پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آیا بین هواداری فوتبال و سینما فرقی هست


آیا بین هواداری فوتبال و سینما فرقی هست

زنده باد حامد بهداد زنده باد جدایی نادر از سیمین زنده باد اصغر فرهادی زنده باد یه حبه قند زنده باد فریبرز عرب نیا زنده باد عمو خسرو زنده باد جرم و مخالفانش بروند بمیرند ما دوستش داریم به شما چه مربوط است

"زنده باد حامد بهداد! زنده باد جدایی نادر از سیمین! زنده باد اصغر فرهادی! زنده باد یه حبه قند! زنده باد فریبرز عرب نیا! زنده باد عمو خسرو! زنده باد جرم! و... مخالفانش بروند بمیرند! ما دوستش داریم به شما چه مربوط است؟"

اینها جملاتی است که هوادارن سینمایی بعضی فیلم ها و بازیگران بر زبان می آورند، در حالی که به نظر من در حوزه ی سینما این نوع اظهار نظر ها مذموم است. سینما جای بحث منطقی و گفت و گو است. اگر بخواهم مقوله ی هواداری را در دو پدیده ی پرطرفدار کشور بررسی کنم یعنی"هنر نمایشی سینما و تلوزیون" و "فوتبال"، شاید به نتایج جالبی برسیم.

در فوتبال کشور همیشه یک کل کل اساسی و ابدی و ازلی بین پیروزی و استقلال وجود دارد. شاید هیچکس یادش نیاید که چطور شده است که عاشق پیروزی یا استقلال شده است اما می داند که از بچگی این تیم را دوست دارد. چون به شخصه طرفدار هیچکدام نیستم (من تراکتوریم) به راحتی می توانم این پدیده را موشکافی کنم. طرفداری در فوتبال چیز شیرینی است خیلی شیرین است. کل کل ها همیشه دلنشین هستند: وقتی تیمت حریف را در دربی می برد با یک جعبه خرما می روی سراغش و بهش تسلیت می گویی و وقتی تیمت می بازد دوستت که طرفدار تیم مقابل است با یک اعلامیه چاپ شده برای تیم تو می اید سراغت!

این شیرینی ها در دل تماشای فوتبال خلق شده است و استرس و هیجان بی نظیری را ایجاد می کند و این ورزش را بدل به محبوبترین ورزش دنیا می کند. شاید بی منطقی ایجاد شده در بین هوادارن فوتبال از این نظر که دوست داند تیمشان همیشه بالای تیم رقیب باشد قابل توجیه باشد - که البته به نظر من نیست! - ولی نمی توان منکر اعصاب خوردکن بودن این قضیه شد. به نظر سنجی های برنامه ی نود دقت کنید: هرگاه برای انتخاب زیباترین گل یا بهترین بازیکن نظرسنجی برگزار شده است، بازیکن پیروزی بیشترین رای را آورده است حتی اگر در طول فصل بازیکن معمولی بوده باشد یا گلش معمولی باشد! بازیکن استقلال هم همیشه دوم می شود! هرگز یادم نمی رود چهار بازی مانده به پایان فصل قبل که پنج تیم روی کاغذ شانس قهرمانی داشتند و اختلاف پیروزی با تیم اول که سپاهان بود ۱۰ امتیاز بود، سوال نظرسنجی مربوط به انتخاب قهرمان لیگ برتر بود و من در کمال تعجب دیدم پیروزی حدود ۵۰ درصد رای آورده بود! یعنی این پنجاه درصد که نزدیک به یک میلیون نفر بودند معتقد بودند که پیروزی هر چهار بازی بعدیش را خواهد برد و سپاهان از چهار بازی باقیمانده فقط یک امتیاز خواهد گرفت!خوب این چه چیزی جز بی منطقی هواداران متعصب را نشان می دهد؟ باز هم وقوع چنین اتفاق عجیب و غریبی با این تفکر که هوادار دوست دارد همیشه درصد تیمش بیشتر باشد قابل اغماض است اما در مورد سینما و تلوزیون این مقوله کاملا متفاوت است و غیرقابل درک.

سینما ورزش نیست که از تعصب بیجای هواداران چشم بپوشیم. اصلا مگر در سینما هم باید هوادار بود؟ این موضوع در یکی دو سال اخیر که من سینما را خیلی جدی تر دنبال می کنم برای من نمود بیشتری پیدا کرده است. بیشترین این موارد در مورد جدایی نادر از سیمین رخ داده است. برخلاف عده ای که بحث منطقی می کردند و از نقطه نظر فنی و هنری فیلم را دوست داشتند عده ای هم بودند که بسیار بدون منطق، کسانی که می گفتند حتی یک پلان فیلم بد است را چنان مذمت می کردند که گویی به مقدسات توهین کرده اند! کم نبودند منتقدانی که جدایی نادر از سیمین را دوست نداشته اند مثل: مجید اسلامی، مسعود فراستی، امیر قادری، خسرو نقیبی و ... اما دلیل نمی شود که بحث متدمدنانه و گفت و گو را جایگزین فحاشی به دوست ندارندگان فیلمی خاص کنیم. این اتفاق در مورد بعضی فیلم های دیگر نیز رخ داد مثل "جرم" و "یه حبه قند" که دوست دارندگان بقیه را متهم به ساده اندیشی و... کردند. البته تکرار می کنم که بحث های منطقی و سینمایی را از این بحث های بی منطق جدا می کنیم. از بحث فیلم ها که بگذریم بازیگران حساب جداگانه ای دارند اوج این ماجرا هم که قضیه ی بهداد و عرب نیا بود. هر چند فیلمهای هیچ یک از دو عزیزان را کامل ندیده ام اما هیچ وقت بازی هایی که از آنها دیده ام مرا به وجد نیاورده اند. البته به جز بازی عرب نیا در مختارنامه و ضیافت و بازی بهداد در هفت دقیقه تا پاییز (مخصوصا فصل خودکشی) و سریال سایه ی آفتاب. باز هم تاکید می کنم چون فیلم های این دو عزیز را کامل ندیده ام نمی توانم - و اصلا نمی خواهم - که کار این دو را با هم مقایسه کنم. اما چند کلامی با هواداران این دو عزیز و سایر هنرمندان سینمایی مثل کیمیایی، مهرجویی، فرهادی، کاهانی، مدیری و .... حرف دارم.

ای دوستان مقوله ی هواداری در پدیده ای مثل سینما مطلقا وجود ندارد. اگر وجود داشته باشد از نظر من کار پسندیده ای نیست چرا؟ عرض می کنم.

هواداری به شکل درستش در فوتبال اروپا وجود دارد. حتی در فوتبال ما هم هواداری شکل نگرفته است. هواداری در ورزشگاه های کشور ما مساوی است با فحاشی به داور و مربیان بازنده و شکستن صندلی و شیشه ی اتوبوس ها و شکستن صندلی ورزشگاه هایی که برای آسایش خود هوادارن ساخته شده اند! در کشور ما هوادار حرفه ای فوتبال هم وجود ندارد. درمورد سینما که همانطور که گفتم هواداری مطلقا بی معنی است. دوست داشتن بازیگر یا کارگردانی نباید دلیل باشد که بدترین فیلم و یا بازی اش را بستاییم تا مبادا از کارگردان رقیب عقب بماند. یا مثلا چون از چشم و ابروی فلان بازیگر خوشمان می آید پس بازی های بدش را هم خوب تعریف کنیم و بگویم فلان کس حتی در فیلم بد هم خوب بازی می کند. اتفاقا برعکس این قضیه باعث کمک به خودمان و بازیگر محبوبمان می شود. یعنی نقد کردنش بیشتر به دردش می خورد تا تعریف و تمجید بیجا.

مثلا در مورد کیمیایی، عاشقان سینه چاکش چشم بر همه ی بی منطقی های فیلم می بندند و می گویند جرم یک شاهکار است در حالی که اگر عاشقانش واقعا عاشقش بودند باید او را نقد می کردند تا کیمیایی فکری به حال منطق روایی فیلمنامه و میزانسن هایش بکند. اگر کیمیایی همین روند را ادامه دهد و هوادارانش به فکرش نباشند، خاطرات خوب فیلمهای قبلی آقای کیمیایی هم از ذهن مخاطبان پاک خواهد شد و فیلمساز مولف و صاحب جهانی مثل او را در ذهن یک جوان که تازه با سینمایش اشنایی پیدا کرده را یک فیلمساز معمولی و حتی ضعیف جلوه خواهد داد.

همین مثال را تعمیم می دهم به به سایر هنرمندان کشور. مثلا یکی از فیلمسازان محبوب من در کشور اصغر فرهادی است من دو فیلمی که ازش دیده ام را می ستایم اما...اما اگر خدای ناکرده فردا روزی پیش بیاید که فرهادی مسیر انحطاط را پیش بگیرد قطعا دیگر دوستش نخواهم داشت. در مورد سینما و علاقه به این پدیده انعطاف نظر همیشه کارگشاتر از تحجر و یکدندگی استباشد که دوستان عاشق سینما از این نظریه ی شخصی استقبال کنند.

در آخر اگر بخواهم در یک جمله هواداری فوتبال و سینما را با هم مقایسه کنم می توانم بگویم که"شما اگر از همسرتان جدا شوید مشکلی نیست اما اگر تیم فوتبالتان را عوض کنید "بی غیرت" لقب می گیرید ولی اگر از بازیگر یا کارگردان محبوبتان انتقاد کنید در واقع دارید از او حمایت می کنید که همچنان محبوب بماند"

نیما صفری