثار نفس

▪ پرسش:
نفس انسانی که در تعریف آن گفته شد «قوه ای در جسم که منشأ آثار گوناگونی می شود» چه آثار و صفاتی را به همراه دارد؟
ـ پاسخ:
در بخش نخست پاسخ این سأال به مباحثی همچون: تعریف نفس، …

پرسش:

نفس انسانی که در تعریف آن گفته شد «قوه ای در جسم که منشأ آثار گوناگونی می شود» چه آثار و صفاتی را به همراه دارد؟

ـ پاسخ:

در بخش نخست پاسخ این سأال به مباحثی همچون: تعریف نفس، ماهیت نفس و جایگاه نفس اشاره کردیم. اینک در قسمت پایانی، دنباله مطلب را پی می گیریم.

نکته دیگر آن که فکر و اراده و صدها عمل ادراکی و همه کارهای تحریکی جزء آثار نفس است و در واقع نفس علت ایجادی آنهاست و آنها معلول نفس هستند و کاملا به نفس وابسته اند- مثل وابستگی معلول به علت- بنابراین از طریق وجود تعلق فکر و اراده به نفس نباید به جستجوی محل مادی نظیر سلول های مغز رفت؛ اما می توان از این طریق که فکر و اراده معلول نفس است و تعلق و وابستگی وجودی به نفس دارد، به جستجوی این نکته که نفس معلول چیست؟ و وابستگی وجودی به چه دارد؟ رفت و از علت آن سؤال کرد.

باید توجه داشت که هر آن چه در محور امور بدنی قرار دارد همه ابزار کار نفس است و نه تعیین کننده صفات روحی انسان چون صفات روحی انسان از جمله اراده، از نفس او ناشی می شود و سایر امور تنها نقش ابزاری برای نفس دارند و هرگز تعیین کننده صفات نفسانی انسان نیستند؛ بنابراین تمام آنچه مربوط به صفات روحی و نفسی می شود از آثار نفس است و سایر امور معد و به اصطلاح علت معده آن صفات است. چه این که صفات از محیط نیز پدید نمی آید بلکه صفات معلول نفس اند گر چه نفس ممکن است تحت شرایطی محیطی به گونه ای بار آید که محصول آن، همان صفات باشد.

مقصود آن است که همه صفات نفسانی معلول نفس اند گر چه نفس ممکن است به دلیل عوامل مختلف، آن گونه اثربخشی پیدا کرده باشد. پس نقش محیط و وراثت در صفات نفسانی انسان در حد علت معده است و نه علت اصلی و واقعی.

اختیار انسان

مطلب پایانی آن است که شرایط محیطی و یا هر عامل دیگری نمی تواند اختیار را از نفس سلب کند و بالاخره تحت هر شرایطی وقتی انسان کاری را انجام می دهد در واقع با اختیار و اراده خود انجام داده است یکی از بزرگان در این باره چنین تمثیل کرده است: اگر قرار باشد کسی از بالای برجی به زیر آید و در پایین آمدن نیز مجبور باشد، دو صورت دارد: یکی این که دست و پای او را بسته نگه دارند و از بالا بیندازند. در این صورت آمدن او به هیچ کدام از اختیار و جبر متصف نمی شوند. اما اگر بگوید: پایین بروید وگرنه با شمشیر گردن شما را می زنیم. آن شخص، گرچه از ترس شمشیر پایین آمده اما در واقع با اختیار و اراده خود آمدن را برگزیده و انتخاب کرده و پایین آمده است یعنی این کار او متصف به اختیار است نه به جبر. بنابراین انسان تحت هر شرایط محیطی و اجتماعی عملی انجام دهد در واقع با اختیار و اراده انجام داده و هرگز مجبور محسوب نمی شود. و آنچه از برخی از روان شناسان غربی نقل شده جبر در مسایل روان شناسی است و ربطی به بحث جبر و اختیار فلسفی ندارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱) حسن زاده آملی، گنجینه گوهر روان، نشر: نشر طوبی، قم ۱۳۸۰ ش.

۲) حسن زاده آملی، صد کلمه در معرفت نفس نشر مؤسسه دارالهجرت، ۱۴۱۲ ق.

۳) حسن زاده آملی، اتحاد عاقل و معقول، انتشارات قیام، قم ۱۳۷۵ ش.

۴) حسن زاده آملی، الحج البالغه علی تجرد النفس الناطقه، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم ۱۳۸۱ش.