چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
نمی از دریای معارف حسینی
امام حسین(ع) فرمود: الادب هو ان تخرج من بیتک ولا تلقی احدا الا رایت له الفضل علیک- از امام(ع) درباره تربیت و ادب اسلامی پرسش کردند که ایشان در پاسخ فرمود: ادب آن است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آن که او را برتر از خود ببینی. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص ۸۱۲)
فردی که مودب به تربیت اسلامی است باید خود را در پیشگاه خدای متعال و مردم کوچک شمرده و غیر خود را بالاتر و بهتر قلمداد کند. در نگاه امام(ع) مردم جلوه جمال و جلال الهیاند و از آنجا که به فقر وجودی خود کاملا واقف است همه را درصدر مینشاند و قدر و منزلت دیگران را در بارگاه الهی بالاتر و مقربتر از خویش میداند و جایگاه خود را نازل و پست میشمارد. رویکردش در برابر خدای خویش و خلق خدا تواضع و فروتنی است و هیچ ادعایی ندارد. خویش را پیوسته بدهکار و شرمنده و مقصر قلمداد میکند.
امام کاظم(ع) میفرمایند: عقل انسان کامل نمیشود و به کمال لازم نمیرسد مگر به چند ویژگی از جمله: ۱-همه مردم را بهتر از خود بداند. ۲-خود را پیش خود از همه بدتر و پستتر بشمارد. (تحفالعقول ص۴۰۹)
بخش دوم سخن حضرت بسیار مهم است که آدمی وقتی خود را با دیگران مقایسه میکند، پا روی نفس بگذارد و نه تنها آنان را بالاتر (مقربتر و عزیزتر پیش خدا) بداند بلکه خود را نیز نه در سطح خوبان بلکه در حد پستتر و فروتر بشمار آورد. کلام نورانی آن دو امام عزیز از نظر واقع کاملا قابل تامل است. زیرا از لحاظ منطقی کسی نمیتواند برتری و بهتری و میزان تقرب خود را در پیشگاه خداوند اثبات کند. این تشخیص تنها از عهده معصومین(ع) و اولیاء خاص خداوند برمیآید. زیرا درک میزان تقرب و اندازهگیری تقوا و اخلاص و اینکه کدام یک از ما اهل نجات است، از توان عقل بشری خارج است. بنابراین چنانچه فردی خود را برتر قلمداد کندقطعا دچار توهم و خیال شده و نسبت به این قضاوت عجولانه هیچگونه دلیل منطقی و قابل قبول ندارد.
حفص بن غیاث میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: اگر فردی یک انسان گناهکاری ببیند و به خاطر بیگناهی و پاکدامنی خود، خویشتن را از او برتر بداند چطور است؟ فرمود: هرگز هرگز، چه بسا که آن فرد گناهکار در نهایت آمرزیده شود، اما تو را برای حسابرسی مدتها نگاه دارند. (میزان الحکمه ج ۲ ص ۸۶۱)
● آثار خود را بهتر ندیدن
نقل میکنند در عالم خواب به عابدی از بنیاسرائیل که در کوهی عبادت میکرد گفتند: برو نزد فلان کفش دوز و از او بخواه برایت دعا کند. عابد او را پیدا کرد و پرسید کارت چیست؟ گفت: روزها روزه میگیرم و کفشدوزی میکنم. قسمتی از درآمدم را صدقه داده و بقیه را خرج خانواده میکنم. عابد فکر کرد و گفت: روش خوبی است اما ارزش عبادت خالص برای خدا را ندارد. مجددا در خواب به او گفتند پیش کفشدوز برو و از وی بپرس این چهره نورانی تو از کجاست؟ روز بعد نزد او رفت و پرسید: کفشدوز گفت: شاید دلیلش این باشد که هیچ انسانی را ندیدم مگر اینکه از دلم گذشت و تصور کردم او نجات پیدا میکند و من شاید هلاک شوم. عابد گفت: این همان راز اصلی کمال است که ما از آن غافل هستیم، یعنی از خود راضی نبودن. (مجموعه ورام ج ۱ ص ۳۸۷)
اگر همین فرمایش امام شهیدان(ع) راخوب مورد توجه قرار دهیم، نتایج و آثار درخشانی را در روابط فردی و اجتماعی و اصلاح رفتار و سبک زندگی شاهد خواهیم بود. وقتی دیگران را بهتر و بالاتر از خود دانستیم بیگمان نسبت به آنها بیاحترامی نمیکنیم، در غیبت آنان بدگویی و عیبجویی نخواهیم کرد، برای آنان تکبر و فخرفروشی نمیکنیم، با آنها به مجادله و دعوا و مشاجره نمیپردازیم، به سخنانشان توجه میکنیم و حتیالامکان به نصایح آنها گوش فرا میدهیم. هیچگاه نسبت به ظاهر مردم قضاوت ارزشی نمیکنیم حتی رفتارهای زشت و بد آنها را دلیل برتر بودن خود نمیشناسیم. بدون شک با چنین رویکردی دوستیها، رفاقتها، محبتها و همدلیها افزایش مییابد.
● تواضع و فروتنی
امام حسین(ع) روزی از محلی عبور کردند. عدهای از فقرا بر روی عباهای پهن شده خود نشسته بودند و نان پارههای خشکی میخوردند. امام(ع) وقتی از کنار آنها گذشت تعارفش کردند، او هم پذیرفت. با آنان نشست و غذا میل کردند و به ایشان فرمود: انالله لایحب المتکبرین (نحل/۲۲) یعنی خدا متکبران را دوست نمیدارد. سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید. آنها قبول کردند و همراه حضرت به منزل ایشان رفتند. سیدالشهداء دستور دادند هرچه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند و بدینترتیب پذیرائی گرمی از آنان به عمل آورد و نیز درس تواضع و انساندوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت. (جلاءالعیون ص۵۰۱)
امام باقر(ع) نقل میکنند: روزی امام حسین(ع) پیاده به سوی باغ خود در سرزمین حره میرفت. در بین راه نعمانبن بشیر سوار بر قاطر با امام ملاقات کرد. پیاده شد و مرکب را نزد حضرت برد و گفت: یابن رسولالله سوار شوید و آن حضرت امتناع ورزید و سوار نشد. نعمان چند بار سخن خود را تکرار کرد و امام را سوگند داد که سوار شوند.
امام فرمود: حال که مرا سوگند دادی، وادارم کردی به کاری که در دل کراهت داشتم. پس خودت سوار شو و من نیز پشت سر تو سوار خواهم شد. زیرا از مادرم فاطمه(س) شنیدم که از قول رسول خدا(ص) میفرمود: هر انسانی برای سوار شدن بر مرکب خویش از دیگران سزاوارتر و در خوابیدن بر بستر خود از دیگران سزاوارتر و برای نماز جماعت در منزل خود از دیگران سزاوارتر است مگر اینکه مردم شخص دیگری را برای امامت نماز انتخاب کنند.
نعمان گفت: دختر پیامبر(ص) راست گفت. من هم از پدرم شنیدم که از قول رسول خدا(ص) همین روایت را نقل میکرد و در پایان اضافه فرمودهاند: مگر صاحب مرکب اجازه بدهد. (فرهنگ سخنان امامحسین(ع) ص۱۱۸)
روزی پیامبر(ص) به همراهان خود فرمود: چه شده است که شیرینی عبادت را در شما نمیبینم؟ عرض کردند: حلاوت عبادت چیست؟ فرمود: تواضع و فروتنی. (میزانالحکمه ج۲ ص۱۰۶۳) پیامبر فرمود: هرکس برای خدا تواضع کند، خداوند او را بالا برد به طوری که او درنظر خودش ضعیف ولی در چشم مردم بزرگ جلوه میکند و هرکس، بزرگی بفروشد خداوند او را خوار و پست میگرداند بطوری که در چشم مردم خوار و کوچک و درنظر خودش بزرگ جلوه میکند. درحالی که ازنظر مردم از سگ و خوک هم پستتر میباشد. (همان)
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: از عواملی که میتواند ما را به ویژگی تواضع نزدیک کند یکی سلامت و پاکی دل است و دیگری دانشافزایی و سوم معرفت به خداوند متعال است. چنین فردی وقتی به عظمت باریتعالی نظر میکند خویش را بسیار پست و حقیر مییابد. (همان ص۱۰۶۴)
مرحوم مجتهدی تهرانی میگفتند: تکبر از جنود جهل و تواضع از جنود عقل است. اگر کسی تکبر کند و به دیگران فخر نماید که من باسوادم، من پول دارم، من چه چه و دیگران آنها را ندارند، یک امتیازی در خود ببیند که به دیگران افاده کند این تکبر از جنود جهل است. (طریق وصل ص۱۳۲)
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
(کلیات سعدی ص۲۶۵)
● حفظ کرامت انسانی
مردانصاری از امام حسین(ع) تقاضای مقداری پول کرد. حضرت فرمود: ای برادر، آبروی خود را از درخواست حضوری نگهدار و حاجت خویش را به وسیله نامهای برایم بنویس. هرچه تو را شاد کند آن را انجام خواهم داد. او نوشت ای اباعبدالله فلانی از من پانصد اشرفی میخواهد و اصرار دارد که زود بگیرد. به او سفارش کنید به من فرصت بدهد. حضرت همین که نامه را خواند به منزل او رفت و کیسهای حامل هزار اشرفی به او هدیه کرد و فرمود: با نصف آن قرض خودرا بده و با نصف دیگر زندگی خویش را اداره کن. در پایان فرمود: همیشه از سه گروه زیر تقاضا و درخواست کن:اول: مردم دیندار و با ایمان. زیرا آنها برای حفظ دین خود نیازت را برآورده میکنند. دوم: مردم جوانمرد و با مروت. زیرا آنها از مردانگی خود شرم دارند و لذا به تقاضای دیگران پاسخ مثبت میدهند. سوم: مردم خانوادهدار و دارای اصل و نسب. زیرا آنها خوب میدانند که تقاضاکننده درواقع آبروی خود را در معرض خطر قرار داده است. لذا برای حفظ آبرو نیاز درخواستکننده را اجابت میکنند. (تحفالعقول ص ۲۵۱)
شخصی خدمت امام صادق(ع) آمد و شروع کرد از تنگدستی خودگفتن و از وضعیت بداقتصادی خویش شکایت نمود. حضرت به یکی از اطرافیان خود فرمود: برو فلان مقدار دینار تهیه کن و به او بده. آن فرد گفت: آقا مقصودم دریافت چیزی نبود. فرمود: من هم نگفتم که مقصودتو این بود اما یک نصیحت به تو میکنم: هر گرفتاری و سختی که داری برای مردم نقل نکن، زیرا کوچک میشوی. اسلام دوست ندارد مؤمن در نظر دیگران تحقیر گردد. بلکه صورت خود را با سیلی هم که شده سرخ نگه دار. عزت خود را حفظ کن.
علی(ع) فرمود: - رضی بالذل من کشف ضره- کسی که درد خود را به دیگران میگوید، آبرو و عزت خویش را از بین میبرد. (آزادی معنوی ص ۲۰۵)
یکی از اصحاب پیامبر(ص) که دچار تنگدستی و فقر شدیدی شده بود پس از مشورت با همسرش تصمیم گرفت خدمت رسولالله برود و از آن حضرت استمداد مالی کند. با همین نیت نزد حضرت رفت. اما قبل از اینکه حاجت خود را بگوید، این جمله را از زبان پیامبر(ص) شنید که: هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم ولی اگر بینیازی ورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بینیاز میکند.
آن روز چیزی نگفت و به خانه برگشت. به همین ترتیب به علت فشار فقر تا سه بار خدمت پیامبر(ص) آمد و هر بار همان عبارت را از حضرت شنید. بار سوم اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد. حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. عزم جزم کرد که از کسی کمک نگیرد و فقط از خدا استمداد کند. فکر کرد که از من چه کاری ساخته است؟ به نظرش رسید عجالتا این قدر از او ساخته است که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد بفروشد. تیشهای عاریه کرد و همان کار را کرد. لذت حاصل از دسترنج خویش را چشید. این کار را آنقدر ادامه داد تا اینکه صاحب سرمایه و غلامانی شد. روزی رسول اکرم به او رسیدو تبسمکنان فرمود: نگفتم هر کس از ما کمک بخواهد ما به او کمک میکنیم ولی اگر بینیازی بورزد خداوند او را بینیاز کند. (داستان راستان ص۲۷)
آقای حاج حسین انصاریان نقل میکنند: دوست خیری داشتم که میگفت: در یکی از محلات فقیر قم به چند خانواده آبرومند کمکهایی میکردیم. یک روز در گوشه مسجد طباطبائی زنی با وقار پیش من آمد و پول مختصری را به من داد و گفت: تا این هفته مستحق بودم. اما چون تنها پسرم خدمت سربازیاش تمام شده و مشغول به کار گردیده و درآمد وی نیز کفاف زندگی ما را میکند، لذا پول شما بیش از کفاف ماست و هزینه کردنش از نظر شرعی مشکل بود آن را به شما برمیگردانم. او در واقع مصداق واقعی انسان با کرامت است. (عبرتآموز ص ۲۵۲)
محمدمهدی رشادتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست