سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

همه ما «رفوزه» شدیم


همه ما «رفوزه» شدیم

هفته گذشته, هفته هوای پاک خوانده شده بود و بنای ما بر این بود که حداقل در این یک هفته هر اقدامی را که می توانیم صورت دهیم تا هوایی سالم و پاک را در کلان شهر تهران تنفس کنیم

هفته گذشته، هفته هوای پاک خوانده شده بود و بنای ما بر این بود که حداقل در این یک هفته هر اقدامی را که می توانیم صورت دهیم تا هوایی سالم و پاک را در کلان شهر تهران تنفس کنیم. گزارش هایی که در طول هفته منتشر شد و روزنامه ارگان شهرداری هم روزانه آن را به عنوان کارنامه یکایک ما چاپ کرد، نشان داد که ما در این امتحان هم متاسفانه «رفوزه» شده ایم و شهر در هیچ روز هفته هوایی پاک که نه، حتی هوایی که بشود در آن تنفس کرد، نداشت. پیش درآمد هفته هوای پاک خبری بود که انتظار می رفت چون شوکی جدی همه را در جای خود میخکوب کند و سریعاً هر کس هر کاری می تواند صورت دهد تا از حجم بالای آینده ها در هوای تهران کاسته شود تا بشود در آن نفسی کشید.

آن خبر، مرگ ۳۶۰۰ نفر همشهری ما بر اثر آلودگی هوا و عوارض ناشی از آن بود که متاسفانه مثل خیلی از مسائل روزمره تنها دو سه روزی در ذهن ما ماند و بس، تهرانی ها سال ها است که با هوای به شدت آلوده این شهر روزگار می گذرانند، با این وصف هر یک از ما، چه شهروندی ساده باشیم که مسوولیتی جز مسوولیت اجتماعی در برابر دیگران ندارد یا آن مسوول که با تصمیم گیری های غیرعلمی و کارشناسی نشده و همچنان گرفتار در آزمون و خطا، بر سرعت خود در آلوده سازی هوای شهر می افزاییم.

در این گیرودار و در جامعه یی که عادت کرده ایم چاره هر کاری را از مسوولان بخواهیم و آنها نیز هیچ وقت پاسخگو نباشند، بزرگ ترین دلخوشی و نهایت رضایت آنها از کارهایشان همین قدر است که توانسته اند قفل ترافیک خودروها را در حد سابقش نگه دارند و مساله آلودگی بیش از حد تحمل هوای تهران به ظاهر و همچنان مساله یی لوکس است که در حیطه مسوولیت هیچ یک از ما، از افراد عادی گرفته تا مسوول نمی گنجد.

به عنوان روزنامه نگار که دسترسی های بیشتری به اطلاعات و اخبار دارد و به تبع مسوولیت کاری سفرهایی نیز به بیرون از کشور داشته ام، متاسفم که بگویم به لحاظ مسوولیت پذیری کمتر مردمی را در گوشه و کنار جهان دیده ام که چون ما فکر و زندگی کنند. رم پایتخت ایتالیا از بسیاری جهات از جمله حجم ترافیک، نوع خودروها و سوخت و دیگر مولفه های آلوده ساز هوا، شباهت بسیاری به تهران دارد.

همکاری که سال ها است مامور به خدمت در ایتالیا است، برایم تعریف کرده و چندین بار نیز در گزارش های خود از این کشور نوشته است اهالی رم از چنان سطح فرهنگی و همکاری و مسوولیت پذیری اجتماعی برخوردارند که به محض اطلاع از بالا رفتن میزان آلاینده ها در هوای شهر، بلافاصله و داوطلبانه هر اقدامی را که به آنها در این زمینه آموزش داده شده است از جمله متوقف کردن خودروهای شخصی انجام می دهند و اگر کسی استثنائاً و حتی به دلیلی کاملاً موجه خودروی شخصی خود را در خیابان به حرکت درآورد، آنقدر با نگاه های مردم مورد بازخواست قرار می گیرد که از کرده خود پشیمان می شود و هیچ کس در آنجا فکر نمی کند که «دارندگی (بی اعتنا به مسوولیت اجتماعی)، برازندگی است،» به آنها یاد داده اند و یاد گرفته اند که «مسوولیت اجتماعی» و عمل به آن، یک اصل اساسی در زندگی امروز و لازمه زندگی جمعی است و زندگی در چهار دیواری یک شهر همانند خانه های کوچک آنها و ما، حداقل حالا، اختیاری نیست و هر کس را درست است که تنها در گوری قرار می دهند، اما او باری از مسوولیت های مختلف از جمله اجتماعی را به عنوان یک شهروند مسوول، بر دوش دارد.

در مقابل لطفاً به رفتارهای خودمان نگاه کنیم. در تمام روزهای پاییز امسال حجم آلاینده ها در هوای تهران اگر در شرایط «هشدار» نبوده، لااقل در وضعیتی قرار داشته که به آن «ناسالم» گفته می شود، یعنی دیگر تنفس در آن نه نشانه حیات است و نه مفرح ذات. که هر دم و بازدمی در هوای آن، قدمی بزرگ و بزرگ تر، به سوی مرگ است.

با این وضعیت به کجا می رویم؟ آخرین نقطه این وضعیت که ما سالهاست ظاهراً و بر اساس آمار و ارقام و نظریه های کارشناسی به آخرش رسیده ایم، کجاست؟ ظاهراً کسی قرار نیست به این سوال پاسخ دهد که اگر پاسخی بود یا حتی اعتنایی و احساس مسوولیتی، سال ها پیش باید گفته و به آن عمل می شد. نه امروز که واقعاً کار از کار گذشته است و تا همین الان هم که جناب عزرائیل در خانه بنده و شمای شهروند را نزده باید تعجب کنیم. مسوولان که الحمدلله بیمه هستند، و نگران سلامتی خود و خانواده نیستند، حیات و ممات مردم هم که ربطی به آنها ندارد و ظاهراً همه بخش های آن در حوزه فردی افراد می گنجد.

چرا هوای تهران تا این حد آلوده است که به روایتی روزانه ۲۷ نفر بر اثر آن و عوارضش می میرند، امری است که کارشناسان سال هاست به آن پاسخ گفته اند و همه ما می دانیم که عمده ترین دلیل آن، فراوانی خودروها اعم از استاندارد و غیراستاندارد، نو و کهنه و چندین دلیل دیگر است که همه اش دست ما است، هم علتش و هم راه حلش، مایی که حتی در چنین شرایط فوق بحران، آسوده خاطر همچنان مدعی «من نبودم» هستیم، و به انتظار نشسته ایم که کسی از کره یی دیگر بیاید و برای ما چاره کند.

بداخلاقی یا بهتر است با عرض پوزش و بدون تعارف بگویم «بی اخلاقی» در همه زمینه ها از جمله اجتماعی امروز به شدت گریبان ما را گرفته است. چرا این چنین شده است؟ یقیناً باید کارشناسان پاسخ آن را داشته باشند، ولی من روزنامه نگار علت آن را دور شدن یا باز بهتر است بدون تعارف بگویم تهی شدن از ارزش هایی می دانم که در زمانی نه چندان دور رمز و اساس حیات هر یک از ما بود، مایی که متاسفانه امروز به آنجا رفته ایم یا برده شده ایم که فقط به فکر کلاه، کرسی، صندلی و حزب، گروه، دسته و همفکران خودمان هستیم که نکند باد آن یا آنها را ببرد،؟

از میان ۲۷ نفری که روزانه در تهران بر اثر آلودگی هوا جان می سپارند، دور از شما، شاید یکی از آنها من یا خدای ناکرده عزیزی از عزیزان شما، شهروند عادی یا متعلق به طبقه، مسوولان باشد، من و من ها را بی خیال، آیا می توانید به عزیزان خود بگویید؛ «ببخشید، لطفاً حالا بمیرید تا بعد...»؟

رئوف پیشدار