جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مجله ویستا

این آدم ها چه می خواهند


این آدم ها چه می خواهند

نگاهی به نمایش”پیچ تند” نوشته آرش عباسی و کارگردانی کتایون فیض مرندی

"پیچ تند" حاصل همکاری کتایون فیض‌مرندی و آرش عباسی در زمینه کارگردانی و نویسندگی است. کاری که با توجه به سوابق و پیشینه این دو هنرمند به نظر می‌رسید می‌بایست اثری متفاوت و تازه باشد. اما واقعیت این است که نشانه‌های کمتری از تجربه‌های موفق این دو هنرمند را می‌توان در کار جدیدشان مشاهده کرد و مورد جست‌وجو قرار داد.

"پیچ تند" بر اساس ایده خوبی شکل گرفته و روایت‌های موضوعی‌اش را در ساختار کلی مطلوب و مناسبی در هم می‌پیچد و به اجرا می‌گذارد. اما در عین حال باید اعتراف کرد که متن و اجرای آن به تناسب ارتباط با هم ضعف‌ها و کاستی‌هایی دارند که به نمایش اجازه تبدیل شدن به یک اثر کامل و خوش پرداخت را نمی‌دهند. شاید هم دلیل چنین نتیجه‌گیری‌ای را بتوان با برخی دشواری‌های ناگزیر در زمینه تولید نمایش توجیه کرد. دشواری‌هایی که در برخی فصول تاثیرات ناگزیر آن به وضوح دیده می‌شود و به نظر نمی‌رسد که زیاد هم به کارگردانی و متن آن مربوط باشند.

اما در مجموع اگر قرار باشد اثر را به صورت مستقل و جدا از زمینه‌ها و شرایط اجرا و بر اساس آنچه که مشاهده می‌شود مورد بررسی قرار دهیم باید اعتراف کنیم که این کاستی‌ها را کمتر می‌توان به ساختار داستان و چارچوب روایی آن نسبت داد. اما با این وجود ضعف‌های پرداخت شخصیت، به طور مشخص از مهمترین آسیب‌هایی هستند که همه مناسبات و مولفه‌های متن و اجرا را تحت تاثیر قرار داده و حتی ضعف‌های منطق داستانی را نیز با خود به همراه آورده‌اند.

یکی از مهمترین این آسیب‌ها بدون شک به ضعف‌های نمایشنامه در مورد پردازش شخصیت‌ها برمی‌گردد. نکته مهم در مورد شخصیت‌ها این است که جایگاه آن‌ها، انگیزه و عمل‌شان در گستره تحرک داستانی و ارتباط با جریان خلق کنش نامعلوم، مبهم و باورناپذیر است.

صرف‌نظر از شخصیت‌"آنی" که فقط فضای ارتباطات میان دیگر شخصیت‌ها را پر کرده و هیچ نقشی در داستان ندارد، دو شخصیت اصلی داستان "ژانت" و "آلبرت" هم برای مخاطب اشخاص ضعیف و ناکاملی هستند.

داستان با محوریت رابطه میان‌"ژانت" از یک سو و رابطه میان حضور‌"وارتان" در جبهه و نگرانی‌های "هاسمیک" برای او از سوی دیگر، در دو گستره اصلی روایت می‌شود. "ژانت" با قاطعیت اصرار دارد که از "آلبرت" طلاق بگیرد و هم‌زمان برادر او، "وارتان" به جبهه رفته است و همه خانواده نگران او هستند. هر دو این شخصیت‌ها(ژانت و وارتان) پیوند ارتباطی با طرف مقابل را قطع کرده‌اند. اما چرا؟ پاسخ به همین سوال ساده و روشن کردن دلایل رفتار‌"ژانت" و عمل "وارتان" شاید مهمترین چیزی است که می‌تواند‌"پیچ تند" را از بسیاری از ضعف‌ها‌ و کاستی‌های موجود برهاند. اما تا پایان نمایش نمی‌توان فهمید که دلیل رفتارهای بچه‌گانه، وسواس و ترس افراطی ژانت و اصرارش به جدایی از آلبرت چیست. ‌مگر نه آنکه بخش مهمی از داستان براساس همین عمل محرک شکل گرفته است؟ پس طبیعی است که باید پاسخ و دلیل مشخصی برای آن وجود داشته باشد.

البته ظاهرا نمایش در اجرایی که در حال حاضر ‌روی صحنه‌ است، نتوانسته همه آنچه که در متن وجود دارد را به تماشا بگذارد و این کمبود را به وضوح می‌توان در تحلیل روابط میان شخصیت‌ها و انگیزه‌ها و اعمالشان مشاهده کرد.

جدا از این حضور، "وارتان" در جبهه که جزء مهم دیگر داستان "پیچ تند" است، نیز تنها به واسطه نگرانی‌های مادر و ایجاد یک چرخش موقت در جریان داستان قبلی اهمیت پیدا می‌کند و از آنجا که پایان دهنده داستان است توقع می‌رود، بیش‌تر از این مورد اهمیت قرار بگیرد. اما اثری از اهمیت در نمایش و متن آن دیده نمی‌شود یا اگر هم چنین چیزی وجود دارد، کافی نیست.

"پیچ تند" خوب روایت می‌شود، داستان و ایده خوبی هم دارد، اما با وجود این برای تماشاگر روشن نیست که چه می‌گوید و قصد بیان چه چیزی را دارد؟ چرا به سختی می‌توان منظور آن را فهمید؟

داستان درباره آرمانگرایی کودکانه ژانت است؟ موضوع اصلی به عشق صادقانه آلبرت بر‌می‌گردد؟ داستان می‌خواهد با پیچیدگی تم خیانت خودش را مطرح کند؟ ماجرا درباره حضور یک ایرانی – ارمنی در جبهه است؟....

ای کاش همه این رویدادها و شخصیت‌هایی که موضوعات را می‌سازند و روایت داستان را به حرکت در می‌آورند ‌روشن، واضح و کامل بیان می‌شدند!‌

ضعف در پرداخت داستان که به صورت مشخص در کاستی‌های شخصیت‌پردازی می‌توان آن را مورد جست‌وجو قرار داد از دیگر جهات وارد محدوده‌های دیگر اجرا هم شده است. بخشی از این تاثیر را می‌توان در طراحی صحنه خوب نمایش مورد اشاره قرار داد. نمایش‌های کتایون فیض‌مرندی اغلب به واسطه نقش خود کارگردان در مقام طراح صحنه از نظر آرایش صحنه و چینش دکور آثار خوبی هستند و در آن‌ها دکور ضمن اینکه شناسنامه و معرف فضاست، به کمک اجرا و موقعیت‌های نمایشی آن نیز می آید.

اما در"پیچ تند" شخصیت‌های مبهم و انگیزه‌های ضعیف آن‌ها نتوانسته‌اند اکت و کنش‌های دیداری تاثیر‌گذاری را به وجود بیاورند. همین کاستی میزانسن و حرکت را در صحنه دچار ضعف کرده است و استفاده از صحنه و هماهنگی با دکور را هم دچار کاستی‌های نموده است. مثلا فاصله اتفاق در تناسب با چینش صحنه در نمایش هماهنگی لازم را ندارد و به همین نسبت نمی‌تواند کارکرد و نتیجه مطلوب را هم نتیجه بدهد. شاید رعایت فاصله میان تماشاگر و مراکز بحران در صحنه را بتوان بخشی از این هماهنگی و هارمونی در اجرا دانست. آن‌جا که "آلبرت" درست در نزدیک‌ترین نقطه صحنه به تماشاگر نشسته و دارد در مورد خصوصی‌ترین و بحرانی‌ترین موضوعات زندگی‌اش با‌"ژانت" صحبت می‌کند را مقایسه کنید با صحنه‌ای که در آن‌"ژانت"، "آنی" و "هاسمیک" برای رسیدن به موضوع اصلی مقدمه چینی می‌کنند و گفت‌وگو یشان عملا فاصله زیادی با کنش مطلوب دراماتیک دارد! آیا بهتر نبود کیفیت و میزان کنش و تاثیر آن در نمایش با چینش و ترتیب میزانسن‌ها در صحنه هماهنگ می‌شد؟

بخش دیگری که به وضوح تحت تاثیر ویژگی‌های ذکر شده نمایش است بازیگری است. شخصیت منفعل و مبهم‌"آنی" واقعا چیزی برای بازیگر این نقش باقی نمی‌گذارد و حضور او در صحنه مثل شخصیتی که نقش او را ایفا می کند خاموش و بی‌اهمیت است. بازی " ناهید مسلمی" در نمایش هم تقریبا دچار همین کاستی است و ژانت با تمام ابهام‌ها و کاستی‌ها ضعف‌های شخصیت‌اش را به بازی " الهام کردا" تحمیل می‌کند. هر چند که تلاش این بازیگر برای رسیدن به نقطه‌ای مطلوب در بازیگری و ایفای نقش در برخی فصول نمایش نتیجه داده است.

اما در کنار همه این شخصیت‌ها و نقش‌ها آلبرت با بازی ‌علی سرابی ‌شاید کامل‌ترین و بهترین باشد. سرابی با بازی خوب و تاثیر گذارش در نقش آلبرت" به این شخصیت جان داده و آن را به عنوان بهترین و کاملترین شخصیت در پیچ تند معرفی می‌کند. البته در میان چهار شخصیت این نمایش‌"آلبرت" به واسطه منطقی و مشخص بودن رفتار‌ها و انگیزه‌هایش کامل‌ترین شخصیت داستان هم هست.

با در کنار هم قرار دادن برخی نقاط قوت و نیز در نظر داشتن کاستی‌های‌"پیچ تند"، همچنان می‌توان گفت که این نمایش اگرچه در مقایسه با کارهای دیگر مرندی و نمایشنامه‌های دیگر عباسی اثر بهتری نیست، اما در مجموع نمایش خوبی است و مهمتر این که حاصل همکاری دو هنرمند موفق تئاتر ایران است و با وجود ضعف‌هایش همچنان می‌توان آن را اثری قابل تامل و خوش پرداخت‌ دانست.

مهدی نصیری