شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تحریک نوآوری نتیجه قدرتمندی یک برند


تحریک نوآوری نتیجه قدرتمندی یک برند

برخورداری از برندی قدرتمند در موفقیت فعالیت‌های تحقیق و توسعه، راه‌گشاست و تصورات سازمان از آینده فعالیت‌ها و خلاقیت‌ها را در جهت ارزش‌آفرینی کسب و کار هدایت می‌کند. برند‌های …

برخورداری از برندی قدرتمند در موفقیت فعالیت‌های تحقیق و توسعه، راه‌گشاست و تصورات سازمان از آینده فعالیت‌ها و خلاقیت‌ها را در جهت ارزش‌آفرینی کسب و کار هدایت می‌کند. برند‌های برتر قادرند هیجانات و عواطف مصرف‌‌کنندگان خود را برانگیزند. مصرف‌کنندگان به این نام‌ها اعتماد داشته و بیش از سایر برند‌ها از آنها انتظار خلق ایده‌های برتر و نوآوری در محصولاتشان را دارند.

نوآوری می‌تواند برای سازمان‌ها فریبنده و گمراه‌کننده باشد، اما برای این که ایده‌های نوآورانه با موفقیت به مرحله ظهور برسند باید با مدیریت برند به شیوه مقتدرانه و اثربخش همراه باشند.

اگرچه اهمیت نوآوری برای بسیاری از کسب و کارها بدیهی به نظر می‌رسد در این مقاله برخی از تاثیرات نوآوری را بر ارزش افزوده کسب و کار مورد بررسی قرار می‌دهیم.

نوآوری منجر به خلق محصولات و خدمات جدید و به تبع آن شکل‌گیری بازارهای جدید برای سازمان می‌شود.

نوآوری می‌تواند موجب ارتقای سطح محصولات و خدمات سازمان شده و به این ترتیب منشا ایجاد تمایز و مزیت رقابتی برای سازمان شود. در شرایط اشباع بازارها، نوآوری می‌تواند تنها راه رشد کسب و کار باشد.

نوآوری می‌تواند از طریق خلق کالا یا خدمت جدید و تحریک هیجان‌ها وعلایق مصرف‌کنندگان، تقاضای آنان را افزایش داده و به این ترتیب حجم فروش و ارزش کسب و کار را ارتقا دهد.

هدف‌بخشی به نوآوری

در عصر ما نوآوری به منزله عامل اصلی و کلیدی موفقیت کسب و کارهاست و شعار مدیران موفق امروزی «نوآوری یا نابودی» است. اندرز بسیاری از استادان عرصه مدیریت این است که « روح و جان کارآفرینی، نوآوری و خلاقیت است». اگر ایجاد نوآوری در کسب و کار خود را صرفا عامل سودآوری در نظر بگیریم، خطای بزرگی مرتکب شده‌ایم.

شرکت Apple - بهترین نمونه از شرکتی نوآور- از برند قدرتمندی برخوردار است که به خوبی توسط کارکنان و مشتریان درک شده و دارای هدف روشنی است. هدف Apple این است؛ «توسعه تکنولوژی‌هایی که امکان برخورداری از مزیت‌ها و امکانات تصویری، ویدئویی و موسیقی را برای افراد فراهم می‌آورد».

برخورداری از این هدف روشن، نام Apple را با تعالی در عرصه طراحی و نوآوری تکنولوژیکی مترادف کرده است. به این ترتیب نام Apple به برند معروف و محبوب کارکنان و مشتریان خود، تبدیل شده است.

برخورداری از این ویژگی برای شرکت مزیتی منحصر به فرد است. کارکنانی که در زمینه تولید محصولات جدید فعالیت می‌کنند، دلیل محبوبیت Apple را در نزد مشتریان خود به درستی درک می‌نمایند. آنها انتظارات مصرف‌کنندگان را دانسته و ویژگی‌هایی را که می‌تواند محصول را برای آنها جذاب و شگفت‌آور کند، تشخیص می‌دهند. قدرت این برند گرایش و جهت‌گیری‌های خاصی را نسبت به بازار ارائه کرده و فعالیت‌های نوآورانه آن را هدفمند می‌کند.

نگرش از برون به درون سازمان

در سال ۲۰۰۵، همزمان با ورود iPod، سونی دریافت به جهت تمرکز فوق‌العاده بر تغییر فرمت Walkman خود و تلاش برای یافتن شکل مناسب دستگاه‌های سبک و قابل استفاده پخش موسیقی برای جوانان و سایر اقشار جامعه از Apple عقب مانده است. اقدام سونی در آن زمان، درست و غیرقابل سرزنش به شمار می‌آمد.

با این حال، سونی با وجود تمام ابزارهای تحقیقات مشتری و تمامی روش‌های پیچیده بازاریابی و قابلیت‌های تجزیه و تحلیل داده‌ها از مشتریان نتوانسته بود فرصت فوق العاده‌ای را که در ارائه یک محصول با طراحی زیبا،ساده و سبک، که به سادگی در همه جا قابل استفاده باشد شناسایی نماید و این تنها نقطه ضعف شرکت سونی بود. در حالی که Apple با شناسایی این فرصت توانست iPod را به بازار معرفی کند و به این ترتیب نه تنها با استقبال چشمگیرجامعه مواجه شد، بلکه خوشی حاصل از دستیابی به محصولی جدید و کاملا متفاوت از گذشته را به مردم هدیه دهد.

دستگاه Apple از قابلیت‌های تکنولوژیکی متفاوتی برخوردار بود اما مباحث تکنولوژیکی در حاشیه قرار داشت و مهم‌ترین مسئله، شناسایی فرصت معرفی محصول متمایز از بازار توسط این شرکت بود.

پیروز ملک‌زاده