جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
خطاهای سیاسی دو فیلسوف
اروپا همواره خاستگاه فیلسوفان بزرگ تاریخ بوده است. فیلسوفانی که سبب باروری شگرف فلسفه غرب شدند، اما در این میان دو فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی و فرانسوی (هایدگر و سارتر) با وجود تفاوتهای بنیادی در فلسفههایشان راهی تازه را گشودند.
این دو فیلسوف علاوه بر پرداختن به حوزه فلسفه در عرصه سیاست دوران خویش نیز اظهارنظر و موضعگیریهای مستقیم و علنی نمودند و در این راه مرتکب خطاهای بسیاری نیز شدند.
به گمان عده بسیاری اگر این دو فیلسوف تنها به بیان دیدگاههای فلسفی خویش میپرداختند شاید بر اعتبارشان افزوده میشد و عدهای دیگر نیز بر این عقیدهاند که فیلسوف در قبال رویدادهای پیرامونش موظف به موضعگیری است. در بررسی عملکرد این دو فیلسوف ارزشمند تاریخ فلسفه غرب باید به این نکته توجه داشتهباشیم که شخصیت فلسفی و شخصیت سیاسی آنان را از یکدیگر جدا سازیم و خدمات فلسفی آنان را به دلیل خطاهای سیاسیشان نادیده نپنداریم. در ادامه سعی شده است تا در حد امکان با دیدی بیطرفانه به نقش و موضعگیریهای سیاسی این دو فیلسوف اگزیستانسیالیست پرداخته شود.
● ژان پل سارتر
روحیه انقلابی و طغیانگر در فلسفه سارتر جاری است و اساس همین فلسفه اوست که او را وامیداشت تا در برابر نابرابری اعتراض کند. سارتر باورمند بود که انسان میتواند با شورش علیه جامعه و خدای حاکم برآن به آزادی کامل دست یابد. او اولین نمایشنامه خود را در زمان اشغال فرانسه توسط نازیها نوشت. با این عمل او تصمیم داشت که اعلام کند جزو تسلیمشدگان نیست بلکه انسان به سبب آزاد بودنش مسوول اعمال خویش است و در برابر نظام جبار حاکم راه انتخاب دارد که از آن پیروی یا علیه آن قیام کند. او در دهه پنجاه و شصت میلادی نیز همچنان به پیکار خود ادامه داد و در هر کجا جنگی بود به دفاع از طرف ضعیف که حقوقش پایمال شده بود میپرداخت.
او در راه مبارزه <خشونت> را مشروع میدانست. همین باور او سبب شد تا وی به دفاع از مبارزه مسلحانه استقلالخواهانه مردم الجزایر در برابر نیروهای اشغالگر فرانسوی خود بپردازد. او در این راه خطرات بسیاری را متحمل شد. زمانی که قرار شد فرانسه با استقلال الجزایر موافقت به عمل آورد گروهی از نظامیان افراطی فرانسوی معترض دستهای به نام <تشکیلات ارتش سری> را تشکیل دادند و تصمیم گرفتند فرانسویانی را که با الجزایریها همکاری کردهاند مجازات کنند. از آنجایی که سارتر صریحا از جنبش الجزایر دفاع کرده بود و همچنین همکاری تنگاتنگی با <فرانتس فانون> داشت این گروه در منزل او بمبی را منفجر کردند.
اما بخت با سارتر یار بود و او در هنگام انفجار بمب در منزلش حضور نداشت.
موضعگیری سارتر در قبال جنگ ویتنام نیز در جای خود ستودنی است. اما نکته جالب اینجا است که سارتر هیچگاه متوجه نظام سرکوبگر شوروی نشد. زمانی که شوروی در حال سرکوب یکی از شورشهای جاری در اروپای شرقی بود سارتر در ملاقات با خروشچف از اعمال خشونتآمیز شوروی گله کرد. خروشچف در پاسخ به او گفت: این شورش کار آمریکاییهاست و ما باید توطئههای امپریالیسم آمریکا را سرکوب کنیم.
سارتر پس از شنیدن این پاسخ خیالش راحت شد و خودش این پاسخ خروشچف را <التیامی بر این زخم> خود دانسته است! سارتر متوجه نبوده است که شوروی نیز همچون آمریکا خود سیاستهای امپریالیستی را دنبال میکرد و اقمار مختلف اروپای شرقی را تحت تسلط خود درآورده بود. دشمنی سارتر با آمریکا و سیاستهایش سبب کوربینی سیاسی او در قبال شوروی شده بود.
پس از سقوط فاشیسم در آلمان، در بحبوحه دستگیریهای عوامل همکار با نازیها و تشکیل دادگاه علیه آنان سارتر مصرانه درخواست کرد که هایدگر را به جرم همکاری با حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان محاکمه کنند و بدین وسیله از طریق افکار عمومی و با زیرکی بسیار در صدد آن بود تا بر شهرت خویش بیفزاید. یقینا به همان اندازه که طرفداری هایدگر از نازیسم و جنایات آن به دلیل مخالفتش با سرمایهداری آمریکا و کمونیسم شوروی قابل توجیه نیست و حمایت سارتر نیز از رژیم کمونیستی شوروی و نادیده انگاشتن جنایات آن رژیم به سبب مخالفت او با فاشیسم هیتلری و امپریالیسم آمریکا غیرقابل پذیرش است.
● مارتین هایدگر
مخالفان هایدگر قصد دارند یکسره او را محکوم سازند و به سبب رابطه نزدیک او با نازیها خدمات این فیلسوف بزرگ معاصر را به حساب نیاورند و طرفداران او نیز با چاپ کتابهایی که بخشهای مربوط به نامههای هایدگر به سران نازی یا شخص هیتلر از آن حذف شده است، با این بهانه که نازیها در موارد گوناگون از نام او سوءاستفاده کردهاند، سعی در خط زدن عملکرد سیاسی او و صرفا بررسی آثار و اندیشه وی از بعد فلسفی را دارند. در صورتی که هر دو راه اشتباه است. برای بررسی آرا و عقاید نه تنها یک فیلسوف بلکه هر انسانی باید زندگی وی را از تمامی جنبهها مورد مطالعه قرار داد تا با دیدی کاملا باز به نتیجهگیری مناسب دست یافت.
هایدگر در جوانی سنتگرایی جزمگرا و عمیقا مذهبی بوده است. الهیات خوانده است و علاقه وافری به فلسفه قرون وسطا داشته است. در این زمان دغدغه او جلوگیری از نفوذ گرایشهای مدرن به کلیسا بوده است. او به کلیسا توصیه میکند که برای وفاداری به حقیقت جاودان خود در برابر تاثیرهای مدرنیسم ایستادگی کند. او زندگی در <سادگی و سلامت معنوی> و به دور از فرهنگ ظاهری کلانشهرها را زندگی راستین میداند وفاداری به <آب و خاک> را ضروری میداند، با وجود اینکه تغییرات فکری بسیاری درگذر زمان در اندیشه وی حاصل میشود اما جزمگرایی و دفاع او لزوم وفاداری به <سنتها> و آب و خاک در آرای او باقی میماند و جزو اساس فلسفه وی میشود. از این رو است که آدورنو فلسفه هایدگر را تا مغز استخوان فاشیستی میخواند.
(در این باب نظرات مخالفان و موافقان گوناگون و گسترده است.) اما در این میان میتوان به ارتباط بنیادگرایی مسیحی در اندیشه دوران جواناش و دفاع وی از فاشیسم در دوران میانسالی و کهنسالی وی پی برد. بدبینی سیاسی وی به عقاید کمونیسم و آمریکانیسم و بیزاریاش از شهرهای بزرگ و فرهنگ مردن کلانشهری که آن را زاده تکنیک مدرن میدانسته است یکی از دلایل گرایش او به نازیسم بود. پس از به قدرت رسیدن نازیها و انقلاب اول آنها (سرکوب احزاب مارکسیست) او به نازیها توصیه میکند که با انقلابی دوم علاوه بر مقابله با معنویتستیزی جهان کمونیستی با <روح میرنده مسیحیت> یعنی کلیسا نیز برخورد کنند. این توصیه او نیز همانند بسیاری از موضعگیریهای وی ریشه در <تاریخاندیشی> و فلسفه مبتنی بر تاریخ وی دارد. هایدگر خواهان بازگشت به ریشه یونانی غرب بود و در این راه معتقد بوده باید مانع رم برداشته شود. از سوی دیگر کلیسا بازمانده رم بوده که باید برای تحقق پیشرفت از میان برداشته میشد. در قطببندی جهانی هایدگر که براساس تاریخ غرب استوار است اسلاوها که سرکرده آنها روسها هستند با وجود سنتگراییشان مرکز کمونیسم شدهاند. انگلیس و آمریکا مظهر تباهی مدرن هستند.
دیگر کشورها و فرهنگها در حاشیهاند و به حساب نمیآیند. در این نتیجهگیری تنها آلمان مسوول نجات جهان است! آلمان اتوییایی هایدگر شهرهای کوچک آلمان و نه شهرهای بزرگ صنعتی است. شهرهای کوچکی که مردمانی ساده، پرکار و سنتی دارد و حافظ سنت ابا و اجدادی خود هستند و به رهبر قبیله (پیشوا یا شخص هیتلر) و استاد (به صورت سمبلیک شخص هایدگر در دانشگاه) احترام میگذارند. تنها همین قطببندی کودکانه و نابخردانه نشان از آن دارد که هایدگر از لحاظ بینش سیاسی بسیار ناآگاه بوده است.
او در نامهای به برادرش فریتس تاکید میکند که: فریتس عزیزم تو نباید کل جنبش نازیسم را از پایین در نظر بگیری بلکه باید چشمت به پیشوا باشد و هدفهای بزرگ او را در نظربگیری. در نهایت نیز به او توصیه میکند بهخاطر سرنوشت ملت آلمان خود را از درون برای پیوستن به حزب همانند خود آماده سازد. خطای هایدگر آن بود که گمان میکرد جنبش فاشیستی ظرفیت اصلاحات دارد و میتوان با نخبگان آن را به هدف مطلوب رساند. در این میان او بر نخبگان تاکید دارد زیرا از عوام گریزان است.
(سکوت او در مورد هولوکاست نیز همینگونه بوده است. او نیز چون نیچه انسانها را به دو دسته نخبه و عوام تقسیم کرده بود. از این منظر نخبگان ارزش زیستن دارند و عوامگلهوار به زندگی ادامه میدهند.) هایدگر و خانوادهاش درک نمیکردند که نازیسم از بنیاد ساختاری ضدانسانی است و اشکال را از پایینیها میدانستند و معتقد بودند که بالاییها خوبند و با این توجیه خود را فریب میدادند. هایدگر معتقد بود برای ساختن جهانی نوین باید جهان امروزین تخریب شود.
آیا ایجاد فضای وحشت و ترس از سوی فاشیسم و کشتار یهودیان عملی شدن بخشی از فلسفه او نبوده است؟ و آیا دلیل سکوت او از روی رضایت نبوده است؟ آیا به راه انداختن جنگ توسط هیتلر و نابودی نیمی از کرهزمین در راستای سیاستهای فلسفی او نبوده است؟ در مصاحبهای که نشریه اشپیگل با وی انجام داده بود و پنج سال پس از مرگش بنا به خواسته خود منتشر شد، هایدگر شرکت در مراسم کتابسوزان و نصب پلاکاردهای ضدیهود را رد میکند. وی در سخنرانی معروف خود هیتلر را <به تنهایی امروز و فردای آلمان> مینامد. به راستی آیا هایدگر ماهیت ضدبشری را در کودتای هیتلر و هوادارانش موسوم به <آبجوفروشان> درک نکرده بود که به جمع هواداران و پیروان هیتلر پیوست. شگفتی بیشتر آن است که وی پس از گذشت زمان و مشاهده کشتار یهودیان باز هم سکوت میکند و به همکاری خود با حکومت ادامه میدهد. پیوستن وی به حزب نازی طبق گفته خودش براساس تطابق محور فلسفی حزب با اصول کتاب <وجود و زمان> او بوده است.
هایدگر پس از تصدی ریاست دانشگاه قانون پاکسازی حزب نازی را در دانشگاه عملی ساخت و دانشجویان یهودی و مارکسیست و هرکه را که خصوصیات او با مفاهیم غیرآریایی منطبق بود را از کمک هزینه و بورسیه محروم ساخت. رضایت او از اخراج استادان و دانشجویان لیبرال و مارکسیست جزو اعمال مذمومی است که از یک فیلسوف بعید به نظر میرسد. هایدگر در همان مصاحبه میگوید که مدح او از هیتلر سازشی تحمیلی بوده اما به گفته <یاسپرس> چه دلیلی داشته است که وی در جمع خصوصی هم از هیتلر و دستهای جذابش ستایش به عمل آورد؟! هایدگر از ریاست دانشگاه استعفا میدهد اما همکاریاش را با سیستم ادامه میدهد. از دید دیگر سکوت وی در قبال جنایات هیتلر را میتوان با فلسفه وی تبیین کرد.
سارتر معتقد به اختیار و آزادی کامل انسان بود. انسان را تعیین کننده همهچیز میدانست. اما تفکر هایدگر وابسته به تاریخ و تقدیر است و هایدگر به قیودی باورمند است که مسوولیت و اراده ما را در برمیگیرد. سکوت وی در قبال هولوکاست را نیز میتوان دلیلی بر این مدعای وی دانست. شاید به گمان وی وقوع نسلکشی نیز تقدیری تاریخی و خارج از حوزه اراده و اختیار انسان بوده است.
هایدگر در سال ۱۹۵۳ متنی را منتشر ساخت که در آن به طور خلاصه میان نازیسم عوامانه و حقیقت ذاتی و نجاتبخش نازیسم تفاوت قائل شده بود. این امر نشان میدهد که وی تا پایان عمرش به نازیسم وفادار مانده بود.
او پس از شکست نازیها از دانشگاه فرایبورگ اخراج شد و خود این اخراج را نتیجه تکنیکزدگی کمونیستی اروپایی و تکنیکسالاری آمریکایی- انگلیسی دانست و آن را سبب محرومیت جوانان از اندیشه راهگشای آلمان و جهان غرب میدانست. دانشگاه فرایبورگ از او دفاع کرد و در سال ۱۹۵۱ وی به عنوان مستعفی از خدمت افتخاری به دانشگاه دعوت شد و اجازه کار یافت. آیا هایدگر سکوت خود در برابر جنایات نازیسم را منطقی میدانست یا اینکه پرداختن به این مسائل را دور از شان فلسفی خویش میپنداشت. آیا یک فیلسوف تنها بایستی چون او در مفاهیم فلسفی غوطه بخورد یا همانند سارتر باید در مورد رویدادهای پیرامون خود نیز اظهارنظر نماید.
نوژن اعتضادالسلطنه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست