پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مولفه هایی بر پیش بینی ناپذیری کنش سیاسی ایرانیان
کنش سیاسی ایرانیان همواره غیر قابل پیشبینی بوده است و کارشناسان سیاسی هیچگاه نتوانستهاند منطقی منسجم برای انتخابهای سیاسی مردم ایران به دست آورند. همان گونه که انتخاب محمد خاتمی در دوم خرداد ۷۶ دور از انتظار بود، به همان نسبت نیز رای آوردن محمود احمدینژاد عجیب بود. تعداد قابل توجهی از جمعیت ایران در یک دوره به اصلاحات رای دادند و هشت سال بعد تعداد بیشماری، شخصی مخالف اصلاحات را بر سر کار آوردند. با کمی تحقیق مشخص میشود تعداد زیادی از کسانی که به احمدینژاد رای دادند، همانها هستند که پیشتر به خاتمی رای داده بودند. حال این تغییر موضع ۱۸۰ درجهای با چه منطقی توجیه میشود؟
همگان از آزاد نبودن انتخابات دم میزنند اما آزادترین انتخابات در جمهوری اسلامی (شورای شهر دوم) با کمترین استقبال مواجه میشود؟
در هر کوی و برزن و مغازه و تاکسیای انتقاد تند مردم و نارضایتی آنها از مسوولین شنیده میشود، اما همین مردم در راهپیماییها حضور پیدا میکنند و در انتخابات شرکت میکنند. این تناقضها در گفتار و عمل سیاسی مردم ایران را چگونه میتوان توجیه کرد؟
پاسخهای بسیاری برای این سوالات میتوان ارایه کرد اما هیچ کدام آنها جوابی قطعی و راهگشا برای این مساله نیست. در زیر به صورت کوتاه به چند نمونه از تحلیلهایی که برای این مساله مطرح میگردد اشاره میشود (هر کدام از این موارد نیازمند بحثی جداگانه و مفصل است):
۱) عدهای این امر را مربوط به روح استبداد شرقی و استبدادزدگی تاریخی (۲۵۰۰ساله) ایرانیان میدانند. استبداد شرقی به نوع خاصی از حکومتهای استبدادی گفته میشود که با تعریف معمول دیکتاتوری تطابق ندارد. از آن جا که این سیستم بیشتر در کشورهای شرقی یا آسیایی موجود بوده و هست، دیکتاتوری شرقی یا شیوهی تولید آسیایی به آن اطلاق شده است. برخلاف تعریف دیکتاتوری در این نوع طبقه اشراف استقلال نداشته و شاه یا رییس حکومت، اشراف را میتواند تغییر دهد و یا حتی به قتل برساند. در حالی که در تعریف دیکتاتوری، قشر اشراف شاه را مورد حمایت قرار میدهند. در سیستم دیکتاتوری شرقی معمولا با تغییر سلسله و یا حتی شاه طبقه اشراف هم تغییر میکنند.
علت اصلی این نامگذاری وضعیت آب در این مناطق است. آب در مشرق زمین بسیار کمتر از مغرب یافت میشود، بر این اساس جمعیت در این مناطق به طور متمرکز گسترش یافته است. به عبارت دیگر کمبود منابع آب باعث شده هر جا آبی کشف شده بلافاصله مردم به آن جا هجوم آورده و آبادی تشکیل دهند و مدام این آبادی گسترش یابد.
نتیجهی این روند این شد که مراکز جمعیتی در این مناطق بر محور آب متمرکز شوند، بر خلاف غرب خصوصا اروپا که شاهد فاصلهی زیاد کانونهای جمعیتی هستیم زیرا آب وجود داشته است. نکتهی مهم دیگر اینکه چون آب نایاب و در اعماق زمین یافت میشد نیاز به حفر چاه و قنات و... بوده است. از آن جا که مخارج این نوع عملیاتها از عهده کشاورزان ساده برنمیآمده است، به ناچار به پادشاه و یا هر صاحب قدرت و ثروتی رجوع میکردند و این روند زمینه ساز وابستگی مردم به این قدرت میشد و نتیجهی آن ایجاد شرایط مناسب برای حکومتهای استبدادی میشد. حکومت استبدادی که پایهی اصلی آن احتیاج مردم به آب و مشخصهی بارز آن وسعت قلمروی آنها به خاطر سرزمینهای وسیع و جمعیتهای متمرکز که به راحتی قابل اعمال حاکمیت بودند.
گرچه به مرور زمان از لحاظ انسانشناسی تا حدی پایههای نظریه استبداد شرقی و تاثیر آن بر رفتار مردمان شرق دچار تزلزل شد.
در دوران مدرن پیدایش منابع انرژی عمدتا در کشورهای شرقی، نفت و گاز را جایگزین آب کرد و پدیدهای به نام دولت رانتیر (تحصیلدار) را به وجود آورد. دولت رانتیر به خاطر کسب درآمد از منابع طبیعی، بینیاز از مالیات مردم میگردد و این مساله میزان کرنش و تاثیرپذیری آن را نسبت به خواستههای جامعه پایین میآورد و از طرفی مردم را وابسته به خود میکند. اکنون قسمت قابل ملاحظهای از جمعیت شاغل ایران یا مستقیما کارمند دولت هستند و یا به طور غیرمستقیم درآمدشان از طریق دولت تامین میگردد. این امر سبب میشود مردم از طرفی خود را مدیون دولت بدانند و از طرف دیگر از مواجهه و مخالفت با خواستههای آن واهمه داشته باشند. چون نبض حیاتی زندگی خود (درآمد) را در اختیار دولت میدانند.
۲) برخی نیز این مساله را مربوط به عدم تعیین طبقاتی مردم ایران میدانند.
در نظامهای سیاسی با ثبات در جهان، مردم با توجه به طبقهای که خود را متعلق به آن میدانند، رای میدهند و کاندیدایی را که احساس میکنند بیشتر خواستهی آنها را برآورده میکند، انتخاب میکنند. اما از آنجا که در ایران اقشار مختلف احساس هویت طبقاتی ندارند نمیتوانند به درستی با این مبنا انتخاب بکنند و به این خاطر با توجه به شعارهایی که احساس میکنند به آنها دلبستگی دارند، رای میدهند؛ غافل از اینکه تجربه نشان داده است بسیاری از شعارها صرفا تا قبل از انتخابات به عنوان کسب رای مطرحند و پس از آن یا به کلی فراموش میشوند و یا اینکه تحقق پیدا نمیکنند. تعداد بسیاری از افراد طبقات پایین جامعه در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با توجه به شعارهای اقتصادی محمود احمدینژاد به وی رای دادند اما همینها پس از انتخابات نه تنها پول نفت را در سفرهی خود ندیدند و تغییری در معیشت خویش احساس نکردند، بلکه بیشترین بار تورم و افزایش بیسابقه قیمت کالاهای مصرفی و خدمات را متحمل شدند.
شاید بتوان تنها قشری را که از این نظر انتخاب نسبتا با مبنایی دارند، طبقه متوسط نامید. پس از جنگ و به خاطر سیاستهای توسعه دولت رفسنجانی و پس از آن خاتمی، بر تعداد افراد طبقه متوسط به طور قابل ملاحظهای افزوده شد و این طبقه بنا بر خاصیت خود و با توجه به میزان بالای تحصیلات در آن انتخابهای آگاهانهتر و بامبناتری را انجام میدهد. بدین خاطر است که کارشناسان سیاسی، طبقه متوسط را حاملان دموکراسی میدانند و معتقدند برای نیل به دموکراسی و نظام سیاسی باثبات باید سیاستهایی را اتخاذ کرد که بر تعداد افراد این طبقه افزوده شود.
به همین خاطر برخی از نظریهپردازان سیاسی معتقدند قبل از هر امری باید توسعه اقتصادی مد نظر سیاستمداران قرار گیرد تا از طریق رفاه اقتصادی بر تعداد افراد طبقه متوسط افزوده شود. این نظریهپردازان عمدتا با نگاه به کشورهای آسیای جنوب شرقی و ژاپن که پس از بالا رفتن میزان تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه افراد جامعه به دموکراسیهای باثبات دست پیدا کردند، این مدل را برای ایران پیشنهاد میکنند. چون تجربهی تاریخ بشری نشان داده است اصولا در جوامعی که اکثر مردم آن فقیر هستند، نمیتوان توقع دموکراسی و فضای باز سیاسی داشت.
۳) مساله دیگری که مطرح میشود پایین بودن میزان دانش سیاسی مردم ایران و ناآگاهی آنان نسبت به مسایل سیاسی و اقتصادی است. این مولفه کاملا در ارتباط با بحث پیشین است. تحقیقات نشان میدهد بالا بودن میزان درآمد ارتباط مستقیمی با افزایش میزان دانش و آگاهی سیاسی و اجتماعی دارد. بر اثر کاهش آگاهی سیاسی، کسانی که بیشترین توان تبلیغاتی را دارند، میتوانند با هدایت افکار مردم نظر آنان را نسبت به خواستهی خود جلب کنند. مردم ایران به طرز قابل ملاحظهای سیاسی هستند اما سیاسی بودن اکثر آنان برآمده از دانش و آگاهی سیاسی نیست و صرفا محدود به طرح انتقاد است.
این امر را میتوان از میزان فروش روزنامهها و نشریات سیاسی دریافت. در جوامع پیشرفته، فروش بالای روزنامهها را نشانگر بالا بودن اطلاعات سیاسی مردم میدانند. در ایران به جز مواقع خاص، آحاد مردم علاقه چندانی به مطالعهی روزنامه ندارند و برخی نیز اصولا اعتمادی به مطالب منتشر شده در آنها ندارند. بعد از انقلاب در دوران اصلاحات عموم مردم به روزنامهخوانی روی خوش نشان دادند و تیراژ روزنامهها و تعداد آنها به طرز قابل ملاحظهای افزایش پیدا کرد. اما با فروکش کردن شعلهی اصلاحات، میل مردم نیز به مطالعهی روزنامه کاهش پیدا کرد.
این امر رابطه دوسویهای را نشان میدهد که از یک طرف مردم میتوانند شرایطی را ایجاد کنند که فضای بازی در کشور ایجاد شود تا از طریق آن روزنامههای مستقل منتشر شوند و از طرف دیگر به خاطر ایجاد آن شرایط و رونق مباحث سیاسی، میتوان انتظار بالا رفتن سطح دانش سیاسی مردم را داشت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست