شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
وعده نابودی
۱ خواب دیدن برای بعضی، تجربهای دایم است و برای بعضی دیگر، به ندرت اتفاق میافتد. گاهی خوابها لذتبخش هستند و میل به بیدار شدن و بازگشت به خودآگاهی را به کلی در ناخودآگاه شخص کور میکنند ولی گاهی قضیه به کل تغییر میکند و کابوس است که گریبانگیر میشود و گریزی هم نیست. در این حالت، مغز توانِ بازگشت به خودآگاهی و بیدار کردن سایر اعضا را ندارد و تنش تا آنجا ادامه پیدا میکند که مرز میان رویا/کابوس با واقعیت برای مغز برداشته یا متداخل میشود و در مواردی که کابوس رخ میدهد، مغز احساس خطر میکند. گاهی کابوسها آنقدر وحشتناک میشوند که تاثیرشان بعد از بیدار شدن و در تمام طول روز پابرجاست؛ بدندرد، خستگی و بیحوصلگی بر شخص چیره میشود. همه اینها را میشود تحمل کرد، نهایتِ امر آن است که با مراجعه به دکتر و تجویز قرصهای رنگارنگ، میتوان کمی راحتتر خوابید ولی هستند کابوسهای به غایت هولناکی که نه تنها در خواب ظاهر میشوند بلکه گاهی این واقعیت است که بر ارکان آنها پدید میآید و میتوان در بیداری حسشان کرد. اینجاست که دچار تشویش میشویم و اینطور فکر میکنیم: نکند فاجعهای که ما شاهدش هستیم به عزیزانمان آسیبی برساند. این میشود که پی چاره میگردیم. در همین حین است که همان عزیزان گمان میبرند که نکند مریض شده باشیم و تازه مشکلات دیگری سر راهمان سبز میشوند و پیشگیری برای وقوع فاجعه را به تعویق میاندازند. شاید زیادی دیر بشود و کابوس تمام زندگی را فرا گیرد.
۲ از همان نمای آغازین و ابتدای فیلم است که کورتیس، تصویر هولناک آمدن گردباد و توفان را نظاره میکند و زیر باران زرد روغنمانندی خیس میشود. این شروعِ همان ترسی است که روایت را پیش خواهد برد. از همان شب اول است که کورتیس به کابوس دیدن دچار میشود و در آن کابوس در شرایطی که توفان در حال وقوع است، سگش به جان او افتاده و بازوی راستش را گاز میگیرد. فردای آن روز درد بازو با واقعیت زندگی او همراه میشود. روند کابوس دیدن کورتیس ادامه مییابد و در این میان او شروع به ساختن پناهگاه مجهزی در پشت خانه میکند. کورتیس در دعوایی پس از اخراج شدنش از کار- که در جمع همکارانش با دوست صمیمیاش انجام میدهد، فریاد میزند و به شکلی پیامبرگونه به همگان هشدار میدهد که توفانی در راه است که تا به حال نظیرش را ندیدهاند؛ به واسطه همین رفتار اوست که اطرافیانش بیش از پیش به چشم بیماری نیازمند ترحم و تیمار به او نگاه میکنند.
کورتیس باز هم در شب دچار کابوس میشود و همان زمان و به موازات کابوس او، در واقعیت توفان رخ میدهد و سامانتا او را بیدار میکند تا با دخترکشان به پناهگاه بگریزند... این توفان همانی است که او وعدهاش را داده بود یا توفانی عظیمتر در راه است؟ آیا کورتیس بیمار خیالپردازی است که نیاز به درمان دارد؟ باید به تماشای اتفاقات بعدی نشست.
۳ «پناه بگیر» دومین فیلم سینمایی کارگردان آن، جف نیکولز است. اولین فیلم او در سال ۲۰۰۷ به نام «داستانهای تفنگ شکاری» ساخته شد و نوید کارگردانی را میداد که بتوان به کارهای بعدی او امیدوار بود. «داستانهای تفنگ شکاری» در جغرافیای حومه شهر میگذرد و روایت نزاع بین چند برادر، پس از مرگ پدرشان است. در این نزاع، شاهد اِعمال خشونت از جانب هر یک از برادران هستیم که عاقبت به برادرکشی منتج میشود. بازیگر اصلی آن فیلم مایکل شانن -دوست خود نیکولز- است و در انتهای فیلم، روایت با کمی خوشبینی غیرمعقول و مصالحه به پایان میرسید. در «پناه بگیر»، نیکولز دست به تجربهای متفاوت میزند و با اینکه این فیلم نیز در جغرافیایی مشابه فیلم قبل روی میدهد و بازیگر اصلی آن، همان مایکل شانن با بازی مجذوبکننده در قالب مردی اسیر ترس و کابوس است، اما نتیجه فیلمی است بسیار پختهتر و تاثیرگذارتر.
کارگردان با بهره از جلوههای ویژه، حاشیههای صوتی برای فضاسازی و تشدید کنش جاری در صحنه، تصاویر زیبا و پرداختشده و با داشتن فیلمنامه چفت و بستداری که خودش نگاشته است، موفق به خلق روایتی درگیرکننده میشود که در آن شاهد زندگی و کابوسهای کورتیس هستیم و جهان را از دریچه نگاه او میبینیم. فیلم درامی است با ظاهر روانکاوانه که گاهی به ملودرامی خانوادگی تبدیل میشود و گاهی از المانهای ژانر وحشت بهره میبرد تا مفهوم کابوس و وقوع آن در واقعیت را در فیلم با شمایل آخرالزمانی و البته بدون افتادن در کلیشههای این نوع فیلمها، تصویر کند.
تمهیداتی که فیلمنامه نویس/کارگردان برای پیشبرد درام و تاثیرگذاری نهایی آن به کار میبندد به این شکل است که از ابتدا، مخاطب را با روند کابوس دیدنهای کورتیس آشنا میکند و او را در موقعیتهایی تصویر میکند که گویی تنها اوست که آن تصاویر و صداهای هولناک را میشنود و نه شخصی دیگر. خود کورتیس در جایی از فیلم میگوید: «کسی - به جز من- اینها رو میبینه؟» جملهای کلیدی که گویی فیلم حول محور آن میگردد، یعنی مخدوش کردن تجربه شخصی کورتیس با واقعیت هولناکی که میتواند زندگی و اطرافیان او را نیز به کام خود کشد. از طرفی و با معرفی مادر به عنوان کسی که در ۳۰سالگی دچار اسکیزوفرنی شده و کورتیس را در ماشین رها کرده است (چیزی مشابه کابوس کورتیس و از دست دادن فرزندش در ماشین) و با یادآور شدن این موضوع که او در حال حاضر ۳۵ساله است، ما را به این گمان میاندازد که تمام این تصاویری که او در خواب و بیداری میبیند، فقط ساخته ذهن او هستند. هیچکس کورتیس و رفتارش در قبال ساخت پناهگاه را جدی نمیگیرد و حتی همسرش آن را احمقانه میپندارد، تا اینکه توفان اول حادث میشود، آنجاست که سامانتا مساله را جدی میپندارد اما آنها پس از اینکه متوجه میشوند توفان خیلی مخرب نبوده از کنار این مهم میگذرند و به تعطیلات میروند؛ همان جایی که تمام آنچه را که کورتیس مدتها بود به همه گوشزد میکرد واقع میشود. از طرف دیگر عناصر دیگری نیز به یکدست بودن و اثرگذاری فیلم کمک میکنند همانند حاشیه صوتی و موسیقی که با ریتمی تکرارشونده به المانی آشنا در طول فیلم تبدیل میشود و در رویا و واقعیت مرتب آنها را میشنویم. میتوان از عنصر دیگری چون لباس کورتیس نام برد که در قالب کابوسهایی که برایش اتفاق میافتد و فردای آن روز مشابه است و از این طریق مرز میانِ بودن او در رویا و واقعیت، به شکلی ناخودآگاه برای مخاطب، باریک میشود.
در انتها ذکر چند نکته خالی از لطف نیست؛ اول اینکه پلانهای ابتدایی فیلم و آمدن توفان و باریدن باران روغن مانند در واقعیت است که اتفاق میافتد یا در رویا؟ کورتیس در مکالمهای با همسرش این را ذکر میکند اولین کابوسی که دیده است مربوط به سگش بوده! نیکولز با درهمتنیدن واقعیت و رویا از همان آغاز، روایتش را بر مرزی باریک میان این دو موقعیت پی میگیرد. نکته دیگر اینکه، نویسنده/ کارگردان با تیزهوشی، سکانس آخر فیلم را که فاجعه در حال رخ دادن است در جغرافیایی متفاوت از محل سکونت خانواده کورتیس تصویر میکند تا با این تمهید، نابودی را به شکلی فراگیرتر نشان داده باشد. نکته پایانی نیز جالب بودن شباهت بین موقعیتهایی همچون سکانس پایانی و وقوع فاجعه و حتی سقوط پرندگان مرده از آسمان در «پناه بگیر» با فیلم دیگری است که همزمان با این فیلم ساخته شده است؛ «مالیخولیا» به کارگردانی لارس فون تریر.
بابک کریمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست