پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

طلا و مس سینما و سیاست


طلا و مس سینما و سیاست

۲۸ سالگی جشنواره فیلم فجر در برج میلاد

اصولا در کشور ما گاهی همه چیز به همه چیز می آید و در این میان بیشترین چیزی که به همه چیز می آید؛ فرهنگ است! فلسفی سخن نگفتیم چرا که در انقلاب فرهنگی ما به جای آنکه همه حوزه ها با عبور از معبر فرهنگ در معرض دید ملت قرار بگیرند با گذر از جاده لغزنده سیاست خود را به مردم می رسانند؛ فرهنگ نیز در همین داستان تراژیک قرار می گیرد و چنان با سیاست آمیخته می شود که... آنچه در روزها و شب های جشنواره شاهدش بودیم اگرچه محصول مدیریت دولت نهم بود اما نمایی کلی است از اینکه سینمای جوان ما بیشتر به سالخورده ای می ماند که دارد تسبیح زندگی اش را دانه دانه می شمارد و خود را در برابر مرگ تسلیم کرده است. حیاتش به شماره افتاده و در ملاقات با شبح مرگ؛ تمام تلخی ها و سیاهی های زندگی را پیش چشم می بیند! خوش بینانه اش این می شود که به تک و توک تولیدات فاخر و فرزانه سینما دل ببندیم و بگوییم افق روشنی در راه است اما واقعا اینگونه است؟ تحریریه نسل سوم گزارشی از همه آنچه در جشنواره نمایش داده شد ، به شکل ام پی تری برایتان آماده کرده است؛ نوش جان!

● ملک سلیمان. شهریار بحرانی

یک فیلم فوق العاده خوش ساخت که نشان داد اگر از سینمای فاخر حمایت شود و یک سینماگر بر سکان هدایت فیلم بنشیند؛ خروجی آن هم قابل اعتناست و هم نماینده شایسته ای در مجامع بین المللی برای سینمای ایران. فیلم اگرچه یک ضعف کاملا مشهود دارد و آن هم نداشتن قصه و خط داستانی است اما در نمایش عظمت یک پیامبر الهی و معجزات و کرامات او بسیار فراتر از سینمای ایران کار کرده است. البته سیاهی لشکر کم و بازیگران غیرحرفه ای لطمات سنگینی به فیلم وارد ساخته که امیدواریم در سری دوم فیلم بهتر شود. ملک سلیمان قسمت اول از یک تریلوژی است. فیلم را حتما حتما باید در سینما ببینید و از فیلمبرداری و قاب بندی و جلوه های ویژه و موسیقی آن در حد یک «ارباب حلقه ها» لذت ببرید.

۵ میلیارد تومان هزینه این فیلم شده که با اغماض و امید به برطرف کردن نقاط ضعف می توان گفت نوش جان چون اثر نهایی قابل ستایش است. فیلم داستان هجوم شیاطین به مردم ملک سلیمان و مبارزه سلیمان نبی با آنهاست.

● آل. بهرام بهرامیان

آنقدر روی فیلم مانور داده بودند و از تیم بازیگران تا تیم نویسندگان و تهیه کننده جریان سازی رسانه ای کرده بودند که منتظر بودیم شاهکار سینمای دلهره ایران را ببینیم اما محصول نهایی علی معلم یک فیلم آشفته است که به جای ترس و لرز گاه از ته دل شما را می خنداند. شاید البته عیب از ما ایرانی ها هم باشد که الکی از چیزی نمی ترسیم و سر نترسی داریم. با این همه کارگردانی بهرامیان ـ کارگردان سریال ساعت شنی ـ خیلی خوب است اما بازی مصطفی زمانی ـ یوسف پیامبر ـ خیلی ضعیف و فیلم نامه هم در حد یک فانتزی اعصاب خوردکن است. فیلم به خودی خود سندی است برای ناتوانی مدعیان سینما. امیر پوریا منتقد کاربلدی است اما نشان داد به هیچ وجه فیلم نامه نویس خوبی نیست. فیلم داستان یک خرافه قدیمی در خصوص زنان باردار است و خیلی کش دار و خسته کننده شده و به قول معروف از آب درنیامده است.

● طلا و مس. همایون اسعدیان

یک فیلم بی ادعای خوش ساخت که درباره روحانیت و زندگی خصوصی طلبه هاست. منوچهر محمدی در مقام تهیه کننده بعد از مارمولک و زیر نور ماه این فیلم را هم در سه گانه حوزه و روحانیت تولید کرد تا نشان دهد آدم باهوش و دغدغه مندی است. فیلم یک شاهکار ملودرام است که عاشقانه آرام یک طلبه جوان و درس خوان را در اثر بیماری همسر جوانش؛ کمی ناآرام می کند و او را به مسیری تازه در زندگی رهنمون می سازد مسیری که «محبت» را کیمیای هستی معرفی می کند. فیلم را حتما باید دید و از یک سینمای پاک و دلپذیر و اخلاقی لذت برد؛ یک سینمای اجتماعی که در اطرافمان نمونه های زیادی برایش وجود دارد.

● هیچ. عبدالرضا کاهانی

فیلم به هیچوجه قابل دفاع نیست خاصه آنکه قشر مستضعف را بر پرده نقره ای نشانده است. آنقدر تصویر کثیف و بی فرهنگ و مادی گرایی از این قشر نشان داده که خود کارگردان هم نمی تواند از این همه اغراق دفاع کند. به عبارتی «هیچ» در دو قسمت ساخته شده تا بگوید برای قشر مستصعف ـ که می تواند نمادی از ملت ایران هم باشد ـ «هیچ» نمی ماند و عبور و مرور روزانه آنها را به تباهی و تنهایی و خودکشی می رساند. فیلم؛ تلخی های بسیاری دارد که می توانست بدون اغراق در رفتار قشر فرودست جامعه یک فیلم انتقادی باشد اما از آنجایی که مبنای فیلم کاهانی «فحش و بی اخلاقی و تباهی» است هرگز نمی تواند با این بخش ها در سینماهای کشور نمایش داده شود مگر اینکه خود شخص اسلام شناس برجسته آقای رحیم مشایی دستور بدهند! البته از بازی های فوق العاده بازیگران بویژه مهدی هاشمی و کارگردانی کاهانی نیز نباید غافل بود که انصافا خیلی خوب کار کرده اند.

● بیداری رویاها. علی باشه آهنگر

باشه آهنگر سال گذشته با «فرزند خاک» همه را حیرت زده کرد، با روایتی منحصر به فرد از دفاع مقدس و موضوعی حساس و قابل اعتنا به نام تفحص. برای همین انتظار می رفت امسال هم او با فیلم جدیدش همه را غافلگیر کند اما...فیلم جدید باشه آهنگر سوژه فوق العاده بکری دارد؛ اینکه یک همسر شهید با برادر شوهرش ازدواج کند اما بعد از سال ها خبری زندگی آنها را تا مرز فروپاشی پیش ببرد...اما این تنها سوژه بکری است که باشه آهنگر نه تنها نتوانسته از پس روایت خوب آن برآید بلکه در انتخاب بازیگران و بازی گرفتن از آنها هم ضغف داشته است.

● شب واقعه. شهرام اسدی

پس از فیلم ماندگار تاریخ سینمای ایران درباره عاشورا که روز واقعه نام داشت؛ شهرام اسدی بعد از سال ها دوباره کارگردانی یک فیلم تاریخی را پذیرفت. او اینبار روایت یک شهید مردمی از خطه جنوب کشور را با سفارش موسسه شاهد به عهده گرفت. فیلمی با روایتی ملموس از روزهای آغازین جنگ که بسیاری از مردم یا جنگ را جدی نمی گرفتند یا دنبال رزق و روزی خود بودند. دریاقلی سورانی به اصطلاح تعمیرکار ماشین است که در گورستانی از ماشین زندگی می کند و زیاد حال و هوای جنگ او را نگرفته، خانواده اش را به بیرون شهر فرستاده و تنها پسر نوجوانش است که از دست او فرار کرده و برای دفاع از شهر مانده است. فیلم اگرچه کش دار است اما با ظرافت هایی این ضعف را از سر گذرانده است. فیلم هم حماسه است و دفاع هم عاشقانه ای در دفاع از میهن؛ حتما باید فیلم را ببینید و از فرماندهان گمنام جنگ درس هایی بگیرید. جلوه های ویژه این اثر در کنار موسیقی خوب؛ از دیگر نقاط مثبت فیلم اسدی است.

● عصر روز دهم. مجتبی راعی

مجتبی راعی پروژه ناتمام مرحوم رسول ملاقلی پور را در حالی در دست گرفت که محصول نهایی انصافا فیلم خوب و یگانه ای است؛ اگرچه باز هم فیلم سکانس های اضافی دارد و گویا درد سینمای ما هم همین است؛ اما هم نماهای فوق العاده کربلا و نجف که برای نخستین بار فیلمبرداری شده خوب از آب درآمده هم داستان و هم بازی ها. فیلم رگه هایی از فرهنگ شیعی را نیز به خوبی تصویر کرده و نزدیکی فرهنگی ایران و عراق را در فصل مشترکی چون ارادت به ائمه(ع) نمایش می دهد. داستان فیلم راجع به دختری است که سال ها قبل در جریان حمله عراق، خواهر کوچکش را رها می کند و یک سرباز عراقی آن را با خود می برد، حالا بعد از ۲۰ سال برای دیدار و بازگشت خواهر به وطن، دنبالش به نجف آمده است. فیلم جلوه های ویژه خیلی خوبی دارد و بازی هانیه توسلی هم در نقش دو خواهر ایرانی و عراقی قابل قبول است.

● کیفر. حسن فتحی

بعد از پست چی سه بار در نمی زند باید حدس می زدیم که حسن فتحی به سینمای بدنه باز می گردد چرا که درمی یابد ماجرای تولید فیلم فاخر با دیالوگ های شنیدنی زیاد برای مردم جدی نیست از بس فیلم های دم دستی و کپی شده به خوردشان داده اند. با این همه کیفر حسن فتحی یک سینمای قصه گوی تعلیقی است با فیلم نامه ای خوب نه در حد پست چی اما روان و دلچسب. کارگردانی فیلم در کنار بازی هایی که خیلی خوب در فیلم حل شده اند همه و همه از بلوغ سینمایی حسن فتحی خبر می دهد. فیلم فتحی را به خاطر چند دقیقه بازی درخشان جمشید هاشم پور هم که شده باید دید اگرچه این فیلم گویا برای هیئت داوری خوب نمایش داده نشد. فیلم داستان یک مافیای رفاقتی است که از سال ها قبل در ژاپن محل تولد کینه ای شده که سال ها بعد سرباز می کند.

● باقی قضایا...

فیلم های دیگری هم نمایش داده شد که یا شعار بود و یا مقاله و یا شعر نو. طهران - تهران، تسویه حساب، صدسال به این سال ها، در کنار زم هریر که شعر برگزیده جشنواره فیلم فجر بود در این زمره بودند. البته فیلم های خوب اجتماعی هم داشتیم مانند نفوذی، صبح روز هفتم، کیمیا و خاک، یک گزارش واقعی، چهل سالگی، هفت دقیقه تا پاییز علیرضا امینی و یا آناهیتای عزیزالله حمیدنژاد که یک عقب گرد برای کارگردانش محسوب می شد. درباره آتش کار و صدسال به این سالها هم خواهیم نوشت فقط منتظر می مانیم ببینیم پروانه نمایش می گیرند یا نه؛ آنوقت از خجالتش درمی آییم. درباره به رنگ ارغوان هم مفصل برنامه داریم؛ نگران نباشید.

و یک سوال اساسی در داستان مبارزه با مفاسد اقتصادی، سال هاست گفته می شود: باید قانون ها اصلاح شوند چرا که برخی قوانین کشور، منافذی دارد که برخی به خوبی به آن آگاهند و از قانون برای بی قانونی استفاده می کنند. در جریان فرهنگ و هنر کشور هم این موضع صادق است تا آنجا که «دور زدن» برای حرفه ای ها، دیگر یک رسم متداول شده است؛ آنها بر اساس قانون فیلم نامه ای تصویب می کنند و بر اساس قانون هم فیلم شان را می سازند و وقتی فیلم آماده نمایش می شود؛ معلوم می شود که مشکلات عدیده ای دارد اینجاست که جنگ اصلی فیلم ساز و مدیریت آغاز می شود، جنگی که فعلا به نفع فیلمساز تمام می شود.

سوال این است برخی فیلم های توقیفی چگونه مجوز ساخت می گیرند در حالی که خروجی نهایی به هیچوجه قابل پخش نیست؟

آیا ترفند ساخت فیلم و بعد چانه زنی برای رفع توقیف نوعی دورزدن مدیریت فرهنگی و باج خواهی فرهنگی از مدیران نیست؟ مدیرانی که می خواهند نشان دهند با هیچ چیز مشکلی ندارند و اصلا مشکلی در فرهنگ و هنر وجود ندارد...دست آخر هم مدیران فعلی محصولات فرهنگی مشکل دار را به دوش مدیریت قبلی می اندازند و مدیران قبلی هم که در دسترس نیستند و... راستی دقت کرده اید در حوزه فرهنگ و هنر همچون سیاست، مدیران همواره مشکلات را به دوره های قبلی واگذار می کنند؟!