سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تئاتر چیست


تئاتر چیست

امروزه و در این خط ّه آگاهانه و ناآگاهانه, تئاتر را از مردم دور کرده اند گاه, رندانه نمایش را به جای تئاتر غالب و با دست آویز قرار دادن مخاطب کیفیت تئاتر را قربانی کرده اند تئاتر نیازمند مخاطب است, اما نه به هر قیمتی

الحمدلله‌ِ ال‍ّذی ر‌َت‍ّب‌َ نظام‌َ ب‍َری‍ّةِ العال‍َم‌ِ بخلافة‌ِ آدم‌َ و ک‍َم‍َّلها بحضرة‌ِ الخاتم‌ِ محمد‌ٍ علیه و علی آله من الص‍َّل‍َوات‌ِ أفض‍ل‍ُها و م‍ِن ا‌َلت‍ّحیات‌ِ أتم‍ُها و أکم‍َل‍ُها.

«از هر چه نه از بهر تو کردم، توبه

ور بی‌تو غمی خوردم، از آن غم توبه

وان نیز که بعد از این برای تو کنم

گر بهتر از آن توان، از آن هم توبه»

خواجه نصیرالدین طوسی

تئاتر چیست؟ آیا به سادگی می‌توان آن را تعریف کرد؟ برای پاسخ به این سؤال که تئاتر چیست؟ تئاتر را به اعتبار کارکردش و ارزش آن می‌توان بررسی کرد. تحقیق فلسفی در ماهیت تئاتر پاسخ به این دو سؤال اساسی است:

۱) صفات ممی‍ّزه تئاتر چیست؟

۲) چگونه با دیگر انواع هنر، تفاوت پیدا می‌کند؟

به این سؤالات هر نسلی ترجیح داده در هر عصری به طریق خاص خود پاسخ گوید. چرا که تئاتر پدیده پیچیده‌ای است که وجوه مختلف آن، به اقتضای دوره‌های مختلف تاریخی مورد توجه قرار می‌گیرد. ما نمی‌خواهیم تئاتر را تعریف کنیم، بلکه فقط نشانه‌های آن را پیگیری می‌کنیم تا به «شناخت» برسیم. عمدتاً این تصور وجود دارد که تئاتر «بازنمایی / Representation» چیزی است. بازنمایی دنیای مادی، روحانی، روانی یا اجتماعی از چیزی. این نکته به خودی خود بدیهی است. پس با این تعبیر تئاتر به یک لحاظ بازنمایی زندگی است. اگر چنین باشد، تأثیر مردم در این زندگی، محوری است. از سویی دیگر، ما می‌دانیم که تئاتر تنها هنری است که بدون «مخاطب» نام هنر را نمی‌توان به آن اطلاق کرد. تأثیر «مخاطب» در تئاتر دقیقاً به اندازة مفهوم «زیبایی‌شناسانه» مؤثر و مه‍ّم‌ است. دیدگاه دکتر «ساموئل جانسون» در کتاب «زندگی گری / Life of Gray» در مورد ادبیات، نزدیک به این دیدگاه دربارة تئاتر است. جانسون می‌نویسد:

«من با شادمانی موافقتم را با خوانندة معمولی اعلام می‌کنم، زیرا سرانجام عقل سلیم خوانندگان است که به دور از شائبة تعص‍ّبات ادبی با آن‌همه ظرافتهای نکته‌بینانه و جزم‌اندیشی عل‍ّامه‌وار، باید برای افتخارات ادبی حکم صادر کند.»

امروزه و در این خط‍ّه آگاهانه و ناآگاهانه، تئاتر را از مردم دور کرده‌اند. گاه، رندانه نمایش را به جای تئاتر غالب و با دست‌آویز قرار دادن مخاطب کیفیت تئاتر را قربانی کرده‌اند. تئاتر نیازمند مخاطب است، اما نه به هر قیمتی. تئاتر اگر مترادف فرهنگ باشد نباید به «شعور» مخاطب بی‌توجه بماند. مد‌ّعیان روشن‌فکری تئاتر ایران، با شکل تئاتر «سرگرمی‌ساز / Entertaining Play» به ظاهر، مخالفت می‌کنند و آن را آفت تئاتر و تعقل مخاطب می‌دانند. در حالی که خود آثار «خیال‌پردازانه / Autonomous Play» را که فاصله زیادی با سرگرمی‌ساز ندارد به صحنه می‌کشند، این قیمت گزاف را به این جهت می‌پردازند که مخاطب داشته باشند. یا آن‌قدر از مخاطب فاصله می‌گیرند که حتی خواص هم نمی‌فهمند چه چیزی را دیده‌اند. این افراط و تفریط ب‍َد‌َل به وبایی برای تئاتر این م‍ِلک شده است. چرا؟ برای پاسخ به این چرایی از هر منظری جوابی هست. اما کمتر به بطن واقعه، عنایت می‌کنیم و آن ذات تئاتر است. ذات تئاتر با «عقل» و «احساس» مخاطب رو در روست. اما وضعیت ما، در این مقطع مکان و زمان بالضروره تراژیک است. تمامی افرادی که به هر شکلی در دایره تئاتر مشغول‌اند در وضعیت نابه‌هنجاری زندگی می‌کنند. اگر خانواده تئاتری ما بر این وضعیت آگاه شود، دچار تشویش و اضطراب خواهد شد.

اما بنا به هر دلیلی، ما این تشویش و اضطراب را از خود دریغ می‌کنیم. این اضطراب مقد‌ّس آغاز آگاهی است. آگاهی از پی «دیدگاه» حاصل می‌شود. انسان آگاه، آرامش ندارد. بدون تعص‍ّب و پیش‌داوری به وضعیت تئاتری امروز توجه کنیم. نظام آموزشی ما چه تناسبی با دنیای امروز دارد؟ این سامانه، چه تناسبی با جامعه ما دارد؟ آموزه‌های آکادمیک چند درصد در دنیای حرفه‌ای کاربرد دارد؟ آیا اساساً آموزه‌ای در دنیای آموزشی ما وجود دارد؟ دانشجویان و استادان ما چقدر به حقیقت تئاتر و ساحت دانشگاه‌ِ دنیای امروز‌ِ جامعه ایران، نزدیک شده‌اند؟ آیا ما اصلاً معیار و ضابطه‌ای برای کارگردانی، بازیگری، نقد و... داریم؟ انتقال تجربه، دانش میان نسلهای ما چگونه صورت می‌گیرد؟ آیا سه نسل قدیم، میانه و جدید، می‌توانند در یک گفتمان تئاتری که بر پایه دیالوگ شکل بگیرد کنار هم بنشینند؟

این پرسشها را می‌توان تا بی‌نهایت، ادامه داد. متأسفانه تئاتر ما نظریه‌پرداز ندارد. ما حتی در ترجمان نظریات صاحبان نظریه، جز بازگرداندن صورت آن، موفق نبوده‌ایم. به همین دلیل است که بدنة تئاتر ما نحیف می‌نماید. ارتباط دنیای کار با دانشگاه، منقطع است. در دنیای کاملاً مرزبندی‌شده و تخصصی امروز جهان‌ِ ما، عمدتاً در تمامی شاخه‌ها، صاحب دانش و آگاهی هستیم، اما تخصص نداریم.

شاید به همین دلایل است که ما هنوز تعریف روشنی از «تئاتر»، «دراما»، «دراماتیک» و... نداریم. در حالی که هر روزه پیرامون همین مفاهیم، صحبت می‌کنیم. از سوی دیگر هنوز درک روشنی از مخاطب هم نداریم. مخاطب تئاتری، به انبوهی جمعیت و تعداد نفر شماره نمی‌شود. مخاطب تئاتری کنش‌گر، شعورمند و چالش‌گر است.

تئاتر رفرمیستی روشن‌فکرنمای ما یا با دست‌آویز قرار دادن جمعیت و یا به سبب نداشتن ارتباط مردم با تئاتر، از مخاطب واقعی فاصله گرفته است. از سویی، دولتمردان ما، آن چنان که به سینما و ادبیات عشق می‌ورزند، رغبتی به تئاتر ندارند. به این دلیل این هنر در این حیطه، هم، دچار معضل است. انگار همة ما در خلأ صحبت می‌کنیم. به همة این گفته‌ها، این کلام را هم اضافه کنید که؛ تفکری خاص در این مقطع نمی‌تواند مستقیماً به «ایران»، «مذهب» و تئاتر ایرانی حمله و با زیرکی و دفاع بد از حقیقت خوب تأثیر ویرانگر طراز اول خود را به‌خوبی ایفا می‌کند و چون موریانه در مراکز تصمیم‌گیری و مجامع تئاتری حضور یافته و جماعت تئاتری ما هوراکش‌ تز هواداران قبله غیر شده‌اند. مفهوم معنای تراژیک تئاتر و زندگی تئاتری ایران در همین نکته نهفته است که همة ما می‌دانیم و همه به آن اقرار و همه در خلوت از آن انتقاد می‌کنیم اما در جمعیت برای هماهنگ شدن با جمع، هوراکش تفکری هستیم که هنوز از درک مفهوم تئاتر که ریشه و تبارش در مذهب است عاجز است.

شاید به همین دلیل است که گاه‌گاهی صدای «سازمان تئاتری»، «سند توسعه مل‍ّی»، «تئاتر مل‍ّی» و از همه کمیک‌تر، ساختن «تکیه دولتی» نوین می‌زنیم، و بی‌که دچار دلهره و اضطراب باشیم زندگی می‌کنیم. برای نمونه به شعارپردازیها و رنگ و لعاب حباب‌گونه مهم‌ترین سند نوشته‌شده این چند ساله نظری بیندازیم تا به عمق فاجعه پی ببریم. تا به چشم سر، شاهد باشیم که چگونه «حقیقت» را در مسلخ «منفعت‌طلبی» قربان می‌کنیم. (منظور چشم‌انداز بیست سالة تئاتر ایران است) این ترفند آگاهانه است آگاهانه ما را از «اضطراب» و «تشویش» مقدس دور می‌کنند. امروزه قیمت تئاتر در ایران با «پول» سنجیده می‌شود و نبودن عشق آشکار است. تئاتر برای عمارت، برای ریاست و برای ویلاهای شخصی است و اصلاً و اساساً مهم نیست که خود این تئاتر چیست؟ و چه نسبتی با زندگی و مخاطب دارد. متول‍ّیان امر تئاتر و دولتمردان ما هم، ناآگاهانه گام به بازی نهاده‌اند که دست‌آورد نهایی آن برای فرهنگ این دیار «هیچ» است. کافی است به سخنرانیها، رهنمودها و... توجه کنیم. انسانی که دچار تشویش و اضطراب است، بحران را در می‌یابد. از یاد نبریم که: ملتی که تئاتر ندارد در دنیای امروز مترادف ملتی است که فرهنگ ندارد.



همچنین مشاهده کنید