دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چالش های ایرانی – روسی


چالش های ایرانی – روسی

نگاهی به روابط ایران و روسیه در عصر احمدی نژاد

روسیه انتظار داشت که ایران از طریق درک این موضوع که چگونه وابستگی به مسکو آن را از تحمیل تحریم های شورای امنیت حفظ می کند، هر چه بیشتر تابع آرزوها و اوامر مسکو گردد.

روسیه و ایران در یک خصومت مشترک علیه ایالات متحده آمریکا سهیم هستند. با این وجود، اختلافات مهمی میان مسکو و تهران به ویژه در مورد مسئله هسته ای وجود دارد. به نظر می رسد با دیدار پوتین از تهران در اکتبر ۲۰۰۷ و ارسال اورانیوم غنی شده برای شروع به کار نیروگاه هسته ای بوشهر روابط میان آن دو رو به بهبودی رفته و تقویت شده است. با این وجود، اختلافات عمده ای میان دو کشور وجود دارد که تا اندازه ای همکاری آنها را محدود می سازد.

در اکتبر ۲۰۰۷، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به تهران سفر و با رهبر عالیقدر انقلاب آیت الله علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد رییس جمهوری ایران دیدار کرد. ملاقات آنها در پی توافقات قبلی اواسط دسامبر ۲۰۰۷ صورت گرفت اما روسیه در ارسال ۸۲ تن اورانیوم غنی شده برای شروع کار نیروگاه اتمی بوشهر تاخیر کرد. ارسال این مواد در پایان ژانویه ۲۰۰۸ تکمیل شد. همچنین گزارش هایی از افزایش فروش تسلیحات روسیه به ایران و تلاش مسکو و تهران برای شکل دادن به یک کارتل گاز مانند اوپک مطرح است.

از یک منظر، افزایش همکاری میان پوتین و احمدی نژاد تعجب آور نیست. هر دو به ایالات متحده به عنوان دشمنان اصلی می نگرند. از این رو، به نظر می رسد که این امر تنها نشانه واقعی است که مسکو و تهران علیه آن با هم کار می کنند. از سوی دیگر، افزایش همکاری میان ایران و روسیه بعد از دیدار اکتبر ۲۰۰۷ پوتین از تهران تعجب آور است. مسکو و تهران نوعاً قبل و بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ روابط خوبی با یکدیگر نداشتند. علی رغم انزجار هر دو نسبت به ایالات متحده، اختلاف بر سر چند مسئله در روابط روسیه و ایران بعد از انتخاب احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ به عنوان رییس جمهور ادامه یافته است.

آیا دیدار اکتبر ۲۰۰۷ پوتین از تهران روابط ایران و روسیه را به دوره ای جدید سوق داده است؟ آیا اختلافات قبلی آنان حل خواهد شد یا این که از منافع مشترک خود در مخالفت با سیاست خارجی آمریکا پیروی می کنند؟ آیا اختلافات روسیه و ایران منجر به محدود کردن همکاری تهران و مسکو می شود؟ من با تاکید بر این پرسش ها به مسئله اختلافات میان پوتین و احمدی نژاد قبل از دیدار ۲۰۰۷ پوتین از تهران می پردازم و سپس راه های بهبود روابط روسیه و تهران از آن زمان به بعد را بررسی خواهم کرد.

اختلافات عمده روسیه و ایران که در دوره احمدی نژاد و پوتین رخ داده است بر سر اقدام شورای امنیت سازمان ملل در خصوص مسئله هسته ای ایران، تکمیل راکتور هسته ای بوشهر، این که چگونه ایران می تواند اورانیوم غنی شده از نوع تجاری را بدست آورد، نوع استفاده از ایستگاه رادار روسیه در آذربایجان، گاز طبیعی، نفت و تعیین حدود دریای خزر است.

● «اقدامات شورای امنیت سازمان ملل»

هر چند از زمان انقلاب اسلامی، ایران به برخی فعالیت های هسته ای مبادرت نمود، اما روسیه (همراه با چین) به عنوان پناهگاه و سپر تهران در قبال اقدامات شدیدی که آمریکا قصد داشت از طریق شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران انجام دهد، عمل کردند.

تا سال ۲۰۰۶، مسکو این کار را از طریق تلاش برای نگه داشتن «پرونده هسته ای» ایران در حوزه آژانس بین المللی انرژی اتمی (که برآورد می کند آیا امضا کنندگان پیمان منع گسترش سلاح های هسته از آن پیروی می کنند اما نمی تواند هیچ تحریمی را به کشورهایی که آن را امضا نکرده اند تحمیل کند) و همچنین از طریق عدم اجازه به شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی که پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع ندهد (چرا که می توانست تحریمها را اعمال کند) انجام داد. با این وجود، در چهارم فوریه ۲۰۰۶، روسیه (همراه با سایر اعضای شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی) به ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت رای داد.

متعاقب آن، پنج عضو دائم شورای امنیت به اضافه آلمان (شش عضو) بسته ای از مشوق ها برای تعلیق همه فعالیت های مربوط به فرآوری و غنی سازی اورانیوم را به ایران پیشنهاد دادند و خواستار همکاری بیشتر ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی شدند. با این وجود، تهران پاسخ روشنی به این پیشنهاد نداد. شورای امنیت (با حمایت روسیه) متعاقب آن قطعنامه ۱۶۹۶ (۳۱ جولای ۲۰۰۶)، قطعنامه ۱۷۳۷(۲۳ دسامبر ۲۰۰۶)، و قطعنامه ۱۷۴۷ (۲۴ مارس ۲۰۰۷) را به تصویب رساند که از ایران می خواست تا همه فعالیت های مربوط به غنی سازی و بازفرآوری اورانیوم خود را متوقف سازد، و همچنین با اقدامات تاییده شده از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی همکاری نماید.

قطعنامه های ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ همچنین خواستار تحریم سازمان ها و افراد درگیر در برنامه های هسته ای و موشک های بالستیک ایران شد. قطعنامه ۱۷۴۷ بیان می دارد که شورای امنیت سازمان ملل پیش بینی کرده است که در ازای متابعت کامل ایران از قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، با ایران در ایجاد برنامه انرژی اتمی غیر نظامی همکاری کند.

مسکو نشان داده است که دست کم به سبب سه عامل راغب شد تا این اقدامات را انجام دهد:

۱) افزایش نگرانی در این خصوص که ایران در واقع در تلاش برای دستیابی به سلاح های هسته ای بود.

۲) تمایل روسیه به این که از سوی دولت های غربی به عنوان حامی رژیم عدم اشاعه سلاح های هسته ای و نه حامی تلاش های ایران برای سرپیچی از آن تلقی شود.

۳) روسیه انتظار داشت که ایران از طریق درک این موضوع که چگونه وابستگی به مسکو آن را از تحمیل تحریم های شورای امنیت حفظ می کند، هر چه بیشتر تابع آرزوها و اوامر مسکو گردد.

با این وجود مسکو در آخرین مرحله ناامید شد. در دیدار با احمدی نژاد در نشست ژوئن سازمان همکاری های شانگهای، پوتین اعلام کرد که ظاهراً همتای ایرانی وی به بسته پیشنهادی از سوی شش کشور برای حل مسئله هسته ای تمایل نشان داده است.

بر اساس گزارش خبرگزاری روسیه، پوتین گفت که ایران آماده مذاکره است و به زودی طرح های خود را با احترام به جدول زمانبندی، تدوین خواهد کرد. تنها یک هفته بعد، هنگامی که وزارت امور خارجه شش کشور در پاریس گردهم آمدند این ناامیدی آشکار شد. سرگئی لاوروف وزیر امورخارجه روسیه اعلام کرد که عدم تمایل ایران برای مذاکره در خصوص پیشنهادهای ارائه شده از سوی شش کشور مغایر با آن چیزی است که محمود احمدی نژاد طی نشست خود با ولادیمیر پوتین در کنفرانس شانگهای گفت. اگر پوتین فکر کرد که دیپلماسی شخصی وی بر احمدی نژاد غلبه می کند، او به صراحت اشتباه کرده است.

متعاقب آن، هنگامی که سه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در خصوص مسئله هسته ای ایران تصویب شد، خبرگزاری روسیه بر این نکته تاکید کرد که چگونه مسکو برای تعدیل آنها کار کرده بود. در مقابل، خبرگزاری های ایرانی، به تندی علیه مسکو به خاطر رای به این قطعنامه اعتراض کردند. (همانند رای قبلی برای ارسال پرونده اتمی ایران از آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل).

● «راکتور اتمی بوشهر»

در توافقنامه ۱۹۹۵ گور – چرنومردین (که از سوی معاون رییس جمهور آمریکا و نخست وزیر روسیه برای امضای آن منصوب شدند) مسکو به واشنگتن تعهد داد که کار ساخت راکتور هسته ای بوشهر را به آهستگی انجام دهد؛ چرا که واشنگتن نگران بود تکمیل این نیروگاه، ایران را قادر سازد تا مواد شکافت پذیر خود را در ساخت سلاح های هسته ای به کار گیرد. با این وجود، طی سال های بعد، روابط روسیه و آمریکا رو به تیرگی نهاد. کمتر از یک سال بعد از آن که پوتین رییس جمهور روسیه شد وی به طور یکجانبه توافقنامه گور- چرنومردین را در اکتبر ۲۰۰۰ لغو کرد.

مسکو سپس کار خود را برای ساخت این راکتور از سر گرفت. با این وجود، علی رغم ناراحتی تهران، روس ها به طور مرتب تاریخ تکمیل این طرح را به تعویق انداختند. در سپتامبر ۲۰۰۶، مسکو و تهران توافقنامه محکمی را مبنی بر اینکه نیروگاه بوشهر تا سال ۲۰۰۷ راه اندازی شود و دو ماه بعد به شبکه نیروگاه ایران متصل شود را منعقد کردند. افزون بر این، روسیه متعهد به ارسال اورانیوم غنی شده گردید که طی آن در ماه مارس ۲۰۰۷ اورانیوم غنی شده به این راکتور حمل و بدون تاخیر، شش ماه بعد عملیاتی شود.

با این وجود، در فوریه سال ۲۰۰۷، اختلافاتی میان تهران و مسکو بر سر مسئله پرداخت ایجاد شد. ظاهراً با حرکتی که نوعی اعتراض به آمریکا تلقی می شد، احمدی نژاد دستور داد که ایران به یورو، و نه به دلار این پرداخت ها را انجام خواهد داد.

در قرارداد با روسیه تصریح شده بود که پرداخت به دلار باشد. مسکو راغب نبود که بدون عقد قرارداد دیگر، پرداخت با پول رایج دیگری را بپذیرد. در حالی که به نظر می رسد این مساله ساده قابل حل باشد، اما اختلافات افزایش یافت. مسکو، تهران را متهم به تاخیر در پرداخت می کرد در حالی که تهران می گفت بیش از آنچه که متعهد بود، پرداخت نموده است. به عنوان یک نتیجه از این اختلاف، روسیه ساخت راکتور را به تاخیر انداخت و سوخت را ارسال نکرد. این ادعای روسیه که ایران در تکمیل نیروگاه بوشهر «منافع از دست رفته» داشت از سوی وزیر امور خارجه ایران رد شد و وی از روسیه خواست تا به تعهداتش عمل کند. رییس سازمان انرژی اتمی ایران نیز از روسیه خواست تا به تعهداتش در قبال راکتور بوشهر عمل نماید.

به عنوان یک نتیجه از این اختلاف، اتم استرویی اکسپورت (شرکت روسی که پروژه بوشهر را مدیریت می کند) تاریخ تکمیل این راکتور را تا پاییز ۲۰۰۸ به تعویق انداخت. مقامات مختلف ایرانی و مفسران هشدار دادند که اگر روسیه این کار را هرچه زودتر تکمیل نکند، تهران ممکن است به کشور دیگری جهت تکمیل این پروژه متمایل شود یا این که با آنها برای ساخت راکتورهای هسته ای دیگر در آینده، قرار داد منعقد کند.

● «غنی سازی اورانیوم برای ایران»

تهران برای مدت طولانی است که می گوید حق غنی سازی اورانیوم برای برنامه انرژی اتمی صلح آمیز خود دارد. آمریکا و سایر کشورها با این موضوع مخالفند زیرا آنها نگران این مسئله هستند که ایران اورانیوم خود را فراتر از نوع تجاری، برای سلاح های هسته ای غنی کند؛ روسیه برای حل نگرانی غرب پیشنهاد غنی سازی اورانیوم برای ایران در سطح تجاری در روسیه را مطرح کرد اما ایران بر غنی سازی اورانیوم خود تاکید کرد.

در اواخر ۲۰۰۵، پوتین تلاش کرد پیشنهاد روسیه را برای تهران از طریق ارائه این طرح که این غنی سازی بوسیله سرمایه گذاری مشترک ایران و روسیه در خاک روسیه صورت گیرد، خوشایند و مطبوع سازد. در حالی که تهران تمایل خود را برای این سرمایه گذاری مشترک اعلام کرد، اما تاکید نمود که خواستار غنی سازی بخشی از اورانیوم در داخل خاک ایران است. با این وجود، این موضوع برای آمریکا، سه کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) و خود روسیه قابل قبول نبود و طرح پوتین عملی نشد.

در ماه می ۲۰۰۶، پوتین با طرح سرمایه گذاری مشترک بین المللی برای غنی سازی اورانیوم که در روسیه واقع باشد، پیشنهاد اولیه خود را تعدیل کرد. روسیه گفت سایر کشورها می توانند از آن استفاده کنند اما ایران اولین منتفع آن خواهد بود. در حالی که ایران تمایل خود را برای غنی سازی اورانیوم توسط سرمایه گذاری مشترک بین المللی ابراز کرد اما تاکید نمود که محل تاسیس آن در ایران باشد و دوباره ایران، ابتکار پوتین برای حل مسئله غنی سازی را نپذیرفت.

سپس در اکتبر ۲۰۰۶، ایران طرح غیر مترقبه ای را نه برای روسیه بلکه برای فرانسه پیشنهاد داد که بر اساس آن فرانسه غنی سازی اورانیوم را در ایران از طریق ایجاد یک سرمایه گذاری مشترک که شامل شرکت های ایرانی و شرکت های فرانسوی یورودیف و آروا شود، کنترل نماید.

وزیر امور خارجه فرانسه این پیشنهاد را رد کرد. مسکو از این حرکت ایران خوشحال نشد. پیشنهاد ایران به این دلیل مطرح شد که ایران می دانست نخستین اعتراض غرب برای سرمایه گذاری مشترک جهت غنی سازی اورانیوم ایران این است که این تأسیسات نباید در ایران واقع شود اما در عین حال روسیه را کمتر از فرانسه دلگرم کننده و اطمینان بخش به آمریکا و غرب می نگریست. اگر فرانسه پیشنهاد ایران را می پذیرفت و آمریکا نیز از آن استقبال می کرد طرح پوتین برای حل مسئله غنی سازی به طور کامل کنار گذاشته می شد.

● «طرح اتحاد استراتژیک ۲۰۰۷ رهبر ایران»

خبرگزاری روسیه گزارش داد وقتی که ایگور ایوانف وزیر شورای امنیت روسیه در اواخر ژانویه از تهران دیدار کرد، آیت الله علی خامنه ای رهبر عالیقدر ایران روسیه را به ایجاد یک اتحاد استراتژیک (با ایران) علیه دشمنان مشترک دعوت نمود و پیشنهاد کرد که دو کشور مسئولیت ها را برای آینده خاورمیانه و آسیای مرکزی بین خود تقسیم کنند (این موضع هم جزو پیشنهادات آیت الله خامنه ای بود که یک اوپک گازی تشکیل گردد). این طرح توسط نماینده شخصی آیت الله خامنه ای یعنی علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه اسبق ایران در فوریه ۲۰۰۷ طی دیدارش با لاوروف، ایوانف و پوتین به طور کامل تشریح گردید. ظاهراً ولایتی نظرات کاملاً مترقی آیت الله خامنه ای را برای ایجاد یک اتحاد میان دو کشور دوست را به مسکو آورده بود.

جزئیات پیشنهاد آیت الله علی خامنه ای علنی نشد اما این گزارش که او به مسکو و تهران پیشنهاد داد که مسئولیت آینده خاورمیانه و آسیای مرکزی را بین خود تقسیم کنند مبتنی بر این فرض است که آمریکا در این بخش از جهان ضعیف تر گردد و مسکو و تهران این منطقه را حوزه نفوذ خود سازند نه این که با هم رقابت کنند.

جزئیات این طرح هرچه که باشد، کامرسانت گزارش داد که پاسخ پوتین صرفاً این بود که او در خصوص این طرح فکر خواهد کرد. این موضوع بعد از این قضیه از صحنه اخبار کنار رفت. این حقیقت که این طرح پنهانی از سوی رهبر عالیقدر ایران (که اقتدار و قدرت بیشتری از رییس جمهور ایران دارد) مطرح شده بیانگر آن است که تهران درباره این طرح بسیار جدی است. عدم پذیرش آشکار این طرح از سوی پوتین چیزی نیست که خوشایند ایران باشد. با وجود آن که آیت الله خامنه ای پیشنهاد کرد که مسکو و تهران، خاورمیانه و آسیای مرکزی را به حوزه نفوذ خود تقسیم کنند، اما عدم پذیرش مسکو ممکن است از سوی تهران، به عنوان نشانه ای که روسیه قصد ندارد هیچ بخشی از این منطقه را برای ایران بپذیرد، تلقی گردد.

از آنجا که این طرح به طور تلویحی بیانگر برابری تهران با مسکو حداقل در این قسمت از جهان است، ممکن است پوتین از پیشنهاد هر طرحی که خواستار تقسیم این منطقه به حوزه های نفوذ با تهران گردد، رنجدیده شود. تردید زیادی در این خصوص وجود دارد که مسکو راغب باشد تا ایران را معادل و همسنگ روسیه در هیچ صحنه ای ببیند.

● «ایستگاه رادار گابالا»

پوتین مخالفت شدید خود را با طرح دولت بوش برای استقرار سیستم دفاع موشکی در لهستان و جمهوری چک به منظور حفظ اروپا و آمریکا علیه هرگونه حمله موشکی از سوی ایران، اعلام کرد. استدلال روسیه این بوده که ایران قادر به آغاز چنین حمله ای نیست و استقرار سیستم دفاع موشک بالستیک در واقع بخشی از طرح دفاع موشک بالستیک آمریکا علیه روسیه است. روسیه تهدید کرد که با هدفگیری اهداف جدید در اروپا بوسیله موشک های خود به این طرح پاسخ خواهد داد. با افزایش تنش ها بر سر این مسئله، روسیه پیشنهاد داد که با آمریکا در تاسیسات راداری گابالا واقع در آذربایجان به منظور آگاهی یافتن از آزمایش سلاح هسته ای برخی کشورها مانند ایران، سهیم شود؛ و دو کشور فرصت یابند تا سیستم دفاع موشکی خود را ظرف سه تا پنج سال مستقر سازند. پوتین در نشست با بوش در کن بانکپورت، کمتر از چند هفته بعد، پیشنهاد خود را توسعه داد که شامل ایجاد مرکز تبادل اطلاعات در مسکو و استقرار یک سیستم هشدار پرتاب موشک در جنوب روسیه بود.

در حالی که واشنگتن تمایل خود را برای بررسی طرح های پوتین، به عنوان یک ضمیمه به طرح های خود که در جمهوری چک و لهستان به کار گرفته، اعلام کرده بود اما پوتین این موضوع را روشن ساخت که قصد دارد آنها را جایگزین طرح های آمریکا نماید.

این مسئله هنوز روشن نیست که آیا پیشنهاد گابالای پوتین جدی بود یا این که وی انتظار داشت تا واشنگتن آن را رد کند و مسکو بتواند واشنگتن را به عنوان یک نماد و چهره منفی به تصویر بکشد. اما آنچه که روشن می باشد این است که مسکو واکنش منفی تهران را پیش بینی نکرده بود. بلافاصله بعد از ارائه این پیشنهاد به بوش، پوتین اظهار داشت که «من فکر نمی کنم این امر منجر به تیرگی روابط با ایران شود زیرا این رادار برای مدت طولانی است که فعال است.» سایر منابع روسی با اطمینان ادعا کردند که ایران در رابطه با پیشنهاد گابالا نگران نیست.

با این وجود، تهران در خصوص این پیشنهاد نگران بود. اظهاراتی که توسط نمایندگان مجلس و مفسران مطرح گردید بیانگر آن بود که تهران، پیشنهاد ایستگاه رادار گابالا را به عنوان تلاشی از سوی روسیه برای حمایت از آمریکا علیه ایران تلقی می کند.

روسیه با درک نارضایتی ایران، بلافاصله در صدد رفع نگرانی تهران برآمد. برای مثال، یکی از مقامات وزارت امور خارجه روسیه چنین توضیح داد که «تاسیسات رادار گابالا یک سیستم نظارتی بی تفاوت و ناکارآمد است. در مقایسه با سیستم دفاع موشکی فرضی آمریکا مستقر دراروپا، این سیستم یک مولفه ضد موشکی ندارد. از این رو، هیچ دلیلی نمی بینم که روابط ما با شرکای آسیایی مان وخیم شود.» سرگئی لاوروف استدلال کرد که با پیشنهاد استفاده از رادار گابالا توسط آمریکا، مسکو خواست برای واشنگتن ثابت کند که نگرانی آن از ایران بی مورد است.

گرچه تردید زیادی در این خصوص وجود دارد که چنین اظهاراتی حاکمان ایران را درباره مورد اطمینان بودن روسیه به عنوان یک متحد مطمئن سازد، در واقع، موضوع گابالا تردید آنان را در این خصوص مسلم ساخت که مسکو راغب است که با واشنگتن علیه ایران متحد گردد به شرط آن که واشنگتن با شرایط روسیه موافقت کند.

● «گاز طبیعی»

در ژانویه ۲۰۰۷، آیت الله علی خامنه ای رهبر عالیقدر ایران از ایران و روسیه خواست تا برای ایجاد یک اوپک گازی با هم کار کنند. این حقیقت که آیت الله خامنه ای خودش این پیشنهاد را مطرح کرد بیانگر آن است که این مسئله تا چه حد برای تهران جدی است. پاسخ مسکو مبهم بود و از یکسو خواستار شکلی از همکاری میان تولید کنندگان گاز بود اما از سوی دیگر خواستار همکاری به گونه ای بود که این کارتل اعضای خود را کنترل نکند.

به نظر می رسد مسکو دوست داشت تا کشوری تلقی شود که هم حامی تولید کننده و هم مصرف کنندگان است. لذا یک مشوقی قوی برای جلب نظر هر دو طرف تهیه کرد. یکی از مقامات وزارت توسعه اقتصادی و تجارت روسیه که نامش فاش نشده واکنش واقعی روسیه به طرح آیت الله خامنه ای را این گونه جمع بندی کرد: «من درک نمی کنم که چرا روسیه می خواهد یک کارتل گاز طبیعی را تشیکل دهد. من هیچ نکته مثبتی در آن نمی بینم. بویژه در حال حاضر که ایران تحت فشار شدید بین المللی قرار دارد. چرا ما باید برخی تعهدات را برای منطبق کردن فعالیت هایمان به عهده بگیریم. چرا باید خود را در چارچوب نظارت کننده ای قرار دهیم که می تواند به طور اساسی به معنی سیستم سهمیه بندی باشد.»

جدا از این که این اظهارات بیانگر دیدگاه های واقعی کرملین است یا نه، پاسخ دو پهلوی مسکو به طرح اوپک گازی آیت الله خامنه ای بعید است که تهران را راضی و قانع سازد.

● «نفت»

در ماه می ۲۰۰۷، احمدی نژاد از مینسک دیدار کرد، جایی که او و الکساندر لوکاشنکو مرد قدرتمند بلاروس بیش از حد از یکدیگر تمجید و استقبال کردند. مینسک سپس با تهران به منظور توسعه مشترک حوزه های نفتی ایران وارد مذاکره شد. لوکاشنکو، از احمدی نژاد به خاطر همراهی و مساعدت با آرزوهای طرف بلاروس تمجید و سپاسگزاری کرد. طرح های انرژی دیگری نیز در این دیدار مورد بررسی قرار گرفت.

مقاله ای که در روزنامه ورمیا نووستی در خصوص این نشست نوشته شد خاطر نشان می ساخت که بلاروس بعد از آن که دریافت با افزایش قیمت انرژی از سوی روسیه مواجه است - و روابطش با روسیه در نتیجه آن رو به وخامت گذاشت - به نحو فعالی با ایران برای دستیابی به نفت این کشور وارد مذاکره شد. در حالی که همکاری ایران – بلاروس در زمینه انرژی یک عامل محرک عمده در روابط ایران و روسیه محسوب می شود اما این رویداد بیانگر آن است که:

۱) ایران و روسیه رقبایی در بازار نفت هستند،

۲) احمدی نژاد از همکاری با رهبری مانند لوکاشنکو که پوتین با آن مشکل دارد، خودداری نخواهد کرد.

● «تعیین حدود دریای خزر»

از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، پنج کشور ساحلی دریای خزر- روسیه، قزاقستان، ترکمنستان، آذربایجان و ایران – نتوانسته اند به توافق همه جانبه ای در خصوص چگونگی تعیین مرزهای دریایی، تقسیم ذخایر قابل ملاحظه آن که در زیر بستر دریا قرار دارد و تنظیم و کنترل انتقال نفت و گاز از دریای خزر، دست یابند. ذکر این نکته ضروری است، زمانی که احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ رییس جمهور ایران شد، روسیه (همراه با قزاقستان و آذربایجان) خواستار تقسیم درصدی دریایی خزر - بر حسب درصدی از مجموعه سواحلی که هر کشور داشت – شدند. این فرمول به ایران کنترل ۱۳ درصد از آب های دریای خزر را می داد. این در حالی بود که تهران خواستار سهم ۲۰ درصدی برای هر یک از کشورهای ساحلی شد.

امتناع ایران از تصویب یک توافق همه جانبه برای تعیین حدود دریایی خزر مطابق با فرمول روسیه، سبب شد که روسیه، قزاقستان و آذربایجان توافقات دو جانبه ای را برای تعیین حدود مرزهای شمالی دریای خزر امضا کنند. اختلافات ایران و روسیه در ارتباط با دریای خزر، در دوره احمدی نژاد نسبت به دوره سلف خود یعنی خاتمی کمتر مشهود و برجسته بود. زیرا اختلافات سریعی میان روسیه و ایران از یک سو و قزاقستان و آذربایجان از سوی دیگر در مورد خط لوله نفتِ برنامه ریزی شده میان این دو رخ داد.

مسکو و تهران (که نمی خواستند قزاقستان نفت را از دریایی خزر بدون این که از ایران و روسیه بگذرد به غرب ارسال کند) اعلام کردند که همه پنج کشور ساحلی باید با طرح خط لوله موافقت کنند اما قزاقستان و آذربایجان اظهار داشتند که این امر تنها به تصمیم دو کشوری که مرزهای ساحلی آنان یکدیگر را قطع می کند، بستگی دارد. با این وجود، اختلافات ایران و روسیه در مورد دریای خزر، لاینحل باقی مانده است.

● «نشست اکتبر ۲۰۰۷ تهران و پیامدهای آن»

یکی از دلایل دیدار پوتین از تهران، شرکت در دومین نشست روسای پنج کشور ساحلی خزر بود. در نخستین نشست، در عشق آباد پایتخت ترکمنستان در سال ۲۰۰۲، هیچ پیشرفتی در رسیدن به توافقی همه جانبه برای تعیین حدود دریایی خزر حاصل نشد. به عبارت دیگر، پنج رییس جمهور در اعلامیه ۲۵ ماده ای خود توافق کردند که «نیروهای نظامی آنان برای حمله علیه طرف دیگر استفاده نخواهند شد و این که تحت هیچ شرایطی آنها اجازه نخواهند داد که کشور دیگری از خاک آنها استفاده کند.» این پنج رهبر در جلوگیری از استفاده آمریکا از پایگاه های این کشورهای ساحلی برای اقدام نظامی، متحد ظاهر شدند.

این حرکت ممکن است به خوبی برای بی اثر ساختن پیشنهاد اخیر پوتین جهت سهیم کردن آمریکا در استفاده از ایستگاه رادار گابالا در آذربایجان جهت کنترل و مراقبت از تهدید بالقوه موشک های بالستیک ایران عمل کند. همان گونه که یکی از روزنامه نگاران روسی متذکر شده است، اکنون پنج کشور ساحلی خزر از همکاری اقتصادی به همکاری سیاسی – نظامی با هدف بستن منطقه برای مداخلات خارجی حرکت کرده اند.

تمرکز مجدد این نشست که به تدریج از مسائل اقتصادی، که پنج کشور قادر به اجماعی بر سر آن نشدند، به سوی اهداف نظامی و سیاسی حرکت کرده، بیانگر آن است که این کشورها با ارتقاء ارزش این نشست ها برای همه دولت های ساحلی موافقند.

در حوزه روابط دو جانبه میان ایران و روسیه، پوتین هم با احمدی نژاد و هم رهبر عالیقدر ایران یعنی آیت الله خامنه ای دیدار کرد. پوتین طرحی را برای حل مسئله هسته ای ایران ارائه کرد؛ البته هیچ یک از دو دولت اعلام نکردند که این پیشنهاد چه بود. اما بر اساس اظهارات یکی از سرشناسترین ناظران روسی، یعنی نینا مامدووا، از موسسه شرق شناسی مسکو، این پیشنهاد شامل ایجاد یک نیروگاه غنی سازی اورانیوم مشترک ایران – روسیه در خاک ایران با سرمایه گذاری شرکت های غربی بود و به احتمال زیاد از قبل مورد حمایت آمریکا نیز قرار گرفته بود.

اگر این موضوع آن چیزی باشد که پوتین پیشنهاد داده، اما هیچ نشانه ای دال بر این که مورد پذیرش قرار گرفته، وجود ندارد. هم احمدی نژاد و هم آیت الله خامنه ای، مراتب قدردانی خود را برای این جهت گیری که اکنون در روابط روسیه – ایران وجود دارد را اعلام کردند.

احمدی نژاد شادمانه اعلام کرد که «قدرت روسیه قدرت ماست و بالعکس». مشابه همین امر آن گونه که گزارش شده است، آیت الله خامنه ای به پوتین گفت «همان گونه که یک ایران مستقل از روسیه بهره مند می شود، یک روسیه قدرتمند نیز از ایران بهره مند خواهد شد.» روزنامه نزاویسیمایا گازتا، در این خصوص که چگونه موفقیت روسیه در ایران – بویژه اگر روسیه از عهده متقاعد کردن تهران در خصوص نیاز به همکاری بیشتر در حوزه هسته ای برآید – می تواند به نقطه عطفی برای شناسایی روسیه به عنوان مرکز مستقل قدرت در جهان امروز شود، ابراز خوشحالی کرد.

تداوم حرکت مثبت در این روابط از طریق دیدار سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه از تهران در اواخر اکتبر و دیدار منوچهر متکی وزیر امور خارجه ایران از مسکو در اواخر دسامبر هویدا شد. قوی ترین دلیلی که سبب بهبود روابط ایران و مسکو گردید زمانی بود که اتم استرویی اکسپورت، شرکت روسی که در نیروگاه بوشهر فعال است، ۸۲ تن اورانیوم غنی شده مورد نیاز برای آغاز کار راکتور بوشهر را بین اواسط دسامبر ۲۰۰۷ و اواخر ژانویه ۲۰۰۸، به این نیروگاه ارسال کرد.

اختلاف بر سر پرداخت که بر اساس آن مسکو از ارسال سوخت - که قرار بود در ماه مارس ۲۰۰۷ باشد – خودداری کرده بود، ظاهراً حل گردید. بر اساس اظهارات وزارت امور خارجه روسیه، سوخت مصرف شده در بوشهر برای بازیافت و ذخیره سازی مجدداً به روسیه باز خواهد گشت و آژانس بین المللی انرژی اتمی از طریق کنترل و تضمین های خود آن را پوشش خواهد داد.

افزون بر این، میخائیل دمیتری اف، (مدیر سرویس فدرال روسیه برای همکاری نظامی و تکنیکی و معاون کمیسیون بین دولتی ایران و روسیه) اظهار داشت که مسکو با «رقابت های قابل ملاحظه ای برای فروش سلاح به ایران مواجه است و به همین خاطر ما نمی توانیم از این بازار دست بکشیم. زیرا در این صورت بازگشت به آن بسیار دشوار خواهد بود.»

پیش تر، مسکو – همراه با پکن- تاکید کرده بودند که اختلاف موجود در مورد برنامه هسته ای ایران باید به نحو مسالمت آمیزی حل و فصل شود. از این رو، هر دو کشور برای تعدیل اقداماتی که آمریکا و متحدانش قصد داشتند از طریق شورای امنیت سازمان ملل انجام دهند، عمل کردند. مسکو همچنین خواستار ایجاد «سازمان امنیت و همکاری» در منطقه خلیج فارس، مشابه سازمان همکاری و امنیت اروپا شد که متعهد خواهد شد برای حل و فصل اختلافات از قوه قهریه استفاده نکند. همه موارد فوق بیانگر آن هستند که دیدار پوتین از تهران در اکتبر ۲۰۰۷، در واقع عصر جدیدی در روابط ایران و روسیه بوجود آورده که هر دو طرف اولویت را به همکاری دو جانبه بویژه در مقابل آمریکا قرار داده اند.

مسکو صادقانه امیدوار است که به منظور حل بحران هسته ای، ایران را متقاعد سازد که غنی سازی اورانیوم را انجام ندهد بلکه به روسیه اجازه دهد که انجام این کار را برای او به عهده گیرد. مسکو امیدوار است که تاخیر در ارسال اورانیوم غنی شده که قرار بود در مارس ۲۰۰۷ صورت گیرد ایران را متقاعد سازد تا خردمندی اتخاذ چنین تصمیمی را بپذیرد.

بلافاصله بعد از آن که اتم استرویی اکسپورت در دسامبر ۲۰۰۷ اورانیوم غنی شده را به بوشهر ارسال کرد، وزیر امور خارجه روسیه اعلام نمود که ایران هیچ نیازی به غنی سازی اورانیوم در داخل کشور خود ندارد.

در حالی که بوش از این منطق استقبال کرد، اما تهران آن را نپذیرفت. در واقع، همان گونه که خبرگزاری روسیه متذکر شد، در حالی که هشت محموله اورانیوم غنی شده به ایران انتقال یافت، اما دولت ایران به اقدام خود برای غنی سازی اورانیوم خود ادامه داد. در اواسط ژانویه ۲۰۰۸، نزاویسیمایا گازتا، دلسردی مسکو از تهران را چنین توصیف کرد که تهران، حتی هیچ پاسخی به تقاضای روسیه برای متوقف ساختن غنی سازی اورانیوم خود حتی برای یک زمان مشخص نیز نداد.

اختلاف نظر دیگری که در این خصوص آشکار گردید این بود که چگونه راکتور بوشهر با توجه به سوخت ارسالی روسیه به طور واقعی راه اندازی می شود. متکی وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت که این نیروگاه در تابستان ۲۰۰۸ با ۵۰ درصد ظرفیت آغاز به کار خواهد کرد. اما مقامات اتم استرویی اکسپورت اعلام کردند که راکتور بوشهر قبل از پایان ۲۰۰۸ راه اندازی نمی شود. البته این موضوع به نگرانی ایرانیان در خصوص تاخیر طولانی در راه اندازی راکتور بوشهر دامن زده است. تفسیر نزاویسیمایا گازتا در ۲۸ دسامبر ۲۰۰۸ ممکن است به این نگرانی بیفزاید؛ با این توضیح که چگونه روسیه می تواند این کار را حتی بعد از ارسال اورانیوم غنی شده مورد نیاز انجام دهد. بارگیری واقعی این سوخت در راکتورها تنها بعد از آن که همه ۱۶۳ دستگاه سوخت اصلی و ۱۷ دستگاه ذخیره به این سایت رسید، آغاز می شود.

با این وجود، میله های سوخت به تنهایی برای آزمایش کامل فیزیکی، که هنوز برای راه اندازی تولید انرژی کم می باشند، کافی نیست. مقدار معینی از تجهیزات از کشورهای ثالث باید به این سایت ارسال شود. و تجربه نشان داده که همواره این کشور ثالث است که قابل اعتماد نبوده است. برخی تحلیل گران براین باورند که روسیه از نیروگاه اتمی بوشهر به عنوان اهرم قوی دیپلماتیک جهت نفوذ در ایران و چانه زنی با شرکای غربی اش استفاده می کند. یک نظریه در این خصوص مطرح است که می گوید مسکو عامدانه زمان راه اندازی نیروگاه بوشهر را با مهارت کنترل می کند تا ایران به طور کامل روابط خود با آژانس را تنظیم و از خواسته های شورای امنیت سازمان ملل پیروی نماید. مشکلات موجود با طرف های ثالث به عنوان یک ابزار مفید برای این تقلب و فریب عمل می کنند.

در واقع، برخی در تهران تردید دارند که مسکو یک چنین استراتژی را محقق سازد، در حالی که ارسال اورانیوم غنی شده به بوشهر را تکمیل می کند. در ۳۱ ژانویه، لوس آنجلس تایمز گزارش داد که احمد فیاض بخش، معاون سازمان انرژی اتمی به خبرنگاران گفت که روسیه باید به عنوان آخرین اقدام، ابزارهای دقیق مورد نیاز را ارسال نماید. وی گفت که روسیه در ماه اکتبر به ارسال این تجهیزات - که احتمالاً برای اتاق کنترل نیروگاه کاربرد دارد – متعهد شده بود. افزون بر این، تداوم عدم تمایل ایران برای سروسامان دادن به روابطش با آژانس بین المللی انرژی اتمی و پیروی از تقاضای شورای امنیت سازمان ملل علی رغم ارسال اورانیوم غنی شده از سوی روسیه، سبب تمایل زیاد طرف روسی برای بحث درباره تحریم های زیادتر از سوی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران گردید.

اما مسکو خود را در یک شرایط ناراحت کننده دید: در حالی که واشنگتن و متحدان اروپایی اش از مسکو به خاطر تلاش جهت جلوگیری از تحریم های بیشتر علیه ایران انتقاد کرده اند، اما بسیاری در تهران نیز از مسکو به خاطر تمایلش برای مذاکره با غرب در خصوص احتمال تحریم های بیشتر شورای امنیت سازمان ملل عصبانی هستند. در نهایت، روسیه با آمریکا و همه اعضای شورای امنیت (به جز اندونزی که رای ممتنع داد) در ۳ مارس ۲۰۰۸ به قطعنامه ۱۸۰۳ رای دادند که تحریم های بیشتری به ایران تحمیل گردد.

اصطکاک های کوچک دیگری نیز بر سر برخی مسائل وجود داشت. در پایان دسامبر ۲۰۰۷ وزارت دفاع ایران اعلام کرد که مسکو سیستم موشکی دفاع هوایی اس-۳۰۰ پیشرفته را برای تهران تامین خواهد کرد. این امر مشمول گزارش های خبری در غرب در این خصوص شد که چگونه پوتین، تهران را قادر می سازد تا در برابر آمریکا ایستادگی نماید. اما مسکو به طور کامل فروش این سیستم به ایران را تکذیب کرد. ارتش فدرال روسیه و سرویس همکاری های تکنیکی این کشور با انتشار بیانیه ای اعلام کردند که تامین اس-۳۰۰ برای ایران هنوز مورد بحث قرار نگرفته و در حال حاضر هم در دستور کار طرف ایرانی قرار ندارد. این بیانیه نشانگر آن است که تضمین مجدد به واشنگتن برای مسکو مهم تر از ناراحت کردن وزارت دفاع ایران در این رابطه است.

افزون بر این، در اوایل ۲۰۰۸، ایران نسبت به ایجاد یک اوپک گازی بسیار امیدوار بود. هرچند که مسکو دورنمای اجرای چنین کاری را کم اهمیت می شمرد.

در فوریه ۲۰۰۸، روزنامه نزاویسیمایا گازتا گزارش داد که مقامات بلندپایه ایران (از جمله متکی وزیر امور خارجه ایران) گفته اند که تهران تمایلی به مشارکت در خط لوله گازی وایت استریم (که از گرجستان آغاز و با عبور از دریای سیاه به اوکراین و اروپای شرقی می رسد) و نابوکو (که از ترکیه آغاز و به بالکان و اروپای مرکزی می رسد)، که از خاک روسیه عبور نمی کند و با مخالفت روسیه مواجه است، ندارد.

تهران، قراردادی را با گازپروم و شرکت وابسته به آن یعنی گازپروم نت برای توسعه دو یا سه حوزه نفتی پارس جنوبی برای مشارکت در پروژه نفتی امضا کرد. در حالی که مسکو و تهران تا اندازه ای در حوزه نفتی با هم همکاری می کنند، اما این موضوع روشن ساخته است که آن دو با هم به تعقیب منافع رقابتی و اقتصادی ادامه می دهند.

● «نتیجه»

در حالی که به نظر می رسید دیدار اکتبر ۲۰۰۷ پوتین از تهران نقش مهمی را در حل بن بست ایران و روسیه در مورد ارسال اورانیوم غنی شده مورد نیاز برای آغاز راکتور اتمی بوشهر بازی کرده است اما این موضوع روشن است که مسکو و تهران به مخالفت خود بر سر چگونگی کنترل مسئله هسته ای ایران نسبت به سایر مسائل ادامه می دهند. در واقع اختلافات جاری میان ایران و روسیه انعکاسی از یک مشکل بزرگتر در روابط آنها است که ظاهراً حل و فصل آن در کوتاه مدت بعید به نظر می رسد.

هر دو کشور یعنی روسیه و ایران، دارای نظام هایی هستند که بیشتر ترجیح می دهند در مقابل آمریکا و غرب ایستادگی نمایند تا این که با هم همکاری نمایند.

اما در حالی که این امر به تهران و مسکو این انگیزه را می دهد که با هم همکاری نمایند اما سختی آنها این موضوع را به شدت دشوار می سازد.

افزون بر این، دو طرف اختلاف نظر بسیاری در این خصوص دارند که تا چه حد به یکدیگر نیاز دارند. مسکو می داند که تهران، آمریکا را به عنوان دشمن نخست خود تلقی می کند. همچنین مسکو، تهران را وابسته به روسیه برای حمایت و حفاظت از آن علیه آمریکا می نگرد. از نقطه نظر روسیه، تهران باید راغب باشد تا با مسکو مصالحه و توافق کند - مانند موافقت با دادن اجازه به روسیه برای تامین همه اورانیوم غنی شده مورد نیاز ایران و چشم پوشی از تمایل خود برای غنی سازی توسط خودش.

با این وجود، تهران نگاه کاملاً متفاوتی به این موضوعات دارد. ایران روابط مشکلی با روسیه نسبت به آمریکا دارد و بی اعتمادی عمیقی در میان ایرانیان نسبت به روسیه وجود دارد. ایرانیان که خود را در به مبارزه طلبیدن آمریکا موفق می دانند، هیچ دلیلی نمی بینند که با روسیه که آن را یک قدرت بسیار ضعیف تر می دانند، مصالحه و سازش کنند.

در واقع بسیاری در تهران، روسیه را به عنوان یک ضرورت جهت جلوگیری از خطر از دست دادن تجارت ایران با چین، هند، ژاپن و اروپا تلقی می کنند.

آنچه این موضوع مطرح می کند این است که اختلافات میان مسکو و تهران بسیار زیاد است که محدوده مشخصی را برای همکاری با یکدیگر و حتی علیه آمریکا تعیین می کند. به عبارت دیگر، در حالی که اختلافات آنها ممکن است جدی باقی بماند اما بسیار بعید است که آنها مایل به برهم زدن روابط یا مایل به وخامت جدی در روابط روسیه – ایران باشند.

تا زمانی که مسکو و تهران، واشنگتن را به عنوان دشمن اصلی خود تلقی می نگرند، روابط اختلاف انگیز و جنجالی آنها با یکدیگر احتمالاً ادامه خواهد یافت.

آیا رهبران متفاوت در تهران و مسکو این روند را تغییر خواهند داد؟ در دوم ماه مارس ۲۰۰۸ روسیه نامزد به دقت انتخاب شده پوتین یعنی دیمیتری مدودوف را به عنوان رییس جمهور این کشور برگزید.

از آنجا که مدودوف متعهد به ادامه سیاست های پوتین شده و از آنجا که پوتین خود نیز به عنوان نخست وزیر برگزیده شد، لذا بعید به نظر می رسد که رویکرد سیاست خارجی روسیه در قبال ایران در دوره ریاست جمهوری مدودوف از دوره ریاست جمهوری پوتین تفاوتی داشته باشد. از آنجایی که مجلس ایران نقش پررنگی در سیاست خارجی ایران بازی نمی کند، جای تردید وجود دارد که انتخابات پارلمانی مارس ۲۰۰۸ منجر به تغییر در سیاست خارجی ایران در قبال روسیه گردد. با این وجود، اگر احمدی نژاد در انتخابات ۲۰۰۹ ایران انتخاب نشود، جانشین وی ممکن است کسی باشد که به دنبال جهت گیری مجدد در سیاست خارجی به طور کلی و در قبال روسیه به طور خاص باشد.

نویسنده: مارک . ان . - کاتز

مترجم: کیانوش - کیاکجوری

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از میدل ایست ژورنال، بهار ۲۰۰۸