یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به بحث اعتمادسازی در روند مذاكرات هسته ای «یواف ۶» را تزریق كنید


نگاهی به بحث اعتمادسازی در روند مذاكرات هسته ای «یواف ۶» را تزریق كنید

در شرایطی كه ایرانیان در تدارك جشن بزرگ هسته ای خود در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی هستند, محمد البرادعی دبیركل آژانس از ایران خواسته است, گاز هگزافلوراید اورانیوم «یواف ۶» به سانتریفیوژها در نطنز تزریق نشود تا شاید فرصت مذاكره بار دیگر فراهم آید

در شرایطی كه ایرانیان در تدارك جشن بزرگ هسته ای خود در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی هستند، محمد البرادعی دبیركل آژانس از ایران خواسته است، گاز هگزافلوراید اورانیوم «یواف ۶» به سانتریفیوژها در نطنز تزریق نشود تا شاید فرصت مذاكره بار دیگر فراهم آید.

پیش از آن، پیشنهادهای مشابه دیگری نیز در داخل كشور مطرح شده بود، با این مضمون كه ایران انگیزه «اعتمادسازی» می تواند ماشینهای سانتریفیوژ را در حالت آمادگی و گرم نگه دارد، اما خوراندن «یواف ۶» به دستگاهها را به صورت موقت به تأخیر بیندازد تا حسن نیت خود را به دنیا نشان دهد.

این پیشنهاد در حالی مطرح شده كه حتی غربیها حق ایران در بخش تحقیق و توسعه فناوری هسته ای را آشكارا رد كرده اند.

در این میان، ابتدا باید پرسید كه نخوراندن «یواف ۶» به ماشینهای سانتریفیوژ چه اهدافی را محقق می كند؟

در یك كلام، به نظر می رسد پاسخ هواداران این ایده، اعتمادسازی ایرانیها برای غرب باشد، اما مجموعه رخدادهای مرتبط با برنامه هسته ای صلح آمیز ایران در چهار سال اخیر نشان می دهد، چنین دیدگاهی به معنای واقعی كلمه «ساده انگارانه» است.

از مرداد سال ۱۳۸۱ زمانی كه «سی ان ان» در یك شیطنت رسانه ای ادعا كرد ایرانیها در سه مركز مخفی در اصفهان، اراك و نطنز مشغول ساخت سلاح اتمی هستند، تا به امروز كه جمهوری اسلامی ایران زیر نظر دوربینهای همیشه روشن آژانس و بازرسیهای مستمر و دقیق این نهاد در تدارك جشن هسته ای است، بحث «اعتمادسازی» بیش از هر چیز، بهانه و بستری برای ایجاد تأخیر در فعالیتهای هسته ای این كشور بوده و دستاوردی جز افزون خواهی غرب در بر نداشته است.

نباید فراموش كرد، ایرانیها در سه سال اخیر با انگیزه اعتمادسازی و ابهام زدایی از فعالیتهای هسته ای صلح آمیز خود به همه خواسته های سه كشور اروپایی تن دادند. آنها غنی سازی اورانیوم در سایت نطنز را به تعلیق در آوردند، فعالیتها در تأسیسات اصفهان را تعطیل كردند و حتی تعلیق فعالیتهای تحقیقاتی و علمی در زمینه فناوری هسته ای را پذیرفتند.

تهران پروتكل الحاقی را هم به صورت داوطلبانه پذیرفت و اجرا كرد، آن هم در شرایطی كه پیوستن ایران به این پروتكل هیچ یك از مراحل قانونی خود اعم از تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان را سپری نكرده بود.

با اجرای داوطلبانه پروتكل الحاقی، بیش از یك هزار صفحه اظهارنامه در اختیار آژانس قرار گرفت و فرصت بی سابقه ای به بازرسان آژانس داده شد تا از برخی مراكز نظامی كشور بازدید كنند و اطلاعات و یافته های خود را سخاوتمندانه در اختیار سرویسهای جاسوسی غربی قرار دهند.

اما نتیجه این اعتمادسازی یك سویه كه به مدت سه سال در دستور كار ایران قرار داشت، چه شد؟

از اكتبر ۲۰۰۲ تا آگوست ۲۰۰۵ كه ایرانیها به صورت یكجانبه همه خواسته های غرب را در خصوص برنامه هسته ای خود تمكین كردند، غربیها كوچكترین گامی پیش ننهادند.

پس از آن نیز آنها تمامی پیشنهادهای تهران را كه با انگیزه رفع نگرانی غرب و ایجاد ضمانت درباره صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای ارایه شده بودند، رد كردند و تحت فشار افكار عمومی و با هدف انداختن توپ به زمین ایران صرفاً دو بسته پیشنهادی را در دو مقطع زمانی ارایه كردند كه به گفته كارشناسان، در بردارنده «قول و قرارهای مبهم با اما و اگرهای فراوان» بود.

بسته پیشنهادی اول اروپا به اندازه ای سخیف و تحقیرآمیز بود كه واكنش شدید ایران را برانگیخت و یك سیاستمدار ایرانی از آن با نام «آبنبات بی ارزش» یاد كرد و بسته دوم آنها نیز به مانند اولی دارای ابهامهای فراوان و شرطهای متعددی بود كه پیش از هر چیز از ایران می خواست غنی سازی اورانیوم و تولید سوخت هسته ای در داخل كشور را برای همیشه كنار بگذارد.

ناگفته پیداست، سه سال اعتمادسازی فراگیر و یك سویه هیچ دستاوردی برای ایرانیان به همراه نداشته است و صرفاً این «درس تاریخی» را به آنها یادآور شده كه به اروپا و آمریكا نمی توان اعتماد كرد و چیزی كه از آن با عنوان «اعتمادسازی» و «فرصت مذاكره» یاد می شود، صرفاً ابزاری برای خرید زمان و در تنگنا قرار دادن رقیب بوده است.

اكنون هم به نظر نمی رسد تزریق نكردن موقت گاز «یواف ۶» به سانتریفیوژها در نطنز، آن هم در شرایطی كه تمامی كارها با نظارت و اطلاع آژانس در حال انجام است، اقدامی در راستای حقوق هسته ای ایرانیان باشد و به دنبال آن افزون خواهی غربیها را موجب نشود.واقعیت این است، واكنش غرب به برنامه هسته ای ایران به یاد آورنده همان ضرب المثل قدیمی است كه می گوید: «آدم خواب را می توان بیدار كرد، اما آدمی كه خود را به خواب زده است، نه».اكنون دیگر برای درك این واقعیت كه دولتهای غربی در خصوص فعالیتهای هسته ای صلح آمیز ایران، خود را به خواب زده اند، به بهره هوشی بالا و اسناد و مدارك فراوان نیازی نیست و هر انسان با انصافی می تواند در این باره شهادت بدهد.بدیهی است، هرگونه تلاش ایران در راستای اعتمادسازی، آنها را از خواب مصنوعی بیدار نخواهد كرد و برعكس، بر خواسته های غیرمنطقی و زورگویانه شان می افزاید.

بهروز فرهمند