شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

کافکای شیزوفرنیک


کافکای شیزوفرنیک

درباره کتاب «کافکا به سوی ادبیات اقلیت»

نام «فرانتس کافکا» با مدرنیسم یکی شده؛ تصاویر کوبنده، خشن و دردناک در آثار او دوزخی مدرن را در خود جای داده‌اند: فروشنده‌یی دوره‌گرد در یک بامداد بیدار می‌شود و می‌بیند به سوسکی غول‌پیکر بدل شده. خشونت ادبی کافکا به ‌عکس زندگی شخصی‌اش هرچند با خودکشی‌اش در تلاقی این زبان مشترک قرار می‌گیرد، اما تصاویر گوشه‌هایی از زندگی او، از کودکی تا پیش از مرگش، روی دیگر این نویسنده را با لطافت‌ها و ظرافت‌های رفتاری‌اش را به مدد تصاویر پیش روی ما می‌گذارد. اما به راستی: چطور می‌شود به جهان آثار کافکا وارد شد؟ آیا عکس‌ها و خاطراتی از او نمودی روشن برای ورود به دنیای اواست یا آثارش خود گواه روشنی جهان اواست؟ پاسخ این سوال را باید در «کافکا: به سوی ادبیات اقلیت» جست؛ جایی که از زبان دو فیلسوف مکتب فرانکفورت به آن پرداخته یا پاسخ داده می‌شود: ژیل دلوز و فلیکس گتاری. اما شاید به قول مترجم کتاب «کسی کافکای این کتاب را به جا نیاورد. گفتن اینکه چیزی به نام «دانش شاد کافکا» وجود دارد، چیز عجیبی است. کافکای این کتاب، خرخاکی قهرمانی است که کاری جز نقب‌زدن در بلوک‌های عرصه نمادین ندارد: میل به زندگی تحرکی افقی در عضلات است که درست مثل آب، راه خود را در دل سنگ باز خواهد کرد. عنصر مایع، سمبل آزادی است. بهترین پیش‌زمینه برای خواندن این کتاب، دانستنی‌هایی درباره قنات‌ها و سفره‌های آب زیرزمینی است: بوطیقای هیدولوژی.»

کافکای دلوز/گتاری می‌خواهد بگوید: «کسی که تابه‌حال موقع خواندن کافکا به صدای بلند نخندیده است، هنوز کافکا را نخوانده است.» اما چطور چنین چیزی ممکن است؟ ماشین‌های میل‌گر دلوز/گتاری متون کافکا را شخم می‌زنند و کافکای جدیدی را به ما معرفی می‌کنند؛ کافکایی شیزوفرنیک که به میل یکسره اثباتی خود متصل است و تنها مشغله‌اش راهی برای تداوم‌بخشیدن به منطق یک‌طرفه این میل به زندگی، این «دانش شاد» به هر قیمتی است. شاید ما نیز باید همراه همین کافکا «به سوی ادبیات اقلیت» گام‌ برداریم: کافکایی که حالا روی دیگری است از آنچه پیش از این بوده و نبوده؛ «کافکا: به سوی ادبیات اقلیت»، متشکل از نه فصل است. فصل یک «محتوا و بیان» نام دارد. در این فصل نشان داده می‌شود که فارغ از تاویل‌هایی که بر آثار کافکا ست؛ این تجربه‌گری کافکایی است که بی‌تفسیر و بی‌دلالت است و تنها از آزمون تجربه تغذیه می‌کند و اینکه «ماشین کافکا متشکل از محتواها و بیان‌هایی است که هر یک به درجات مختلف، فرم خود را از آن مواد فرم‌نیافته‌یی اخذ کرده‌اند.» در فصل دو «اودیپ اغراق شده» با تاسف نسبت به تاویل‌های نسنجیده به «نامه به پدر» آغاز می‌شود و نویسندگان تاویل‌های ادیپی را از کافکا ناقص می‌پندارند و بیان می‌دارند «کافکا از یک اودیپ کلاسیک نروتیک تبدیل می‌شود به یک اودیپ بسیار بسیار منحرف‌تر که فروغلطیده است به فرضیه معصومیت پدر، به فرضیه فلاکت مشترک پدر و پسر و پسر هر دو.» نویسندگان، نامه به پدر را عکسی می‌پندارند از پدر. عکس یا پرتره‌یی که در بیشتر کارهای کافکا تکرار می‌شود: عکس والدین در رمان امریکا، پرتره زن خزپوش در داستان مسخ، تکثیر پرتره‌ها و عکس‌ها در داستان محاکمه و... «ادبیات اقلیت چیست؟» عنوان فصل سه است که در ادامه مباحث دو فصل پیش نگاشته شده است و به ویژگی‌های ادبیات اقلیت می‌پردازد که سه مورد است: قلمروزدایی زبان، اتصال امر فردی به امر –بلافاصله- سیاسی و آرایش جمعی بیان و در اینجاست که قلمروزدایی زبان کافکا در مقایسه با فردینان سلین نشان داده می‌شود تا نشان دهد اینها نویسندگان حقیقی اقلیتند: مسیر تکامل نحوی سلین: از سفر به انتهای شب به مرگ قسطی و بعد از مرگ قسطی به دارودسته دلقک‌ها و از این نقطه به بعد دیگر سلین چیزی ندارد که درباره‌اش حرف بزند، به‌جز بدبختی‌های شخصی‌اش؛ یعنی دیگر هیچ کششی به نوشتن ندارد و فقط پول می‌خواهد. «مولفه‌های زبان» فصل چهارم را دربرمی‌گیرد. در این فصل نشان داده می‌شود ادبیات اصلی یا تثبیت‌شده از ‌برداری تبعیت می‌کند که از محتوا به سمت بیان می‌رود: در اینجا به این دلیل که محتوا همواره در قالب یک فرم داده شده است، تنها کاری که می‌ماند پیداکردن، کشف یا دیدن فرم بیانی ملازم با آن است. گویی هر چیز که خود را خوب مفهوم‌پردازی کند، بیانگر هم هست... و در ادامه مولفه‌های ماشین بیان کافکا برشمرده می‌شود: نامه‌ها، قصه‌ها و رمان‌ها. «در میان اغلب تفسیرهایی که از کافکا شده، سه مضمون اسفبارتر از بقیه‌اند. این سه مفهوم عبارتند از: استعلای قانون، درون‌شدگی گناه و در نهایت فاعلیت بیان.» در این فصل که «درون‌ماندگاری و میل» نام دارد، نویسندگان از این منظر به بررسی این موضوعات می‌پردازند. فصل ششم که «تکثیر سری» را بر خود دارد، نشان می‌دهد که کافکا در آثارش آنقدر مثلث‌ها را تغییر می‌دهد تا نامحدود شوند، آنقدر دوتایی‌ها را تکثیر می‌کند تا نامتعین شوند. او با این کار عرصه درون‌ماندگاری‌ای را افتتاح می‌کند که کارکردش نوعی اوراق‌کردن، تحلیل و پیشگویی نیروها و وقایع اجتماعی است. این موارد پیچیده‌یی که در کافکا دیده می‌شود تنها یک هدف دارند: نشان‌دادن اینکه چه درباره همزادها (دوتایی‌ها) چه درباره مثلث‌ها (سه‌تایی‌ها) و چه درباره تماس‌های دوجانبه آنها، چیزی هست که مسدود باقی می‌ماند و حالا سوال اینجاست: چرا دو و سه و نه بیشتر؟ «بلوک‌ها، سری‌ها، شدت‌ها» عنوان فصل هفتم است که در آن شرح داده می‌شود که کافکا این اصل را که: «بلوک‌های منقطع و پاره‌های دور از هم که حول محور قانون استعلایی ناشناخته‌یی دور می‌زنند» هرگز رها نخواهد کرد؛ چراکه بلوک‌ها تمی است که پیوسته در آثار کافکا تکرار می‌شود. آرایش چیست؟ آرایش که بهترین ابژه برای رمان است دو وجه دارد: هم آرایش جمعی بیان است، هم آرایش ماشینی میل. نه‌تنها کافکا نخستین کسی است که این دو جنبه را اوراق و از هم تفکیک کرده، به‌علاوه ترکیبی که از این دو جنبه به دست می‌دهد که به آنها بخشیده منحصر به فرد است و این امضایی است که همه خوانندگان کافکا بی‌شک آن را می‌شناسند و حال این سوال پرسیده می‌شود: اینکه هر آرایش تا چه اندازه می‌تواند بدون سازوکار «قانون استعلایی» به کار خود ادامه دهد؟ یک ماشین ادبی یا به عبارت دیگر یک آرایش بیان یا گزارش تا چه اندازه می‌تواند ماشین انتزاعی مذکور را (البته مادامی که نوعی عرصه میل باشد) خودش بسازد؟

«کافکا: به سوی ادبیات اقلیت» با ترجمه حسین نمکین از سوی نشر «بیدگل» منتشر شده است.

آریامن احمدی