جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

۴۵ سال طهران نشینی


۴۵ سال طهران نشینی

پس از فروپاشی دروازه ها و خندق شهر در سال های نخست قرن حاضر, تا اواخر سال ۱۳۴۰ هـ ش كه شهر تهران دارای طرح توسعه جامع شهری شد , یعنی در طول ۴ دهه اول این قرن, برنامه های نوسازی و توسعه معابر, زیرساخت ها و خدمات شهری كه به ویژه در منطقه شمال شهر متمركز بود, عامل عمده افزایش تفاوت قیمت زمین بین شمال و جنوب شهر و تشكیل فضاها و محله های متمایز بود

پس از فروپاشی دروازه‌ها و خندق شهر در سال‌های نخست قرن حاضر، تا اواخر سال ۱۳۴۰ هـ .ش كه شهر تهران دارای طرح توسعه جامع شهری شد (و بر اساس آن محدوده قانونی و خدماتی شهر مشخص شد)، یعنی در طول ۴ دهه اول این قرن، برنامه‌های نوسازی و توسعه معابر، زیرساخت‌ها و خدمات شهری كه به ویژه در منطقه شمال شهر متمركز بود، عامل عمده افزایش تفاوت قیمت زمین بین شمال و جنوب شهر و تشكیل فضاها و محله‌های متمایز بود.

طی این دوره محله‌های مهاجرنشین و كارگری به طور عمده در منطقه جنوبی شهر و نزدیك به مركز قدیم آن توسعه یافت، در نتیجه رشد تمایزهای اجتماعی و نوسازی و عمران بخشی از شهر، الگوی سكونت ایلیاتی – شهری كه براساس آن ارباب‌ها با وابستگان و رعایای خود در یك محله شهر سكونت می‌كردند و در هر محله شهر، صاحب‌منصب یا مالك بزرگی سكونت داشت، تغییر كرد. میانگین رشد جمعیت شهر تهران در فاصله سال‌های ۱۳۳۵-۱۳۰۰ كه جمعیت شهر از حدود ۲۱۰هزار نفر به ۱۵۸۴هزار نفر رسید، حدود ۹/۵درصد در سال بود كه با توجه به اطلاعات در دسترس از رشد طبیعی جمعیت كشور بسیار بیشتر بود. حدود دوسوم این رشد، ناشی از مهاجرت بود. مهاجران از گروه‌های مختلف اجتماعی و قومی برای كار و فعالیت از شهرستان‌ها به تهران مهاجرت می‌كردند و متناسب با توان محدود اقتصادی خود در محله‌های جنوبی شهر، به ویژه در محله‌های قدیمی‌تر اسكان می‌یافتند.

طی سال‌های حكومت رضا شاه و حتی دو دهه بعد از آن میزان رشد جمعیت شهری در ایران بیش از ۴درصد بوده و نسبت شهرنشینی از ۱۱درصد به ۲۷درصد در سال ۱۳۳۵ رسیده است. طی این دوره به رغم گسترش شبكه شهری كشور، شهر تهران همواره دارای رشد بالای ۵درصد و بیش از ۲ برابر رشد طبیعی جمعیت خود بوده است. تغییر نقش تهران از پایتخت در دوره قاجار به كانون عمده صنعتی كشور در دوره رضا شاه كه توام با استقرار ۲۶درصد از ۱۸۲ كارخانه بزرگ جدید كشور در این شهر بود، جهش جمعیتی عظیمی را در تهران موجب شد كه آن را تا سال ۱۳۳۵ به یك میلیون نفر رساند.

طی سال‌های ۱۳۴۰-۱۳۰۰ مفهوم حاشیه با فروریختن دروازه‌ها و پر شدن خندق اطراف شهر تغییر كرد. خندق‌ها به منظور توسعه شهر پر شد و خندق‌نشین‌ها در همان محله‌های در حال رشد جنوبی ساكن شدند و اطراف دروازه‌های جنوبی شهر یعنی دروازه غار، دروازه دولاب، دروازه خراسان و دروازه قزوین، محله‌های فقیرنشین شكل گرفت.

تداوم مركزیت تهران در روند نوسازی طی دهه ۱۳۴۰-۱۳۳۰ آن را همچنان به صورت قطب اصلی مهاجرت كشور حفظ كرد. این شهر ۵۰درصد از كل ۱۷میلیون نفر مهاجر كشور را در نیمه اول این قرن به خود جذب كرده است. در این دهه نیز شهر فاقد محدوده قانونی بود و با رشد جمعیت شهر و محله‌های جدید، مرزهای آن به اطراف گسترش یافت. این روند با رشد تمایزهای اجتماعی محله‌ها و مناطق مختلف شهر همراه بوده است. شكل‌گیری محله‌های شهباز جنوبی، جوادیه، نازی‌آباد، دولت و بی‌سیم نجف‌آباد در دهه ۱۳۴۰-۱۳۳۰ نتیجه اسكان مهاجران كم درآمد در شهر بود. در نتیجه تشدید مهاجرت و بحران مسكن در تهران طی دهه۳۰، میزان اجاره‌نشینی و اتاق‌نشینی در شهر تهران افزایش یافت. به این ترتیب علاوه بر تمایزهای محله‌ای، الگوی مسكن طبقات مختلف به شدت متمایز شد. براساس اطلاعات سرشماری سال ۱۳۳۵، ۴۰درصد خانوارهای تهرانی در یك یا دو اتاق سكونت داشته‌اند، اما به‌رغم گسترش سطح شهر و تمایز محله‌های كارگری آن، پیوستگی فضایی در الگوی اسكان مهاجران بر روند گسیختگی و جدایی، غلبه دارد. در این دوره محله‌های كارگری كم و بیش پیوسته با شهر توسعه می‌یابد، در حالی كه محله‌های مسكونی متعلق به اقشار متوسط نظیر نارمك و تهران‌پارس در شرق و گیشا و شهرآرا در غرب و یوسف‌آباد و بهجت‌آباد در شمال، جدا از بدنه اصلی شهر شكل گرفته و در مرحله بعدی توسعه شهر، ‌در آن ادغام می‌شوند.

در دهه ۳۰، بانك رهنی مسوول تهیه طرح اصلاحی محله عودلاجان می‌شود. قبل از شهریور سال ۲۰ محله سنگلج در پی فكر استفاده از اراضی آن برای ایجاد مراكز اقتصادی و ساختمان‌های جدید تخریب شده بود و از آنجا كه تا آن زمان هیچ اقدامی در این زمینه انجام نگرفته بود، به پارك (بوستان) تبدیل شد.بنابراین، طرح ساختن محله نمونه كارگری برای انتقال فقرای محله‌های دیگر به آن و تخریب و ساخت سایر محله‌ها، طی دهه ۳۰ دوباره در طرح عودلاجان ظاهر شد كه به مرحله اجرا نرسید. یك بار دیگر این طرح با هدف ساخت ساختمان‌های بلند اداری و موسسه‌های تجاری با استفاده از اراضی عودلاجان مطرح شد. این بار نیز به دلیل فقدان بودجه طرح متوقف شد و ساكنان محله پس از اعتراض‌های فراوان اجازه نوسازی گرفتند. دكترشاپور راسخ‌ كوی‌های فقیرنشین شهر را در آغاز دهه ۴۰ به سه گروه تقسیم می‌كند: الف: گودال‌های شمال و جنوب شوش (شمال)، ب: كاروانسرانشینی، ج: خانه‌های معمولی در كوچه‌ها و خیابان‌هااز میزان حاشیه‌نشینی و اسكان غیرمتعارف طی این دوره برآورد دقیقی در دست نیست. محله‌های بسیار فقیر و گودنشین‌ها كه محله‌های غیرمتعارف و حاشیه‌نشین شهر هستند، در این دوره در داخل محدوده مركزی و جنوبی شهر به وجود آمدند.

دهه ۴۰هجری شمسی با دو رویداد مهم و تاثیرگذار بر پدیده حاشیه‌نشینی شهری در تهران همراه بوده است.

در این دهه در نتیجه رشد جمعیت و تراكم فعالیت‌های اقتصادی در شهر و تشدید رقابت در بازار زمین شهری، در انتقال كارگاه‌های صنعتی به حاشیه شهر تسریع شد.

اگر چه طی این دوره همواره كارگاه‌های تازه‌تاسیس، گرایش به استقرار در مناطق بیرونی شهر به ویژه در حاشیه جنوبی و غربی را داشتند، اما طی این دهه با توجه به بهبود شبكه ارتباطی و حمل‌و‌نقل در منطقه و همچنین برنامه‌های تمركززدایی و آینده‌نگری توسعه شهر، این صنایع در مناطق دورتری استقرار یافتند و همراه آن جمعیت شاغل در این صنایع تمایل بیشتری به استقرار در نواحی پیرامون آن پیدا كردند. بحران مسكن در شهر تهران به روند واگرایی جمعیت از آن كمك كرد.زیرا بر اساس سرشماری سال ۱۳۳۵ حدود ۵۲درصد خانوارهای شهر تهران اجاره‌نشین بودند و حدود ۴۰درصد در یك یا دو اتاق زندگی می‌كردند.

بنابراین، شكل‌گیری منطقه كلانشهر پیرامون تهران، یعنی منطقه‌ای با واحد كار و مسكن، اولین رویداد عمده دهه ۴۰ و تهیه طرح جامع توسعه فیزیكی شهر در سال ۱۳۴۷، دومین رویداد مهم و موثر بر روند حاشیه‌نشینی منطقه محسوب می‌شود.

منطقه كلانشهر تهران كه از اواخر دهه ۴۰ شكل می‌گیرد، از همان مراحل اولیه رشد خود، با توسعه گسترده سكونت‌گاه‌های غیررسمی مواجه است اما در عین حال از آستانه دهه پنجاه دوران كاهش سهم مهاجرت در رشد جمعیت شهری كشور آغاز و این امر به ویژه در تهران مشاهده می‌شود. با اعمال سیاست‌های تمركززدایی و كاهش سرمایه‌گذاری‌های صنعتی در تهران طی یك برنامه‌های عمرانی سوم و چهارم، به تدریج مراكز استان‌های دیگر كشور رشد كرد و سهم شهر تهران در مهاجرت‌های بین استانی كاهش یافت. در نیمه اول دهه ۵۰، استان تهران كه شهر تهران را در بر داشت تنها ۲۶درصد مهاجرت‌های بین استانی را به خود جذب كرد.

با تشكیل منطقه كلان‌شهری و شكل‌گیری سكونت‌گاه‌های كارگری جدا از تهران، فرآیند ادغام محله‌های فقیر در بافت متعارف شهری كه در رشد پیوسته شهرها به «نوسازی موجی» معروف شد، با موانع و دشواری‌های بیشتری روبه‌رو شد.

● ادغام سكونت‌گاه‌های رسمی و غیررسمی

اواخر دوره حكومت پهلوی با بروز تعارض‌هایی بین حاشیه‌نشینان و دولت همراه بود. این درگیری‌ها در نتیجه مداخله شهرداری برای تخریب ساخت و سازهای غیرمجاز آغاز شد و واكنش ساكنان را برانگیخت.همان‌طور كه آصف بیات در كتاب خود «سیاست‌های خیابانی» به درستی اشاره كرده در دهه ۱۳۵۰ موفقیت حاشیه‌نشینان در پیوستن به جمعیت پایتخت «پیشروی آرام» برای تحقق خواسته‌های خود، مانع رویكرد تعارض‌آمیز با حكومت بود، البته تا زمانی كه اقدامی برای تخریب مسكن آنها صورت نمی‌گرفت.

انقلاب اسلامی موجب در هم شكستن مقاومت‌های اداری در مقابل رشد حاشیه‌های شهری و ادغام نواحی حاشیه‌ای در شهر شد، حتی بخش عمده تصرف اراضی كوثر و ... در سال‌های اولیه پس از انقلاب روی داد.با از میان رفتن نظام كنترل و نظارت بر توسعه شهر و افزایش قدرت اجتماعی اقشار كارگری و كم‌درآمد، محله‌های حاشیه‌ای مجاور شهر دوباره به درون‌مرزهای رسمی آن خزیدند. مساحت شهر طی این سال‌ها دو برابر شد و اقشار كم‌درآمد برای تملك زمین و ساخت سریع مسكن به نواحی شرقی و جنوبی شهر هجوم می‌آورند. سال‌های اولیه انقلاب مرحله مهمی در ادغام اقشار كارگری و تهیدست در ساختار اجتماعی و فیزیكی شهر بود، میزان مالكیت مسكن در شهر تهران در فاصله این سال‌ها از ۵۳درصد به ۶۲درصد خانوارهای شهر افزایش یافت. حدود نیمی از واحدهای مسكونی ساخته شده طی این سال‌ها، بدون جواز شهرداری است. ركود اقتصادی ناشی از انقلاب در سراسر كشور و كاهش كنترل مدیریت شهری، به علاوه برخی سیاست‌های اعلام‌شده در حمایت از مستضعفان، دوباره تهران را به مركز مهاجرت‌های كشور تبدیل كرد. حدود ۳۵درصد مهاجرت‌های بین‌ استانی، در فاصله سال‌های ۱۳۶۵-۱۳۵۵ به استان تهران صورت می‌گیرد كه در مقایسه با دهه قبل بسیار بالا است اما با پایان جنگ ایران و عراق و تقویت نظارت و كنترل‌های رسمی بر ساخت‌و‌ساز در تهران و شروع برخی پروژه‌های عمرانی در استان تهران، از روند مهاجرت كاسته می‌شود و سهم منطقه كلان‌شهری از مهاجرت‌های بین استانی دوباره به حدود ۲۷درصد كاهش می‌یابد. چنانچه رابطه شهر و حاشیه را در دوره پس از انقلاب مورد توجه قرار دهیم روشن می‌شود كه به‌رغم رشد و ادغام محله‌های حاشیه‌ای تهران در سال‌های اولیه انقلاب در درون شهر، فاصله شهر و حاشیه طی دهه دوم پس از انقلاب رشد كرده است.شهر تهران در دهه ۱۳۷۵-۱۳۶۵ تنها ۴۰درصد از مهاجران وارد شده یا جابه‌جا شده را در منطقه اسكان داده است (در حالی كه در دهه پیش از انقلاب بیش از دو سوم افراد به شهر تهران مهاجرت كردند و ۳۰درصد از آنها در روستاها و شهرك‌هایی اسكان یافتند كه در زمره نقاط غیرشهری و سكونت‌گاه‌های نامجهز و خودرو محسوب می‌شدند.)نكته قابل توجه آنكه طی این سال‌ها، نسبت افراد جابه‌جا شده در داخل منطقه (به ویژه كسانی كه از شهر تهران خارج شده بودند) به نسبت مهاجران سایر استان‌ها پیشی گرفته و این در واقع نشان‌دهنده نیروهای دافعه از مركز به پیرامون در منطقه تهران است كه گروه‌های كم‌درآمد ساكن تهران را در بر می‌گرفت، به ویژه شاغلان غیررسمی شامل كارگران واحدهای كوچك و آنهایی را كه برای خود كار می‌كردند كه از حمایت‌های دولتی در بخش مسكن بی‌نصیب بودند.

یوسف غفوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.